احمد - *به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*

سلام ای چهارمین نور الهی        کلیم وادی طور الهی

لطفا برای دیدن ویژه نامه ی ولادت امام چهارم علی ابن الحسین اینجا کلیک کنید.

ضمنا با فرستادن یک صلوات فضای دلتان را معطر کنید.


نوشته شده در دوشنبه 88/5/5ساعت 12:41 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

امام سجاد هم ضامن آهو بودامام سجاد

امام باقر علیه السلام فرمود: من و گروهى از مردم در حضور پدرم امام سجاد علیه السلام نشسته بودیم که ناگهان آهویى از صحرا آمد و در چند قدمى پدرم ایستاد و ناله کرد.

حاضران به پدرم گفتند: چه مى‏گوید؟

پدرم فرمود: مى‏گوید: بچه‏ام را فلانى صید کرده، از روز گذشته تا حال شیرنخورده، خواهش مى‏کنم آن را از او گرفته نزد من بیاور تا به او شیر بدهم.

امام سجاد علیه السلام شخصى را نزد صیاد فرستاد و به او پیام داد آن بچه آهو را بیاور. وقتى آورد، آهوى مادر تا بچه‏اش را دید، چند بار دست‏هایش را به زمین کوبید و آه جانکاه و غم‏انگیزى کشید و بچه‏اش را شیر داد.

سپس امام سجاد علیه السلام از صیاد خواهش کرد که بچه آهو را آزاد کند، صیاد قبول کرد. امام بچه آهو  را از او گرفت و به مادرش بخشید، آهو با همهمه خود سخنى گفت و همراه بچه‏اش به سوى صحرا روان شد.

حاضران به امام سجاد علیه السلام گفتند: آهو چه گفت؟ امام فرمود:

«براى شما در پیشگاه خدا دعا کرد و پاداش نیک طلبید». (1)

«پسرم! من بیست مرتبه با شترم از مدینه به زیارت خانه خدا رفته‏ام و در تمام عمر، حتى یک تازیانه به او نزده‏ام!»

* * * * <\/h3>

امام سجاد علیه السلام در بستر شهادت به فرزندش امام باقر علیه السلام فرمود: «پسرم! من بیست مرتبه با شترم از مدینه به زیارت خانه خدا رفته‏ام و در تمام عمر، حتى یک تازیانه به او نزده‏ام!»

و در مورد علت این کار فرمود:

«قصاص در روز قیامت‏به قدرى دامن‏گیر مجرمان مى‏شود که من از ترس آن حتى به شترم تازیانه نزده‏ام.»

هنگامى که حضرت از دنیا رفت و به خاک سپرده شد، آن شتر گردنش را روى قبر امام علیه السلام نهاد و ناله‏هاى سوزناک سرداد. امام باقر علیه السلام تا دو مرتبه آن شتر را برگرداند اما طولى نکشید که بازگشت و در خاک غلطید و از دیدگان اشک ریخت و تا سه روز در آن حالت‏باقى ماند.

امام باقر علیه السلام وقتى این حالت عجیب آن حیوان را ملاحظه نمود، فرمود: شتر را رها کنید که در حال وداع است.

مدتى نگذشت که آن شتر در کنار قبر مطهر امام سجاد علیه السلام جان سپرد.» (2)


نوشته شده در دوشنبه 88/5/5ساعت 12:32 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

میلاد فرزند شجاعت
حضرت عباس علیه السلام

سال‎ها از شهادت جانگداز دختر پیامبر، حضرت زهرا(علیهاالسلام) می‎گذشت. حضرت علی (علیه‎السلام) پس از فاطمه با امامه (دخترزاده پیامبر اکرم) ازدواج کرده بود. اما با گذشت بیش از ده سال از آن داغ جانسوز، هنوز هم غم فراق زهرا در دل علی(علیه‎السلام) بود.

برای خاندان پیامبر، سرنوشتی شگفت رقم زده شده بود. بنی‎هاشم، در اوج عزّت و بزرگواری، مظلومانه می‏زیستند. وقتی علی(علیه‎السلام) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. برادرش «عقیل» را که در علم نسب‏‎شناسی وارد بود و قبایل و تیره‎های گوناگون و خصلت‎ها و خصوصیّت‎های اخلاقی و روحی آنان را خوب می‏شناخت طلبید. از عقیل خواست که: برایم همسری پیدا کن شایسته و از قبیله‎‏ای که اجدادش از شجاعان و دلیرمردان باشند تا بانویی این چنین، برایم فرزندی آورد شجاع و تکسوار و رشید.

پس از مدتی، عقیل زنی از طایفه کلاب را خدمت امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) معرفی کرد که آن ویژگی‎ها را داشت. نامش «فاطمه»، دختر حزام بن خالد بود و نیاکانش همه از دلیرمردان بودند. از طرف مادر نیز دارای نجابت خانوادگی و اصالت و عظمت بود. او را فاطمة کلابیّه می‎گفتند و بعدها به «امّ‎‎البنین» شهرت یافت، یعنی مادرِ پسران، چهار پسری که به ‏دنیا آورد و عبّاس یکی از آنان بود.

عقیل برای خواستگاری او نزد پدرش رفت. وی از این موضوع استقبال کرد و با کمال افتخار، پاسخ آری گفت. حضرت علی(علیه‎السلام) با آن زن شریف ازدواج کرد. فاطمة کلابیّه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. در آغاز ازدواج، وقتی وارد خانه علی(علیه‎السلام) شد، حسن و حسین(علیهماالسلام) بیمار بودند. او آنان را پرستاری کرد و ملاطفت بسیار به آنان نشان داد.

در آغاز ازدواج، وقتی وارد خانه علی(علیه‎السلام) شد، حسن و حسین(علیهماالسلام) بیمار بودند. او آنان را پرستاری کرد و ملاطفت بسیار به آنان نشان داد. گویند: وقتی او را فاطمه صدا کردند گفت: مرا فاطمه خطاب نکنید تا یاد غم‎های مادرتان فاطمه زنده نشود، مرا خادم خود بدانید.

گویند: وقتی او را فاطمه صدا کردند گفت: مرا فاطمه خطاب نکنید تا یاد غم‎های مادرتان فاطمه زنده نشود، مرا خادم خود بدانید.

ثمره ازدواج حضرت علی با او، چهار پسر رشید بود به نام‎های: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان، که هر چهار تن سال‎ها بعد در حادثه کربلا به شهادت رسیدند. عباس، قهرمانی که در این بخش از او و خوبی‏ها و فضیلت‎هایش سخن می‎گوییم، نخستین ثمره این ازدواج پر برکت و بزرگترین پسر امّ البنین بود.

فاطمه کلابیه (امّ البنین) زنی دارای فضل و کمال و محبّت به خاندان پیامبر بود و برای این دودمانِ پاک، احترام ویژه‎‏ای قائل بود. این محبت و مودّت و احترام، عمل به فرمان قرآن بود که اجر رسالت پیامبر را «مودّت اهل بیت» دانسته است. او برای حسن، حسین، زینب و امّ کلثوم، یادگاران عزیز حضرت زهرا (علیهاالسلام)، مادری می‏کرد و خود را خدمتکار آنان می‏دانست. وفایش نیز به امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) شدید بود. پس از شهادت علی(علیه‎السلام) به احترام آن حضرت و برای حفظ حرمت او، شوهر دیگری اختیار نکرد، با آن که مدّتی نسبتاً طولانی (بیش از بیست سال) پس از آن حضرت زنده بود.

ایمان والای امّ البنین و محبتش به فرزندان رسول خدا چنان بود که آنان را بیشتر از فرزندان خود، دوست می‏داشت. وقتی حادثه کربلا پیش آمد، پیگیر خبرهایی بود که از کوفه و کربلا می‏رسید. هر کس خبر از شهادت فرزندانش می‏داد، او ابتدا از حال حسین(علیه‎السلام) جویا می‏شد و برایش مهمتر بود.

عبّاس بن علی(علیهما‎السلام) فرزند چنین بانوی حق‎شناس و با معرفتی بود و پدری چون علی بن ابی طالب(علیه‎السلام) داشت و دست تقدیر نیز برای او آینده‎‏ای آمیخته به عطر وفا و گوهر ایمان و پاکی رقم زده بود.

ولادت نخستین فرزند امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه بود. تولد عباس، خانه علی و دل مولا را روشن و سرشار از امید ساخت، چون حضرت می‏دیدند در کربلایی که در پیش است، این فرزند، پرچمدار و جان نثار آن فرزندش خواهد بود و عباسِ علی، فدای حسینِ فاطمه خواهد گشت.

ولادت نخستین فرزند امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه بود. تولد عباس، خانه علی و دل مولا را روشن و سرشار از امید ساخت، چون حضرت می‏دیدند در کربلایی که در پیش است، این فرزند، پرچمدار و جان نثار آن فرزندش خواهد بود و عباسِ علی، فدای حسینِ فاطمه خواهد گشت.

