احمد - *به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*

تحویل نامه هاى اعمال
قبر و مرگ

 

خدای بزرگ در وصف قیامت و جهان واپسین  فرموده :  وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ یعنی و چون کارنامه‏ها گشوده شود(1).  آری؛ وقتى که صحیفه های کارنامه ات  منتشر و پهن مى شود و تمام آشکار و نهانت شاید که زشت و شاید هم که زیبا در جلوی چشمهایت صف آرایند .

جناب على بن ابراهیم قمى گفته: که مراد صحیفه هاى اعمال مردم است . و نیز حق تبارک و تعالى در سوره انشقاق مى فرماید: فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا یعنی اما هر کس که کارنامه‏اش به دست راستش داده شود.زودا که حسابى آسان‏، با او محاسبه گردد(2)، و اما آنکه نامه اعمالش  را از پشت سر به او مى دهند بزودى هلاک مى شود و در آتش افروخته مى سوزد ، چه آتشی! ، آتشی که هیزمهایش سنگ ها و مردم هستند ، آتشی به این سنگینی! می توانی درک کنی؟  تو خود هیزم خود می شوی ، پس قدری درنگ کن "فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ(3) یعنی پس اگر چنین نکنید، که هرگز نخواهید کرد، از آتشى بترسید که هیزم آن‏، بدنهاى مردم [گنهکار] و سنگها [بتها] است‏، و براى کافران‏، آماده شده است‏!".

گویند آنگاه که نامه اش را برای او خواندند : پس مى گوید: اى واى بر ما، چه مى شود این نامه را که ترک نکرده است صغیره را و نه کبیره را مگر آنکه احصاکرده  و شمرده است

عیاشى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که چون روز قیامت شود نامه او را به هر کس بدهند و گویند: بخوان پس حق تعالى هم کارهاى او از سخن گفتن و نگاه کردن و غیر را به خاطر او مى آورد به نحوى که گویا الآن گناهان را انجام داده و از قلم نینداخته است ، امیر کلام چه خوش فرمود "اخلص العمل فان الناقد بصیر بصیر" قلب و دلت رابرای خدا یکی کن ، پس بدرستیکه بررسی کننده بینای بیناست .

گویند آنگاه که نامه اش را برای او خواندند : پس مى گوید: اى واى بر ما، چه مى شود این نامه را که ترک نکرده است صغیره را و نه کبیره را مگر آنکه احصاکرده  و شمرده است ، هیچ چیز از قلم نمی افتد حتی خشم بیجای تو ، حتی روی عبوس تو با همسرت ،فرزندت ، مادرت و پدرت! مگر که کسی به فریاد تو برسد و آن کس کیست ؟

ابن قولویه از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که هر کس قبر امام حسین (علیه السلام) را در ماه رمضان زیارت کند و در راه زیارت بمیرد، براى او حسابى نخواهد بود و به او مى گویند که بدون خوف و بیم داخل بهشت شو.

علامه مجلسى (رحمه الله علیه ) در تحفه فرموده ، به دو سند معتبر، منقول است که حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمود: هر کس مرا زیارت کند با آن دورى قبر من ، من در سه موطن (مکان) روز قیامت به نزد او بیایم و او را از اهوال (سختیها) قیامت آزاد کنم :

?- وقتى که نامه هاى نیکوکاران را به دست راست ایشان و نامه هاى بدکاران را به دست چپ ایشان مى دهند.

?- نزد صراط،

?- نزد ترازوى اعمال .

ابن قولویه از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که هر کس قبر امام حسین (علیه السلام) را در ماه رمضان زیارت کند و در راه زیارت بمیرد، براى او حسابى نخواهد بود و به او مى گویند که بدون خوف و بیم داخل بهشت شو.

و در حق الیقین فرموده که حسین بن سعید در کتاب زهد از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که چون حق تعالى بخواهد مؤمن را حساب اعمال کند نامه او را به دست راست او مى دهد و میان خود و او محاسبه کند که دیگرى مطلع نشود و گویند: اى بنده من فلان کار و فلان کار کردى ، گوید: اى پروردگار آرى من کرده ام ، پس خداوند کریم فرماید آنها را از تو آمرزیدم و آنها را به حسنات بدل کردم . پس مردم گویند: سبحان الله ! این بنده حتى یک گناه نداشته است ؛ و این است معنى قول حق تعالى : هر که نامه به دست راستش داده شود پس بعد از این حسابش آسان خواهد شد و به سوى اهل خود مسرور و خوشحال بر مى گردد راوى پرسید: کدام اهل ؟ فرمود: اهلى که در دنیا داشته و اگر مؤمن باشد در بهشت خواهد بود. پس ‍ فرمود: اگر نسبت به بنده اراده بدى داشته باشد بطور آشکار در حضور مردم از او حساب مى گیرد و حجت را بر او تمام مى کند و نامه را به دست چپش ‍ مى دهند؛ چنانچه حق تعالى فرموده است : و اما آنکه نامه او را از پشت سر به او مى دهند پس ((وا ثبورا)) خواهد گفت و آتش افروز جهنم خواهد گردید؛ به درستى که در اهل خود شاد بود؛ یعنى در دنیا و گمان مى کرد که به آخرت بر نخواهد گشت . و این اشاره است به آنکه دستهاى منافقان و کافران را غل مى کنند و نامه ایشان را از پشت سر به دست چپ ایشان مى دهند. و به این دو حال اشاره شده است در دعاهاى وضو در هنگام شستن دستها که خداوندا بده نامه مرا به دست راست من و نامه مخلد بودن مرا در بهشت به دست چپ من و حساب کن مرا حسابى آسان . و خداوندا مده نامه مرا به دست چپ من و نه از پشت سر من و مگردان دستهاى مرا غل کرده در گردن من . مؤ لف گوید که در این مقام مناسب دیدم تبرک جویم به ذکر یک روایت :

سید بن طاووس - رضوان الله علیه - خبرى نقل کرده که حاصلش این است که چون ماه رمضان داخل مى شد حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) غلام و کنیز خود را نمى زد و هر کدام که تقصیرى در خدمت مى کردند در کتابى اسم آن غلام یا کنیز و نوع تقصیر او را در آن روز معین مى نوشت بدون آنکه او را تاءدیب و شکنجه کند و این تقصیرات جمع مى شد تا شب آخر ماه رمضان ، آن شب آنها را مى طلبید و به دور خود جمعشان مى کرد آنگاه نوشته را بیرون مى آورد و مى فرمود: اى فلان ، آیا به یاد مى آورى در فلان روز فلان تقصیر را بجا آوردى و من تو را مجازات نکردم ؟ عرض مى کند بلى یابن رسول الله . پس به دیگرى این را مى فرماید و همچنین یک به یک خطاهاشان را به یادشان مى آورد و از آنها اقرار مى گیرد آنگاه در وسط ایشان مى ایستد و مى فرماید: صداهاى خود را بلند کنید و بگوئید: اى على بن الحسین ، پروردگار تو هم هر چه کرده اى عمل ترا شمرده و ضبط کرده همچنانکه تو ضبط کرده اى و بر ما بر شمردى و نزد خدا کتابى است که به حق نطق مى کند و عمل کوچک و بزرگ تو را از یاد نمى برد و هر چه را که کرده اى ضبط کرده و در آن حاضر مى بینى پس ما را ببخش همانطور که خود امیدوارى خداوند تو را ببخشد زیرا که خودش فرمود: ولیعفو ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم باید جرمى را که از گناهکاران صادر شده عفو کنند و از انتقام بگذرند و چشم پوشى کنند، آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد؟

و حضرت به آنها تلقین مى فرمود به این نحو کلمات و ایشان این کلمات را به حضرت مى گفتند و آن جناب در بین ایشان ایستاده بود و گریه مى کرد و مى گفت : پروردگارا تو به ما امر فرمودى آن کسى را که به ما ظلم کرده ببخشیم ، پس ما عفو کردیم ، پس تو هم ما را عفو کن چون تو به عفو کردن از ما سزاوارتر هستى ، و به ما فرمان دادى که سائل را از در خانه رد نکنیم . پروردگارا ما از روى سؤ ال و مسکنت به درگاه تو آمده ایم و امید به احسان تو داریم پس بر ما منت گذار و ما را نومید بر مگردان و از این نوع کلمات مى گفت .

آنگاه رو مى کرد به غلامان و کنیزان خود و مى فرمود من شما را بخشیدم ، آیا شما هم مرا مى بخشید من مالک شما و مملوک خداوند کریم و عادل هستم . غلامان و کنیزان عرض مى کردند: اى آقاى ما تو را بخشیدیم ، تو به ما بدى نکردى ، مى فرمود: بگویید: خدایا على بن الحسین را ببخش ‍ همچنانکه از ما گذشت و او را از آتش آزاد کن همچنانکه ما را از قید بندگى آزاد کرد. آنها این کلمات را مى گفتند و آن حضرت مى گفت : اللهم آمین رب العالمین اذهبوا فقد عفوت عنکم و اعتقت رقابکم رجاء للعفو عنى و عتق رقبتى . پس چون روز عید مى شد، به ایشان به مقدارى که آنها را حفظ کند و بى نیاز گرداند جایزه مى داد و هیچ سالى نبود مگر آنکه در شب آخر ماه رمضان بیست نفر یا چیزى کمتر یا زیادتر از ایشان آزاد مى کرد و مى گفت : حق تعالى در هر شب ماه رمضان وقت افطار هفتاد هزار هزار نفر از آتش جهنم آزاد مى کند کسانى که مستوجب آتش باشند و چون شب آخر شود به مقدارى که در جمیع ماه رمضان آزاد کرده آزاد مى فرماید و من دوست دارم که خدا مرا ببیند که من بندگان خود را در دنیا به امید آنکه مرا از آتش جهنم آزاد گرداند آزاد کردم .

 

پاورقی ها

........................

(1) سوره تکویر آیه 10

(2) جزء 30 سوره انشقاق آیه 8 

(3) سوره بقرة آیه 24


نوشته شده در شنبه 88/5/24ساعت 8:55 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

فلسفه نام‎های امام زمان(عج)

میلاد امام مهدی ( عج )

لقب مشهور امام زمان(عج)، "مهدى" و القاب دیگر ایشان؛ منتظر، حجّت، خلف صالح، قائم و صاحب‎الزمان مى‎باشد. اما نام و کنیه ایشان، نام و کنیه رسول خدا(صلى الله علیه و آله) است. چه این که آن حضرت فرمود: مردى از فرزندان من در آخر زمان قیام مى‎کند که اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است.1

نام پیامبر، محمد و کنیه او ابوالقاسم است و همین نام و کنیه براى حضرت مهدى(علیه‎السلام) است. اما روایاتى وارد شده است که از ذکر نام او قبل از آن که ظهور کند نهى کرده‎اند و حتى از آن حضرت نقل شده است که فرمود: لعنت خدا بر کسى که در میان جمع مردم، نام مرا ببرد.2

روایات به طور مطلق از نام بردن نام ولى عصر(علیه‎السلام) نهى کرده‎اند، بنابراین این نهى روایات تنها به زمان غیبت صغرى مربوط نمى‎شود بلکه غیبت کبرى را هم در بر مى‎گیرد.

احادیثى درباره فلسفه القاب آن حضرت وارد شده است که در این جا به ذکر چند روایت اکتفا مى‎کنیم:

"صقربن دلف" گوید: از امام جواد(علیه‎السلام) شنیدم که فرمود: امام بعد از من على است، امر او، امر من است و سخن او، سخن من و طاعت او، طاعت من است و امامت بعد از او با فرزندش حسن مى‎باشد که امر او، امر پدرش و سخن او سخن پدرش و اطاعت از او، اطاعت از پدرش مى‎باشد. آنگاه سکوت کرد.

عرض کردم: یابن رسول الله! امام بعد از حسن کیست؟

حضرت گریه شدیدى کرد و فرمود: بعد از حسن، فرزندش، قائم به حق و امام منتظر است . عرض کردم: یابن رسول الله! چرا قائم نامیده شد؟

فرمود: زیرا بعد از آن که نام ایشان از میان مى‎رود، اکثر کسانى که به او اعتقاد دارند از او روى‎گردان مى‎شوند، قیام مى‎کند.

عرض کردم: چرا منتظر نامیده شد؟ فرمود: زیرا غیبتى دارد که بسیار طولانى است و مخلصین، منتظر او هستند و شک کنندگان، او را انکار کرده و منکران، نامش را استهزا مى‎کنند. کسانى که براى ظهورش وقت تعیین مى‎کنند فراوان مى‎شوند و کسانى که درباره او تعجیل دارند هلاک مى‎گردند و آنان که تسلیم هستند نجات مى‎یابند.3

امام صادق(علیه‎السلام) فرمود: قائم، مهدى نامیده شد زیرا به امرى هدایت مى‎کند که مردم از آن گمراه شده‎اند و قائم نامیده شده است زیرا براى اقامه حق قیام مى‎کند.4

امام رضا(علیه‎السلام) نیز به هنگام ذکر لفظ قائم بر مى‎خاست و دست خود را بر سر مى‎گذاشت و مى‎گفت: اللّهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه.5

 


پی نوشت ها:

1- عقد الدور، باب دوم ، ص 32.

2- بحارالانوار، ج 51، ص 33.

3- بحارالانوار، ج 51، ص 30.

4- بحارالانوار، ج 51، ص 30.

5- مستدرک سفینة البحار، ج 8، ص 629.

 

برگرفته از کتاب پرچم هدایت، محمد رضا اکبرى


نوشته شده در شنبه 88/5/17ساعت 10:25 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

میلاد با سعادت منجی عالم بشریت مهدی موعود مبارک باد.(صلوات)

ای صبح بیا تا شب هجران به سر آید        خورشید بنی فاطمه از کعبه به در آید

لطفا برای دیدن اید ویژه نامه اینجا کلیک کنید.


نوشته شده در شنبه 88/5/17ساعت 10:23 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

سیمای نماز در قرآن

صلوه (نماز)به معنای دعا، رحمت، سلام و درود است. معنای معروف آن، عبادت ویژه ای است که هر مسلمان روزانه حداقل 5 بار و 17 رکعت به جا می آورد. در قرآن بیش از 90 مرتبه از نماز سخن به میان آمده است. نماز رکن اصلی دین است و باید اصلی ترین جایگاه را در زندگی مردم داشته باشد. اگر قبول درگاه خداوند شود، عبادت های دیگر نیز قبول می شود و اگر قبول نشود، عبادت های دیگر نیز قبول نخواهد شد. اول چیزی که در قیامت مورد سنجش و حساب رسی قرار می گیرد، نماز است.

زندگی نکبت بار و سخت در اثر اعراض از یاد خدا و نماز(طه:124)

ماهیت و اهمیت نماز

نماز

- نماز مهم ترین یاد خدا (طه:14)

- نماز میزان سنجش اعمال (بقره : 45)

- نماز تشکر از ولی نعمت (بقره:21)

- نماز نشانه ی ایمان به معاد (انعم: 92)

- باید از نماز یاری خواست (بقره : 153)

- چرا کافران از نماز شما ناراحت هستند؟ (مائده:58)

- نماز شرط برادری و اخوت (توبه : 11)

- نماز، جنگ با شیطان (آل عمران: 38و39)

- عبادتی که تعطیل بردار نیست (مریم:31)

- وظیفه ی همگانی (احزاب: 33)

- نماز در بزرگ ترین سوره هم وجود دارد (بقره:3)

- در کوچک ترین سوره هم وجود دارد (کوثر:2)

- اهمیت نماز جمعه (جمعه:9).

نماز در تمام ادیان

- دعای حضرت ابراهیم (ع) در مورد نماز (ابراهیم:37 و 40)

- اسماعیل (ع) خانواده اش را به نماز امر می کرد (مریم:55)

- پیمان بنی اسرائیل و سفارش به نماز (بقره:83)

- نماز در شریعت موسی (ع) (طه:24، لیل:78)

- نماز در دین شعیب (ع) (هود:87)

- سفارش نماز از سوی لقمان به فرزندش (لقمان:17)

- عیسی (ع)به نماز سفارش کرده است (مریم:35)

- دستور به نماز در اسلام(حج:78، مزمل:20)

- تأکید بر نماز در قرآن (روم:31).

نمازگزاران

- نماز از صفات پرهیزکاران (بقره:3)

- اقامه ی نماز از نشانه های محسنین(نیکوکاران)(لقمان:4)

- از صفات مخبتین(متواضعان)(حج:35)

- از صفات اهل ایمان(شوری:38)

- از صفات اولیای خدا(نور:37)

- محافظت از نماز از صفات مومنین (معارج:34)

- مؤمنین راستین در هیچ موقعیتی نماز را ترک نمی کنند(حج:41)

- از نشانه های دین استوار(بینه:5)

- پای داری در نماز از صفات نمازگزاران (معارج:23).

برای نماز و در راه نماز

- سوز و تلاش برای نماز (آل عمران:35)

- تحمل آوارگی و هجرت به خاطر نماز(ابراهیم:37)

- خون دادن برای حفظ نماز(حج:40)

- اقامه ی نماز، اولین وظیفه ی امت حزب الله(حجر:41)

- اولین واجب بعد از ایمان به توحید و معاد(بقره:2)

- یکی از دلایل تحریم شراب و قمار به خاطر جدا شدن از نماز است (مائده:91)

- بانی و معمار و مهندس مسجد باید اهل نماز باشد(توبه:18)

- مهندسی خانه و نماز(خانه ها را رو به قبله بسازید)(یونس:87)

- نماز جماعت (بقره:43)

درجات اهل نماز

- بعضی نماز را با خشوع می خوانند (مومنون:2)

- بعضی مراقبت شدید نسبت به نماز دارند (انعم:92، معارج:34)

- بعضی کار را به خاطر نماز رها می کنند(نور:37)

- بعضی با نشاط حرکت می کنند(جمعه:9)

- بعضی بهترین لباس را می پوشند(اعراف:31)

- بعضی عشق ثابتی نسبت به نماز دارند (معارج:23)

- بعضی شب را با نماز به صبح می رسانند (فرقان:64)

- بعضی سجده ای همراه با اشک دارند (مریم:58)

نماز همراه با تمام عبادت ها

- نماز همراه با عمل صالح و نتیجه ی آن (بقره:277)

- همراهی نماز و قرآن (اعراف:170، انعام:92، فاطر29)

- نماز و ولایت (حمد:6)

- نماز و نیاز (هود:114، بقره:238)

- اخلاص در نماز (انعام:162)

- نماز همره با مردم داری(بقره:83)

- نماز همراه با حج (بقره:121)

- نماز همراه با روزه(بقره:45)

- نماز وخشوع(مؤمنون:2)

- همراهی نماز و زکات (توبه:71)

- همراهی نماز و صدقه (توبه:103)

- همراهی نماز و صبر(طه:132)

- نماز همراه با امر به معروف و نهی از منکر(لقمان:17)

نماز سدی محکم در برابر سیل و توفان گناه است (عنکبوت:45)

- نماز همراه با عدالت اجتماعی (اعراف:29)

- نماز همراه با مشورت(شوری:38)

اهمیت دادن به وقت نماز

- وقت شناسی در نماز(روم:17و18)

- مراقب وقت نماز بودن(مؤمنون:9)

- توجه به وقت نماز(اسراء:78)

آثار ترک نماز و بی توجهی به آن

- زندگی نکبت بار و سخت در اثر اعراض از یاد خدا و نماز(طه:124)

- بریدن از نماز، زمینه ی گرایش به همه ی مفاسد(مریم:59)

- نتیجه ی تارک عبادت به خدا، جهنم است (غافر:60)

- نتیجه ی غفلت از یاد خدا، همراهی با شیطان است (زخرف:36)

- جایی که نماز ارزش ندارد(انفال:35)

- تارک نماز نباید محبوب باشد (ابراهیم:37)

- عذاب دردناک ترک کنندگان نماز، گرفتاری در دوزخ (مدثر:40تا43)

- انتقاد شدید خداوند به خاطر ترک نماز یا بی توجهی به آن (قیامت:31)

- نتیجه ی سبک شمردن نماز، وای بر آن ها (ماعون:4و5)

- نماز و تنبیه (توبه:83)

- بی حالی در نماز (نشانه ی منافق بودن است) (نساء:142)

- مسخره کننده های نماز (مائده:58)

- آن ها که مانع نماز دیگران می شوند (علق:9و10)

- آن هایی که بی نشاط نماز می خوانند (نساء:142)

- کسی که نماز را به بازی می گیرد؛ تمام دین را به بازی گرفته و حق دوستی با آنان را ندارید (مائده:57و58)

نماز در خانواده

- بیش ترین مسئولیت پدر و مادر، آموزش نماز است (طه:132)

- دعا نسبت به اقامه ی نماز ذریه و نسل (دعای ابراهیم (ع)) (ابراهیم:40)

- اسماعیل (ع)خانواده اش را به نماز امر می کرد (مریم:55)

- لقمان فرزندش را به نماز سفارش می کند (لقمان:17)

آثار دنیوی و اخروی و روحی و معنوی نماز

- یاد خدا دل را آرام می کند (رعد:28)

- نماز سدی محکم در برابر سیل و توفان گناه است (عنکبوت:45)

- نماز غفلت را از بین می برد (طه:14)

- نماز وسیله ی محو گناهان است (هود:114)

- نمازهای مرتب، انسان را در برابر حوادث تلخ و شیرین حفظ می کنند (معارج:20تا 23)

- نماز سبب نزول رحمت الهی است (نور:56)

- نماز جلوی عقاید غلط را می گیرد (هود:87)

- خداوند ستایشگر کسی است که نماز را بر هر کاری مقدم می دارد (نور:37)

- نمازتجارتی پر منفعت و معامله ای پر سود است (فاطر:29، بقره:152)

- نمازگزاران پندپذیر هستند (فاطر:18)

- نماز وسیله ی رستگاری است (مؤمنون:1و2، اعلی:14و15)

- نماز اصلاح فرد و جامعه است (اعراف:170)

- نماز موجب برادری و اخوت و محبت می شود(توبه:11)

- عاقبت نیکو برای نمازگزاران است (رعد:22) .

منبع: مجله ی آموزش قرآن، جعفر شیخ الاسلامی


نوشته شده در چهارشنبه 88/5/14ساعت 10:23 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

مساحت بهشت با خط کش قرآن

برای انسان‎های شایسته، بهشت، زیباترین وعده الهی است. قرآن شریف در عرصه‎های گونه گون، پیرامون بهشت و نعمت‎های آن سخن گفته و به زیباترین وجه آن را به تصویر کشیده است. از حوریان[1] بهشتی تا به بهشت لقاء و بهشت رضوان[2] سخن گفته است که یکی نعمت مادی است و دیگری نعمت معنوی.

بهشت

در این میان، قرآن شریف از گستره و قلمرو بهشت نیز سخن به میان آورده است و به نام «عرض بهشت» آن را یادآور شد. از این روی سایت افشا به اصطلاح دست به افشاگری پیرامون تناقضات قرآنی زده و «عرض بهشت» که در تعبیری به گستره «آسمان‎ها و زمین» و در تعبیر دیگر به گستره «آسمان و زمین» آمده، تناقض دیده است و جمع آن را نامعقول و ناممکن دانسته است. در صورتی که طرح تناقض خود نامعقول و ناصواب است و پاسخ آن بر همگان روشن است.

شبهه:

چه طور می‎شود گستره و «عرض بهشت» هم به وسعت و پهنای «زمین و آسمان‎ها» باشد و هم به وسعت و پهنای «زمین و آسمان»؟ و این بیان همانند آن است که گفته شود: یک قطعه زمین مساحتش صد متر مربع است و همان قطعه زمین پانصد متر مربع است و این یعنی تناقض آشکار قرآنی!. چون یک قطعه زمین نمی‎تواند دارای دو مساحت متفاوت باشد.

جواب:

برای ورود در قرآن شریف و برداشت‎های علمی‎و روشمند از آن، نیاز به فراگیری یک سری علوم پیرامونی و مقدماتی است که فراگیری آن برای ورود در قرآن شریف ضروری است. یکی از علوم پیرامونی در این راستا، فراگیری ادبیات عرب است که با زبان قرآن یکی است.

با این بیان، از دو منظر به شبهه جواب داده می‎شود: 1. جواب ادبی. 2. جواب تفسیری و عرفانی.

1. جواب ادبی:

در سوره آل عمران در مورد گستره و وسعت بهشت آمده است: «و جنّه عَرضُهَا السّموات و الارض»[3] یعنی «بهشتی که پهنای آن (به قدر) آسمان‎ها و زمین است.» در این آیه «سماوات» با «الف و تا» جمع بسته شد و بر همگان روشن است. و در سوره حدید، همین معنا با ادبیات دیگر و با قاعده دیگر بیان شد. در سوره حدید پیرامون گستره بهشت آمده: «و جَنّهٍ عرضها کعرضِ السماء و الارض»[4] یعنی «و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است.»

کلمه «سماء» در این آیه به صورت مفرد و با «الف و لام» جنس آمده و «الف و لام» جنس نیز دلالت بر عموم می‎کند.[5] بنابراین «السّماء» نیز به معنای «آسمان‎ها» می‎باشد. و معنای هر دو آیه یکی می‎باشد و هیچ تناقض، حتّی تفاوتی بین دو آیه از نظر بار معنایی وجود ندارد.

این جواب محکم ترین جوابی است که در کتاب‎های ادبی و تفسیری بیان گشته است و با آشنایی اندک به ادبیات عرب، می‎توان بر این معنا دست یافت و ظرافت آن را کشف کرد.[6]

2. جواب تفسیری و عرفانی:

آن چه از مبانی و منابع دینی به دست می‎آید این است که به تعداد انسان‎ها مراتب و درجات وجود دارد. هم پیامبران و امامان نسبت به هم دارای مراتب و درجات می‎باشند و هم سایر انسان‎ها نسبت به هم. هم بهشت دارای مراتب و درجات می‎باشد و هم بهشتیان دارای مراتب و درجات می‎باشند. هم دوزخ دارای مراتب و درکات می‎باشد و هم دوزخیان دارای مراتب و درکات می‎باشند ...»

با این بیان دو آیه مورد بحث در صدد بیان درجات و مراتب بهشت و بهشتیان هستند. چون در ذیل سوره آل‎عمران آمده: «اُعِدّتْ لِلْمتقین» یعنی بهشت با گستره و وسعت «آسمان‎ها و زمین» برای «پرهیزگاران آماده شده است.» و در ذیل سوره حدید آمده: « اُعِدّتْ لِلّذین آمَنوا بالله و رسوله.» یعنی بهشت با گستره و وسعت «آسمان و زمین» برای کسانی آماده شده است که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند.»

بنابراین، با تفسیر عرفانی، جواب شبهه این می‎شود که:

گستره بهشت «متقین» و «مؤمنین» بر اساس مراتب و درجات آن‎ها فرق می‎کند. بهشت با پهنای «آسمان‎ها و زمین» برای متقین آماده شده و بهشت با پهنای آسمان و زمین برای مؤمنین[7] چون از توصیف «جنّت» به صفت «اُعِدّتْ لِلْمتقین» که وصف توضیحی باشد چنین به دست می‎آید که بهشت، جایگاهی برای تقواپیشگان است و اگر دیگران وارد بهشت شوند به تبع خواهد بود نه با اصالت.[8]

این جواب از ناحیه کسانی بیان شد که جواب ادبی را قانع کننده ندانستند و «السماء» را به معنای مفرد گرفته و از این روی برای تبیین دو آیه مورد بحث، مراتب و درجات، «متّقین» و «مؤمنین» را متفاوت دانسته و گستره و وسعت بهشت «متّقین» و «مؤمنین» را نیز متفاوت دانسته و با این بیان به تناقض موهومی ‎مورد شبهه جواب گفته است.

آنچه در پایان قابل بیان است این است که: جواب ادبی بسیار محکم، روشن و روان است و بهترین جواب برای شبهه مورد نظر می‎باشد. هر چند جواب دوم نیز قابل دفاع است. به هر صورت، هر دو جواب به راحتی و به آسانی به شبهه مورد نظر جواب می‎دهد و جای هیچ شبهه و یا تناقضی باقی نمی‎ماند.

_____________________

[1] . سوره واقعه: 56 / 22.

[2] . سوره توبه: 9 / 72.

[3] . سوره آل عمران: 3 / 133.

[4] . سوره حدید: 57 / 21.

[5] . تفسیر المیزان، ج 19، ص 342.

[6] . ر.ک: تفسیر نمونه، ج 3، ص 92.

[7] . تفسیر المیزان، ج 19، ص 342.

[8] . تفسیر راهنما، ج 3، ص 69.

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/5/14ساعت 10:22 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

نردبان صعود به درجه پیامبران
نردبان آسمان

رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در فضیلت قرائت قرآن چنین می فرماید:

«قرآن بخوانید، زیرا خواندن آن گناهان را می‌شوید و سدی در برابر آتش می‌گردد و مانع عذاب می‌شود. از خواندن قرآن غفلت نکن، زیرا لب را زنده می‌کند و از گناه، تو را باز می‌دارد. کسی که قرآن می‌خواند در درجات نبوت قرار گرفته غیر از آن‌که، به او وحی نمی‌شود.»[1]

و در جایی دیگر فرموده اند:

«بهترین شما آن کسی است که قرآن را فراگیرد و به دیگران هم بیاموزد. بهترین عبادات، خواندن قرآن است. و شریف‌ترین کسان از امت من کسی است که حامل قرآن باشد و اصحاب شب بیداری و قرائت قرآن در نمیه دوم شب. هیچ پدری نیست که فرزند خود را قرآن بیاموزد مگر این‌که خدای بزرگ روز قیامت، تاج کرامت بر سر پدر و مادر او گذارد و لباس بر آنان بپوشاند. لباسی که در دنیا، مردم مثلش را ندیده باشند. هر کس به قرآن خواندن مشغول و به یاد من باشد، هر چه سؤال کند، بهترین آن چه به سائلین اعطاء می‌شود به او عطا خواهد شد. برای شیطان هیچ چیز شدیدتر از قرائت قرآن نیست که قاری قرآن و ناظر به کلام خدا که از روی قرآن قرائت نماید، شیطان از او فرار می‌نماید.»[2]

و نیز می فرماید: «اگر می‌خواهید با خدا سخن بگویید پس قرآن بخوانید.»[3]

امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز فرمودند: «هر که قرآن را از روی آن بخواند از دیدگان خود بهره‌مند شود و سبب سبک شدن عذاب پدر و مادرش گردد اگر چه آنها کافر باشند. هر آینه من خوش دارم در خانه قرآنی باشد که خدای ـ عزّوجلّ ـ به آن سبب شیطان‌ها را از آن خانه دور کند. سه چیز است که به درگاه خدای ـ عزّوجلّ ـ شکایت کند، مسجد ویرانی که اهلش در آن نماز نخوانند و دانشمند و عالمی که میان نادان‌ها و جاهلان باشد و قرآنی که گرد به آن نشسته و کسی آن را نخواند.»[4]

پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

کسی که قرآن می‌خواند در درجات نبوت قرار گرفته غیر از آن‌که، به او وحی نمی‌شود

باز از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بشنوید که فرموده است: «به امت من کمتر از سه چیز داده نشده: زیبایی، آواز خوش و حافظه. از جمله زیباترین زیبایی‌ها موی زیبا و نغمه آواز خوش است. هر چیزی زینتی دارد و زینت قرآن آواز خوش است.»[5]

سخنی دیگر از صادق اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نقل شده است که: «رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: مرد عجمی (غیر عرب) از امت من قرآن را عجمی می‌خواند (یعنی مراعات تجوید و محسنات قرائت را نمی‌کند یا اعراب آن را غلط می‌خواند) و فرشتگان آن را به عربی صحیح بالا می‌برند.»[6]

و قران ناطق و به نطق آورنده قران، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نیز فرمود: «ظاهر قرآن دلنواز و مسرت‌خیز و باطنش عمیق است.»[7]

پایان بخش این مقال نیز سخنی زیبنده و نکته آموز دیگری است از رحمت عالمیان و تتمه دور زمان،حضرت ختمی مرتبت، که فرمود: «قلب‌ها نیز مانند آهن زنگار می‌گیرد. سؤال شد با چه چیزی زنگار را باید زدود؟ فرمود: خواندن قرآن.»[8]

_______________

[1] کنزالعرفان، حدیثهای 2241، 32، 40، 2441، 2347.

[2]وسائل‌الشیعه، ـ عزّوجلّ ـ 4، ص 835 ـ 825.

[3] کنزالعرفان، حدیث 2258.

[4] اصول کافی، ص 414 ـ 424.

[5] همان

[6] همان

[7] غررالحکم، ص 240، فصل نهم.

[8] کنزالعرفان، حدیثهای 2241، 32، 40، 2441، 2347.


نوشته شده در چهارشنبه 88/5/14ساعت 10:21 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

خلاف مؤمنان، وعده الهی

(وَعَدَ اللهُ الذینَ آمَنوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتَ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الارض کَما اسْتَخْلَفَ الَّذین مَنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِنَنَّ لَهُمْ دینَهمْ الّذی ارْتضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِن بَعْدِ خَوفِهِمْ اَمناً یَعْبُدُونَنی لایُشرکُون بی شیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَاولِئکَ هُمُ الفاسِقون )

«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین (خود) قرار دهد؛ همان‌ گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین خود قرار داد. و آن دینی که برایشان پسندیده است، به سودشان مستقر می‌کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، ( تا) مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر کسی پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند».

آیه شریفه از وعده‌ای بسیار زیبا خبر می‌دهد؛ خداوند به مؤمنان صالح وعده می‌دهد که:

متمهدیان و مدعیان مهدویت

1. برای آنان جامعه‌ای صالح مخصوص خود درست می‌کند و زمین را در اختیارشان قرار می‌دهد.

2. دینشان را در زمین چیره و برتر می‌سازد.

3. امنیت را جایگزین ترسشان می‌کند.

4. فقط خدای را عبادت می‌کنند.

این آیه خطاب به امت پیامبر«صلّی الله علیه و آله و سلّم» بوده و خداوند در آن از تعبیر «وعد» استفاده کرده است و وعده‌های خدا تخلف بردار نیست. بنابراین، مفاد آن این می‌شود که خداوند، به گروهی ازامت پیامبر اسلام«صلّی الله علیه و آله و سلّم» وعدة «استخلاف» روی زمین را داده است. این گروه دو ویژگی مهم و اساسی دارند:

1. ایمان، که همة اعماق وجودشان را پر کرده است.

2. عمل صالح، که همة اعضا و جوارحشان درخدمت و اطاعت مولا است.

وجود امام زندة حاضر را از همین آیه و با توجّه به آیات دیگر، می‌توان برداشت کرد

این وعده چند ویژگی دارد:

الف. خلافت بر روی زمین:

خلافت ؛ یعنی، مسلط شدن بر کل زمین و استفاده از موهبت‌های آن. البته خداوند متعال خلافت روی زمین را به امت‌های صالح پیشین؛ (مانند قوم نوح و صالح) نیز عطا فرموده بود به نظر می‌آید مراد از این خلافت و حکومت، تنها اصل جانشینی است، نه گسترده و محدوده آن؛ یعنی، همان گونه که دیگران به حکومت و خلافت در زمین ـ هر چند در منطقه‌ای محدود ـ رسیدند، شما هم می‌رسید. اینکه چرا برای همة زمین از کلمه «الارض» استفاده شده، دلیل‌های متعدد دارد، از جمله: 1. اصل «اطلاق» است، قیدزدن نیاز به دلیل دارد. 2. تمکین دین مورد رضایت و امنیت کامل، زمانی اتفاق می‌افتد که سراسر زمین، تحت حاکمیت و سیطره اینان باشد. 3.روایاتی که در ذیل آیه وارده شده است.

ب. تمکین دین مورد رضایت خدا

تمکین هر چیزی برقرار کردن آن در یک مکان است و این کنایه از پایداری، تزلزل نداشتن و زوال ناپذیری آن چیز می‌باشد؛ به گونه‌ای که اگر اثراتی داشته باشد، هیچ مانعی جلوی تأثیر آن را نمی‌گیرد. «تمکّن دین» در آیة به این معنا است که بر سر راه آن هیچ‌گونه کفر و شرکی ایجاد نکند. اوامر و دستوراتش محترم شمرده شده و بدان عمل شود. اصول و معارفش مورد پذیرش همگان بوده و همه به آن معتقد باشند و دربارة آن اختلاف نکنند.

ج. دین مورد رضایت

دینی که خدا آنرا «پسندیده » است، همانا دین مقدس اسلام است که در جریان غدیر خم با نصب ولایت امیرمؤمنان «علیه السّلام» تمام و کمال یافت و کافران از نابودی آن ناامید گشتند:

(اَلْیَومَ یَئِسَ الَّذین کَفَروا مِنْ دِیِنکُم فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخشَوْنِ اَلْیَومَ اکْمَلتُ لَکُمْ دیِنَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ رَضیتُ لَکُمْ الاسلامَ دیناً)؛

دینی که ولایت اهل بیت عصمت و طهارت در متن آن قرار دارد. اسلام است و امامت امام علی«علیه السّلام» تا امام مهدی«علیه السّلام» را در بر دارد، دین «مرضی» و مورد قبول خداوند است.

د. امنیت:

در چنین دورانی ترس و خوف تبدیل به امنیت و آرامش می‌شود. طبیعی است که ترس و خوف، عواملی دارد و از بین رفتن آن نیز، نتیجه از بین رفتن اسباب و علل است. پس، در این دوران هیچ عاملی، باعث نگرانی و ترس برای مؤمنان نخواهد بود.

هـ. عبادت صحیح:

نتیجه چنین حکومتی، این است که تنها خداوند «عبادت» می‌شود؛ همة مظاهر شرک. از بین می‌رود؛ عبادات خالصانه تنها برای او خواهد بود و دیگر هیچ معبودی جز خدا، پرستیده نمی‌شود.

تغییر خطاب در آیه از غایب (وعد الله) به متکلم وحده (یعبدوننی) و استفاده از عبارت نکره «شیئاً» در سیاق نفی که مفید عموم است، هر دو به خوبی بر ازبین رفتن شرک به طور کامل و حاکمیت توحید دلالت دارد.

علامه طباطبایی (رضوان‌الله‌علیه) درباره جمله «وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلک...» می‌فرماید:

«ذلک» (که برای اشاره است) به «موعود» (وعده خدا) باز می‌گردد، لذا مناسب است که کلمه «کفر» را به معنای کفران (در مقابل شکر نعمت) بگیریم و چنین معنی کنیم:«هر کس کفران کند بعد از تحقق این وعده، او واقعاً فاسق است».

طبق این گفتار، «کفر» دامنه وسیعی را در بر می‌گیرد و به این معنا است که هر کس این موهبت الهی را ضایع کرده و از آن استفاده نکند، فاسق بوده و از راه عبودیت و بندگی خارج شده است.

پس از بیان قسمت‌های گوناگون آیه، اکنون جای این پرسش است که: منظور خداوند از این وعده، شامل چه افرادی می‌شود؟

برخی از مفسران – مانند صاحب تفسیر نمونه ـ معتقدند: ‌آیه عمومیت دارد و نتیجه آن چنین است که در هر زمان، که پایه‌های ایمان و عمل صالح در میان مسلمانان مستحکم شود، آنان دارای حکومتی ریشه دار و پرنفوذ خواهند شد. البته بی‌شک، حکومت حضرت مهدی«علیه السّلام» مصداق کامل این آیه است.

علامه طباطبایی(رضوان‌الله‌علیه) بیان بلندی در این زمینه دارد که خلاصه آن چنین است :

از ظاهر آیه استفاده می‌شود که آیه مربوط به برخی از افراد امت اسلام است و اینان دارای مجتمعی صالح خواهند بود. این جامعه دارای دین مرضیّ خدا بوده و دین اسلام به گونه‌ای در جامعه برقرار می‌گردد که تزلزلی در آن راه نخواهد یافت و امنیت به گونه‌ای در آن اجتماع به وجود می‌آید که دیگر از هیچ دشمنی (خارجی، داخلی، علنی و پنهانی) نمی‌ترسند (چرا که همه زمینه‌های خوف از بین می‌رود و لذا خوف تبدیل به امنیت می‌شود). این چنین امنیتی است که جای امتنان دارد؛ چرا که آیه در مقام امتنان و منت گذاشتن بر مردم است و امتنان وقتی مناسب و پذیرفتنی است که جامعه از هر جهت در امان بوده و آزادی برای همه باشد. در این جامعه اخلاص در عبادت عمومیت پیدا می‌کند و بنیان هر کرامتی غیر از تقوا منهدم می‌شود. این جامعه با این صفات تاکنون به وجود نیامده است.پس اگر مصداقی داشته باشد، در روزگار امام مهدی«علیه السّلام» می‌باشد و حق مطلب این است که اگر واقعاً بخواهیم حق معنای آیه را به آن بدهیم، آیه جز با اجتماعی که با ظهور حضرت مهدی «علیه السّلام» تشکیل می‌شود، قابل انطباق با هیچ مجتمعی نیست.

ممکن است کسی بگوید: هرچند این آیه مربوط به حکومت حضرت مهدی«علیه السّلام» است؛ ولی آیا از این آیه می‌توان استفاده کرد که ایشان زنده و حاضر است؟

در پاسخ باید گفت: آری، وجود امام زندة حاضر را از همین آیه و با توجّه به آیات دیگر، می‌توان برداشت کرد:

1. دین مورد رضایت خدا، اسلام است و این دین آن هنگام کامل و مورد رضایت خدا قرار گرفت که پیامبر«صلّی الله علیه و آله و سلّم» در غدیر خم ؛ امام علی«علیه السّلام» را به عنوان خلیفه و ولیّ تعیین کرد و این ولایت و خلافت را جزء ‌دین قرار داد و وجود آن را باعث اکمال و اتمام دین دانست :«الیوم اکملت...».

برخی از مفسران – مانند صاحب تفسیر نمونه ـ معتقدند: ‌آیه عمومیت دارد و نتیجه آن چنین است که در هر زمان، که پایه‌های ایمان و عمل صالح در میان مسلمانان مستحکم شود، آنان دارای حکومتی ریشه دار و پرنفوذ خواهند شد. البته بی‌شک، حکومت حضرت مهدی«علیه السّلام» مصداق کامل این آیه است.

پس تا دین هست، ولایت و خلافت نیز باید باشد و چون در هر زمان دین هست، ولی و خلیفه نیز باید تا قیامت باشد.

2. هر رهبری که بخواهد حکومت کند، خود باید برای تشکیل این حکومت برنامه ریزی کند؛ چنان که سنت خدا بر این قرار گرفته است و با رجوع به خلافت و رهبری پیشوایان و پیامبران گذشته؛ این مطلب روشن می‌شود. امام زمان«علیه السّلام» نیزکه می‌خواهد حاکمیت دوران ظهور را بر عهده داشته باشد، باید خود رهبری قیام و تشکیل حکومت را در دست بگیرد و نیرو سازی کند. پس باید زنده و حاضر باشد و در راستای ایجاد انقلاب جهانی و تشکیل حکومت خویش، فعالیت کند.

3. وعده خدا در هر زمان که مقتضی فراهم و موانع مفقود باشد، امکان پذیر است و خداوند این را به عهدة انسان‌ها گذاشته است: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»؛ یعنی، هر زمان که انسان‌ها بخواهند، خدا تغییر می‌دهد. پس هر زمان که انسان‌ها حاکمیت مهدی«علیه السّلام» را بخواهند، خداوند آن را رقم می‌زند. بنابراین باید امام و رهبر در هر زمان باشد تا با خواست انسانها، قیام جهانی و حکومت عدل برقرار شود. امام صادق «علیه السّلام» در روایتی فرمود:

«اِنّهُ لَمْ یَجیء تَأویلُ هذِه الآیةِ وَ لَو قامَ قائمُنا سَیَری مَن یُدرِکُهُ ما یَکُونُ مِن تأویلِ هذِهِ الآیَةِ، وَلَیَبْلُغَنَّ دینُ مُحَمَّد«صلّی الله علیه و آله و سلّم» ما بَلَغَ اللّیلُ حَتّی لایَکُونَ مُشرِکٌ عَلَی ظَهْرِ الاَرضِ کَما قال الله تَعالی وَ یَعْبُدونَنِی لایُشرکونَ بِی شَیئاً»

تأویل و مصداق این آیه هنوز نیامده است. هنگامی که قائم ما قیام کند کسی که او را درک می‌کند، تأویل این آیه را می‌بیند: هر آینه دین محمد«صلّی الله علیه و آله و سلّم» به هر جایی که شب برسد، می‌رسد (همه کره زمین)، به صورتی که هیچ مشرکی بر روی زمین نخواهد بود؛ همان گونه که خداوند فرمود: ( یَعْبُدوننی... ).

*نکته: ‌از نظر ترتیب نزول سوره‌ها، آیه 55 سوره «نور» می‌تواند تفسیر 105 سورة «انبیاء» باشد؛ بدین معنا که در آیه 105 سوره «انبیاء» اصل طرح و مجریان و گستره آن بیان شده بود، ولی این آیه ویژگی‌ها و اهداف را بیان می‌کند.

منبع: امام مهدی علیه السلام در قرآن، مهدی یوسفیان


نوشته شده در چهارشنبه 88/5/14ساعت 10:20 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

الگویی جوان پسند
علی اکبر -ع-

ما جوانان به دنبال الگویی هستیم که نخست هم‏سن و سالمان باشدو همانند ما در توفان جوانی بوده و در نشیب و فراز حوادث حضورداشته باشد.دربحرانهای اجتماعی سیاسی و حتی اقتصادی درگیر شده باشد تا به‏خوبی او را همانند خود بدانیم و از شیوه زندگانی، روش برخورداو با دیگران، چگونگی سخن گفتن، شهامت، شجاعت، دلیرمردی و بی‏باکی وی برای خود سرمشق بگیریم و او را نمونه‏ای تمام عیار برای‏امروز و فردای زندگی خود بدانیم.

دفتر زندگانی چنین الگویی را، که برخی هجده ساله و پاره‏ای‏سالهایی بیشتر دانسته‏اند، می‏گشاییم و با یکدیگر به صحیفه صفات‏و ارزشهای چشمگیر او می‏نگریم. آرام آرام با او همراه شده وبیشتر از گذشته به ناگفته‏های گفتنی‏اش که همگی برایمان مشعلی‏فروزان خواهد بود، دل می‏سپاریم.

او یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری (1) به دنیای پر غوغای حیات‏پاگذاشت. پدر در گوش راست او اذان گفت و دیگر گوش وی را باترنم اقامه آشنا ساخت تا از آغاز با نغمه توحید، نبوت، امامت وولایت آشنا شود و با چنین سرودهایی راه روشن رستگاری را از عمق‏جان بیابد. دیری نپایید که در هفتمین روز تولد وی، بنا به سنت‏پسندیده دینی، سرش را تراشیدند و هم وزن موهای زیبایش، به‏مستمندان چشم به راه نقره صدقه دادند.

هرگز عیب‏جویی نمی‏کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراددوری می‏کرد. تمامی انسانها را بندگان خدا می‏دانست و از تحقیرآنان خود داری می‏ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد وناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه‏او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می‏آورد، به دیگران بویژه‏نیازمندان انفاق می‏کرد. هرگاه کسی هدیه‏ای به او تقدیم می‏کرد،با گشاده رویی می‏پذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت‏می‏کرد، می‏پذیرفت.

آشفتگی اوضاع سیاسی و آتش افروزی حاکمان ستمگر آن عصر بدان‏حد بود که نام «علی‏» جرمی نابخشودنی حساب می‏شد و برزبان‏راندن این واژه مقدس ممنوع بود. پدر وی، که به خوبی می‏دانست‏نام دیباچه شخصیت و نشان دهنده شرافت، ادب و عظمت انسان است،نام کودک را «علی‏» نهاد تا بهترین برکات و زیباترین صفات‏بردریای وجود فرزندش ریزان شود و بدسگالان سیه سرشت‏خود را باامواج پاک و زلال غیرت دینی و شخصیت مذهبی رو به رو ببینند. درپی آن، لقب «اکبر» نیز برای او انتخاب کرد تا «علی اکبر»که به عنوان پسر نخست‏خانواده است‏با دیگر فرزندان، که نام‏آنان نیز علی خواهد بود، تفاوت یابد. (2)

پدر علی که همانند پدرانش از تمامی اصول اساسی و شیوه‏های‏شیرین تربیتی آگاهی داشت، خود را با دنیای کودکی هماهنگ می‏کردو رفتاری که شایسته نوباوگی و کودکی فرزند بود، انجام می‏داد تاهمانند جد عزیز خود عمل کرده، لحظه‏ای از شرایط روحی روانی کودک‏دلبند خویش دور نماند. (3)

همراه با بزرگ شدن علی، پدر سخنان برتر، آداب والاتر وشیوه‏های زندگی و احترام بیشتر به او می‏آموخت تا خصیت‏خود راباز یابد و از ارزش وجود خود بیشتر آگاه شود.

بدین خاطر هنگام نام بردن از او، الفاظی تواءم بااحترام به‏کار می‏برد تا از آغاز زندگی، احساس سرافرازی و شخصیت کند و درفردای حیات خود، راست قامت و قوی دل از حقوق محرومان دفاع‏کرده، در برابر ستم ستمکاران بی تفاوت یا مایوس نباشد.

به سوی مدرسه علی که هفت‏ساله شد، به تمرینهای فکری و آموزش‏های دینی‏پرداخت و با مراقبت‏های صحیح سنجیده پدر، بنیان‏های اعتقادی درروان او و شیوه‏های رفتاری در اعمال او رشدی بیشتر یافت. (4)

روزی پدر، عبدالرحمان را به آموختن سوره حمد به فرزندش‏گمارد. وقتی آموزش تمام شد و علی در حضور پدر سوره حمد راقرائت کرد، پدر، پول و هدایای فراوان به عبدالرحمان بخشید ودهانش را پر از مروارید ساخت. آنگاه به اطرافیان که از این همه‏بذل و بخشش تعجب کرده بودند، فرمود:

«این هدایا توان برابری عطای معلم علی را ندارد که در برابرتعلیم قرآن، همه هدایا ناچیز است.» (5)

دوران نوجوانی علی به تدریج آغاز شد و هر روز بیشتر از روزقبل، زمینه‏های رشد و شکوفایی معنوی و عقلانی در وجود وی فراهم‏می‏گردید.

علی در جوانی با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه‏جوانان را به سوی خود جلب می‏کرد. آنچه در این فراز از داستان‏او گفته می‏شود، نکته‏هایی است که بی تردید با مطالعه و رد شدن‏تاثیری بسزا نخواهد داشت، از این رو، باید از سرصبر و تامل‏بیشتر مطالعه و مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.

علی صفات جد خود را می‏دانست، از این‏رو، هماره در آینه اخلاق ورفتار او نظر می‏کرد و خود را بدان صفات می‏آراست. به هنگام‏جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود;

ولی در درتنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به‏خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو باخالق هستی‏داشت. در زندگی آسان‏گیر، ملایم و خوش‏خو بود، نگاهش کوتاه می‏نمودو به روی کسی خیره نمی‏شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم می‏دوخت و بابینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیا طلبان‏احترام چشمگیری نداشتند. نشست و برخاست می‏کرد، با آنان همسفره‏می‏شد و با دست‏خود دردهانشان غذا می‏گذارد. اصالتهای فکری واستواریهای روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ‏حاکمی هراس نداشت.

هرگز عیب‏جویی نمی‏کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراددوری می‏کرد. تمامی انسانها را بندگان خدا می‏دانست و از تحقیرآنان خود داری می‏ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد وناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه‏او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می‏آورد، به دیگران بویژه‏نیازمندان انفاق می‏کرد. هرگاه کسی هدیه‏ای به او تقدیم می‏کرد،با گشاده رویی می‏پذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت‏می‏کرد، می‏پذیرفت. به عیادت بیماران می‏رفت، هرچند خانه بیمار دردور افتاده‏ترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر می‏شدو هیچ یار از دست رفته‏ای را تنها نمی‏گذاشت.

برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت‏بود ومسلمانان را مورد لطف و عطوفت‏خویش قرار می‏داد. امور دنیوی واضطراب‏های مادی او را متزلزل نمی‏ساخت.

زندگی علی ساده و بی پیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف وتبذیر اثری دیده نمی‏شد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته‏داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان ازصله او بهره‏مند می‏شدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس‏توقع و انتظاری نداشت.

در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه‏دشمن هرگز او را بیمناک نمی‏ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق،قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان می‏شتافت و دربرابر ظالمان می‏ایستاد تا حق را به صاحبش برنمی‏گردانید، آرام‏نمی‏گرفت. به دانش اندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی می‏داد وهمواره پیروان خود را از جهالت و بی‏خبری باز می‏داشت.

به پاکیزگی و آراستگی علاقه‏ای وافر داشت و این صفت از دوران‏کودکی در او دیده می‏شد. از این رو هماره برتمیزی لباس و بدن‏اهتمام می‏ورزید.

بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم راگردن فرازان و سرکشان می‏دانست. نه تنها برانسانها بلکه برحیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان‏رفتار می‏کرد.

علی صفات جد خود را می‏دانست، از این‏رو، هماره در آینه اخلاق ورفتار او نظر می‏کرد و خود را بدان صفات می‏آراست. به هنگام‏جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود

آنان که قیافه ظاهری و سیمای به نور نشسته علی را دیده‏اند،چهره وی را این گونه ترسیم کرده‏اند:

قیافه‏اش بسیار با ابهت‏بود و چون ماه تابان می‏درخشید. به‏زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. از چهار شانه بلندتر و ازبلندکوتاهتر. رنگی روشن و به سرخی آمیخته و چشمانی سیاه وگشاده با مژه‏هایی پرموداشت، گونه‏هایش هموار و کم گوشت‏بود،مویش نه بس پیچیده و نه بسیار افتاده می‏نمود. از سینه تا ناف‏خط موی بسیار باریک داشت، اندامش متناسب و معتدل و سینه وشانه‏اش پهن بود.

سرشانه‏هایش از هم فاصله داشت. پشتی پهن داشت، جز ران و ساق‏که زیر مفصلهااست، استخوانهای بند دستش کشیده و کفی گشاده وبخشنده داشت. دو پنجه دست و پایش قوی و درشت و انگشتها کشیده وبلند و دو کف پا از زمین برآمده بود. به سرعت راه می‏رفت وهنگام راه رفتن چنان بود که گویی از زمین سراشیب فرود می‏آید یااز روی سنگی به نشیب می‏رود. چون به طرف کسی بر می‏گشت‏با تمام‏بدن بر می‏گشت. دیده‏اش فروهشته و نگاهش به زمین بود تا به‏آسمان.

بینی‏اش قلمی کشیده و باریک و میانش برآمدگی داشت و نوری ازآن می‏تافت.

دهانش نه بسیار کوچک و نه بزرگ بود. دندانهای زیبایش سفید،براق و نازک بود. گردنش در صفا و نور و استقامت نقره فام بود،بوی مشک و عنبر از او بلند بود. (6)

پاره‏ای از مورخان این ویژگیها را برای جد وی نگاشته‏اند; اماعلی را در این خصوصیات همانند دانسته‏اند.

... بااین ویژگیهای روشنی آفرین به خوبی می‏توان او را شناخت،وی علی اکبر پور والای امام حسین(ع)است. جوانی زیبا که همانندجد خود رسول خدا(ص)در سیرت، سپید و در صورت، آسمانی می‏نمود وهماره یاد و نام پیامبر(ص)از چگونگی سخن گفتن و یا راه رفتن ودیگر برخوردهای اجتماعی اخلاقی او می‏تراوید. از این رو، امام‏حسین(ع) او را شبیه‏ترین مردم حتی نسبت‏به خود در خلقت وآفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول‏خدا(ص) معرفی می‏کرد.(7)

آنان که با صورت دلربای پیامبر(ص)و صدای پرچاذبه آن حضرت‏آشنا بودند، آنگاه که علی از پشت دیوار زبان به سخن می‏گشود،گویی صدای رسول اکرم(ص)را می‏شنیدند.

گاهی که اباعبدالله(ع)برای صوت قرآن جد عزیزش دلتنگ می‏شد، به‏علی می‏فرمود: علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره‏برم. (8)

کلام شیرین، بیان روان، ادب بسیار در برابر پدر و مادر، اطاعت‏بی چون و چرا از مقام ولایت و دلدادگی به حقیقت، برگی دیگر اززندگانی زرین علی اکبر بود. این ویژگیها چون با فروتنی اوهمراه می‏شد، نگاه تحسین‏آمیز همگان را به دنبال داشت.

نوشته ی: احمد لقائی

پی‌نوشتها__________

1- علی الاکبر الامام الحسین(ع)، علی محمد علی دخیل، ص 7.

2- معالی السبطین، ج 1، ص 206.

3- برای آشنایی بیشتر با چگونگی این برخوردها بنگرید: محجة البیضاء، ج 2، ص 233.

4- مسائل الخلاف، ج 1، ص 93.

5- لؤلؤ و مرجان، ص 44 و 45، راز خوشبختی، ص 189.

6- تاریخ یعقوبی، ج 1 ص 513 و 514، فرسان الهیجاء، ص 293 و 294.

7- موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 360.

8- مصائب امام حسین(ع)، ص 108.


نوشته شده در سه شنبه 88/5/13ساعت 4:57 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

شأن و مقامِ قرآن در روایات

قرآن را بر دیگر سخنان رفعتی است که در وصف نمی‎گنجد و آنها را قیاس با قرآن نتوان نمود همچنان که نه مخلوق را با خلق می‎توان سنجید و نه افعال آنان را با فعل خدا می‎توان مقایسه کرد:

قران

«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلی سائِر الکَلام کَفَضْل اللهِ عَلی خَلْقِهِ».[1]

«اِنَّ کَلامَ الباری سُبحانَهُ لایَشْبَهُ کَلامَ الخَلْقِ کَما لایَشْبَهُ أفعالُهُ أفعالَهُم»[2]

مگر نه اینکه قرآن تجلّیِ خاصِ خداوند سبحان می‎باشد بی‎آنکه به چشم بصر بتوان مشاهده کرد، و به چشم بصیرت به کُنهِ ذاتش پی برد:

«فَتَجَلّی لَهُم سُبْحانَهُ فی کِتابِهِ مِنْ غَیْرِ اِنْ یَکُونُوا رَأوْهُ بِما أراهُم مِنْ قُدْرَتِهِ».[3]

تجلّی اعظمی که ملموس‎ترین و مشهودترین شهود و حضور را جلوه‎گر است:

«اللّهُمَّ اِنّی أسئلُکَ بِالتَّجلّیِ الأعْظَمِ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ مِنْ الْشَهْرِ المُعَظَّمِ».[4]

از این رو، آنکه شوق دیدار معشوق بسر می‎پروراند و در هوایِ وصالش، شب را به صبح می‎رساند و از درد هجران و لذتِ حضور به سجده در آمده، مُهر از رازِ دل برگرفته، عقده‎ها را گشوده، در خلوتِ انسِ محبوب به نجوا در آمده است و گریان و نالان درمانِ درد می‎جوید و سکونت در جوارش را مسئلت می‎نماید.[5]

امام علی(ع):

فریادگری در روز قیامت ندا می‎کند: «بهوش باشید هر کِشتکاری در کِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر کشتکاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)

و آنکه در بازار پرغوغای زندگی، بهشت برین را بر متاع فانی ترجیح داده، چشمِ امید به نعمت ابدی دوخته است.

و آنکه از خوفِ غضبِ الهی، از لذتِ حرام، دست شسته، به انتظار عفو و مغفرت الهی نشسته است،[6] همه و همه باید بسوی قرآن شتاب گیرند تا بقدرِ توان از سفرة گسترده الهی بهره‎مند گشته، مطلوبِ خویش را بدست آورند:

«اَلا مَنِ اشْتاقَ اِلی اللهِ فَلیَسْتَمِعْ کَلامَ اللهِ».[7] (ص)

(آگاه باشید هر که شوقِ دیدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد).

«اذا أحَبَّ أحَدُکُم اَنْ یُحدِّثَ رَبَّه فَلْیَقرءِ القُرآنَ».[8] (ص)

(هرگاه یکی از شما عشق و علاقه داشت که با پروردگارش سخن تازه کند پس قرآن بخواند).

«القرآنُ مَأدُبَةُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ».[9]

(قرآن سفره گسترده الهی است پس به تعلیم از سفره گسترده‎اش بقدر توان برگیرید).

به پیام ملکوتی قرآن ناطق، علی ـ علیه السّلام ـ ، گوش فرا دهیم که چه زیبا از عظمت قرآن و ضرورت انس و تدبر در آن، سخن می‎گوید:

«وَ أعلَمُوا أنَّ هذا الْقُرآنَ هُو النّاصِحُ لا یَغشُّ وَ الْهادِی الْذّی لا یُضِّلُ وَ الْمُحدِّثُ الْذی لا یَکْذِبُ وَ ما جالَسَ هذا الْقُرآنَ أحَدَ الّا قامَ عَنْهُ بِزیادَةٍ اَو نُقصانٍ؛ زیادَةٍ فی هُدیً اَوْ نُقْصانٍ فی عَمیً».

(آگاه باشید که این قرآن یگانه خیرخواهی است که تقلب و خیانت نمی‎کند و هدایتگری است که گمراه نمی‎نماید و سخنگویی است که دروغ نمی‎گوید، هیچ کس هم نشین با این قرآن نگشت مگر اینکه از کنار قرآن با افزایشی و یا کاهشی برخاست، افزایشی در هدایت و یا کاهشی از کوری و ضلالت).

«وَ اعْلَمُوا أنَّه عَلی أحَدٍ بَعْدَ الْقُرآنِ مِنْ فاقَةٍ، وَ لا لأحَدٍ قَبْلَ الْقُرآنِ مِنْ غِنیً، فَاستَشْفُوا مِنْ أدْوائِکُمْ، وَ استَعینُوا بِهِ عَلی لأوائِکُم فَإِنَّ فیه شِفاءً مِنْ أکْبَرِ الداءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ الْنِفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الْضَلال.

فَاسألُوا اللهَ بِه وَ تَوجَّهُوا إِلیه بِحُبِّهِ، وَ لا تَسْألُوا بِهِ، إنَّهُ ما تَوجَّهَ الْعِبادُ إِلیَ اللهِ بِمِثْلِهِ».

(و آگاه باشید که برکسی از پسِ قرآن فقری نخواهد بود و نه برای کسی قبل از قرآن غنایی حاصل است پس به جهت دردهایتان، از قرآن بهبودی طلب نمایید و بواسطة قرآن بر سختیها یاری جویید، چرا که در آن شفایی است از بزرگترین دردها، و آن کفر است و نفاق و تباهی است و ضلالت، پس بواسطة قرآن ازخدا درخواست کنید و با عشق به قرآن بسویش روی آورید و با آن از خلقش چیزی نخواهید چرا که بندگان (تاکنون) با چیزی همانند قرآن بسوی خدا روی نیاورده‎اند).

وَاعْلَمُوا أنَّه شافِعٌ مُشَفَّعٌ، و قائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرآنُ یَومَ القیامَةِ شُفِّعُ فیه، وَ مَنْ محَلَ بِهِ الْقُرآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ صُدِّقَ عَلَیه، فإنَّه یُنادی مُنادٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ: «ألا کُلُّ حارِثٍ مُبْتَلیً فی حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِه غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرآنِ».

(و آگاه باشید که او شفاعتگری است مورد قبول و گوینده‎ای است مورد تصدیق، و بی‎شک هر که را قرآن در روز قیامت شفاعت کند بی‎درنگ پذیرفته خواهد شد و از هر که قرآن شکایتی نماید بلافاصله تأیید خواهد گشت چرا که فریادگری در روز قیامت ندا می‎کند: «بهوش باشید هر کِشتکاری در کِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر کشتکاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)»).

«فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أتْباعِهِ وَ استَدِلُّوهُ عَلی رَبِّکُم وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلی أنْفُسِکُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْه آرائکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فیهِ أهْواءَکُم».[10]

(پس از کشتکاران و پیروان قرآن باشید و از آن بسوی پروردگارتان رهنمایی طلب کنید و از آن بر جانتان خیرخواهی جویید و در برابر نظراتتان را متّهم نمایید و در حوزة قرآن امیالتان را خیانتکار تلقی کنید).

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خطبه‎ای جامع، حقیقت دنیا و جایگاه قرآن و شأن و مقامش را بیان می‎کند:

«أیُّها الناسُ إنَّکُم فی دارِ هُدْنَةٍ وَ أنْتُم عَلی ظَهْر سَفرٍ وَ الْسَّیْرُ بِکُم سَریعٌ وَ قَدْ رَأیْتُم اللَّیْلَ وَ الْنَهارَ و الْشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یُبْلیانِ‌ کُلَّ جَدیدٍ و یُقَّرِبانِ کُلَّ بَعیدٍ و یَأتیانِ بِکُلِّ مَوْعُودٍ فَأعِدُّوا الجَهازَ لِبُعْدِ الْمَجاز.

قالَ: فَقامَ مِقْدادُ بْنُ الْأسْوَدَ فَقالَ یا رَسُولَ اللهِ، وَ ما دارُ الْهُدْنَة؟

فَقالَ: دارُ بَلاغٍ وَ انقِطاعٍ، فَإِذَا التَبَسَتَ عَلَیْکُمْ الْفِتَنُ کَقِطَعِ الْلَّیَلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآنِ فَإنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّع‏ٌ و ما حِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ مَنْ جَعَلَهُ أمامَهُ قادهُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ إِلَی الْنارِ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ، وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظاهِرُهُ حُکْمٌ وَ باطِنِهُ عِلْمٌ، ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنهُ عمیقٌ، لَه تخُومٌ وَ عَلی تُخُومِهِ تُخُومٌ، لا تُحْصی عَجائِبُهُ وَ لا تُبْلی غَرائِبُهُ، فیهِ مَصابیحُ الْهُدی وَ مَنارُ الْحِکْمَةِ وَ دَلیلٌ علی الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الْصِّفَةَ فَلْیُجْلِ جالٍ بَصَرَهُ وَ لْیُبْلِغِ الْصِّفَةَ نَظَرهُ، یَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ یَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإنَّ الْتّفکُرَ حَیاةُ قَلْبِ الْبَصیرِ، کَما یَمْشِی الْمُسْتَنیرُ فی الْظُلُماتِ بِالْنُورِ، فَعَلَیْکُم بِحُسْنِ الْتَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ الْتَّرَبُّصِ».[11]

(ای مردم شما در خانة صلح و آرامش بسر می‎برید در حالیکه بر پشت مرکب سفر قرار گرفته‎اید و حرکت دادن شما با سرعت انجام می‎پذیرد و بی‎شک شب و روز و خورشید و ماه را دیده‎اید که هر تازه‎ای را کهنه و هر دوری را نزدیک و هر موعودی را محقق می‎گردانند؛ پس وسایل سفر را جهتِ دوری مسیر گذر مهیّا سازید.

پس مقداد بن أسود برخاست و گفت: ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ خانه صلح و آرامش (دارهدنة) چیست؟

فرمودند: خانة کسب توشه برای رسیدن به مقصد و منقطع شدن از دنیاست.

پس هرگاه فتنه‎ها همچون پاره‎های شبِ ظلمت افزا شما را فراگرفت و به شبهه انداخت پس بر شما باد مصاحبت با قرآن، چرا که آن شفاعتگری مورد پذیرش و شکایت کننده‎ای مورد تصدیق می‎باشد؛ و هر که او را در پیش رویش قرار دهد، او را به سوی بهشت خواهد کشانید و هر که او را در پشت خود قرار دهد او را به سوی آتش به پیش خواهد راند.

و قرآن یگانه راهنماست که بر بهترین راه راهنمایی می‎کند و او کتابی است که در آن تفصیل و توضیح و برگرداندن به حاصل کلام موجود است.

 آگاه باشید که برکسی از پسِ قرآن فقری نخواهد بود و نه برای کسی قبل از قرآن غنایی حاصل است پس به جهت دردهایتان، از قرآن بهبودی طلب نمایید و بواسطة قرآن بر سختیها یاری جویید،

و او یگانه سخن قاطع و جدی است که با شوخی همراه نیست.

و او را ظهر و بطنی است، پس ظاهرش حکم و باطنش علم می‎باشد، ظاهرش بسیار جذّاب و دلربا و باطنش ناپیداست، او را نهایتها و ریشه‎هایی است و برنهایتهایش، نهایتهایی است که شگفتیهای آن به شمارش در نمی‎آید و عجایب نامأنوسش کهنه نمی‎گردد، در آن چراغ‎های هدایت و منار حکمت قرار دارد، و (قرآن) راهنمایی بر شناخت حقیقت است برای آنکه صفت قرآن را بشناسد پس باید هر محققی دیده‎اش را به گردش در آورد و نگاه دقیقش را به نهایت صفت قرآن رساند که در نتیجه از هلاکت نجات و از گرفتاری‎ رهایی می‎یابد، چرا که تفکر در قرآن موجب حیاتِ دلِ فرد بیناست همان گونه که شخص در تاریکی‎ها با استمدادِ از نور گام بر می‎دارد. پس بر شما باد التزام به زیبا رها شدن و کمیِ انتظار کشیدن و معطل شدن).

قرآن را حقیقتی است ماوراء الفاظ آن که در قیامت، در زیباترین صورت، جلوه‎گر می‎شود و از نظر زیبایی و عظمت بر همة مسلمین و شهدا و أنبیا و فرشتگان مقرّب، پیشی جسته در صفّ مقدّمِ مقامِ قرب الهی قرار می‎گیرد و به شفاعت از اهل قرآن می‎پردازد[12] و هر مؤمنی را به اندازه انس و عملِ به قرآن به درجه‎ای از درجات بهشت هدایت می‎کند.[13]

______________________

[1] . بحار، ج 92، ص 19.

[2] . بحار الانوار، ط بیروت، ج 89، ص 107 و ج 90، ص 90.

[3] . نهج البلاغه، خ 147.

[4] . مفاتیح، دعای شب مبعث.

[5] . ر.ک: بخش الگوها، فصل 4.

[6] . إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ رَغْبَةً فتِلکَ عِبادَةُ التُّجارِ، و إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ رَهْبَةً فتِلکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ و إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ شُکراً فتِلکَ عِبادَةُ الأحرارِ (نهج، ک 237)، در روایتی بجای «شُکراً»، «حُبّاً» آمده است (میزان الحکمة، ج 6، ص 17).

[7] . کنز العمال، خ 2472.

[8] . کنز العمال، خ 2258.

[9] . (بحار، ج 92، ص 19- بدون مِن ـ) (کنز العمال، خ 2356، ان هذا القرآن...)

[10] . نهج البلاغه، خ 176.

[11] . اصول کافی، ج 2، ص 599، ح 2.

[12] . اصول کافی، ج 2، کتاب فضل قرآن، ح 1، 11، 12، 14؛ باب فضل حامل قرآن، ح 3 و 4.

[13] . اصول کافی، ج 2، کتاب فضل قرآن، ح 1، 11، 12، 14؛ باب فضل حامل قرآن، ح 3 و 4.

 


نوشته شده در سه شنبه 88/5/13ساعت 4:54 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

اعمال ماه شعبان المعظم
عبادت و صلوات

فضیلت ماه شعبان

شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مى‌گرفت و به ماه رمضان وصل مى‌کرد و مى‌فرمود شعبان، ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب می‌شود و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که چون ماه شعبان فرا می‌رسید امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مى‌نمود و مى‌فرمود اى اصحاب من مى‌دانید این چه ماهى است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مى‌فرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى که جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مى‌کنم که از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم که فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام که هر که روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را براى او واجب می‌کند.

شیخ از صفوان جمال روایت کرده که گفت : حضرت صادق علیه السلام به من فرمود کسانى را که در اطراف تو هستند را بر روزه گرفتن در ماه شعبان ترغیب کن. گفتم فدایت شوم مگر در فضیلت آن چیزى هست؟ فرمود بله همانا که رسول خدا صلى الله علیه و آله هر گاه هلال ماه شعبان را مى‌دید به مُنادیى امر مى‌فرمود که در مدینه ندا مى‌کرد: اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى شما. ایشان مى‌فرماید آگاه باشید همانا شعبان ماه من است پس خدا رحمت کند کسى را که یارى کند مرا بر ماه من یعنى روزه در آن ماه روزه بگیرد.

سپس از حضرت صادق علیه السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که مى‌فرمود: از زمانى که شنیدم منادى رسول خدا صلى الله علیه و آله ندا کرد در ماه شعبان، ترک نشد از من روزه شعبان و ترک نخواهد شد از من تا مدتى که حیات دارم ان شاء الله تعالى.

سپس مى‌فرمود که روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خدا است.

اعمال این ماه شریف بر دو قِسم است: اعمال مشترکه و اعمال مختصه .

 

عبادت و صلوات

اعمال مشترکه ماه شعبان

 

1- هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود.

2- هر روز هفتاد مرتبه ذکر « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات "الْحَىُّ الْقَیُّومُ" پیش از "الرَّحْمنُ الرَّحیمُ" است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مى‌شود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر کس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار مرتبه در ماه‌هاى دیگر استغفار کند.

3- صدقه دادن در این ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام می‌کند. از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که آن حضرت در باب فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان؟ راوى عرض کرد یابن رسول الله چه ثوابی دارد کسى که یک روز از شعبان را روزه بگیرد؟

حضرت فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست.

عرض کرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار . هر کس  در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد همچنان که یکى از شما شتر تازه متولد شده‌ای را تربیت مى‌کند تا آن که در روز قیامت به صدقه دهنده برسد در حالتى که به اندازه کوه اُحُد شده باشد.

4- در کل این ماه هزار بار ذکر « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ » را که ثواب بسیار دارد؛ گفته شود. از جمله آن که عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.

5- در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز اقامه شود؛ که در هر رکعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و بعد از سلام صد بار صلوات فرستاده شود تا حق تعالى هر حاجتى که دارد را برآورد. چه در امور دنیوی و یا  در امور معنوی. و نیز روزه این ماه فضیلت بسیار دارد و روایت شده که در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمان‌ها را زینت مى‌کنند. پس ملائکه عرض مى‌کنند خداوندا بیامرز روزه‌داران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در روایت نبوى آمده است که هر که روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد حقّ‌تعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجت‌هاى آخرت او را برآورد.

عبادت و صلوات

6- در این ماه صلوات بسیار فرستاده شود .

7- در هر روز از شعبان در هنگام ظهر و در شب نیمه آن صلوات هر روز شعبان که از امام سجاد علیه‌السلام روایت شده، خوانده شود که به شرح ذیل است :

اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِکَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ یَامَنُ مَنْ رَکِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْکَهْفِ الْحَصینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلوةً کَثیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَ قَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یا رَبَّ الْعالَمینَ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الاْبْرارِ الاْخْیارِ الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِکَ وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِیَتِکَ وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ اَحْیَیْتَنى تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هذا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذى کانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ یَدْاَبُ فى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فى اِکْرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ حِمامِهِ.

اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ وَ نَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْکَ مَهیَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاکَ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَنّى راضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِیاً قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْکَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَ اَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الاْخْیارِ .

عبادت و صلوات

8- در این ماه مناجات شعبانیه خوانده شود. این مناجات از ابن خالویه نقل شده و گفته این مناجات حضرت امیرالمؤمنین و امامان است.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُکَ وَاْسمَعْ نِدائى اِذا نادَیْتُکَ وَاَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیکَ مُسْتَکیناً لَکَ مُتَضرِّعاً اِلَیْکَ راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابى وَ تَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَ تَخْبُرُ حاجَتى وَ تَعْرِفُ ضَمیرى وَلا یَخْفى عَلَیْکَ اَمْرُ مُنْقَلَبى وَ مَثْواىَ وَ ما اُریدُ اَنْ اُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقى واَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتى وَ اَرْجُوهُ لِعاقِبَتى وَ قَدْ جَرَتْ مَقادیرُکَ عَلَىَّ یا سَیِّدى فیما یَکُونُ مِنّى اِلى آخِرِ عُمْرى مِنْ سَریرَتى وَ عَلانِیَتى وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتى وَ نَقْصى وَ نَفْعى وَ ضَرّى اِلهى اِنْحَرَمْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى یَرْزُقُنى وَ اِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى یَنْصُرُنى.

اِلهى اَعُوذُبِکَ مِنَ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ اِلهى اِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَاْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلىَّ بِفَضْلِ سِعَتِکَ اِلهى کَاَنّى بِنَفْسى واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلى عَلَیْکَ فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنى بِعَفْوِکَ اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْکَ بِذلِکَ وَ اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَ لَمْ یُدْنِنى مِنْکَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتى.

اِلهى قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسى فِى النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَیْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها اِلهى لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَىَّ اَیّامَ حَیوتى فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنّى فى مَماتى اِلهى کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لى بَعْدَ مَماتى وَ اَنْتَ لَمْ تُوَلِّنى اِلاّ الْجَمیلَ فى حَیوتى اِلهى تَوَلَّ مِنْ اَمْرى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِکَ عَلى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ اِلهى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْیا وَ اَنَا اَحْوَجُ اِلى سَتْرِها عَلَىَّ مِنْکَ فى الاُْخْرى اِذْ لَمْ تُظْهِرْها لاَِحَدٍ مِنْ عِبادِکَ الصّالِحینَ فَلا تَفْضَحْنى یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى رُؤُسِ الاْشْهادِ اِلهى جُودُکَ بَسَطَ اَمَلى وَ عَفْوُکَ اَفْضَلُ مِنْ عَمَلى اِلهى فَسُرَّنى بِلِقاَّئِکَ یَوْمَ تَقْضى فیهِ بَیْنَ عِبادِکَ اِلهى اعْتِذارى اِلَیْکَ اِعْتِذارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرى یا اَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَیْهِ الْمُسیئُونَ.

اِلهى لا تَرُدَّ حاجَتى وَلا تُخَیِّبْ طَمَعى وَلا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجاَّئى وَ اَمَلى اِلهى لَوْ اَرَدْتَ هَوانى لَمْ تَهْدِنى وَ لَوْ اَرَدْتَ فَضیحَتى لَمْ تُعافِنى. اِلهى ما اَظُنُّکَ تَرُدُّنى فى حاجَةٍ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى طَلَبِها مِنْکَ اِلهى فَلَکَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً داَّئِماً سَرْمَداً یَزیدُ وَلا یَبیدُ کَما تُحِبُّ وَ تَرْضى اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى بِذُنُوبى اَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّکَ اِلهى اِنْ کانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِکَ عَمَلى فَقَدْ کَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِکَ اَمَلى اِلهى کَیْفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَةِ مَحْروماً وَ قَدْ کانَ حُسْنُ ظَنّى بِجُودِکَ اَنْ تَقْلِبَنى بِالنَّجاةِ مَرْحُوما.ً

 اِلهى وَ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ اَبْلَیْتُ شَبابى فى سَکْرَةِ التَّباعُدِ مِنْکَ اِلهى فَلَمْ اَسْتَیْقِظْ اَیّامَ اغْتِرارى بِکَ وَ رُکُونى اِلى سَبیلِ سَخَطِکَ. اِلهى وَ اَنَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ اِلَیْکَ اِلهى اَنَا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ اُواجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائى مِنْ نَظَرِکَ وَ اَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ اِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ اِلهى لَمْ یَکُنْ لى حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ اِلاّ فى وَقْتٍ اَیْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِکَ وَ کَما اَرَدْتَ اَنْ اَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِاِدْخالى فى کَرَمِکَ وَ لِتَطْهیرِ قَلْبى مِنْ اَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ اِلهى اُنْظُرْ اِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَکَ وَاْستَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَاَطاعَکَ یا قَریبَاً لا یَبْعُدُ عَنِ المُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ. اِلهى هَبْ لى قَلْباً یُدْنیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِساناً یُرْفَعُ اِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ اِلهى إنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ اَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ. اِلهى اِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنیرٌ وَ اِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یا اِلهى فَلا تُخَیِّبْ ظَنّى مِنْ رَحْمَتِکَ وَلا تَحْجُبْنى عَنْ رَاْفَتِکَ اِلهى اَقِمْنى فى اَهْلِ وِلایَتِکَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَةَ مِنْ مَحَبَّتِکَ اِلهى وَ اَلْهِمْنى وَ لَهاً بِذِکْرِکَ اِلى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْماَّئِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ.

اِلهى بِکَ عَلَیْکَ اِلاّ اَلْحَقْتَنى بِمَحَلِّ اَهْلِ طاعَتِکَ وَالْمَثْوَى الصّالِحِ مِنْ مَرْضاتِکَ فَاِنّى لا اَقْدِرُ لِنَفْسى دَفْعاً وَلا اَمْلِکُ لَها نَفْعاً اِلهى اَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنیبُ فَلا تَجْعَلْنى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ اِلهى هَبْ لى کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاَّءِ نَظَرِها اِلَیْکَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ اِلهى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَکَ وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَناجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً.

اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الاْیاسِ وَلاَ انْقَطَعَ رَجاَّئى مِنْ جَمیلِ کَرَمِکَ اِلهى اِنْ کانَتِ الْخَطایا قَدْ اَسْقَطَتْنى لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَکُّلى عَلَیْکَ اِلهى اِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْیَقینُ اِلى کَرَمِ عَطْفِکَ اِلهى اِنْ اَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتْعِدادِ لِلِقاَّئِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلاَّئِکَ اِلهى اِنْ دَعانى اِلَى النّارِ عَظیْمُ عِقابِکَ فَقَدْ دَعانى اِلَى الْجَنَّةِ جَزیلُ ثَوابِکَ.

اِلهى فَلَکَ اَسْئَلُ وَ اِلَیْکَ اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ وَ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ یُدیمُ ذِکَرَکَ وَلا و یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَلا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَلا یَسْتَخِفُّ بِاَمْرِکَ اِلهى وَ اَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّکَ الاْبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفاً وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خاَّئِفاً مُراقِباً یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ وَ صَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ الِهِ الطّاهِرینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً.

این از مناجات‌هاى جَلیلُ الْقَدْر اَئمه عَلیهمُ السلام است.

عبادت و صلوات

اعمال مُختصّه ماه شعبان

شب اوّل

دوازده رکعت که در هر رکعت حمد یک مرتبه و یازده مرتبه توحید خوانده شود.

 

روز اوّل

1- روزه‌ این روز فضیلت بسیار دارد و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که هر که روز اوّل شعبان را روزه بگیرد براى او بهشت واجب می‌شود.

2- سید بن طاوس از حضرت رسول صَلَّى اللهِ علیه و آله براى کسى که سه روز اوّل این ماه را روزه بگیرد ثواب بسیارى نقل کرده است.

3- در شب‌هاى سه روز اول دو رکعت نماز وارد شده که در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید یازده مرتبه خوانده شود.

 

روز سوّم

روز سوم، روز مبارکى است که امام حسین بن على علیهماالسلام در این روز متولد گشت. از قاسم بن عَلاء همدانى وکیل امام حسن عسکرى علیه السلام نامه‌ای رسیده که مولاى ما امام حسین علیه‌السلام در روز پنجشنبه سوم شعبان متولد گشت پس این روز را روزه گرفته شود و دعای ذیل در آن روز خوانده شود.

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فى هذَا الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ بَکَتْهُ السَّماَّء ُوَ مَنْ فیها وَالاْرْضُ وَ مَنْ عَلَیْها وَ لَمّا یَُطَاْ لابَتَیْها قَتیلِ الْعَبْرَةِ وَ سَیِّدِ الاُْسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ یَوْمَ الْکَرَّةِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَالشِّفاَّءَ فى تُرْبَتِهِ والْفَوْزَ مَعَهُ فى اَوْبَتِهِ والاْوصِیاَّءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قاَّئِمِهِمْ وَ غَیْبَتِهِ حَتّى یُدْرِکُوا الاْوْتارَ وَ یَثْاَروُا الثّارَ وَ یُرْضُوا الْجَبّارَ وَ یَکُونُوا خَیْرَ اَنْصارٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اْختِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ. اَللّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ اِلَیْکَ اَتَوَسَّلُ وَ اَسْئَلُ سُؤالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسیَّئٍ اِلى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فى یَوْمِهِ وَ اَمْسِهِ یَسْئَلُکَ الْعِصْمَةَ اِلى مَحَلِّ رَمْسِهِ.

اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَاحْشُرْنا فى زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنا مَعَهُ دارَ الْکَرامَةِ وَ مَحَلَّ الاِقامَةِ. اَللّهُمَّ وَ کَما اَکْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ فَاَکْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ وَ سابِقَتَهُ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یُسَلِّمُ لاِمْرِهِ وَ یُکْثِرُ الصَّلوةَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِکْرِهِ وَ عَلى جَمیعِ اَوْصِیاَّئِهِ وَ اَهْلِ اَصْفِیاَّئِهِ الْمَمْدُودین مِنْکَ بِالْعَدَدِ الاِْثْنَىْ عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهَرِ وَالْحُجَجِ عَلى جَمیعِ الْبَشَرِ. اَللّهُمَّ وَهَبْ لَنا فى هذَا الْیَوْمِ خَیْرَ مَوْهِبَةٍ وَ اَنْجِحْ لَنا فیهِ کُلَّ طَلِبَةٍ کَما وَ هَبْتَ الْحُسَیْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ .

از امام صادق علیه السلام برای این روز دعایی روایت شده که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خوانده‌اند:

اَللّهُمَّ اَنْتَ مُتَعالِى الْمَکانِ عَظیمُ الْجَبَرُوتِ شَدیدُ الِمحالِ غَنِى َُّعنِ الْخَلایِقِ عَریضُ الْکِبْرِیاَّءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاَّءُ قَریبُ الرَّحْمَةِ صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاَّءِ قَریبٌ إذا دُعیتَ مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ قابِلُ التَّوبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَیْکَ قادِرٌ عَلى ما اَرَدْتَ وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ وَ شَکُورٌ اِذا شُکِرْتَ وَ ذَکُورٌ اِذا ذُکِرْتَ اَدْعُوکَ مُحْتاجاً وَ اَرْغَبُ اِلَیْکَ فَقیراً وَ اَفْزَعُ اِلَیْکَ خاَّئِفاً وَ اَبْکى اِلَیْکَ مَکْرُوباً وَ اَسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً وَ اَتوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً اُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا (بِالْحَقِّ) فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوابِنا وَ قَتَلُونا و نَحْنُعِتْرَةُ نَبِیِّکَ وَ وَُلَْدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ الَّذِى اصطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْیِکَ فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .

 

شب سیزدهم

اولین شب از لَیالى بیض است و کیفیّت نماز امشب و دو شَبِ بعد در ماه رجب گذشت .

 

منبع:

مفاتیح الجنان


نوشته شده در سه شنبه 88/5/13ساعت 4:49 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

:قالبساز: :بهاربیست:








تصاویر مذهبی;

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
کد جستجوگر گوگل

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس