*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
همان گونه که ارتکاب انواع گناهان و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران باعث بروز گرفتاریهای مختلف خصوصاً فقر و فلاکت برای انسانها است، پرهیز از گناهان و رعایت حقوق دیگران عامل اصلی توسعه رزق و روزی و جاری شدن سرچشمههای خیر و برکت برای انسان است. قرآن کریم در آیه 96 سوره اعراف در این خصوص میفرماید: «ولو ان اهل القری امنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات منالسماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون». «برکات» جمع «برکت» است، این کلمه در اصل به معنی ثبات و استقرار چیزی است و به هر نعمت و موهبتی که پایدار بماند اطلاق میگردد، در برابر موجودات بیبرکت که زود فانی و نابود و بیاثر میشوند. ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهی میشود، بلکه باعث میگردد که آن چه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود، فیالمثل امروز ملاحظه میکنیم قسمت بسیار مهمی از نیروهای انسانی و منابع اقتصادی در مسیر «مسابقه تسلیحاتی» و ساختن سلاحهای نابود کننده صرف میگردد، اینها مواهبی هستند فاقد هر گونه برکت، به زودی از میان میروند و نه تنها نتیجهای نخواهند داشت، ویرانی هم به بار میآورند، ولی اگر جوامع انسانی ایمان و تقوا داشته باشند این مواهب الهی به شکل دیگری در میان آنها درمیآید و طبعاً آثار آن باقی و برقرار خواهد ماند و مصداق کلمه برکات خواهند بود.(1) همچنین در آیات 10 و 11 و 12 سوره نوح از قول آن پیامبر الهی میفرماید: «فقلت استغفروا ربکم انه کان غفاراً: به آنها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است». «یرسل السماء علیکم مدراراً: تا بارانهای پربرکت آسمان را پی درپی بر شما فرستد». «و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهاراً: و شما را بااموال و فرزندان فراوان امداد کند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد». میگوید: «آسمان را بر شما میفرستد» یعنی آن قدر باران میبارد که گویی آسمان دارد نازل میشود، اما چون باران رحمت است نه ویرانی میآورد و نه آسیبی میرساند، بلکه در همه جا مایه خرمی و سرسبزی و طراوت است. خلاصه هم باران رحمت معنوی و هم باران پربرکت مادی او شما را فرا میگیرد. به این ترتیب یک نعمت بزرگ معنوی و پنج نعمت بزرگ مادی را به آنها وعده داده؛ نعمت بزرگ معنوی، بخشودگی گناهان و پاکشدن از آلودگی کفر و عصیان است، اما نعمتهای مادی، ریزش بارانهای مفید و به موقع و پربرکت، فزونی اموال، فزونی فرزندان «سرمایههای انسانی»، باغهای پربرکت و نهرهای آب جاری. آری ایمان و تقوا طبق گواهی قرآن مجید هم موجب آبادی دنیا و هم آخرت است. در بعضی از روایات آمده است که وقتی این قوم لجوج از قبول دعوت نوح سر باز زدند، خشکسالی و قحطی آنها را فرا گرفت و بسیاری از اموال و فرزندانشان هلاک شدند، زنان عقیم گشتند و کمتر بچه میآوردند، نوح به آنها گفت: اگر ایمان بیاورید، همه این مصائب و بلاها از شما دفع خواهد شد، ولی آنها اعتنایی به او نکردند و همچنان سرسختی نشان دادند تا عذاب نهایی فرا رسید و همه را درو کرد.(2) جالب این که: کسی نزد امام حسن (ع) آمد و از قحطی و خشکسالی شکوه کرد. او، آن مرد را به آمرزش خواهی و توبه فراخواند. مرد دیگری آمد و از فقر و بینوایی نالید، او را نیز به توبه و آمرزش خواهی و دعا سفارش کرد. مرد سومی از راه رسید و از نازایی همسر و نداشتن فرزند شکوه کرد و دعا خواست تا خدا به او پسری روزی سازد، که به او نیز همین نسخه را داد. یکی از اصحاب به حضرت گفت: چگونه برای دردها و خواستههای رنگارنگ یک نسخه مینگارد؟ حضرت پاسخ داد: من از قرآن آموختهام که درمان هر سه درد و راه نجات از هر سه مشکلی که عنوان گردید، توبه راستین و آمرزش خواهی واقعی و بازگشت خالصانه به سوی خدا و مقررات اوست، و آن گاه به تلاوت آیات مورد بحث پرداخت. و نیز آوردهاند که: مردی به حضور امام جواد (ع) شرفیاب گردید و گفت: سرورم! من ثروت بسیاری دارم، اما از نعمت فرزند محروم هستم، چه کنم؟ «فقال جعلت فداک انی کثیر المال ولیس یولد لی ولد فهل من حیلة؟». آن حضرت فرمود: چاره کار این است که به مدت یک سال، هر شب از خدای خویش آمرزش بخواهی و خالصانه دعا کنی؛ و اگر شبی فراموش کردی در روز آن، قضای آن را به جا آور که به خواستهات خواهی رسید، چرا که خدا در قرآن میفرماید: استغفروا ربکم... (3) و (4) ایمان و تقوا طبق گواهی قرآن مجید هم موجب آبادی دنیا و هم آخرت است. آنها که عادت دارند از این مسایل آسان بگذرند، فوراً یک نوع ارتباط و پیوند معنوی ناشناخته در میان این امور قائل میشوند از هر گونه تحلیل بیشتر خود را راحت میکنند. ولی اگر بیشتر دقت کنیم، در میان این امور پیوندهای نزدیکی مییابیم، که توجه به آنها مسایل مادی و معنوی را در متن جامعه همچون تار و پود پارچه به هم میآمیزد و یا همانند ریشه و ساقه، درخت را با گل و میوه آن ربط میدهد. کدام جامعه است که روح تعاون و همکاری را از دست دهد و جنگ و نزاع و خونریزی را جانشین آن سازد و زمینهای خرم و سرسبز و وضع اقتصادی مرفهی داشته باشد. کدام جامعه است که مردمش آلوده انواع هوسها باشند و در عین حال نیرومند و پابرجا در مقابل دشمنان ایستادگی کنند. با صراحت باید گفت: هیچ مساله اخلاقی نیست مگر این که اثر مفید و سازندهای در زندگی مادی مردم دارد و هیچ اعتقاد و ایمان صحیحی پیدا نمیشود مگر این که در ساختن جامعهای آباد و آزاد و مستقل و نیرومند سهم به سزایی دارد. آنها که مسایل اخلاقی و ایمان مذهبی و توحید را از مسایل مادی جدا میکنند، نه مسایل معنوی را درست شناختهاند و نه مسایل مادی را. اگر دین به صورت یک سلسله تشریفات و آداب ظاهری خالی از محتوا در میان مردم باشد، بدیهی است تاثیری در نظام مادی اجتماع نخواهد داشت، اما آنگاه که اعتقادات معنوی و روحانی آن چنان در اعماق روح انسان نفوذ کند که آثارش در دست و پا و چشم و گوش و زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد، آثار سازنده این اعتقادات در جامعه بر هیچ کس مخفی نخواهد ماند. (5) پدر مشتاق دیدار جمالت ببوسد دست وسیمای تو زینب در صورتی که مایل به دیدن ویژه نامه ی میلاد حضرت علی اکبر (ع) هستید اینجا کلیک کنید. ضمنا روز جوان را به همه ی جوان های پر شور و حال ایران زمین تبریک میگم. الهم صل علی محمد وآل محمد حضرت امام خمینی (قدس سره) در درس اخلاقشان فرمودند: تمام مدایح و گفتار اهل بیت (علیهم السلام) خصوصاً حضرت اباعبدالله (علیه السلام) در مورد حضرت علی اکبر (علیه السلام) حاکی از این است که اگر علی اکبر (علیه السلام) در کربلا به شهادت نمی رسید، خود، امام « مفترض الطاعه » می بود. (امامی که اطاعت او واجب است) . در این مختصر بهتر است به یک نمونه از کرامات ایشان بپردازیم: فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه، یکی از سه پزشک معروف کربلا می برد. پس از چند ماه معالجه سودی نمی کند و هر روز حال او بدتر می شود عبدعون نزد پزشک می رود و سخنان زشتی به او می گوید و خطاب می کند که:اسمت خیلی بزرگ است ولی از معالجه تو سودی ندیدیم. بعد بدون خداحافظی می رود. ولی بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می شود و یک دفعه شفا می یابد. نزد حافظ الصحه می رود و عذر خواهی می کند. طبیب می گوید: بنشین تا برایت بگویم. من بعد از سخنان تو خیلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر (علیه السلام) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسین (علیه السلام) تو را به حق پدرت قسم می دهم که شفای این مریض را از خدا بخواه. دیدی چگونه به من توهین کرد؟ بسیار گریه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی اکبر (علیه السلام) شرف یاب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم. فرمودند: من شفای آن مریض را از خدا خواستم و از هاتفی شنیدم که « این مریض مردنی است و تا نه روز دیگر می میرد ولی به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همین ساعت او را شفا دادیم.» آن مرد سی سال دیگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. وصیت کرد پیکرش را پایین پای حضرت علی اکبر (علیه السلام) دفن کنند. منبع: خورشید جوانان سرمایهگذاری با سود هزار برابر! بشتابید! بشتابید! تنها 21 روز فرصت دارید. سرمایه از شما و سود هزار برابر از خدا هر کس از شما در ماه شعبان و در هر روز آن هفتاد بار استغفار کند برابر است با هفتاد هزار استغفار در ماههای دیگر. شک نکنید. زیرا خداوند میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ؟ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ 1 ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید ، آیا شما را به تجارتی که از عذاب دردآوررهاییتان دهد راه بنمایم؟ به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید ، و در راه خدا با مال و جان خویش جهاد کنید و این برای شما بهتر است ، اگر دانا باشید. و آیا تجارتی و سرمایه گذاری که قطعاً سودآور است و در آن هیچ شکست و از دست دست رفتن سرمایه باشد، میخواهید؟ إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ 2 ترجمه: آنان که کتاب خدا را می خوانند و نماز می گزارند و از آنچه به آنها داده ایم پنهانی و آشکارا انفاق می کنند ، امیدوار به تجارتی هستند که هرگززیان نمی کند. پیامبراکرم (ص) فرمودند: برترین اعمال در ماه شعبان صدقه دادن و استغفار نمودن است. هر که در ماه شعبان صدقه بدهد، خداوند متعال این صدقه را مانند شما که بچه شتراش را تربیت میکند؛ بزرگ میکند تا در قیامت به صاحبش برسد در حالیکه به اندازه کوه احد میشود. دیگر جای درنگ و تامل نیست. از این فرصت باقی مانده کمال استفاده را بنمایید. زیرا این لطف خداوند، مقدمه پذیرایی از شما در ضیافت و مهمانی اختصاص خدای مهربان از جنابعالی و سایر همراهان در ماه مبارک رمضان است. پس در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. شاپرک خیال در پهنه پر از شکوفه دامنه های سرسبز خلقت،پاورچین پاورچین به ضیافت می نشیند. آن جا که میزان را بخشنده ای رئوف ومهربانی قدرتمند می یابد، ضیافتی است رنگارنگ ومتفاوت!!از هر سو نگریستم در پهندشت گیتی مائد ه ای را آماده پذیرایی از خویش یافتم واینک بیا تا با هم شاپرک خیال را بدین ضیافت،پر پرواز داده واز خوان رحمتش رزقی روحانی بر کام تشنه مان فرو ریزیم. 1-بی گمان این قرآن به آیینی که استوارتر است،هدایت می کند و به مومنان که کارهای شایسته می کنند بشارت می دهد که برای آنان پاداشی بزرگ هست. (اسری/9) قرآن نازل شد که به سوی دینی پایدار واستوار هدایت کند دین استوار دینی است که از هر دین دیگری بهتر خیر انسان ها را در دنیا وآخرت تامین وتضمین می کند چون موافق فطرت وناموس خلقت است. 2-و خدا از آسمان آبی فرود آورد و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانید قطعا در این امر برای مردمی که شنوایی دارند نشانه ای است (نحل/65) فرستادن باران وزنده کردن مجدد زمین و رشد ونمو گیاهانش بعد از، ازبین آن ها دلیلی است بر مساله رستاخیز، همان گونه که خدامی تواند زمین را بعد از مردن دوباره زنده کند پس قادر است در ماورای اندیشه انسان این عظمت را نیز دوباره با همان مکانیزم اولیه زنده گرداند. 3-ودر دام هاقطعا برای شما عبرتی است،از آن چه در شکم آن هاست از میان سرگین وخون،شیری ناب به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گواراست. (نحل/66) ما برای شما از میان سر گین وخون شیری بیرون کشیدیم وبه شما نوشاندیم که به هیچ وجه ارآن دو آلوده نبود وبوی هیچ یک ازآن دو را به خود نداشت شیری گوارا برای آشامندگان. این خود عبرتی است برای عبرت گیرندگان ووسیله ای است برای راه بردن به کمال وقدرت ونفوذ خدا.آیا کسی که بتواند شیر را از میان خون وسرگین،پاک نگه دارد قادر نیست انسان را مجدد زنده کند واجزاءبدنش را جمع کند. 4-ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمان ها بپرهیزید که پاره ای از گمان ها گناه است وجاسوسی نکنید وبعضی ا ز شما غیبت بعضی نکند،آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد ؟ازآن کراهت دارید!!!پس از خدا بترسید که خدا توبه پذیر مهربان است.(حجرات/12) بخش بزرگی از گمان های رایج بین مردم گمان بد وسوءظن است. پس به سوظن ها ترتیب اثر نباید داد. دوم به دنبال گمان بد،تجسس وجست وجو در امور شخصی مردم است،که باز ما از آن نهی شدیم، سوم نتیجه گمان بد،تجسس و بدگویی و غیبت کردن پشت سر مردم است،و در این آیه از غیبت به خوردن گوشت برادر مرده شده چون در غیاب فرد سخن گفته می شود و او حضور ندارد تا از خود دفاع کند تنها باید از خدا پروا داشته باشیم. و او را ناظر اعمال خود بدانیم. 5-وکارنامه هر انسانی را به گردن او می آویزیم وروز قیامت برای او نامه ای که آن را گشاده می بیند بیرون می آوریم. (اسری/13) به تعبیر قرآن اعمال انسان ونتایج آن هرگز از او جدا نمی شود وهر انسانی کتاب عمل مخصوص به خودش را دارد وریز ودرشت درآن ثبت وضبط است و نتایج آن روشن و جای هیچ انکار و عذری باقی نمی ماند. عبارت "بیرون می آوریم" اشاره به آن دارد که همان حقایق وآثار اعمال انسان پوشیده است و در پس غفلت قرار دارد و خدا در روز قیامت همه حقایق ونتایج اعمالش را به او نشان می دهد. 6-همان کسانی که می گویند :پروردگارا ! ما ایمان آورده ایم پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار. (آل عمران /16) واژه ربنا در دعاها برای اظهار بندگی در پیشگاه پروردگار است و حال آن که متقین همین گونه اند،آنان از پروردگار می خواهند که آنان را پس از آمرزش نیز مورد فضل خود قرار داده وآنان را از آتش دوزخ محفوظ بدارد.در واقع دراین آیه به سه نعمت ایمان،آمرزش پروردگار و حفظ از آتش دوزخ اشاره شده است. منابع :قرآن کریم، خلاصه ای از تفاسیر المیزان و نمونه، با تحقیق و تلخیص عباس پور سیف همیشه ترین کتاب خدای سبحان قرآن را به عنوان نور، معرّفی کرده است: « قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ»[1] و در جای دیگر میفرماید: کفّار و منافقین در تلاشند که نور خدا را با فوت دهانشان خاموش کنند ولی خدا نمیگذارد: « یُرِیدُونَ أَنْ لیُطْفئِوُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ الله مُتّمُ نُورِهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[2] از بین بردن قرآن کریم و خاموش کردن این نور الهی به یکی از دو صورت محقق میشود: یا قرآن را از اساس نابود کنند و یا آن را به صورت کتابی تحریف شده در بین مردم باقی گذارند که نتواند هدف و رسالت اصلی خود را برساند، بلکه مرد را به ضلالت و گمراهی بکشاند. برخی به رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیشنهاد دادند قرآن را عوض کند: « ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ»[3] یعنی یا این کتاب را عوض کن و یا خطوط اساسی این قرآن را تغییر بده که آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « ما یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى إِلَیَّ»[4] عوض کردن یا تغییر دادن قرآن به دست من نیست و من هر چه دربارهی دین میگویم یا هرچه میکنم بر اساس وحی الهی است. گروه مزبور که پیشنهاد تغییر یا تبدیل را دادند، قصد داشتند نور خدا را به وسیلهی خود پیامبر خاموش کنند و افرادی هم سعی داشتند تا با تبلیغات مسموم یا مبارزه با آن در حدّ ادعای مثل آوری برای قرآن و یا تحریف و دست بردن در قرآن و کم و زیاد کردن آن، در نور الهی ضعفی ایجاد کنند و خدای متعال به عنوان قانونی کلّی و همیشگی میفرماید: « وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[5] خداوند بر خلاف میل کافران نور خود را تتمیم و تأیید میکند. در سورهی توبه نیز آیهای به همین مضمون آمده: « یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[6] تفاوت این آیه با آیهی سورهی «صف» آن است که در اینجا میفرماید ما نمیگذاریم آنها خاموش کنند ولی در سورهی صف میفرماید اینها دارند مقدّمات خاموش کردن نور الهی را فراهم میکنند و ما اجازهی آماده کردن مقدّمات را هم به آنها نمیدهیم و نور خود را برای همیشه حفظ میکنیم. متعلّق اراده در « یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» خود خاموش کردن است یعنی ارادهی خاموش کردن نمودند ولی در « یُرِیدُونَ لیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» متعلق اراده، سبب و مقدّمهی خاموش کردن است یعنی ارادهی کاری را کردهاند که به خاموش کردن منتهی میگردد. «وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ» یعنی «یحفظ أصله و یتمّمهُ حدوثاً و بقاءً» خداوند هم اصل قرآن را در مرحلهی حدوث و هم در مرحلهی باقی ماندن از گزند حوادث حفظ میکند و از هر نقص و آسیبی نگه میدارد؛ زیرا اوست که بر بندگانش قاهر است: « وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ»[7] کافران خیال کردهاند که «نور خدا» مانند نور شمع یا کبریت است که بتوانند آن را با دمیدن خاموش کنند. نور قرآن کریم از باب تشبیه معقول به محسوس مانند نورخورشید است که هیچ گاه با دمیدن خاموش نمیشود. البتّه زمانی نور خورشید از بین میرود، ولی نور قرآن برای ابد باقی است. آن روزی که خورشید نور خود را از دست میدهد « إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»[8] تازه روز نور افشانی قرآن کریم است. آن روز روشن میشود که قرآن، سراسر جهان را نورانی کرده و این نور برای همیشه باقی خواهد ماند. کافران درگذشته میخواستند با کشتن پیامبران نور شریعت و دین الهی را خاموش کنند: « وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ»[9] ولی شهادت آنها نور خدا را پر فروغتر کرد. دربارهی ائمه ـ علیهم السّلام ـ نیز همین کار را کردند ولی نتیجه برعکس شد. خواستند وجود مبارک سیّد الشهداء ـ سلام الله علیه ـ را بکشند که نور الهی خاموش شود ولی همان شهادت، نور خدا و دین خدا را برای همیشه تثبیت و تضمین کرد و لذا زینب کبری ـ سلام الله علیه ـ در شام به یزید فرمود: «کِد کیْدک و ناصب جهدک واسع سعیک فوالله لا تمحو وحینا ولا تمیت ذکرنا»[10] هر چه در توان داری به کار گیر و هر فکر و حیلهای که میتوانی بکار بند، تو هرگز نمیتوانی وحی ما را خاموش کنی و ذکر ما را بمیرانی و از یاد تاریخ و جوامع بشری ببری. ____________________ [1] ـ سورهی مائده، آیهی 15؛ (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد. [2] ـ سورهی صف، آیهی 8. [3] ـ سورهی یونس، آیهی 15. [4] ـ سورهی یونس، آیهی 15. [5] ـ سورهی صف، آیهی 8. [6] ـ سورهی توبه، آیهی 32. [7] ـ سورهی انعام، آیهی 18؛ اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلّط است. [8] ـ سورهی تکویر، آیهی 1. [9] ـ سورهی آل عمران، آیهی 112؛ و پیامبران را به ناحق میکشتند. [10] ـ کلام حضرت زینب ـ سلام الله ـ در شام به یزید (بحار، ج 45، ص 135). منبع: قرآن در قرآن، آیت الله جوادی آملی 15طرح پیشنهادی در اعجاز قرآن پژوهشکده اعجاز قرآن تا به حال 15 طرح پیشنهادی (پروپوزال) را در زمینه اعجاز قرآن در موضوعاتی چون تنگی نفس در ارتفاع، نسبت عمر دنیا به زمین، سیستم خود دفاعی مورچه، انتقال درد از طریق پوست و درنگ اصحاب کهف در غار ارائه داده است. جنبه ا ی از اعجاز قرآن: وقتی عضوی دچار سوختگی میشود و با جایی تماس پیدا میکند، چه دردی ایجاد میشود، اما پایانه دندریتی گیرندههای درد در لایه هیپودرم پوست قرار ندارند؛ در نتیجه شخصی که دچار سوختگی عمیق میشود دردی حس نمیکند؛ لذا برای تکرار این عذاب باید دوباره این پایانهها ساخته شوند. «مینا غروی»، مدیر پژوهشکده اعجاز قرآن، در گفتوگو با سرویس اندیشه خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، در تبیین فعالیتهای در دست اقدام این پژوهشکده اظهار کرد: در حال حاضر این پژوهشکده در حال بررسی مسائلی است که به عنوان اعجاز قرآن ادعا شده است. وی در تبیین بیشتر این مسئله عنوان کرد: از جمله موضوعاتی که در دست انجام است، بحث انتقال درد از طریق پوست است. در قرآن کریم میخوانیم: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا؛ به زودى کسانى را که به آیات ما کفر ورزیدهاند در آتشى [سوزان] درآوریم که هرچه پوستشان بریان گردد پوستهاى دیگرى بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حکیم است.» وی در توضیح بیشتر این بخش به آیات قبل هم توجهی داد و اظهار کرد: در آیات قبل، خداوند میفرماید که ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنها فرمانروایی بزرگی بخشیدیم، سپس برخی ایمان آوردند و برخی کافر شدند. در ادامه خداوند نتیجه عمل و مزد هر گروه را بیان میکند. ابتدا در مورد کسانی که کافر شدهاند میفرماید: «...سوف نصلیهم...» وعده مجازات کافران را با کلمه «سوف» مطرح میکند که نشان از آینده دور دارد و سپس کیفیت عذاب... . و در آیه بعد وعده پاداش به اهل ایمان با کلمه «س» (...سندخلهم...) که بیانگر آینده نزدیک است که حکایت از گسترش رحمت الهی و سبقت گرفتن رحمت او بر غضبش دارد. غروی در تبیین بیشتر این مسئله تشریح کرد: در آیه 56 از سوره مبارکه «نساء» در مورد عذاب کافران میفرماید که ما آنها را به آتشی سوزان میافکنیم، هر بار که پوستشان بریان شود پوستی دیگر بر جایش مینهیم تا عذاب را به طور کامل بچشد. چرا خداوند میفرماید پوست کافر وقتی که در آتش میسوزد و بریان میشود دوباره پوستهای جدیدی بر جایش قرار میدهیم؟ چرا قرآن از عوض کردن پوست بعد از سوختن خبر میدهد؟ این نکتهای قابل تأمل است که در تفاسیر و روایات هم ذکر شده است. مدیر پژوهشکده اعجاز قرآن به بعد زیستشناسی این مسئله هم در مقایسه با موارد قرآنی آن توجه داد و تصریح کرد: امروزه در علوم تجربی ثابت شده است که پوست وسیعترین اندام بدن است و اولین عضوی است که در معرض حوادث خارجی از بدن محافظت میکند؛ پوست بدن دارای 3 لایه؛ اپیدرم، درم و هیپودرم است که گیرندههای گرما، درد و غیره در آنها قرار دارد. فراوانترین گیرندهها، گیرندههای درد هستند. در تعریف اعجاز علمی قرآن میتوان گفت که مراد این است که آیه، مطلبی علمی را بیان کند که تا زمان نزول مطرح نشده و کسی از آن آگاه نبوده است. وی افزود: میتوان تصور کرد که وقتی عضوی دچار سوختگی میشود و با جایی تماس پیدا میکند، چه دردی ایجاد میشود، اما پایانه دندریتی گیرندههای درد در لایه هیپودرم پوست قرار ندارند؛ در نتیجه شخصی که دچار سوختگی عمیق میشود دردی حس نمیکند؛ لذا برای تکرار این عذاب باید دوباره این پایانهها ساخته شوند. آیا بیان این مطالب در قرآن حکایت از نوعی اعجاز دارد؟ آیا نوعی رازگویی به همراه دارد؟ به طوری که در زمان صدر اسلام کسی از حقیقت آن آگاه نبوده، ولی کم کم با پیشرفت علم، پرده از این راز برداشته شده است. آیا مردم آن عصر از فهم این مطالب عاجز و ناتوان بودهاند؟ آیا اطلاعی از این مطالب داشتهاند؟ غروی گفت: در تعریف اعجاز علمی قرآن میتوان گفت که مراد این است که آیه، مطلبی علمی را بیان کند که تا زمان نزول مطرح نشده و کسی از آن آگاه نبوده است. این آیه در دو بخش مورد بررسی قرار میگیرد؛ قرآنی و علمی. در بخش قرآنی، نخست باید معنای واژههایی که در فهم بهتر آیه مؤثر است، بررسی شوند از جمله: نصلی، نار، نضجت، جلود، بدلنا. در گام بعدی، با مراجعه به تفاسیر از برداشتهای مفسران اطلاع حاصل میشود. در این بخش، به تمامی آیاتی که به نحوی مرتبط با آیه مورد بحث است توجه خواهد شد. در ضمن بررسی روایات معصومین(ع) در فهم بهتر آیه مؤثر خواهد بود. در بخش علمی هم باید به سؤالات مطرح شده در آن زمینه پاسخ داده شود. غروی در پایان سخنانش اظهار کرد: البته موضوعات فروانی مطرح است که از جمله آن که در حال بررسی است میتوان به تنگی نفس در ارتفاع، نسبت عمر دنیا به زمین، سیستم خود دفاعی مورچه، تکامل جنین، درنگ اصحاب کهف در غار، سیاه چالهها و... اشاره کرد. خبرگزاری ایکنا دعایی برای فراموش نکردن قرآن خیلی ها دوست دارند قرآن را حفظ کنند اما از اینکه آن را فراموش کنند نگرانند و همین باعث می شود که هیچ وقت دست بکار نشوند. تازه خیلی از آنهایی هم که حفظند از فراموش کردند آن همیشه می نالند. اما دیگر نگران نباشید امروز برایتان نسخه ای آورده ام که معجزه می کند. روزی حضرت علی علیه السلام می روند پیش پیامبر و از فراموش کردن کلمات قرآن می گویند. پیامبر هم می فرمایند می خواهی چیزی یادت بدهم که قرآن توی قلبت ماندگار بشود؟ بگو: اللهم ارحمنی بترک... خدایا دوری از گناهانت را بر من مرحمت نما و حسن ظن به آنچه تو را خوشنود می سازد را روزیم کن. خدایا دلم را بر حفظ کتابت ملزم ساز و چنان کن تا آنگونه که تو را راضی می کند تلاوتش کنم. امیر مومنان، علی علیه السلام می فرماید این دعا را خواندم و خدا قرآن را در سینه ام مانا ساخت خدای من دیده ام را به نور کتابت بینا ساز و سینه ام را به آن فراخ کن. و تنم را به برکت آن کارا کن و در راه آن مرا یاری نما که جز تو یاری گری نیست. اللهم ارحمنی بترک معاصیک وارزقنی حسن الظن فیما یرضیک عنی والزم قلبی حفظ کتابک کما علمتنی وأن أتلوه على النحو الذی یرضیک عنی اللهم نور بکتابک بصری واشرح به صدری واستعمل به بدنی وأعنی علیه إنه لا یعین إلا أنت. امیر مومنان، علی علیه السلام می فرماید این دعا را خواندم و خدا قرآن را در سینه ام مانا ساخت. امیدوارم از این به بعد هرگاه قرآن را دست گرفتید اول این دعای کوتاه و پر مغز را بخوانید تا چشمان شما نیز چونان علی علیه السلام به نور کتاب خدا پرنور و سینه تان گسترده شود. کلام خدا دل نشینتان باد نوشته و ترجمه: حسین عسگری - گروه دین و اندیشه متن روایت: وقال : علی علیه السلام شکوت إلى رسول الله صلى الله علیه وآله تفلت القرآن منی فقال یا علی سأعلمک کلمات تثبت القرآن فی قلبک قل : اللهم ارحمنی بترک معاصیک وارزقنی حسن الظن فیما یرضیک عنی والزم قلبی حفظ کتابک کما علمتنی وأن أتلوه على النحو الذی یرضیک عنی اللهم نور بکتابک بصری واشرح به صدری واستعمل به بدنی وأعنی علیه إنه لا یعین إلا أنت فدعوت بهن فثبت الله القرآن فی صدری . المهذب، قاضی ابن براج ، ج 2، 449 تویی که نمی شناختمت! یکی از راه های شناخت انسانها بخصوص پس از درگذشت آنان، حرفهایی است که درباره ایشان گفته شده است. و این مجموعه شناختنامه حضرت حسین علیه السلام است که بر این اساس از زیارتنامه هایی که برای آن حضرت بیان شده بخصوص زیارت عاشورا استخراج شده است. آنچه خواهید خواند: « امام حسین صاحب بهترین نسب» «محوریتامام حسین در میان اولیا» «چرائی محوریت حضرت حسین» هم چهره عباس زیبا بود، هم اخلاق و روحیّاتش. ظاهر و باطن عباس نورانی بود و چشمگیر و پر جاذبه. ظاهرش هم آیینه باطنش بود. سیمای پر فروغ و تابندهاش او را همچون ماه، درخشان نشان میداد و در میان بنیهاشم، که همه ستارگانِ کمال و جمال بودند، اباالفضل همچون ماه بود؛ از این رو او را «قمر بنیهاشم» میگفتند. در ترسیم سیمای او، تنها نباید به اندام قوی و قامت رشید و ابروان کشیده و صورت همچون ماهش بسنده کرد؛ فضیلتهای او نیز، که درخشان بود، جزیی از سیمای اباالفضل را تشکیل میداد. از سویی نیروی تقوا، دیانت و تعهّدش بسیار بود و از سویی هم از قهرمانان بزرگ اسلام به شمار میآمد. زیبایی صورت و سیرت را یکجا داشت. قامتی رشید و برافراشته، عضلاتی قوی و بازوانی ستبر و توانا و چهرهای نمکین و دوست داشتنی داشت. هم وجیه بود، هم ملیح. آنچه خوبان همه داشتند، او به تنهایی داشت. وقتی سوار بر اسب میشد، به خاطر قامت کشیدهاش پاهایش به زمین میرسید و چون پای در رکاب اسب مینهاد، زانوانش به گوشهای اسب میرسید. شجاعت و سلحشوری را از پدر به ارث برده بود و در کرامت و بزرگواری و عزّت نفس و جاذبه سیما و رفتار، یادگاری از همه عظمتها و جاذبههای بنیهاشم بود. بر پیشانیاش علامت سجود نمایان بود و از تهجّد و عبادت و خضوع و خاکساری در برابر «الله» حکایت میکرد. مبارزی بود خدا دوست و سلحشوری آشنا با راز و نیازهای شبانه. قلبش محکم و استوار بود همچون پاره آهن. فکرش روشن و عقیدهاش استوار و ایمانش ریشهدار بود. توحید و محبّت خدا در عمق جانش ریشه داشت. عبادت و خداپرستی او آن چنان بود که به تعبیر شیخ صدوق: نشان سجود در پیشانی و سیمای او دیده میشد. ایمان و بصیرت و وفای عباس، آن چنان مشهور و زبانزد بود که امامان شیعه پیوسته از آن یاد میکردند و او را به عنوان یک انسان والا و الگو میستودند. امام سجاد(علیهالسلام) روزی به چهره «عبیدالله» فرزند حضرت اباالفضل(علیهالسلام) نگاه کرد و گریست. آنگاه با یادکردی از صحنه نبرد اُحد و صحنه کربلا از عموی پیامبر(حمزه سیدالشهدا) و عموی خودش (عباس بن علی) چنین یاد کرد: «هیچ روزی برای پیامبر خدا سختتر از روز «اُحد» نگذشت. در آن روز، عمویش حضرت حمزه که شیر دلاور خدا و رسول بود به شهادت رسید. بر حسین بن علی(علیهماالسلام) هم روزی سختتر از عاشورا نگذشت که در محاصره سی هزار سپاه دشمن قرار گرفته بود و آنان میپنداشتند که با کشتن فرزند رسول خدا به خداوند نزدیک میشوند و سرانجام، بی آن که به نصایح و خیرخواهیهای سیدالشهدا گوش دهند، او را به شهادت رساندند.» آنگاه در یادآوری فداکاری و عظمت روحی عباس(علیهالسلام) فرمود: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد و از جان خود گذشت، چنان فداکاری کرد که دو دستش قلم شد. خداوند نیز به او همانند جعفربن ابیطالب در مقابل آن دو دستِ قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز میکند. عباس نزد خداوند، مقام و منزلتی دارد بس بزرگ، که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه میخورند و رشک میبرند.» آن ایثار و جانبازی عظیم اباالفضل، پیوسته الهامبخش فداکاریهای بزرگ در راه عقیده و دین بوده است و جانبازان بسیاری اگر دستی در راه دوست فدا کردهاند، خود را رهپوی آن الگوی فداکاری میدانند و اسوه ایثارشان جعفر طیّار و عباس بن علی بوده است: چون اقتدا به جعفر طیّار کردهایم پرواز ماست با پرِ جان در فضای دوست در پیروی ز خطّ علمدار کربلاست دستی که دادهایم به راه رضای دوست بصیرت و شناخت عمیق و پایبندی استوار به حق و ولایت و راه خدا از ویژگیهای آن حضرت بود. در ستایشی که امام صادق(علیهالسلام) از ایشان کرده است بر این اوصاف او انگشت نهاده و به عنوان ارزشهای متبلور در وجود عبّاس، یاد کرده است: «کان عمُّنا العبّاسُ نافذ البصیرةِ صُلب الایمانِ، جاهد مع ابیعبدالله(علیهالسلام) وابْلی’ بلاءاً حسناً و مضی شهیداً؛ عموی ما عباس، دارای بصیرتی نافذ و ایمانی استوار بود، همراه اباعبدالله جهاد کرد و آزمایش خوبی داد و به شهادت رسید.» و در یکی از زیارتنامههای آن حضرت نیز بر این «بصیرت» و اقتدا به شایستگان اشاره شده است: «شهادت میدهم که تو با بصیرت در کار و راه خویش رفتی و شهید شدی و به صالحان اقتدا کردی.» بصیرت و بینش نافذ و قوی که امام در وصف او به کار برده است، سندی افتخارآفرین برای اوست. این ویژگیهای والاست که سیمای عباس بن علی را درخشان و جاودان ساخته است. وی تنها به عنوان یک قهرمانِ رشید و علمدارِ شجاع مطرح نبود، فضایل علمی و تقوایی او و سطح رفیع دانش او که از خردسالی از سرچشمه علوم الهی سیراب و اشباع شده بود، نیز درخور توجه است. تعبیر «زُقّ العِلْم زقّاً» که در برخی نقلها آمده است، اشاره به این حقیقت دارد که تغذیه علمی او از همان کودکی بوده است. مقام فقاهتی او بالا بود و نزد راویان، مورد وثوق به شمار میرفت و دارای پارسایی فوقالعادهای بود. تعبیر برخی بزرگان درباره او چنین است: «عباس از فقیهان و دین شناسانِ اولاد ائمّه بود و عادل، ثقه، با تقوا و پاک بود.» و به تعبیر مرحوم قاینی: «عباس از بزرگان و فاضلانِ فقهای اهل بیت بود، بلکه او دانای استاد ندیده بود.» امام سجاد علیه السلام فرمود: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد و از جان خود گذشت، چنان فداکاری کرد که دو دستش قلم شد. خداوند نیز به او همانند جعفربن ابیطالب در مقابل آن دو دستِ قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز میکند. عباس نزد خداوند، مقام و منزلتی دارد بس بزرگ، که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه میخورند و رشک میبرند.» این سردار رشید و شهید، علاوه بر آن که خود به لحاظ قرب و منزلتی که نزد پروردگار دارد در قیامت از مقام شفاعت برخوردار است، وسیله شفاعت حضرت زهرا(علیهاالسلام) نیز خواهد بود. در روایت است: در روز رستاخیز، آنگاه که کار سخت و دشوار گردد، پیامبر خدا، حضرت علی را نزد فاطمه خواهد فرستاد تا در جایگاه شفاعت حاضر شود. امیرمؤمنان به فاطمه(علیهماالسلام) میگوید: از اسباب شفاعت چه نزد خود داری و برای امروز که روز بیتابی و نیازمندی است چه ذخیره کردهای؟ فاطمه زهرا (علیهاالسلام) میگوید: یا علی، برای این جایگاه، دستهای بریده فرزندم عباس بس است. افتخار بزرگ عباس بن علی این بود که در همه عمر، در خدمتِ امامت و ولایت و اهلبیت عصمت بود، به خصوص نسبت به اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) نقش حمایتی ویژهای داشت و بازو و پشتوانه و تکیهگاه برادرش سیدالشهدا بود و نسبت به آن حضرت، همان جایگاه را داشت که حضرت امیر نسبت به پیامبر خدا داشت. در این زمینه به مقایسه یکی از نویسندگان درباره این پدر و پسر توجه کنید: «حضرت عباس در بسیاری از امور اجتماعی مانند پدر قد مردانگی برافراخت و ابراز فعالیت و شجاعت نمود. عباس، پشت و پناه حسین بود مانند پدرش که پشت و پناه حضرت رسول الله بود. عباس در جنگها همان استقامت، پافشاری، شجاعت، قوّت بازو، ایمان و اراده، پشت نکردن به دشمن، فریب دادن و بیم نداشتن از عظمت حریف و انبوهی دشمن را که پدرش در جنگهای اُحد، بدر، خندق، خیبر و غیره نشان داد، در کربلا ابراز داشت. امام صادق علیه السلام فرمود: عموی ما عباس، دارای بصیرتی نافذ و ایمانی استوار بود، همراه اباعبدالله جهاد کرد و آزمایش خوبی داد و به شهادت رسید.» عباس، همانطور که حضرت علی(علیهالسلام) همیان(کیسه) نان و خرما به دوش میگرفت و برای ایتام و مساکین میبرد، او به اتفاق و امر برادر، بسیاری از گرسنگان مکه و مدینه را به همین ترتیب اطعام مینمود. عباس، مانند علی(علیهالسلام) که باب حوایج دربار پیغمبر بود و هر کس روی به ساحت او میکرد، اول علی را میخواند، باب حوایج در استان امام حسین(علیهالسلام) بود و هر کس برای رفع حوایج به دربار حسین(علیهالسلام) میشتافت، عباس را میخواند.
سر سفره خدا
توصیف سیمای اباالفضل(علیهالسلام)
:قالبساز: :بهاربیست: |