وقتی به دنیا آمد حضرت علی(علیه‎السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت، نام خدا و رسول را بر گوش او خواند و او را با توحید و رسالت و دین، پیوند داد و نام او را عباس نهاد. در روز هفتم تولدش طبق رسم و سنت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.

حضرت عباس علیه السلام

آن حضرت، گاهی قنداقه عباس خردسال را در آغوش می‎گرفت و آستینِ دست‎های کوچک او را بالا می‏زد و بر بازوان او بوسه می‏زد و اشک می‏ریخت. روزی مادرش امّ البنین که شاهد این صحنه بود، سبب گریه امام را پرسید. حضرت فرمود: این دست‎ها در راه کمک و نصرت برادرش حسین، قطع خواهد شد؛ گریه من برای آن روز است.

با تولد عباس، خانه علی(علیه‎السلام) آمیخته‎‏ای از غم و شادی شد: شادی برای این مولود خجسته، و غم و اشک برای آینده‎ای که برای این فرزند و دستان او در کربلا خواهد بود.

عباس در خانه علی(علیه‎السلام) و در دامان مادرِ با ایمان و وفادارش و در کنار حسن و حسین (علیهماالسلام) رشد کرد و از این دودمان پاک و عترتِ رسول، درس‎های بزرگ انسانیت و صداقت و اخلاق را فرا گرفت.

تربیت خاصّ امام علی(علیه‎السلام) بی‏ شک، در شکل دادن به شخصیت فکری و روحی بارز و برجسته این نوجوان، سهم عمده‎ای داشت و درک بالای او ریشه در همین تربیت‎های والا داشت.

با تولد عباس، خانه علی(علیه‎السلام) آمیخته‎‏ای از غم و شادی شد: شادی برای این مولود خجسته، و غم و اشک برای آینده‎ای که برای این فرزند و دستان او در کربلا خواهد بود.

روزی حضرت امیر(علیه‎السلام) عباسِ خردسال را در کنار خود نشانده بود، حضرت زینب(علیهاالسلام) هم حضور داشت. امام به این کودک عزیز گفت: بگو یک. عبّاس گفت: یک. فرمود: بگو دو. عباس از گفتن خودداری کرد و گفت: شرم می‏کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده‎‏ام دو بگویم. حضرت از معرفت این فرزند خشنود شد و پیشانی عبّاس را بوسید.

استعداد ذاتی و تربیت خانوادگی او سبب شد که در کمالات اخلاقی و معنوی، پا به پای رشد جسمی و نیرومندی عضلانی، پیش برود و جوانی کامل، ممتاز و شایسته گردد. نه‏ تنها در قامت رشید بود، بلکه در خِرد، برتر و در جلوه‎های انسانی هم رشید بود. او می‏دانست که برای چه روزی عظیم، ذخیره شده است تا در یاری حجّت خدا جان نثاری کند. او برای عاشورا به دنیا آمده بود.

این حقیقت، مورد توجه علی(علیه‎السلام) بود، آنگاه که می‏خواست با امّ‎البنین ازدواج کند. وقتی هم که حضرت امیر در بستر شهادت افتاده بود، این «راز خون» را به یاد عباس آورد و در گوش او زمزمه کرد.

شب 21 رمضان سال 41 هجری بود.

حضرت علی(علیه‎السلام) در آخرین ساعات عمر خویش، عبّاس را به آغوش گرفت و به سینه چسبانید و به این نوجوان دلسوخته، که شاهد خاموش شدن شمع وجود علی بود، فرمود: پسرم، به زودی در روز عاشورا، چشمانم به وسیله تو روشن می‎گردد؛ پسرم، هرگاه روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه فرات وارد شدی، مبادا آب بنوشی در حالی که برادرت حسین(علیه‎السلام) تشنه است.

این نخستین درس عاشورا بود که در شب شهادت علی(علیه‎السلام) آموخت و تا عاشورا پیوسته در گوش داشت.

شاید در همان لحظات آخر عمر حضرت علی(علیه‎السلام) که فرزندانش دور بستر او حلقه زده بودند و نگران آینده بودند، حضرت به فراخور هر یک، توصیه‎هایی داشته است. بعید نیست که دست عبّاس را در دست امام حسین(علیه‎السلام) گذاشته باشد و عباس را سفارش کرده باشد که: عباسم، جان تو و جان حسینم در کربلا! مبادا از او جدا شوی و تنهایش گذاری!

عباس در خانه علی(علیه‎السلام) و در دامان مادرِ با ایمان و وفادارش و در کنار حسن و حسین (علیهماالسلام) رشد کرد و از این دودمان پاک و عترتِ رسول، درس‎های بزرگ انسانیت و صداقت و اخلاق را فرا گرفت.

عباس، نجابت و شرافت خانوادگی داشت و از نفس‎های پاک و عنایت‎های ویژه حضرت علی (علیه‎السلام) و مادرش امّ البنین برخوردار شده بود. امّ البنین هم نجابت و معرفت و محبت به خاندان پیامبر را یکجا داشت و در ولا و دوستی آنان، مخلص و شیفته بود. از آن سو نزد اهل بیت هم وجهه و موقعیّت ممتاز و مورد احترامی داشت. این که زینب کبری پس از عاشورا و بازگشت به مدینه به خانه او رفت و شهادت عبّاس و برادرانش را به این مادرِ داغدار تسلیت گفت و پیوسته به خانه او رفت و آمد می‏کرد و شریک غم‎هایش بود، نشانِ احترام و جایگاه شایسته او در نظر اهل‏بیت بود. 

 

برگرفته از کتاب جستاری در زندگی حضرت ابوالفضل العباس(علیه‎السلام)، جواد محدّثی .


نوشته شده در دوشنبه 88/5/5ساعت 12:29 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

لطفا با ذکر  یک صلوات اینجا کلیک کنید
نوشته شده در یکشنبه 88/5/4ساعت 11:46 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

امروز چگونه از حسین الگو بگیریم

ولادت امام حسین ، حضرت عباس ، امام سجاد علیهم السلام

 

مقدمه‌

یکی‌ از مسائل‌ مهم‌ و پیچیده‌ای‌ که‌ امروزه‌ متولیان‌ تعلیم‌ و تربیت‌ اسلامی‌ با آن‌رو به‌ رو هستند، چگونگی‌ الگوسازی‌ از اسوه‌های‌ دینی‌، متناسب‌ با شرایط‌ موجود است‌،زیرا به‌ طور قطع‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ در نظام‌ تربیتی‌ اسلام‌، یکی‌ از عوامل‌ مؤثر درشکل‌گیری‌ِ شخصیت‌ مذهبی‌ همانندسازی‌ با الگوهای‌ برتر است‌.

از سوی‌ دیگر، تاریخ‌ اجتماعی‌ بشری‌ نشان‌ داده‌ می‌شود که‌ در صورت‌ عدم‌ وجودالگوها در یک‌ جامعه‌ انسانی‌، افراد در زندگی‌ ظاهری‌، عقلی‌ و ایمانی‌ خویش‌ سر در گم‌ وحیران‌ می‌مانند؛ زیرا انسان‌ شاخصی‌ (معیاری‌) برای‌ سنجش‌ و تعیین‌ مقدار دارایی‌های‌ارزشی‌، اخلاقی‌ و انسانی‌ خودش‌ ندارد و سلامت‌ و یا بیماری‌ اجتماعی‌اش‌ را تشخیص‌نمی‌دهد. انسان‌ در چنین‌ حالتی‌ نه‌ میزانی‌ برای‌ سنجش‌ حدود و کمالات‌ و صفات‌ انسانی‌و الهی‌ خویش‌ دارد و نه‌ میزانی‌ برای‌ سنجش‌ نارسایی‌ و کمبودهایش‌. شاید گزاف‌ نباشداگر قائل‌ شویم‌ که‌ بحران‌های‌ بی‌ شمار اخلاقی‌ و ارزشی‌ که‌ در قرن‌ بیستم‌ برای‌ بشرپدیدآمده‌، به‌ دلیل‌ وجود همین‌ خلا است‌.

به‌ هر حال‌ برای‌ جامعه‌ای‌ که‌ می‌خواهد نسلی‌ توانمند، پویا، مؤثر، پرصلابت‌،دارای‌ عشق‌ و ایمان‌، پرورش‌ دهد بدون‌ توجه‌ به‌ الگوی‌ بی‌ بدیل‌ عالم‌ اسلام‌ مسیرنخواهد بود. در این‌ نوشتار، نگارنده‌ سعی‌ دارد به‌ یکی‌ از سؤالات‌ اساسی‌ و مهم‌، این‌مسئله‌، که‌ همان‌ چگونگی‌ الگوسازی‌ از اسوه‌های‌ دینی‌ در عصر حاضر است‌ پاسخ‌ گوید.به‌ این‌ امید که‌ با طرح‌ و ردیابی‌ این‌ مسئله‌ روزنه‌ای‌ به‌ دنیایی‌ از پژوهش‌ها وککاوش‌هایی‌ که‌ برآیند آن‌، دستیابی‌ به‌ مدلی‌ از الگوگیری‌ باشد، گشوده‌ شود.

 

مفهوم‌ الگوگیری‌

الگو (pattern) در کتاب‌ فرهنگی‌ علوم‌ اجتماعی‌ چنین‌ تعریف‌ شده‌ است‌: الگو به‌معنای‌ مدل‌، گونه‌ و هنجار است‌.

الگو به‌ افراد انسانی‌ کامل‌ و رشد یافته‌ای‌ که‌ لیاقت‌ سرمشق‌ بودن‌ دیگران‌ را دارنداطلاق‌ می‌گردد.

الگوی‌ تربیتی‌ نیز که‌ در فرهنگ‌ اسلامی‌ از آن‌ به‌ اسوه‌، امام‌، شاهد و ولی‌ الله تعبیرمی‌شود، عبارت‌ از شخص‌ یا جامعه‌ای‌ است‌ که‌ می‌تواند آیینه‌ یا تبلور عینی‌ یک‌ مکتب‌یا نظام‌ فکری‌ باشد. به‌ همین‌ جهت‌ نظریه‌ پردازان‌ معتقدند که‌ از دو طریق‌ می‌توان‌ به‌ساختار یک‌ مکتب‌ و نظام‌ فکری‌ آن‌ پی‌ برد:

1ـ شناخت‌ طرح‌ و اصول‌ اساسی‌ آن‌ در جنبه‌ تئوریک‌؛

2ـ شناخت‌ الگوهای‌ عینی‌ و عملی‌ برای‌ تربیت‌ افراد.

در فرهنگ‌ قرآنی‌ از عالمان‌ ربانی‌، حزب‌ خدا، اولیای‌ خدا، جانشینان‌ خدا، اهل‌ذکر، نفس‌های‌ مطمئن‌، راسخان‌ در علم‌، عبادالرحمان‌، درهای‌ اسلام‌،  احیاگران‌ معارف‌و مبانی‌ دینی‌ به‌ عنوان‌ الگوها و اسوه‌ها یاد شده‌ است‌. عرفای‌ اسلام‌ از آنان‌ به‌ «انسان‌کامل‌»، «پیر و مرشد»، «ولی‌ الله»، «عقل‌ کامل‌»، «مرد حر»، «آیینه‌ خدانما» و... تعبیرکرده‌اند.

اسوه‌ در لغت‌ نامه‌ دهخدا چنین‌ تعریف‌ شده‌ است‌: اسوه‌، پیشوا، مقتدا، قدوه‌،پیش‌رو، خصلتی‌ که‌ شخص‌ بدان‌ لایق‌ مقتدایی‌ و پیشوایی‌ می‌گردد.

راغب‌ اصفهانی‌ در کتاب‌ مفردات‌ معنایی‌ این‌ گونه‌ ارائه‌ می‌دهد و اسوه‌ را حالتی‌ ازحالات‌ انسانی‌ می‌داند که‌ از آن‌ طریق‌ آدمی‌ پیروی‌ می‌کند از دیگری‌ در خوب‌ و بد و سودو ضرر.

من‌ از پیامبر اکرم‌ (ص) به‌ طور کامل‌ پیروی‌ می‌کردم‌ و هر روز برای‌ من‌ از اخلاق‌ خودنشانه‌ای‌ برپا می‌داشت‌ و مرا به‌ پیروی‌ آن‌ فرمان‌ می‌داد.

نقش‌ اسوه‌های‌ دینی‌ در تکوین‌ شخصیت‌ انسان‌

عوامل‌ متعددی‌ در تحول‌ و تکون‌ شخصیت‌ انسان‌ مؤثر است‌؛ مانند: وراثت‌،فطرت‌، نظام‌ سیاسی‌، خانواده‌، گروه‌ هم‌ سن‌ و مسائل‌ فرهنگی‌. ولی‌ در بین‌ این‌ عوامل‌،مؤثرترین‌ تأثیر و نقش‌ را الگوها دارد.

میلاد امام حسین علیه السلام

الگوها (مثبت‌ یا منفی‌) از امتیازاتی‌ برخوردارند که‌ می‌توانند تمام‌ یا بخشی‌ ازآرمان‌ها و آرزوهای‌ متعلم‌ و طالب‌ را به‌ طور عینی‌ و مجسم‌ در پیش‌ روی‌ او قرار دهند و برعمق‌ وجود آنان‌ نفوذ کنند. یعنی‌ الگوها گم‌شدة‌ انسانند که‌ با نبودشان‌ شاگرد احساس‌ خلاو کمبود می‌کند. او می‌خواهد پیش‌ از آن‌که‌ اوصاف‌ شخصیت‌ ربانی‌ را بشنود او را با چشم‌خویش‌ ببیند.

اصلاًگرایش‌ انسان‌ به‌ اسطوره‌ سازی‌ از همین‌ نیاز یا خلا ذاتی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد.از دیدگاه‌ عقل‌ بیشترین‌ نقش‌ در تکوین‌ شخصیت‌ از الگوهای‌ عینی‌ است‌، زیرا دریافت‌پیام‌ از طریق‌ الگوها آسان‌تر از دریافت‌ از طریق‌ عامل‌ ذهنی‌ و آموزشی‌ است‌. علاوه‌ برا´ن‌عامل‌ عینی‌ مؤثر است‌. یادگیری‌ از طریق‌ الگو از مقوله‌ دیدن‌ است‌ ولی‌ شرح‌ و بیان‌ ازمقوله‌ شنیدن‌. تحقیقات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ 80% یادگیری‌ از طریق‌ دیدن‌ صورت‌ می‌گیردو فقط‌ 13% یادگیری‌ از طریق‌ شنیدن‌ است‌ و 7% از طریق‌ حواس‌ دیگر.  دقیقاًبه‌ همین‌دلیل‌ است‌ که‌ در آموزه‌های‌ دینی‌ ما سفارش‌ شده‌ است‌:«کونوا دعاة‌ الناس‌ بغیرالسنتکم‌؛ دعوت‌ کنندگان‌ مردم‌ باشید به‌ غیر زبانتان‌».

به‌ هر حال‌، نخستین‌ عامل‌ سرنوشت‌ ساز در تربیت‌ انسان‌ الگو است‌. انسان‌همواره‌ به‌ الگو نیاز دراد و برای‌ شکل‌ دادن‌ شخصیت‌ خود نمونه‌ و سرمشق‌ می‌طلبد. این‌نیاز و طلب‌، ریشه‌ در فطرت‌ دارد. معرفی‌ الگوهای‌ ربانی‌ در قرآن‌ پاسخ‌ به‌ همین‌ نیازاست‌: (لقد کان‌ لکم‌ فی‌ رسول‌ الله اسوة‌ حسنة‌) و (قد کانت‌ لکم‌ اسوة‌ فی‌ ابراهیم‌ والذین‌ معه‌)»، (لقد کان‌ لکم‌ فیهم‌ اسوة‌ حسنة‌ لمن‌ کان‌ یرجوالله).

یکی‌ از دلایل‌ استمرار امامت‌ و خالی‌ نبودن‌ زمین‌ از حجت‌ که‌ از مسلمات‌ مذهب‌ماست‌ در همین‌ نکته‌ نهفته‌ است‌، زیرا انسان‌ همواره‌ به‌ چهره‌های‌ صالح‌ و شایسته‌ ومحتاج‌ است‌ تا با اقتدای‌ به‌ سیمای‌ فکری‌ و اعتقادی‌، علمی‌، عملی‌ و اخلاقی‌ آنان‌ درس‌فضیلت‌ بیاموزد و راه‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ خویش‌ را بیابد.

در مجموع‌ باید گفت‌: دست‌یابی‌ به‌ قرآن‌ و اسلام‌ ناب‌ بدون‌ عنایت‌ به‌ الگوهای‌عینی‌ ممکن‌ نخواهد بود.

حضرت‌ علی‌(ع) با آن‌ همه‌ فضایل‌ خود را بی‌نیاز از الگو و مقتدا نمی‌بیند و درخصوص‌ تأثیر تربیت‌ رسول‌ اکرم‌(ص) در شکل‌گیری‌ شخصیت‌ اخلاقی‌ خود می‌فرماید:«من‌ از پیامبر اکرم‌ (ص) به‌ طور کامل‌ پیروی‌ می‌کردم‌ و هر روز برای‌ من‌ از اخلاق‌ خودنشانه‌ای‌ برپا می‌داشت‌ و مرا به‌ پیروی‌ آن‌ فرمان‌ می‌داد».

انسان‌ همواره‌ به‌ الگو نیاز دارد و برای‌ شکل‌ دادن‌ شخصیت‌ خود نمونه‌ و سرمشق‌می‌طلبد. این‌ نیاز و طلب‌ ریشه‌ در فطرت‌ دارد. معرفی‌ الگوهای‌ ربانی‌ در قرآن‌ پاسخ‌ به‌همین‌ نیاز است‌.

در مجموع‌ باید گفت‌: فقدان‌ اسوة‌ حسنه‌ در طی‌ طریق‌ کمال‌، بدان‌ معناست‌ که‌انسان‌ اسیر شیطان‌ گشته‌ و خلا وجودی‌ «اسوه‌ حسنه‌» را در همه‌ ابعاد اعم‌ از فردی‌ -اجتماعی‌ با اسوه‌های‌ سیئه‌ پرسازد:«من‌ لم‌ یکن‌ له‌ شیخ‌ فشیخه‌ الشیطان‌»

استعمار گرانی‌ که‌ به‌ دگرگونی‌ ارزش‌های‌ ملت‌ها فکر می‌کنند ابتدا الگوها را تغییرمی‌دهند و الگوهای‌ دل‌خواه‌ را در تمام‌ جوانب‌ زندگی‌ یک‌ جامعه‌ مطرح‌ می‌سازند تانسبت‌ به‌ استحاله‌ فرهنگی‌ و همسان‌ سازی‌ فرهنگی‌ فرد با فرهنگ‌ خود موفق‌ شوند.

به‌ پیامبر پاکیزه‌ و پاک‌ اقتدا کن‌ که‌ راه‌ و رسم‌ الگویی‌ است‌ برای‌ الگوطلبان‌ و سایه‌ فخر و بزرگی‌است‌ برای‌ کسی‌ که‌ خواهان‌ بزرگواری‌ باشد.

ویژگی‌های‌ الگو

قرآن‌ برای‌ شخصیت‌های‌ ربانی‌ پنج‌ ویژگی‌ بنیادین‌ را معرفی‌ می‌کند:

1- عشق‌ آتشین‌ به‌ حضرت‌ حق‌ و اولیای‌ او؛

2- تعقل‌ و علم‌ برتر؛

3- توانایی‌ و قدرت‌ برتر؛

4- هماهنگی‌ بین‌ عمل‌ و گفتار؛

5- تلازم‌ با اجتماع‌ یا وحدت‌ در عین‌ کثرت‌.

میلاد امام حسین علیه السلام

حضرت‌ علی‌ (ع) در این‌ زمینه‌ مفرماید: «اولیای‌ خدا (الگوهای‌ ربانی‌) آنانند که‌ به‌باطن‌ دنیا می‌نگرند، آن‌ گاه‌ که‌ مردم‌ به‌ ظاهر آن‌ می‌نگرند و به‌ فردای‌ آن‌ می‌پردازند، آن‌گاه‌ که‌ مردم‌ به‌ امروز آن‌ سرگرم‌اند. از آنچه‌ که‌ ترسیده‌اند ا´نان‌ را بمیراند، میرانده‌اند. آنچه‌را که‌ دانسته‌اند و به‌ زودی‌ ترکشان‌ خواهد کرد ترک‌ گفته‌اند. بهره‌گیری‌ فراوان‌ دیگران‌ ازدنیا را اندک‌ خواهی‌ و دست‌ یافتنشان‌ به‌ آن‌ را از دست‌ دادن‌ می‌بینند. دشمن‌ آنند که‌مردم‌ با آن‌ آشتی‌ کرده‌اند. با آنچه‌ مردم‌ با آن‌ دشمن‌اند در آشتی‌ به‌ سر می‌برند. کتاب‌ خدابه‌ واسطه‌ آنان‌ دانسته‌ می‌شود و آنان‌ با کتاب‌ خدا دانا شده‌اند. کتاب‌ به‌ سبب‌ آنان‌ برپامی‌ایستد و آنان‌ به‌ سبب‌ کتاب‌ خدا برپا ایستاده‌اند.»

الگوهای‌ ربانی‌ بر اثر معرفت‌ و محبت‌ به‌ حضرت‌ حق‌ و انبیا و اولیای‌ الهی‌ محبوب‌حضرت‌ حق‌ و اولیای‌ او واقع‌ می‌شوند که‌ نهایت‌ آن‌ وحدت‌ محب‌ و محبوب‌ است‌ و به‌حدی‌ از کمال‌ می‌رسد که‌ روح‌ محب‌ آیینه‌ سان‌، تمام‌ صفات‌ و اسمای‌ الهی‌ را در خودمنعکس‌ می‌نماید. شخصیت‌ ربانی‌، قرآن‌ مجسم‌ و اسلام‌ زنده‌ است‌. به‌ همین‌ جهت‌دست‌یابی‌ به‌ قرآن‌ و اسلام‌ ناب‌ بدون‌ عنایت‌ به‌ این‌ الگوهای‌ عینی‌ ممکن‌ نخواهد بود.

 

چگونگی‌ الگوگیری‌ از اسوه‌های‌ دینی‌

تردیدی‌ نیست‌ که‌ شخصیت‌ عظیم‌ اسوه‌های‌ دینی‌ در همه‌ زمینه‌های‌ زندگی‌ الگوو اسوه‌اند. به‌ گونه‌ای‌ که‌ اگر همه‌ انسان‌ها از آن‌ سرمشق‌ بگیرند به‌ طور قطع‌ سعادت‌ در دوجهان‌ را به‌ دست‌ خواهند آورد. با توجه‌ به‌ این‌ که‌ در میان‌ غرایز متفاوت‌ انسان‌، غریزه‌الگوخواهی‌ و سمبل‌طلبی‌ از نظر تربیتی‌ و روان‌شناسی‌ تربیتی‌ اهمیت‌ فراوان‌ دارد،«انسان‌ با غریزه‌ الگوخواهی‌ به‌ شناخت‌ و شناسایی‌ سمبل‌ها، سرمشق‌ها، و الگوهای‌برتری‌ روی‌ می‌آورد. انسان‌ با الگوها و سمبل‌هایش‌ زندگی‌ می‌کند، تصمیم‌ می‌گیرد وانتخاب‌ می‌کند.»

از این‌رو استعمارگرانی‌ که‌ به‌ دگرگونی‌ ارزش‌های‌ ملت‌ها فکر می‌کنند ابتدا الگوهارا تغییر می‌دهند و الگوهای‌ دل‌خواه‌ را در تمام‌ جوانب‌ زندگی‌ یک‌ جامعه‌ مطرح‌ می‌سازندتا نسبت‌ به‌ استحاله‌ فرهنگی‌ و همسان‌ سازی‌ فرهنگی‌ فرد با فرهنگ‌ خود موفق‌ شوند.

معرفی‌ الگوهای‌ معصوم‌ از جانب‌ پروردگار، پاسخ‌ مناسب‌ خالق‌ انسان‌ها به‌ غریزه‌الگو خواهی‌ و سمبل‌طلبی‌ است‌. به‌ همین‌ جهت‌ است‌ که‌ مفسر و مبین‌ به‌ حق‌ِ قرآن‌،حضرت‌ علی‌ (ع) می‌فرمایند:

«در زندگی‌ فردی‌ و اجتماعی‌ و در تحولات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌، در جنگ‌ و صلح‌ درقیام‌ و قعود، به‌ امامان‌ معصوم‌ و اهل‌ بیت‌: بنگرید، از آنها الگو بگیرید، روش‌های‌ آنان‌را با روح‌ تقلید و تمرین‌ تکرار کنید. در غیر این‌ صورت‌ مثل‌ گوسفندی‌ که‌ از گلة‌ خود جداگشته‌ طعمه‌ گرگهای‌ گرسنه‌ خواهید شد.»

«محبوب‌ترین‌ بنده‌ نزد خدا کسی‌ است‌ که‌ از پیامبرش‌ پیروی‌ کند، گام‌ بر جایگاه‌قدم‌ او نهد.»

اما آنچه‌ که‌ در این‌ نوشتار ما درصدد پاسخ‌گویی‌ به‌ آن‌ هستیم‌ این‌ است‌ که‌ چگونه‌با این‌ الگوهای‌ معصوم‌ هم‌چون‌ امام‌ حسین‌ (ع)، همانند سازی‌ نماییم‌ و با توجه‌ به‌شرایط‌ موجود چگونه‌ الگو سازی‌ نماییم‌.

روان‌ شناسان‌ اجتماعی‌ در دو دهه‌ به‌ تبعیت‌ از باندورا ـ نظریه‌ پرداز برجسته‌ ـیادگیری‌ اجتماعی‌ در بررسی‌های‌ علمی‌ خود به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌اند که‌ آموزش‌ ویادگیری‌ اجتماعی‌ از طریق‌ الگوها فرآیندی‌ پیچیده‌ است‌ که‌ حداقل‌ دو شرط‌ در تحقق‌آن‌ دخالت‌ دارد:

1ـ اکتساب‌ و اختیار رفتارها و عادت‌های‌ آنان‌.

2ـ پذیرش‌ رفتار الگوها به‌ عنوان‌ الگوی‌ رفتاری‌ و حرکت‌ در مسیر آنها و تکراری‌رفتارشان‌.

برای‌ الگو سازی‌ از الگوهای‌ دینی‌ باید ببینیم‌ آنها چه‌ قدم‌هایی‌ را برداشته‌ و چه‌باورهایی‌ داشتند به‌ بیان‌ دیگر کشف‌ دقیق‌ و مشخص‌ راه‌هایی‌ که‌ آنها رفتند که‌ به‌ این‌عمل‌ در اصطلاح‌ مدل‌ سازی‌ می‌گویند.

پایه‌ گذاران‌ علم‌ مدل‌ سازی‌، جان‌ گریندر (Ggreinder)، زبان‌ شناس‌ برجسته‌جهان‌ و ریچارد بندلر (bandler) ریاضی‌دان‌، دریافتند که‌ برای‌ الگوسازی‌ باید از رفتارالگوها مدل‌ سازی‌ نمود. آنان‌ معتقدند که‌ برای‌ الگوسازی‌ باید سه‌ عنصر اساسی‌ را همانندسازی‌ کرد:

الف‌: در نظام‌ عقیدتی‌ شخص‌ (beleif)(system) یعنی‌ آنچه‌ الگو باور دارد.بنابراین‌ اگر نظام‌ عقیدتی‌ شخصی‌ را مدل‌ سازی‌ نمایید، اولین‌ قدم‌ را برداشته‌اید، تامانند او عمل‌ کنید و در نتیجه‌ به‌ همان‌ هدف‌ برسید.

ب‌: قالب‌ فکری‌، شیوه‌ سازمان‌ دادن‌ به‌ افکار و اندیشه‌ هاست‌.

ج‌: اعمال‌ جسمانی‌: طرز تنفس‌، ژستها، تغییرات‌ قیافه‌ و...

به‌ طور کلی‌ مدل‌ سازی‌، یعنی‌ بررسی‌ راه‌های‌ رفته‌ دیگران‌.

دستاورد این‌ بحث‌ این‌ است‌ که‌ اگر انسان‌ می‌خواهد فردی‌ قدرت‌مند، بزرگ‌ وپیروز و سرنوشت‌ ساز باشد و احیاناً آرزو دارد که‌ تحولات‌ عظیمی‌ را در جامعه‌ خود و یا درجهان‌ ایجاد نماید باید از افراد نیرومند، تحول‌ آفرین‌ و انقلابی‌ الگوبرداری‌ نماید و خود رادر زمینه‌ اعتقادات‌، قالب‌های‌ فکری‌ و هم‌ چنین‌ حالت‌های‌ جسمانی‌ و رفتاری‌ با آنهاهمانند سازی‌ و هماهنگ‌ نماید.

حرم امام حسین علیه السلام

نکته‌ جالب‌ توجه‌ این‌ است‌ که‌، تعلیمات‌ اسلام‌ مجموعاً در سه‌بخش‌ متمرکز است‌.

الف‌: بخش‌ اعتقادات‌ (نظام‌ عقیدتی‌)

ب‌: بخش‌ احکام‌.

ج‌: بخش‌ اخلاقیات‌ (کیفیت‌ و روابط‌ اجتماعی‌ مسلمان‌ را سامان‌ می‌دهد. اخلاق‌ویژه‌ هر فرد را می‌توان‌ قالب‌ فکری‌ او دانست‌).

در الگو سازی‌ از اسوه‌های‌ دینی‌ اگر بتواند این‌ سه‌ عنصر اساسی‌ را در الگو مدل‌سازی‌ نماید در الگو سازی‌ موفق‌ خواهد بود. به‌ بیان‌ دیگر: اگر دقیقاًبه‌ نظام‌ عقیدتی‌ وباورهای‌ الگو دست‌رسی‌ پیدا کند و آنها را به‌ خوبی‌ بشناسد و علاوه‌ بر آن‌ دست‌رسی‌دقیق‌ و صحیح‌ بر قالب‌های‌ فکری‌ حاکم‌ براو و رفتارها و حالات‌ جسمانی‌ و اخلاقی‌ الگوپی‌ ببرد و بتواند آنها را به‌ خوبی‌ تشخیص‌ دهد و بشناسد آن‌ زمان‌ است‌ که‌ می‌تواندمدل‌سازی‌ نماید.

اگر گام‌هایی‌ را که‌ او برداشته‌ به‌ خوبی‌ بشناسد و او هم‌ سعی‌ کند با شوق‌ و علاقه‌ آن‌گام‌ها را دقیق‌ و صحیح‌ بردارد، می‌تواند همانند سازی‌ نماید و در الگو گیری‌ موفق‌ شود وبه‌ همان‌ اهدافی‌ که‌ الگو رسیده‌ او هم‌ می‌تواند برسد.

همان‌ طور که‌ در بخش‌ قبلی‌ نوشتار توضیح‌ داده‌ شد حضرت‌ علی‌ (ع) می‌فرماید:«انظروا بیت‌ نبیکم‌...،دقیقاًنگاه‌ کنید به‌ اهل‌ بیت‌ پیامبر اکرم‌... (ص)».

حضرت‌ توصیه‌ می‌کنند که‌ روش‌های‌ آنان‌ را با روح‌ تقلید و تمرین‌ تکرار کنید.زمانی‌ که‌ حضرت‌ ضرورت‌ الگوگیری‌ از پیامبر اکرم‌ (ص) را در خطبه‌ای‌ بیان‌ می‌نمایند،می‌فرمایند: فتأس‌ بنبیک‌ الاطیب‌ الاطهر، فان‌ فیه‌ اسوة‌ لمن‌ تأسی‌...؛ پس‌ به‌ پیامبرپاکیزه‌ و پاک‌ اقتدا کن‌ که‌ راه‌ و رسم‌ الگویی‌ است‌ برای‌ الگوطلبان‌ و سایه‌ فخر و بزرگی‌است‌ برای‌ کسی‌ که‌ خواهان‌ بزرگواری‌ باشد.»

در زندگی‌ فردی‌ و اجتماعی‌ و در تحولات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌، در جنگ‌ و صلح‌ درقیام‌ و قعود، به‌ امامان‌ معصوم‌ و اهل‌ بیت‌: بنگرید، از آنها الگو بگیرید، روش‌های‌ آنان‌را با روح‌ تقلید و تمرین‌ تکرار کنید. در غیر این‌ صورت‌ مثل‌ گوسفندی‌ که‌ از گلة‌ خود جداگشته‌ طعمه‌ گرگهای‌ گرسنه‌ خواهید شد.

«محبوب‌ترین‌ بنده‌ نزد خدا کسی‌ است‌ که‌ از پیامبرش‌ پیروی‌ کند، گام‌ بر جایگاه‌قدم‌ او نهد.»

حضرت‌ بعد از این‌ مقدمه‌ به‌ معرفی‌ نظام‌ عقیدتی‌ حضرت‌ رسول‌ (ص) می‌پردازد وسپس‌ قالب‌ فکری‌ پیامبر اکرم‌ (ص) را بیان‌ می‌کند. نحوة‌ بر خورد ایشان‌ با دنیا، دوستی‌هاودشمنی‌های‌ وی‌ .

نکته‌ جالب‌ توجه‌ این‌که‌ به‌ تبیین‌ حالات‌ جسمانی‌ و رفتاری‌ حضرت‌ رسول‌ (ص)می‌پردازند و چه‌ زیبا از این‌ حالات‌ سخن‌ می‌گویند: او روی‌ زمین‌ می‌نشست‌ و غذامی‌خورد، ساده‌ می‌نشست‌، با دست‌ خود کفش‌ خود را وصله‌ می‌زد جامه‌ خود را با دست‌خود می‌دوخت‌ و بر الاغ‌ برهنه‌ می‌نشست‌»؛  حتی‌ از پردة‌ در اتاق‌ حضرت‌ نیز سخن‌می‌گویند.

این‌ نحوة‌ بیان‌ مولای‌ متقیان‌ حضرت‌ علی‌ (ع) از پیامبراکرم‌ (ص) به‌ عنوان‌«اسوة‌ حسنة‌» دقیقاًنشان‌ دهندة‌ این‌ مطلب‌ است‌ که‌ اگر کسی‌ اراده‌ کرده‌ که‌ فردی‌ را به‌عنوان‌ الگو بپذیرد ابتدا باید خودش‌ بخواهد فردی‌ را به‌ عنوان‌ الگو بپذیرد. اگر خواست‌ فردبود آن‌ گاه‌ برای‌ الگو سازی‌ از این‌ شخصیت‌ بزرگ‌ همان‌ طور که‌ روان‌شناسان‌ ومتخصصان‌ تعلیم‌ و تربیت‌ مطرح‌ کردند باید کاملاًنظام‌ عقیدتی‌ و فکری‌ و هم‌چنین‌حالات‌ جسمانی‌ و رفتارهای‌ او را بشناسد و به‌ دقت‌ بداند تا ـ به‌ تعبیر حضرت‌ علی‌ (ع) ـبتواند گام‌ بر جایگاه‌ قدم‌ او نهد. شناسایی‌ دقیق‌ و کامل‌ گام‌هایی‌ که‌ او برداشته‌ برای‌ تأسی‌از ضرورت‌های‌ اساسی‌ است‌ تا بتواند به‌ خوبی‌ مدل‌ سازی‌ نماید.

 

نتیجه‌

امام حسین (ع)

در جمع‌ بندی‌ نهایی‌ باید گفت‌: اگر مسلمانان‌ اراده‌ کردند که‌ از شخصیت‌های‌حسنه‌ و برتری‌ هم‌چون‌ امام‌ حسین‌ (ع) الگو برداری‌ کنند، ابتدا باید نظام‌ عقیدتی‌ امام‌حسین‌ (ع) را به‌ خوبی‌ بشناسند که‌ برای‌ شناخت‌ نظام‌ عقیدتی‌ ایشان‌ می‌توان‌ از کلمات‌و احادیث‌ به‌ جا مانده‌ از حضرت‌ و هم‌چنین‌ با بررسی‌ و دقت‌ در ادعیه‌ منتسب‌ به‌ ایشان‌ ـمثل‌ دعای‌ عرفه‌ ـ با مضامین‌ بسیار بلند عرفانی‌، به‌ اندیشه‌های‌ ناب‌ اعتقادی‌ حضرت‌پی‌ برد.

از سوی‌ دیگر از موضع‌گیری‌های‌ حضرت‌ در طول‌ حیاتشان‌ و بالاخص‌ در جریان‌عاشورا به‌ خوبی‌ می‌توان‌ به‌ قالب‌ فکری‌ حضرت‌ حسین‌ (ع) پی‌ برد. از طرف‌ دیگر بابررسی‌ و دقت‌ فروان‌ در رفتارها و حتی‌ حالت‌های‌ جسمانی‌ که‌ اتفاقاًبر خلاف‌ بقیه‌ بزرگان‌دیگر در تاریخ‌، زیاد از حالات‌ و رفتار جسمانی‌ حضرت‌ سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌،می‌توانیم‌ از این‌ شخصیت‌ بزرگ‌ الهی‌ همانند سازی‌ و الگو سازی‌ نماییم‌.

به‌ امید آن‌که‌ خداوند به‌ همه‌ ما انسان‌ها توفیق‌ عنایت‌ نماید تا بتوانیم‌ با شناخت‌الگوهای‌ برتر، با تأسی‌ به‌ آنها در طریق‌ سعادت‌ و کمال‌ گام‌ برداریم‌. بالاخص‌ در سال‌عزت‌ و افتخار حسینی‌ فرصت‌ را مغتنم‌ شمرده‌ و بتوانیم‌ از شخصیت‌ نادر جهان‌ اسلام‌،سرور شهیدان‌ حضرت‌ امام‌ حسین‌ (ع) همانند سازی‌ و الگوگیری‌ نماییم‌.

در این‌ صورت‌ است‌ که‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ ما تضمین‌ می‌گردد.  بر خود لازم‌می‌دانم‌ که‌ از مقام‌ معظم‌ رهبری‌ که‌ این‌ فرصت‌ را برای‌ ما ایجاد نمودند و با اختصاص‌این‌ سال‌ به‌ نام‌ سال‌ امام‌ حسین‌ (ع) زمینه‌ آشنا کردن‌ِ بیشتر با ابعاد شخصیتی‌ حضرت‌ رافراهم‌ نمودند تشکر نمایم‌.


نوشته شده در شنبه 88/5/3ساعت 8:14 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

عشقت عجین شده است در آب و گل و وجود    بر لوح سینه ها شده منقوش یا حسین

لطفا برای دیدن ویژه نامه ی میلاد حضرت ابا عبد الله الحسین اینجا کلیک کنید.

در ضمن یک صلوات هم بفرستید ماه شعبانه راه دوری نمیره


نوشته شده در شنبه 88/5/3ساعت 8:10 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

خواند زبان دلم ثنای    ماند خرد خیره در لقای

ویژه نامه ی بعثت:(لطفا اینجا کلیک کنید)

 


نوشته شده در سه شنبه 88/4/30ساعت 9:45 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

عروج تا اوج آسمان ها

راهی بر آسمان

معراج، عروج عاشقانه و عارفانه و عابدانه است از مرز عالم خاک تا بام افلاک. پر کشیدن از بندهاست تا جهان رهایی و نجوای محرمانه است در خلوت‏ترین حریم‏ها، در با شکوه‏ترین حرم‏ها و با دلپذیرترین محرم‏ها.

پاک است آن خدای که بنده خود محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را شبی از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که پیرامون آن را برکت داده‏ایم بُرد، تا برخی از نشانه‏های خویش را به او بنماییم. او شنوا و بیناست

معراج، پروازی است برق‏آسا با بُراق عشق در افق عرفان الهی. معراج سفری است عاشقانه در ملکوت عالم. پذیرایی ویژه خدایی است برای رسولی پاک‏باخته و پاک‏زیست، از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی ـ قبله‏گاه نخست مسلمانان و قلب کنونی جهان اسلام و خاستگاه پیامبران و زادگاه ادیان آسمانی ـ و از آن‏جا تا شکوه بی‏کران عرش الهی و بام افلاک. معراج، شکوهمندترین ضیافت خداست برای عزیزترین مخلوق هستی.

 

آیه معراج

آیه اول سوره اِسرا، اشاره کوتاهی به معراج پیامبر دارد. در این آیه خداوند می‏فرماید: «پاک است آن خدای که بنده خود محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را شبی از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که پیرامون آن را برکت داده‏ایم بُرد، تا برخی از نشانه‏های خویش را به او بنماییم. او شنوا و بیناست».

 

به نام خداوند کون و مکان     که بخشنده است و دگر مهربان 

منزه بود آن‏که سیری عیان    شبی بنده‏اش را بدادی از آن 

چنان مسجدی را که آمد حرام      سوی مسجدی هم که اقصی است نام 

همانی که اطراف آن را دگر       مبارک نمودیم ما سر به سر 

که آیات خود را نشانش دهیم       چو باشد سمیع و بصیر آن عظیم. 

 

داستان معراج

در سال‏های آغازین بعثت، که اسلام آرام آرام دل‏های مردمان را تسخیر می‏کرد، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به معراج رفت. جبرئیل که از سوی خدا آمده بود، با پیامبر همراه شد تا در یک شب تاریک، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی در بیت المقدس رفته، پس از آن به آسمان‏ها صعود کند. پیامبر در آن شب، آثار عظمت خداوند را در پهنه آسمان‏ها مشاهده کرد و همان شب به مکه بازگشت، هم این ماجرا که داستانی فوق‏العاده شگرفت و شگفت‏انگیز داشت، به اعجاز و لطف خدا امکان یافت. این واقعه که در قرآن و روایات ما به آن اشاره شده، فصلی بزرگ در دفتر اعتقادات مسلمانان گشوده است.

 

هدف معراج در بیان امام صادق علیه‏السلام

امام صادق علیه‏السلام در حدیث زیبایی، هدف از معراج پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را چنین بیان می‏کند: «خداوند هرگز مکانی ندا رد و زمان بر او احاطه ندا رد. اما خدا می‏خواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با گام نهادن پیامبر در میان آنها احترام کند و نیز بخشی از شگفتی‏های عظمتش را به پیامبر نشان دهد، تا پس از بازگشت، برای مردم بازگوید».

 

انگیزه معراج پیامبر

انگیزه معراج، مشاهده آیات عظمت الهی بود تا روح بزرگ پیامبر با مشاهده اسرار قدرت خدا در سراسر جهان خلقت، عظمت بیشتری یابد و آمادگی فزون‏تری برای هدایت انسان‏ها پیدا کند و با درک و دید تازه‏ای از هستی، هدایت و رهبری انسان‏ها را ادامه دهد، اگرچه، پیامبر قدرت خدا را شناخته بود و از شکوه آفرینش نیز آگاه بود.

خداوند هرگز مکانی ندارد و زمان بر او احاطه ندارد. اما خدا می‏خواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با گام نهادن پیامبر در میان آنها احترام کند و نیز بخشی از شگفتی‏های عظمتش را به پیامبر نشان دهد، تا پس از بازگشت، برای مردم بازگوید

 

معراج، معجزه‏ای روشن

بدون شک، مسئله معراج، جنبه عادی نداشته که با معیارهای عادی سنجیده شود. نه اصل سفر عادی بود، نه مرکبش، نه مشاهداتش و نه گفت‏وگوهایش. حتی مقیاس‏هایی که در آن به کار رفته، چون مقیاس‏های محدود و کوچک کره خاکی ما نیست. تشبیه‏هایی که در آن واقعه آمده، تنها بیانگر عظمت صحنه‏هایی است که پیامبر مشاهده کرد. همه چیز به صورت خارق‏العاده و در مقیاس‏هایی خارج از مکان و زمانی که ما با آن آشناییم، رخ داد. پس جای تعجب نیست که این امور با مقیاسِ زمانی کره زمین، در یک شب یا کم‏تر از یک شب واقع شده باشد. معراج، همچون همه معجزات انبیای الهی، با استفاده از نیروی بی‏پایان خدا صورت گرفته است.

 

معراج در قرآن

در دو سوره از سوره‏های قرآن به مسئله معراج اشاره شده است: نخست سوره اِسرا که تنها بخش اول این سفر را بیان می‏کند، یعنی سیر از مکه و مسجدالحرام به مسجدالاقصی و بیت‏المقدس؛ اما در سوره نجم در آیات 13 تا 18، قسمت دوم معراج، یعنی سیر آسمانی آمده است. مفاد این شش آیه چنین است که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم برای بار دوم، فرشته وحی جبرئیل را به صورت اصلی مشاهده و ملاقات کرد (مرتبه اول در آغاز نزول وحی در کوه حرا بود). پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در مشاهده این منظره دچار خطا و اشتباه نشد و آیات و نشانه‏های بزرگی از عظمت خدا مشاهده کرد.

دگر بار دیدش چنان بر ملا      به نزدیکی «سدره المنتهی» 

که باشد در آن‏جا همی حاوی‏اش     به طور یقین «جنت الماوی»اش 

به گاهی که چیزی مر آن سدره را        بپوشانده بودی در این ماجرا 

نه شد منحرف چشم او هیچ دم      نه طغیان نمودی دگر بیش و کم 

 

برترین اندیشه ها

علامه مجلسی رحمه‏الله درباره اثبات مسئله معراج در کتاب شریف بحارالانوار می‏گوید: «سیر پیامبر اسلام از مسجدالحرام به بیت‏المقدس و از آن‏جا به آسمان‏ها، از جمله مطالبی است که آیات و احادیث متواتر شیعه و سنی بر آن دلالت دارد و انکار امثال این مسائل یا تأویل و توجیه آن به معراج روحانی یا خواب دیدن پیامبر، ناشی از آگاه نبودن از اخبار ائمه هدی یا سست‏باوری است». سپس می‏افزاید: «اگر بخواهیم اخباری را که در این‏باره رسیده جمع‏آوری کنیم، کتاب بزرگی خواهد شد».

 

معراج جسمانی یا روحانی؟

برخی سفر آسمانی پیامبر را، در خواب یا معراجی روحانی دانسته‏اند، اما میان دانشمندان اسلامی، اعم از شیعه و سنی، مشهور است که این امر، در بیداری صورت گرفته است. آغاز سوره اِسرا و هم‏چنین آیات 13 تا 18 سوره نجم نیز وقوع آن را در بیداری گواهی می‏دهد. تاریخ نیز شاهد صادقی بر این موضوع است؛ زیرا در تاریخ می‏خوانیم هنگامی که پیامبر، مساله معراج را مطرح کرد، مشرکان به شدت آن را انکار، و بهانه‏ای برای سرکوب پیامبر کردند.

اگر پیامبر مکرم اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم این مسئله را مربوط به خواب یا مکاشفه روحانی دانسته بود، شاید این همه غوغا را به همراه نداشت.

 

تاریخ معراج

درباره تاریخ وقوع معراج، در میان مورخان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد. بعضی آن را در شب 27 ماه رجب سال دهم بعثت و بعضی آن را در شب هفدهم رمضان سال دوازده بعثت و عده‏ای نیز آن را در اوائل بعثت ذکر کرده‏اند. با این حال، اختلاف در تاریخ وقوع شب معراج، مانع از اتفاق نظر در اصل وقوع آن نیست.

 

رازهای ناگفته

در شب معراج، باشکوه‏ترین وصال هستی رقم خورد و پاک‏ترین محرم، پا به بزرگ‏ترین حرم نهاد. در آن شبِ عشق و شوق و جذبه و وصال میان حبیب و محبوب، گفت‏وگوها، اشارات و رمز و رازهایی رد و بدل شد که نه گوشْ توانایی شنیدن، و نه اندیشه‏های عادی تاب دریافت آن را دارد. پیامبر از شراب روحانی وصال آن شب، ما را به اندازه جرعه ادراکمان مهمان کرد. از این‏رو رازهای بسیار، برای همیشه در درون جان پیامبر مکتوم ماند و شاید تنها جز خاصان از آن آگاه نشدند.

 

مقام بندگی

خداوند متعال، در آیه اول سوره اِسرا که اشاره به معراج پیامبر دارد از ایشان با واژه «عبد» نام می‏برد؛ در پسِ این خطاب، رازی شگرف نهفته است. واژه عبد نشان می‏دهد که این افتخار و عظمت پیامبر، به سبب مقام عبودیت و بندگی اوست، چرا که بالاترین مقام انسان آن است که بنده راستین خدا باشد و جز در پیشگاه او جبین نساید و در برابر فرمانی جز فرمان او تسلیم نگردد و هر کاری که می‏کند برای خدا باشد و هر گام که بر می‏دارد رضای او را بطلبد. اگر انسانِ فرشی این چنین بندگی کند، گام بر پله‏های عرش می‏نهد.

 

معراج در ادیان دیگر

عقیده به معراج، در میان پیروان ادیان دیگر نیز، وجود دارد. این عقیده درباره حضرت عیسی به خوبی دیده می‏شود؛ چنان که در انجیل مرقس باب 6، انجیل لوقاباب 24 و انجیل یوحنا باب 21 می‏خوانیم که عیسی به آسمان‏ها صعود نمود (و به معراج همیشگی رفت). هم‏چنین از بعضی روایات اسلامی استفاده می‏شود که بعضی از پیامبران پیشین نیز دارای معراج بوده‏اند.

 

محبت خدا

هستی بر محور محبت خدا می‏چرخد؛ محبتی بی‏انتها و گسترده به پهنای همه عظمت‏های خدا. در شب معراج، خداوند متعال دریچه‏هایی از معنا، روبه‏روی پیامبر گشود. حضرت علی علیه‏السلام می‏فرمایند: «در شب معراج، پیامبر از خداوند متعال پرسید: پروردگارا، بهترین کردار کدام است؟ خداوند فرمود: هیچ چیز نزد من برتر از توکل بر من و رضا به آنچه قسمت کرده‏ام نیست. ای محمد، آنها که برای من، یکدیگر را دوست دارند، محبتم شاملشان می‏شود و کسانی را که به خاطر من مهربانند و به خاطر من پیوند دوستی دارند، دوست می‏دارم و نیز محبتم برای کسانی که بر من توکل می‏کنند، لازم است و برای محبت من، حدود و اندازه و مرز و نهایتی نیست». این سخنان عرشی که روح انسان را با خود به اوج آسمان‏ها می‏برد و در معراج الهی سیر می‏دهد، تنها قسمتی از حدیث قدسی است.

 

بهشت و دزوخ برزخی

هدف معراج، رسیدن به شهود باطنی و دیدن عظمت خداوند در پهنه آسمان‏ها بود. در آن شب پیامبر کسانی را دید که در رضوان رضایت خدا متنعم، یا در جهنم قهر خدا در عذاب بودند. البته، بهشت و دوزخی که پیامبر در سفر معراج مشاهده کرد، بهشت و جهنمی برزخی بود و منظور مشاهده صفات بهشتیان و دوزخیان بود؛ چرا که بهشت و دوزخ رستاخیز پس از قیام قیامت و فراغت از حساب، نصیب نیکوکاران و بدکاران می‏شود.

 

مجازات رباخواران

پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هم‏چنان که به سفر عرشی‏اش ادامه می‏داد به گروهی برخورد که حالتی رقت‏انگیز داشتند. شکم آنها به اندازه‏ای برجسته بود که هیچ کدام قادر نبودند از جا برخیزند. پیامبر که این حالت آنان را دید، رو به جبرئیل کرد و پرسید: اینها چه کسانی هستند؟

جبرئیل پاسخ داد: «اینها افرادی هستند که ربا می‏خورند».

 

حرام خواران

پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در شب معراج به مردمانی برخورد که به کاری عجیب و غیر معمول مشغول بودند. در پیش روی آنها غذاهایی آلوده و ناپاک و هم‏چنین غذایی پاکیزه و معطر قرار داشت، اما آنها غذای آلوده و ناپاک را می‏خوردند و طعام‏های پاک را فرو می‏گذاشتند. پیامبر پرسید: اینها که هستند؟ جبرئیل پاسخ داد: «اینان مردمانی از امت تو هستند که حرام می‏خورند. آدم‏هایی که حلال خدا را رها می‏کنند و سرگرم لذت بردن از چیزهای حرام هستند.

 

تفسیر راستین عبدصالح

چگونه می‏توان از اسارت زمین آزاد شد و به غایت عظمت الهی صعود کرد؟ با کدام جاذبه می‏توان از وابستگی خارج شد؟ با کدام بال می‏توان از مرز خاک به قلمرو افلاک پرواز کرد؟ چگونه می‏توان به ضیافت نور، سفر، و در حریم خلوت دوست عشق‏بازی کرد؟ با کدام رفتن می‏توان عارفانه‏ترین ماندگاری را تفسیر کرد؟

محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در شب معراج، زیباترین تصویر عروج انسان را ترسیم کرد و شکوهمندترین کتاب عشق‏بازی را ورق زد. او اسیر زمین و دل‏بسته خاک نبود. محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تفسیر راستین عبد صالح خدا بود و چه زیبا در عرش امن الهی سیر کرد. ایمان، رمز هر اعجاز جاوید است.

 

پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در شب معراج به مردمانی برخورد که به کاری عجیب و غیر معمول مشغول بودند. در پیش روی آنها غذاهایی آلوده و ناپاک و هم‏چنین غذایی پاکیزه و معطر قرار داشت، اما آنها غذای آلوده و ناپاک را می‏خوردند و طعام‏های پاک را فرو می‏گذاشتند. پیامبر پرسید: اینها که هستند؟ جبرئیل پاسخ داد: «اینان مردمانی از امت تو هستند که حرام می‏خورند. آدم‏هایی که حلال خدا را رها می‏کنند و سرگرم لذت بردن از چیزهای حرام هستند.

 

سفر به سرزمین ضیافت عشق

ماه بر سر گیتی حریری از مهتاب کشیده بود و خیاط زبردست آسمان، چادر سیاه شب را با پولک‏های زیبا گل‏دوزی کرده بود. نسیمْ بوی معطری در فضا می‏پراکند. گوییا مکه، حال و هوای دیگری داشت. در گوشه‏ای از شهر، پیامبر غرق در اندیشه‏های دراز خویش، چشم بر آسمان دوخته بود. در نگاه او نوعی انتظار می‏درخشید. لحظه‏ای پلک بر هم نهاد و بوی عطر دل‏چسبی را از نسیم ستاند، در همان هنگام صدایی شنید: «امشب سفر شگفتی در پیش داری». پیامبر چشم گشود. جبرئیل در برابرش ایستاده بود. پرسید: کجا؟ جبرئیل پاسخ داد: «به نقاط مختلف عالم هستی، خداوند اراده کرده است تا پیامبر خویش را در آسمان‏ها سیر داده و او را از پهنای جهان آفرینش آگاه گرداند». این، آغاز سفر به سرزمین ضیافت عشق بود.

 

تماشایی‏ترین تصویر

آن شب، زمین با کوه‏هایی که هم‏چون میخ‏هایی استوار بر آن ایستاده بودند و دشت‏هایی که در غربت و تنهایی، به سکوت خفته بودند و اقیانوس‏هایی که به هیاهو و فریاد، موج برانگیخته بودند و رودهایی که به روانی، نغمه سر می‏دادند و درختانی که تن به نور نقره فام می‏شستند و ماه که بر سینه نیلگون آسمان می‏درخشید، هیچ کدام تماشایی نبودند. تماشایی‏ترین تصویر آن شب، عروج عاشقانه مردی بود که برق‏آسا با براق عشق در افق عرفان الهی گام بر پله‏های عرش می‏نهاد و باشکوه‏ترین عشق‏بازی هستی را رقم می‏زد.

 

 

برگرفترفته از پایگاه حوزه


نوشته شده در سه شنبه 88/4/30ساعت 9:38 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

 

نماز

یکى از ویژگی‎هاى مرحوم علامه طباطبایى(ره) دائم الذکر بودن ایشان بود حتى نقل شده است:

در اواخر عمر که دچار کسالت شدید و عصبى بودند، حتى نزدیکان را نمى‎شناخت و از خورد و خوراک غافل بود؛ یعنى اگر لیوان آب یا غذا را به دستش مى‎دادند تا نمى‎گفتند، بخور، نمى‎خورد، ولى در همان حال، آهسته ذکر مى‎گفت و به یاد خدا بود و گویا در عالم دیگر است.

در لحظات آخر عمرش یکى از شاگردان خصوصى علامه مى‎گفت: از ایشان پرسیدم چه کنم در نماز به یاد خدا باشم و حضور قلب داشته باشم؟ براى شنیدن بیانات استاد، گوشم را نزدیک دهانش بردم، چند بار فرمودند:

توجه، مراقبه، توجه، مراقبه، به یاد خدا باش و خدا را فراموش نکن. (1)

 

پی‎نوشت:

1- جرعه‎هاى حیاتبخش، ص 355 .

برگرفته از کتاب پندهاى حکیمانه، ج ?، علامه حسن حسن زاده آملى .

تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


نوشته شده در یکشنبه 88/4/21ساعت 12:39 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

 

بندگان خاص خدا

ویژگی های بندگان خاص خدا چنین است:

1- بر روی زمین با تواضع حرکت مى‎کنند.

2- آنگاه که جاهلان اینان را به عتاب خطاب کنند، با سلامت نفس و زبان خطاب کنند، و با سلامت نفس و زبان خوش جواب مى‎دهند.

3- شب‎ها را با عشق خدا و براى رضایت او به سجده و قیام سپرى مى‎کنند.

4- دایم با دعا و تضرع مى‎گویند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور کن که بد عذابى است و جهنم بد منزل و بد سرانجامى است.»

5- در انفاق کردن اسراف نمى‎کنند و میانه‎روى را پیشه خود مى‎سازند.

6- براى خدا شریک قایل نمى‎شوند و فقط خداى را مى‎خوانند.

7- از قتل و جنایتى که خدا آن را حرام کرده است، پرهیز می کنند.

8- هرگز دور عمل زشت زنا نمى‎گردند که هر کس مرتکب این عمل زشت شود، کیفر جاودانه‎اش را خواهد دید و در قیامت عذابش دو چندان خواهد شد، مگر کسانى که توبه کنند و اعمال نیک انجام دهند که در این صورت، خداوند گناهان آنان را به ثواب مبدل خواهد کرد و هر کس توبه کند، البته خداوند توبه‎اش را مى‎پذیرد.

9- به ناحق شهادت نمى‎دهند.

10- هرگاه به کار بیهوده و زشتى از مردم هرزه بگذرند، بزرگوارانه از آن در گذرند.

11- هرگاه متذکر آیات الهى شوند، همچون کوران و کران از کنار آن نمى‎گذرند، بلکه با دلى آگاه و چشمى بینا آن را مشاهده کرده و در آن تامل مى‎کنند، تا به مقام معرفت و ایمانشان افزوده شود.

12- به هنگام دعا با خداى خود مى‎گویند: پروردگارا! از همسران و فرزندان ما کسانى را قرار ده که مایه روشنى چشم ما شوند و ما را سرخیل پاکان جهان و پیشواى پرهیزکاران قرار بده .

پاداش صبر چنین بندگانى قصرهاى بهشتى خواهد بود که در آنجا با سلام و درود و شادمانى با یکدیگر ملاقات مى‎کنند و در بهشت زیبا براى ابدیت و همیشه (جاودان) خواهند بود.

اى پیامبر! به امت بگو: «اگر دعا و ناله و زارى تان نبود، خدا به شما هیچ توجه و اعتناى نداشت؛ زیرا شما در گذشته، آیات خدا و پیامبران الهى را تکذیب کرده‎اید و این تکذیب، دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد پس با دعا آن را جدا کنید.» (1)


پی‎نوشت:

1- فرقان، آیه 63- 77؛ صراط سلوک، ص 33.

برگرفته از کتاب پندهاى حکیمانه، ج ?، علامه حسن حسن زاده آملى .

تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .


نوشته شده در یکشنبه 88/4/21ساعت 12:37 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

:قالبساز: :بهاربیست:








تصاویر مذهبی;

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
کد جستجوگر گوگل

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس