احمد - *به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*

 

بندگان خاص خدا

ویژگی های بندگان خاص خدا چنین است:

1- بر روی زمین با تواضع حرکت مى‎کنند.

2- آنگاه که جاهلان اینان را به عتاب خطاب کنند، با سلامت نفس و زبان خطاب کنند، و با سلامت نفس و زبان خوش جواب مى‎دهند.

3- شب‎ها را با عشق خدا و براى رضایت او به سجده و قیام سپرى مى‎کنند.

4- دایم با دعا و تضرع مى‎گویند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور کن که بد عذابى است و جهنم بد منزل و بد سرانجامى است.»

5- در انفاق کردن اسراف نمى‎کنند و میانه‎روى را پیشه خود مى‎سازند.

6- براى خدا شریک قایل نمى‎شوند و فقط خداى را مى‎خوانند.

7- از قتل و جنایتى که خدا آن را حرام کرده است، پرهیز می کنند.

8- هرگز دور عمل زشت زنا نمى‎گردند که هر کس مرتکب این عمل زشت شود، کیفر جاودانه‎اش را خواهد دید و در قیامت عذابش دو چندان خواهد شد، مگر کسانى که توبه کنند و اعمال نیک انجام دهند که در این صورت، خداوند گناهان آنان را به ثواب مبدل خواهد کرد و هر کس توبه کند، البته خداوند توبه‎اش را مى‎پذیرد.

9- به ناحق شهادت نمى‎دهند.

10- هرگاه به کار بیهوده و زشتى از مردم هرزه بگذرند، بزرگوارانه از آن در گذرند.

11- هرگاه متذکر آیات الهى شوند، همچون کوران و کران از کنار آن نمى‎گذرند، بلکه با دلى آگاه و چشمى بینا آن را مشاهده کرده و در آن تامل مى‎کنند، تا به مقام معرفت و ایمانشان افزوده شود.

12- به هنگام دعا با خداى خود مى‎گویند: پروردگارا! از همسران و فرزندان ما کسانى را قرار ده که مایه روشنى چشم ما شوند و ما را سرخیل پاکان جهان و پیشواى پرهیزکاران قرار بده .

پاداش صبر چنین بندگانى قصرهاى بهشتى خواهد بود که در آنجا با سلام و درود و شادمانى با یکدیگر ملاقات مى‎کنند و در بهشت زیبا براى ابدیت و همیشه (جاودان) خواهند بود.

اى پیامبر! به امت بگو: «اگر دعا و ناله و زارى تان نبود، خدا به شما هیچ توجه و اعتناى نداشت؛ زیرا شما در گذشته، آیات خدا و پیامبران الهى را تکذیب کرده‎اید و این تکذیب، دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد پس با دعا آن را جدا کنید.» (1)


پی‎نوشت:

1- فرقان، آیه 63- 77؛ صراط سلوک، ص 33.

برگرفته از کتاب پندهاى حکیمانه، ج ?، علامه حسن حسن زاده آملى .

تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .


نوشته شده در یکشنبه 88/4/21ساعت 12:37 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

 
ماه رجب

شب پانزدهم رجب و روز آن، یکی از شب ها و روزهای مهم سال است و برای عبادت پیشگان و عارفان، از ایام ویژه سال به حساب می آیند.

درهای رحمت الهی در این شب و روز بر روی خلق گشوده می باشد و راه ها و درهای غضب الهی و بدفرجامی، بسته و یا بسیار کم رمق می باشد.

نبی مکرم اسلام(ص) درباره عظمت شب نیمه رجب فرمود: اذا کان لیله النصف من رجب امر الله تعالی خزان دیوان الخلائق و کتبه اعمالهم، فیقول لهم: انظروا فی دیوان عبادی و کل سیئه و جدتموها فامحوها و بدلوها حسنات.

یعنی: هرگاه شب نیمه رجب فرار رسد، خداوند سبحان به خزانه داران و کاتبان اعمال بندگان دستوری می دهد و به آنان می فرماید: در دفتر اعمال بندگان من نگاه کنید، هر گناه و بدی در آن دیدید، در این شب آن ها را محو کرده و تبدیل به حسنات نمایید.

درهای رحمت الهی در این شب و روز بر روی خلق گشوده می باشد و راه ها و درهای غضب الهی و بدفرجامی، بسته و یا بسیار کم رمق می باشد

هم چنین آن حضرت درباره روزه گرفتن روزهای 13، 14 و 15 و اقامه نماز و تهجد در شب های آن بسیار تأکید نمود و برای آن ثواب فراوانی بیان کرد.

احادیثی که درباره فضیلت نیمه رجب وارد شده اند، بسیارند و از حوصله این مختصر، خارج ولیکن چکیده اعمال آن را به اختصار بیان می کنم:

الف -  شب نیمه رجب.

اعمال عبادی این شب شریف عبارتند از:

 1- غسل.

2- احیا و شب زنده داری.

 3- زیارت امام حسین(ع). 

 4- شش رکعت نماز (به نحوی که در شب سیزدهم بیان شد (1) ).

 5- سی رکعت نماز، که در هر رکعت، پس از حمد، ده بار سوره توحید (قل هو الله احد) قرائت گردد.

 6- دوازده رکعت نماز، که در هر رکعت، سوره حمد، سوره توحید (قل هو الله احد)، سوره فلق (قل اعوذ برب الفلق)، سوره ناس (قل اعوذ برب الناس)، آیه الکرسی (الله لا اله الا هو الحی القیوم) و سوره قدر (انا انزلناه فی لیله القدر) را چهار بار بخواند و پس از سلام نماز، چهار بار بخواند: الله الله ربی، لا اشرک به شیئا و لا اتخذ من دونه ولیا. و هر چه می خواهد بخواند.

ب ـ روز نیمه رجب

این روز، روز مبارکی است و اعمال عبادی آن عبارتند از: 1- غسل. 2- زیارت امام حسین(ع).  3- ده رکعت نماز سلمان فارسی(رض)، بدین گونه که در هر رکعت، پس از حمد، سه بار سوره توحید (قل هو الله احد) و سه بار سوره کافرون (قل یا ایها الکافرون) را قرائت کند و پس از هر سلام نماز، دست های خویش را بلند و بگوید: لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لا یموت بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر، الها احدا، فردا، صمدا، لم یتخذ صاحبه و لا ولدا.

4- چهار رکعت نماز بخواند و پس از سلام نماز، دست ها را پهن کند و بگوید: اللهم یا مذل کل جبار و یا معز المومنین انت کهفی …

5- عمل "ام داوود" که مهمترین اعمال این روز شریف است.

هر کسی که می خواهد آن را انجام دهد، روزهای سیزده، چهارده و پانزدهم رجب را روزه بگیرد و در روز پانزدهم در نزدیکی ظهر، غسل کند و به هنگام ظهر، نماز ظهر و عصر را به جای آورد و نمازش را در جایی خلوت به جای آورده و کسی و یا چیزی وی را به خود مشغول نسازد و رکوع و سجود نماز را به نیکویی انجام دهد.

سپس به سوی قبله بنشیند و سوره حمد را صد بار، سوره توحید (قل هو الله احد) را صد بار، آیه الکرسی (لا اله الا هو الحی القیوم) ده بار و آن گاه سوره های ذیل را یکبار به طور کامل بخواند: سوره انعام، سوره بنی اسرائیل، سوره کهف، سوره لقمان، سوره یس، سوره صافات، سوره فصلت (حم)، سوره شوری (حم، عسق)، سوره دخان (حم)، سوره فتح (انا فتحناک لک)، سوره واقعه، سوره ملک (تبارک الذی)، سوره قلم (ن و القلم)، سوره انشقاق (اذا السماء انشقت) و ما بعدش تا آخر قرآن کریم را بخواند و چون از خواندن آیات قرآن، فراغت حاصل کرد، در حالی که به سمت قبله است، این دعا را بخواند: صدق الله العظیم، الذی لا اله الا هو الحی …

هرگاه شب نیمه رجب فرار رسد، خداوند سبحان به خزانه داران و کاتبان اعمال بندگان دستوری می دهد و به آنان می فرماید: در دفتر اعمال بندگان من نگاه کنید، هر گناه و بدی در آن دیدید، در این شب آن ها را محو کرده و تبدیل به حسنات نمایید.

پس از دعا، بر زمین سجده کند و دو طرف صورت خود را بر خاک گذارد و بگوید: اللهم لک سجدت و بک آمنت، فارحم ذُلّی و فاقتی و اجتهادی و تضرّعی و مَسکنتی و فقری الیک یا ربّ.

در این حال، کوشش نما که اشکی از چشمانت جاری شود، اگر چه اندک باشد و این علامت استجابت می باشد.

گفتنی است که عمل "ام داوود" را امام صادق(ع) به "ام خالد بربریه" مادر رضاعی خود و مادر داوود بن حسن مثنی بن امام حسن مجتبی(ع) آموخت و آن زن صالحه این عمل را در نیمه رجب انجام داد و از خداوند متعال مسئلت کرد، که فرزندش داوود بن حسن مثنی را از حبس و شکنجه منصور دوانقی (دومین خلیفه عباسی) رهایی بخشد.

چیزی نگذشت که فرزندش از حبس منصور در عراق رهایی یافت و در نزد مادرش در مدینه حاضر گشت.

آن گاه، داوود به همراه مادرش ام خالد بربریه، جهت عرض تقدیر و تشکر به محضر امام صادق(ع) حضور یافتند و امام صادق(ع) به وی فرمود: منصور دوانقی شبی ]همان شبی که ام داوود دعا کرد[ امیرمؤمنان علی(ع) را در خواب دید و آن حضرت به منصور فرمود: فرزندم را آزاد گردان و الا تو را در آتش می اندازم. منصور، پایین پایش را نگه کرد و دید پر از آتش فروزان است. از خواب بیدار شد و بدنش به لرزه درآمد و در همان حال دستور آزادی تو را صادر کرد.

 

 

پاورقی

...............................

(1) شب سیزدهم

بدانکه مستحبّ است در هریک از ماه رجب وشعبان ورمضان آنکه در شب سیزدهم دو رکعت نماز بگذارند درهر رکعت حمد یک مرتبه و یس و تَبارَکَ المُلْکُ و توحید بخوانند .

در شب چهاردهم چهار رکعت به دو سلام به همین کیفیّت .

درشب پانزدهم شش رکعت به سه سلام به همین کیفیّت از حضرت صادق علیه السلام مرویست که هر که چنین کند جمیع فضیلت این سه ماه را دریابد و جمیع گناهانش غیر از شرک آمرزیده شود.

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/4/17ساعت 12:55 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

    

   کلیک کنی ضرر نمیکنی:          ویژه نامه ی ولادت حضرت علی(ع)


نوشته شده در یکشنبه 88/4/14ساعت 12:6 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

رهنمودهای تربیتی از امام عسکری علیه السلام
میلاد امام عسکری

عصر خفقان

بنی‏عباس با شعار حمایت از اهل‏بیت علیهم‏السلام و احقاق حق آنان و با استفاده از شرایط خاص موجود، به قدرت رسیدند و در این راستا خون‏های زیادی به زمین ریخته شد. ابومسلم خراسانی در راه استقرار حکومت عباسیان، تعداد زیادی از مردم را کشت و طبق گفته بعضی مورّخان این تعداد، بالغ بر ششصد هزار نفر بوده است.1

آنان که با این شعار، به حکومت رسیدند، وقتی به هدف خود نائل شدند، از هیچ جنایتی نسبت به ائمه علیهم‏السلام و شیعیان فروگزار نکردند.

طبعاً شهادت امامان علیهم‏السلام از زمانی که بنی‏عباس در مصدر امور بودند، به دست آنان بوده و علویان هم در فشارهای شدیدی قرار داشتند و شرایط امام عسکری علیه‏السلام هم از این قاعده مستثنی نمی‏باشد. بنی‏عباس به خاطر ترس از آن حضرت و علویان، ایشان را در تنگناهای مختلفی قرار داده بودند؛ از جمله سکونت اجباری آن حضرت در شهر سامرّا و منطقه نظامی (عسکر). لذا به وی و پدرش امام هادی علیه‏السلام «عسکریین» می‏گویند.2

از سویی دیگر، امام ناگزیر بود روزهای دوشنبه و پنج شنبه در کاخ و دربار عبّاسی حاضر شود.3

این محدودیت، شامل اصحاب و شیعیان حضرت هم می‏شد. علی بن جعفر از «حلبی» روایت کرده است:

«در عسکر جمع شدیم و روزی که حضرت از خانه خارج می‏شد، منتظر ماندیم تا او را زیارت کنیم. اما دستور کتبی حضرت صادر شد که: «کسی بر من سلام نکند و حتی کسی با دست، مرا نشان ندهد و به طرف من اشاره نکند، چون جان شما در خطر است.»4

این، سیمایی است از وضعیت حاکم بر زندگی امام و شیعیان در زمانی که جان امام و دوستداران او حتی با سلام کردن یا اشاره به امام، در خطر بوده است. لذا ارتباط هریک با دیگری باید به صورت غیرعلنی ایجاد می‏شد.

داود بن اسود ـ که عهده‏دار آماده کردن حمّام امام بوده است ـ می‏گوید:

مولایم ابومحمّد علیه‏السلام مرا خواست و چوبی گرد و بلند، که شبیه پاشنه در بود و دست را پُر می‏کرد، به من داد و فرمود: این را به نزد «عَمْری» ببر. من راه افتادم و در بین راه به سقّایی برخورد کردم که استری همراهش بود و این استر، مزاحم مسیر و راه من بود. سقّا گفت: بر استر بانگ بزن تا حرکت کند. من چوب را بلند کرده، استر را زدم و چوب شکست. به محلّ شکستگی چوب نگاه کردم و دیدم در آنجا نامه‏هایی قرار دارد، به سرعت چوب را در آستین خود مخفی کردم...5

از این مطلب می‏توان فهمید که شرایط و محدودیت‏های ایجاد شده، باعث می‏شد که امام علیه‏السلام چنین تمهیداتی را برای ایجاد ارتباط و رساندن پیام به یاران خود، بیندیشد.

دوران امامت آن بزرگوار، معاصر سه تن از خلفای عباسی بود؛ معتزّ، مهتدی و معتمد. گرچه اقامت اجباری امام در سامرّا، خود به نوعی حبس می‏باشد، اخباری وجود دارد که آن حضرت در دوران هریک از این خلفا، مدّت زمانی را در زندان به سر برده است.6

در زمان خلافت مهتدی ـ که در تاریخ، از عملکرد معتدل وی سخن به میان آمده و از روش حکومتی‏اش تعریف شده است ـ 7 مدتی، امام در زندان وی به سر برده است و حتی او، تصمیم بر به شهادت رساندن آن حضرت داشته که مرگ وی، به او اجازه چنین کاری را نمی‏دهد.8

امام عسکری علیه‏السلام و مکارم اخلاقی

از آنجا که «امام»، در واقع پیشوا و مقتدای انسان‏هاست و وظیفه هدایت و ارشاد را به عهده دارد و باید معارف اصیل و ناب الهی را بر مردم بشناساند، امام عسکری علیه‏السلام نیز این امر مهم را، با توجّه به شرایط ویژه و محدودیت‏های موجود، به بهترین نحو به انجام رسانید.

از آن حضرت علاوه بر روایات فقهی، روایات زیادی باقی مانده است که مشتمل بر مباحث اعتقادی و اخلاقی می‏باشد که به بعضی از آنها می‏توان اشاره نمود.

 

حضرت به شیعیانش می‏فرماید

«اوصیکم بتقوی اللّه، و الورع فی‏دینکم، والاجتهاد للّه، و صدق الحدیث، واداءالامانة الی من ائتمنکم من برّ او فاجر، و طول السّجود، و حسن الجوار، فبهذا جاء محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، صلّوا فی‏عشائرهم و اشهدوا جنائزهم، و عودوا مرضاهم و أدّوا حقوقهم9؛ شما را سفارش می‏کنم به تقوای الهی و پارسایی در دین خود و کوشش در راه خدا و راستگویی و اینکه امانت هرکسی را که به شما امانتی سپرده است، به او بازگردانید چه آن شخص، نیکوکار باشد یا تبهکار. و سجده‏ها را طولانی کنید و (برای همسایگان خود) همسایگان خوبی باشید ـ که محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم این چیزها را آورده است ـ و در قبیله‏های آنان (اهل سنّت) نماز گزارید، در تشییع جنازه‏های‏شان حاضر شوید و مریضان آنان را عیادت و حقوق‏شان را ادا کنید.»

سپس در توضیح می‏فرماید:

«فانّ الرجل منکم اذا ورع فی دینه و صدق فی حدیثه و ادّی الامانة و حسن خلقه مع الناس، قیل هذا شیعیٌّ فیسرّنی ذلک. اتّقوا اللّه و کونوا زیناً و لاتکونوا شیناً، جرّوا الینا کلّ مودّة و ادفعوا عنّا کلّ قبیح، فانّه ما قیل فینا مِنْ حُسْنٍ فنحن اهله، و ما قیل فینا مِنْ سُوءٍ فما نحن کذلک10؛ اگر کسی از شما در دینش ورع داشته و راستگو باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش رفتار باشد، می‏گویند: «این، یک شیعه است.» و همین مسأله، من را شادمان می‏کند. از خدا بترسید و تقوای الهی را پیشه خود سازید (و با اعمالتان) زیور و زینت برای ما باشید و مایه زشتی (و بد نامی) ما نباشید. هرگونه دوستی را برای ما جلب کنید و هر بدی را از ما دور سازید. زیرا هر خوبی که در حقّ ما گفته شود، سزاوار آنیم و هر بدی که در حقّ ما گفته شود، شایسته آن نیستیم.»

و در انتها می‏فرماید:

«اکثروا ذکراللّه و ذکر الموت و تلاوة القرآن و الصّلوة علی النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ...؛11 بسیار خدا را به یاد داشته باشید و نیز یاد مرگ را. زیاد قرآن تلاوت کنید و بر رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم صلوات بفرستید. چه اینکه اینها اموری هستند که طبعاً موجب رعایت توصیه‏های فوق می‏شود.»

همچنین می‏فرماید: «اورع النّاس من وقف عندالشّبهة، اعبد النّاس من أقام علی‏الفرائض، ازهد النّاس من ترک الحرام؛ اشدّ النّاس اجتهاداً من ترک الذّنوب12؛ پارساترین مردم کسی است که در شبهات، درنگ کند، عابدترین مردم کسی است که واجبات الهی را انجام دهد، زاهدترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد و کوشاترین مردم کسی است که گناهان را ترک کند.»

میلاد امام عسکری

ارزش تفکّر

«لیست العبادة کثرة الصیّام والصّلاة، و انّما العبادة کثرة التفکّر فی‏امر اللّه13؛ عبادت به زیاد روزه گرفتن و نماز خواندن نیست؛ بلکه عبادت این است که در امر (مخلوقات) خداوند بسیار تفکّر شود.»

و چه دقیق فرموده است! چه اینکه اگر آدمی در خلقت الهی و اینکه از کجا آمده، چرا آمده است، به کجا می‏رود و ...؟ تفکّر کند، طبعاً به شناخت خداوند نزدیک‏تر می‏شود و در راستای همان تفکّر، به وظایف بندگی خود عمل می‏کند.

جایگاه مؤمن

«المؤمن برکةٌ علی المؤمن و حجّةٌ علی الکافر14؛ مؤمن برای مؤمن، برکت است و برای کافر، اتمام حجّت.»

«ما اقبح بالمؤمن أن تکون له رغبة تذلّه15؛ چقدر زشت است برای مؤمن که دلبستگی به چیزی داشته باشد که موجب خواری و ذلّت او شود.»

بهترین ویژگی‏ها

«خصلتان لیس فوقهما شی‏ء: الایمان باللّه و نفع الأخوان16؛ چیزی بالاتر از دو خصلت ایمان به خداوند و رساندن سود به برادران نیست.»

حضرت یاری به برادران را چون ایمان به خداوند، جزء بهترین صفات پسندیده می‏شمارد.

بیان شرک

آن حضرت در مورد این که «شرک» از حسّاسیت و دقّت ویژه‏ای برخوردار است، چنین گوشزد می‏کند: «الاشراک فی‏النّاس، أخفی من دبیب النّمل علی المسح17 الأسود فی اللّیلة المظلمة18؛ شرک ورزیدن در میان مردم، از حرکت مورچه (که بسیار آرام و نامحسوس است) در شب تاریک بر روپوش سیاه، نهان‏تر است.»

جایگاه تواضع

تواضع و فروتنی، از صفات پسندیده‏ای است که هر انسانی، حُسن آن را درک می‏کند. تعبیر امام علیه‏السلام در مورد این صفت پسندیده چنین است:

«اَلتَّواضِعُ نِعْمَةٌ لایُحْسَدُ عَلَیْه19؛ تواضع، نعمتی است که کسی بر آن رشک نمی‏ورزد.»

آن حضرت در تبیین جایگاه تواضع در فرهنگ اسلامی و ترغیب به آن می‏فرماید:

«من تواضع فی‏الدّنیا لإخوانه فهو عنداللّه من الصّدّیقین و من شیعة علیّ بن ابیطالب علیه‏السلام حقّاً20؛ کسی که در دنیا نسبت به برادرانش متواضع باشد، نزد خداوند از صدّیقین به شمار می‏رود و او از شیعیان واقعی علی بن‏ابیطالب علیه‏السلام است.»

همچنین درباره بعضی از مصادیق تواضع، می‏فرماید:

«مِنَ التّواضع، السّلام علی کلّ مَنْ تمرّ به و الجلوس دون شرف المجلس21؛ سلام کردن بر هرکسی که از پیش او می‏گذری و نشستن در جایی که بالای مجلس نیست، از تواضع و فروتنی است.»

ناهنجاری‏های اخلاقی

در میان آنچه که از حضرت به ما رسیده، احادیثی وجود دارد که در آنها به امراض روحی و اجتماعی مردم اشاره شده است.

امام عسکری علیه‏السلام شخص دورو را چنین وصف می‏کند:

«بئس العبد، عبدٌ یکون ذاوجهین و ذالسانین، یطری اخاه شاهداً و یأکله غائباً، اِن اُعطی حسده، و اِن ابتلی خانه22؛ چه بد بنده‏ای است، آن بنده (خدا) که دورو و دوزبان است! در حضور برادرش، او را می‏ستاید و پشت سر او غیبت و بدگویی23 او را می‏کند. اگر مورد عطا واقع شود، به او حسد می‏ورزد و اگر برای او گرفتاری پیش آید، به او خیانت کند.»

آن حضرت، شخص دورو را تقبیح نموده و مصداق آن را توضیح می‏دهد و حالات شخص دورو و دو زبان را با دقّت و ظرافت بیان می‏کند. و لذا فطرت سالم آدمی بعد از آگاهی از این حالات، از دوروئی بیزار خواهدبود.

حضرت، وضعیت شخص کینه‏توز را چنین بیان می‏کند:

«أقلّ النّاس راحةً، الحقود24؛ شخص کینه توز، کم آسایش‏ترین مردم است.»

اگر نگاهی گذرا به وضعیت روحی اشخاص کینه توز داشته باشیم، به این واقعیت پی می‏بریم که چنین افرادی همیشه در یک اضطراب روحی قرار دارند و از عدم آرامش و آسایش روحی رنج می‏برند. آنان از روحی سالم و متعادل برخوردار نیستند. و تنها راه رهایی از این رنج و محنت، به فرموده «قرآن و عترت»، گذشت و چشم پوشی از رفتار دیگران است.

امام عسکری علیه‏السلام خشم و غضب، را کلید هر بدی می‏داند: «الغضب مفتاح کلّ شر».25

منشأ بسیاری از گناهان، غضب می‏باشد و اصولاً خشم با خوشرویی و حُسن خلق، در تعارض است. آن حضرت، با این بیان، ریشه و منشأ بدی‏ها را به ما معرّفی می‏کند، تا ما برای درمان بدی‏ها، در فکر راه حلّ اساسی باشیم و علاوه بر توجّه به هریک از بدی‏ها و پرهیز از آنها، آنها را ریشه‏یابی کنیم.

آن حضرت، شادمانی کردن نزد شخص محزون و غمناک را، بی‏ادبی تلقّی می‏کند: «لیس من الأدب، اظهار الفرح عند المحزون»26.

اینها، نکاتی هستند که در روابط اجتماعی ما با دیگران، بسیار مؤثّر می‏باشد و مراعات نمودن آنها تأثیر شگرفی در همدلی، ایجاد محبّت و حفظ دوستی‏ها دارد.

السّلام علیه یوم ولد و یوم یمت و یوم یبعث حیّاً.


پی‏نوشت‏ها:

1. الکامل فی‏التاریخ، ابن اثیر، ج 5، ص 476؛ وفیات الاعیان، ابن خلّکان، ج 3، ص 148.

2. ر.ک: علل الشّرایع، صدوق، ج 1، باب 176، ص 282، مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات.

3. مناقب آل ابیطالب(ع)، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 466؛ بحارالانوار، ج 50، ص251.

4. بحارالانوار، ج 50، ص 269.

5. مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 4، ص 460 و 461.

6. بحارالانوار، ج 50، ص 314 ـ 311.

7. ر.ک: مروج الذّهب، مسعودی، ج 4، ص 195؛ الکامل فی‏التّاریخ، ج 7، ص 245 و 234.

8. بحارالانوار، ج 50، ص 313.

9 تا 11. تحف العقول، حرّانی، ص 362، مؤسّسة‏الأعلمی للمطبوعات.

12. همان، ص 363.

13. همان، ص 362.

14. همان، ص 363.

15. همان، ص 364.

16. همان، ص 363.

17. نوعی پوشش است. ر.ک: مجمع البحرین، ج 2، ص 414.

18. تحف العقول، ص 361؛ کشف الغمّه، ص 420.

19. تحف العقول، ص 363.

20. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 267، کتابفروشی مصطفوی.

21 و 22. تحف العقول، ص 362.

23. «یأکله غائباً» کنایه از غیبت است، چنانکه در آیه 12 سوره حجرات آمده است.

24. تحف العقول، ص 363.

25. همان، ص 362.

26. همان، ص 363.

 


نوشته شده در یکشنبه 88/4/14ساعت 10:18 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

 

در این کتاب در مورد ظهور حضرت حجّت بن الحسن العسکرى(علیهما السلام) و سرنوشت رژیم اسرائیل و جهانى شدن آیین توحید، و اجراى احکام و حدود الهى در آن عصر درخشان، چنین آمده است:

«. . . و امّا تو اى پسر انسان! خداوند یَهْوَه چنین مى فرماید: که به هر جنس مرغان و به همه حیوانات صحرا بگو: جمع شوید و بیایید و نزد قربانى من که آن را براى شما ذبح مى نمایم فراهم آیید. قربانى عظیمى که بر کوههاى اسرائیل، تا گوشت بخورید و خون بنوشید.

و خداوند یَهْوَه مى گوید: که بر سفره من از اسبان و سواران و جبّاران و همه مردان جنگى سیر خواهید شد. و من جلال خود را در میان اُمّتها قرار خواهم داد و جمیع اُمّتها داورى مرا که آن را اجرا خواهم داشت و دست مرا که برایشان فرود خواهم آورد، مشاهده خواهند نمود. و خاندان اسرائیل از آن روز و بعد، خواهند دانست که یَهْوَه خداى ایشان، من هستم. و اُمّتها خواهند دانست که خاندان اسرائیل به سبب گناه خودشان جلاى وطن گردیدند; زیرا که به من خیانت ورزیدند».([1] [49] )

باید توجّه داشت که منظور از «پسر انسان» مانند کلمه «مسیح»، حضرت عیسى(علیه السلام)نیست; بلکه مراد از آن، حضرت مهدى(علیه السلام)است، زیرا در انجیل بیش از 80 بار کلمه «پسر انسان» آمده است که تنها در 30 مورد آن حضرت مسیح (علیه السلام)اراده شده است.([2] [50] )


و) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب حجّى نبى<\/h2>

در این کتاب نیز که یکى از کتابهاى انبیاى پیرو تورات است، بشارت ظهور حضرت «بقیة الله»(علیه السلام) بدین گونه آمده است:

«یَهْوَه صبایوت چنین مى گوید: یک دفعه دیگر ـ و آن نیز بعد از اندک زمانى ـ آسمانها و زمین و دریا و خشکى را متزلزل خواهم ساخت، و تمامى اُمّتها را متزلزل خواهم ساخت، و فضیلت جمیع اُمّتها خواهد آمد . . . این خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت . . . جلال آخر این خانه از جلال نخستینش عظیمتر خواهد بود، و در این مکان سلامتى را خواهم بخشید».([3] [51] )


ز) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «صفیناى نبى»<\/h2>

در این کتاب که یکى از کتب انبیاى پیرو تورات است، بشارت ظهور حضرت ولى عصر(علیه السلام) چنین آمده است:

«. . . خداوند در اندرونش عادل است و بى انصافى نمى نماید. هر بامداد حکم خود را روشن مى سازد و کوتاهى نمى کند، امّا مرد ظالم حیا را نمى داند. اُمّتها را منقطع ساخته ام که برجهاى ایشان خراب شده است و کوچه هاى ایشان را چنان ویران کرده ام که عبور کننده نباشد. شهرهاى ایشان چنان منهدم گردیده است که نه انسانى و نه ساکنى باقى مانده است. و گفتم: کاشکه از من مى ترسیدى و تأدیب را مى پذیرفتى . . .

بنابر این، خداوند مى گوید: براى من منتظر باشید تا روزى که به جهت غارت برخیزم; زیرا که قصد من این است که اُمّتها را جمع نمایم و ممالک را فراهم آورم تا غضب خود و تمامى حدّت خشم خویش را بر ایشان بریزم، زیرا که تمامى جهان به آتش غیرت من سوخته خواهد شد; زیرا که در آن زمان، زبان پاک به اُمّتها باز خواهم داد تا جمیع ایشان اسم یهوه ـ خدا ـ را بخوانند و به یک دل او را عبادت نمایند».([4] [52] )


ح) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «دانیال نبى»<\/h2>

در کتاب دانیال نبى نیز بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مطابق بشارات انبیاى گذشته، چنین آمده است:

«. . . امیر عظیمى که براى پسران قوم تو ایستاده قائم است، خواهد برخاست. و چنان زمان تنگى خواهد شد که از حینى که اُمّتى به وجود آمده است تا امروز نبوده، و در آن زمان هر یک از قوم تو، که در دفتر مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد. و بسیارى از آنانى که در خاک زمین خوابیده اند بیدار خواهند شد، امّا اینان به جهت حیات جاودانى و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانى. و حکیمان مثل روشنایى افلاک خواهند درخشید، و آنانى که بسیارى را به راه عدالت رهبرى مى نمایند مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد.

امّا تو اى دانیال ! کلام رامخفى دار و کتاب راتا زمان آخر مهر کن. بسیارى به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گردید ... خوشا به حال آن که انتظار کشد».([5] [53] )

در این بشارت نکات چندى وجود دارد که برخى از آنها را به طور اختصار توضیح مى دهیم:

1 ـ شخص مورد بشارت که در نخستین فراز بشارت مزبور به عنوان «ایستاده» از او تعبیر شده است، قائم آل محمّد(علیهم السلام) است که بزرگترین نماینده انبیاى الهى است، و دعوت تمام پیامبران خدا را یکجا در حکومت حقّه خود آشکار ساخته، آیین الهى را بر سرتاسر کره خاکى حکم فرما مى نماید.

2 ـ منظور از «زمان تنگى»، زمان بیدادگریها، سختیها، فشارها، ظلم و ستم هایى است که قبل از ظهور آن حضرت در سراسر جهان پیدا مى شود، چنان که در روایات اسلامى آمده است: «یَمْلاَُ الأرضَ قِسطاً و عَدلا کَما مُلِئت جوراً و ظلماً».

3 ـ منظور از: «آنانى که در خاک زمین خوابیده اند»، گروهى از اموات مى باشند که در دولت با سعادت حضرت مهدى(علیه السلام) زنده مى شوند، و برخى از آنان از یاران آن حضرت مى گردند و در رکاب حضرتش مى جنگند و برخى دیگر به سزاى اعمال ناشایست خود مى رسند.

در این زمینه، روایات بسیارى از ائمّه معصومین(علیهم السلام) رسیده است که ما به جهت اختصار از ذکر آنها خوددارى مى نماییم، و طالبین مى توانند به کتابهاى مربوطه که در مورد «رجعت» نگاشته شده، مراجعه فرمایند.


 بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «انجیل»<\/h2>

بر اساس بشارات فراوانى که در کتاب انجیل آمده است، حضرت مسیح(علیه السلام)به دنبال قیام حضرت قائم (علیه السلام)در «فلسطین» آشکار خواهد شد و به یارى آن حضرت خواهد شتافت، و پشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد، تا یهودیان و مسیحیان و پیروان وى تکلیف خویش را بدانند و به اسلام بگروند و حامى حضرت مهدى(علیه السلام)گردند. از این رو، در آخرین روزهاى زندگى ـ و شاید در طول دوران حیات ـ به یاران و شاگردان خود توصیه ها و سفارشهاى اکیدى در باره بازگشت خود به زمین نموده و آنان را در انتظار گذارده و امر به بیدارى و هوشیارى و آمادگى فرموده است که ما به جهت اثبات این مدّعا و بیدارى مسلمانان قسمتى از آنها را در اینجا مى آوریم.

اینک متن برخى از آن بشارات که در انجیل آمده است:


 الف) انجیل متّى<\/h2>

«پس عیسى از هیکل بیرون شده برفت، و شاگردانش پیش آمدند تا عمارتهاى هیکل را بدو نشان دهند. عیسى ایشان را گفت: آیا همه این چیزها را نمى بینید؟ هر آینه به شما مى گویم: در اینجا سنگى بر سنگى گذارده نخواهد شد که به زیر افکنده نشود. و چون به کوه زیتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وى آمده گفتند: به ما بگو که این اُمور کى واقع مى شود؟ و نشان آمدن تو و انقضاى عالم چیست؟

عیسى در جواب ایشان گفت: زنهار کسى شما راگمراه نکند. ز آن رو که بسا به نام من آمده خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیارى را گمراه خواهند کرد. و جنگها و اخبار جنگها را خواهید شنید، زنهار مضطرب مشوید; زیرا که وقوع این همه لازم است لیکن انتها هنوز نیست، زیرا قومى با قومى و مملکتى با مملکتى مقاومت خواهند نمود و قحطى ها و وباها و زلزله ها در جایها پدید آید . . .

آنگاه اگر کسى به شما گوید: اینک مسیح در اینجا یا در آنجا است باور مکنید; زیرا که مسیحان کاذب و انبیاى کذبه ظاهر شده علامات و معجزات عظیمه چنان خواهند نمود که اگر ممکن بودى برگزیدگان را نیز گمراه کردندى. اینک شما را پیش خبر دادم.

پس اگر شما را گویند: اینک در صحراست بیرون مروید، یا آن که در خلوت است باور مکنید; زیرا همچنان که برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر مى شود ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد . . .

و فوراً بعد از مصیبت آن ایّام، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند، و قوّتهاى افلاک متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد، و در آن وقت جمیع طوایف زمین سینه زنى کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهاى آسمان با قوّت و جلال عظیم مى آید . . .

پس از درخت انجیر مثلش را فرا گیرید که چون شاخه اش نازک شده برگها مى آورد مى فهمید که تابستان نزدیک است. همچنین شما نیز چون این همه را ببینید بفهمید که نزدیک ـ بلکه بر در ـ است. هر آینه به شما مى گویم . . .

آسمان و زمین زایل خواهد شد; لیکن سخنان من هرگز زایل نخواهد شد.

امّا از آن روز و ساعت هیچ کس اطلاع ندارد حتّى ملائکه آسمان جز پدر من و بس; لیکن چنان که ایّام نوح بود ظهور پسر انسان نیز چنان خواهد بود . . .

پس بیدار باشید; زیرا که نمى دانید در کدام ساعت خداوند شما مى آید. لیکن این را بدانید که اگر صاحب خانه مى دانست در چه پاس از شب دزد مى آید، بیدار مى ماند و نمى گذاشت که به خانه اش نقب زند.

لهذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتى که گمان نبرید پسر انسان مى آید پس آن غلام امین و دانا کیست که آقایش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ایشان را در وقت معیّن خوراک دهد. خوشا به حال آن غلامى که چون آقایش آید او را در چنین کار مشغول یابد».([6] [54] )

«امّا چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدّس خویش آید آنگاه بر کرسى جلال خود خواهد نشست. و جمیع امّتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا مى کند به قسمى که شبان میش ها را از بزها جدا مى کند و میش ها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد. آنگاه پادشاه به اصحاب طرف راست گوید: بیایید اى برکت یافتگان از پدر من ! و ملکوتى را که از ابتداى عالم براى شما آماده شده است، به میراث گیرید».([7] [55] )

«عیسى ایشان را گفت: هر آینه به شما مى گویم: شما که مرا متابعت نموده اید، در معاد وقتى که پسر انسان بر کرسى جلال خود نشیند، شما نیز به دوازده کرسى نشسته، بر دوازده سبط اسرائیل داورى خواهید نمود. و هر که به خاطر اسم من خانه ها یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا فرزندان یا زمینها را ترک کرد، صد چندان خواهد یافت و وارث حیات جاودانى خواهد گشت».([8] [56] )


 ب) انجیل مَرْقُس<\/h2>

«و چون او ـ عیسى ـ از هیکل بیرون مى رفت یکى از شاگردانش بدو گفت: اى استاد ! ملاحظه فرما چه نوع سنگ ها و چه عمارتها است!

عیسى در جواب وى گفت: آیا این عمارتهاى عظیمه را مى نگرى. بدان که سنگى بر سنگى گذارده نخواهد شد مگر آن که به زیر افکنده شود.

و چون او بر کوه زیتون مقابل هیکل نشسته بود ... از وى پرسیدند: ما را خبر ده که این امور کى واقع مى شود؟ و علامت نزدیک شدن این امور چیست؟

آنگاه عیسى در جواب ایشان سخن آغاز کرد که: زنهار کسى شما را گمراه نکند. زیرا که بسیارى به نام من آمده خواهند گفت که: من هستم، و بسیارى را گمراه خواهند نمود. امّا چون جنگها و اخبار جنگها را بشنوید مضطرب مشوید; زیرا که وقوع این حوادث ضرورى است. لیکن انتها هنوز نیست. زیرا که اُمّتى بر اُمّتى و مملکتى بر مملکتى خواهند بر خاست، و زلزله ها در جایها حادث خواهد شد و قحطى ها و اغتشاشها پدید مى آید، و اینها ابتداى دردهاى زه مى باشد. لیکن شما از براى خود احتیاط کنید . . .

ولى از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بر حذر و بیدار شده دعا کنید، زیرا نمى دانید که آن وقت کى مى شود.

مثل کسى که عازم سفر شده خانه خود را واگذارد و خادمان خود را قدرت داده هر یکى را به شغلى خاصّ مقرر نماید و دربان را امر فرماید که بیدار بماند. پس بیدار باشید ! زیرا نمى دانید که در چه وقت صاحب خانه مى آید. در شام یا نصف شب یا بانگ خروس یا صبح. مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد. امّا آنچه به شما مى گویم به همه مى گویم بیدار باشید !».([9] [57] )


 ج) انجیل لوقا<\/h2>

«کمرهاى خود را بسته، چراغهاى خود را افروخته بدارید. و شما مانند کسانى باشید که انتظار آقاى خود را مى کشند، که چه وقت از عروسى مراجعت کند، تا هر وقت آید و در را بکوبد بى درنگ براى او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقاى ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد . . . پس شما نیز مستعد باشید; زیرا در ساعتى که گمان نمى برید پسر انسان مى آید».([10] [58] )

«و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمین، تنگى و حیرت از براى اُمّتها روى خواهد نمود، به سبب شوریدن دریا و امواجش. و دلهاى مردم ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعى که بر ربع مسکون ظاهر مى شود، زیرا قوّت آسمان متزلزل خواهد شد. و آنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر، ابرى سوار شده با قوّت و جلال عظیم مى آید».([11] [59] )

همان گونه که قبلا توضیح دادیم مقصود از «پسر انسان» حضرت مسیح(علیه السلام)نیست، زیرا مطابق نوشته مستر هاکس آمریکایى در «قاموس کتاب مقدّس» این عبارت 80 بار در انجیل و ملحقات آن (عهد جدید) آمده است که فقط 30 مورد آن با حضرت عیساى مسیح(علیه السلام) قابل تطبیق است». و امّا 50 مورد دیگر از نجات دهنده اى سخن مى گوید که در آخر زمان و پایان روزگار ظهور خواهد کرد و حضرت عیسى(علیه السلام) نیز با او خواهد آمد، و او را جلال و عظمت خواهد داد، و از ساعت و روز ظهور او جز خداوند ـ تبارک و تعالى ـ کسى اطّلاع ندارد، و او کسى جز حضرت مهدى(علیه السلام) آخرین حجّت خدا نخواهد بود.


 هـ) انجیل یُوحَنّا<\/h2>

«و بدو قدرت بخشیده است که داورى هم بکند; زیرا که پسر انسان است. و از این تعجّب مکنید، زیرا ساعتى مى آید که در آن جمیع کسانى که در قبور مى باشند آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد، هر که اعمال نیکو کرد براى قیامت حیات، و هر که اعمال بد کرد به جهت قیامت داورى».([12] [60] )

مکاشفه یُوحَنّا

«و علامتى عظیم در آسمان ظاهر شد. زنى که آفتاب را در بر دارد و ماه زیر پایهایش و بر سرش تاجى از دوازده ستاره است. و آبستن بوده، از درد زه و عذاب زاییدن فریاد بر مى آورد.

و علامتى دیگر در آسمان پدید آمد که اینک اژدهاى بزرگ آتش گون که او را هفت سرو ده شاخ بود و بر سرهایش هفت افسر. و دمش ثلث ستارگان آسمان را کشیده آنها را بر زمین ریخت و اژدها پیش آن زن ـ که مى زایید ـ بایستاد تا چون بزاید فرزند او را ببلعد. پس پسر نرینه را زایید که همه اُمّتهاى زمین را به عصاى آهنین حکم رانى خواهد کرد، و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد . . .

و در آسمان جنگ شد. میکائیل و فرشتگانش با اژدها جنگ کردند و اژدها و فرشتگانش جنگ کردند. ولى غلبه نیافتند، بلکه جاى ایشان دیگر در آسمان یافت نشد. و اژدهاى بزرگ انداخته شد، یعنى آن مار قدیمى که به ابلیس و شیطان مُسمّى است که تمام ربع مسکون را مى فریبد. او بر زمین انداخته شد و فرشتگانش با وى انداخته شدند».([13] [61] )

مفسّرین انجیل در مورد آیات فوق مى گویند: شخص مورد بشارت در این آیات تاکنون قدم به عرصه وجود ننهاده و تفسیر روشن و معنى واضح آنها نیز موکول به زمان آینده و نامعیّنى است که وى ظاهر گردد.

ولى با اندکى دقّت و تأمّل در آیات فوق این نتیجه به دست مى آید که شخص مورد بشارت در مکاشفه یاد شده، بزرگترین مولود جهان انسانیّت، و شخص ممتاز و بى نظیرى است که به منظور ایجاد حکومت حقّه الهیّه و بر افکندن بنیاد اهریمنان، به ناچار مدّتى از انظار مردمان غایب خواهد گردید، و خداوند عالم آن یگانه مظهر نور الهى و منجى انسانیّت را از دیدگان اشرار و شیاطین جنّى و انسى مخفى و مستور نگه خواهد داشت تا در یک زمان نامعلومى ـ آنگاه که خواست خداوند است ـ از پشت پرده غیبت ظاهر شده، با «عصاى آهنین» بر بشریّت حکومت کند.

در قسمت دیگرى از مکاشفه یوحنّاى لاهوتى بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)چنین آمده است:

«و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبى سفید که سوارش امین و حق نام دارد و به عدل داورى و جنگ مى نماید و چشمانش چون شعله آتش، و بر سرش افسرهاى بسیار و اسمى مرقوم دارد که جز خودش هیچ کس آن را نمى داند و جامه خون آلود ـ سرخ ـ در بر دارد و نام او را کلمه خدا مى خوانند. و لشکرهایى که در آسمانند بر اسبهاى سفید، و به کتان سفید و پاک ملبّس از عقب او مى آمدند. و از دهانش شمشیرى تیز بیرون مى آید تا به آن اُمّتها را بزند و آنها را به عصاى آهنین حکمرانى خواهد نمود . . . و دیدم فرشته را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامى مرغانى را که در آسمان پرواز مى کنند ندا کرده مى گوید: بیایید و به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران . . .»([14] [62] )

با نظرى دقیق و اجمالى در تمام احادیثى که در مورد ظهور یکتا بازمانده حجج الهى وارده شده است مى توان گفت: همه فرازهاى بالا در احادیث اسلامى آمده است.


 و) رساله پولس به رومیان<\/h2>

«زیرا یقین مى دانم که دردهاى زمان حاضر نسبت به آن جلالى که در ما ظاهر خواهد شد، هیچ است».([15] [63] )

«. . . و آن که براى حکمرانى اُمّتها مبعوث شود، امید اُمّتها بر وى خواهد بود».([16] [64] )

این تعبیر هم تعبیر دقیقى است که در احادیث اسلامى آمده است، و جالب توجّه این که: همان گونه که در بشارات تورات تذکّر دادیم در ترجمه عربى انجیل با تعبیر «قائم» آمده است، و تعبیر «حکمرانى اُمّتها» و «امید اُمّتها» جالب توجّه است.

«زیرا این را به شما از کلام خدا مى گوییم که ما که زنده و تا آمدن خداوند باقى باشیم بر خوابیدگان سبقت نخواهیم جست; زیرا خداوند با صدا و با آواز رئیس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد، و مردگان در مسیح اول خواهند بر خاست. آنگاه ما که زنده و باقى باشیم با ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در هوا استقبال کنیم و همچنین همیشه با خداوند خواهیم بود».([17] [65] )


 

--------------------------------------------------------------------------------

منبع:

www.emammahdi.com

 
< type=text/java>
function Clickheretoprint()
{
var s = "MainComponents/printpage.htm";
s="/"+s+"";
(s,"","Width=700,height=600,ScrollBars=1, resizable =0");
}
نوشته شده در یکشنبه 88/4/14ساعت 9:55 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

ب) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «اشعیاى نبى»

ج) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب بوئیل نبى

د) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «زکریاى نبى»

سرنوشت یهودیان مغرور

اخراج یهود از سرزمین هاى اسلامى

صهیونیسم و تشکیل دولتى به نام اسرائیل

خداوند روزهاى صالحان را مى داند و میراث ایشان ابدى خواهد بود (19) در زمان «بلا» خجل نخواهندشد، و در ایّام قحطى سیر خواهند بود (20) لکن شریران هلاک خواهند شد، و دشمنان خداوند، مثل پیه برّه ها فانى بلکه مثل دود تلف خواهند شد; (22) زیرا متبرّکان خداوند، وارث زمین خواهند شد، امّا ملعونان وى منقطع خواهند شد (29) صدّیقان وارث زمین شده، ابداً در آن ساکن خواهند شد (34) به خداوند پناه برده، راهش را نگاهدار که تو را به وراثت زمین بلند خواهند کرد و در وقت منقطع شدن شریران این را خواهى دید (38) امّا عاصیان، عاقبت مستأصل، و عاقبت شریران منقطع خواهند شد».([1] [27] )

در فصل دیگر مى فرماید:

«. . . قومها را به انصاف داورى خواهد کرد. آسمان شادى کند و زمین مسرور گردد. دریا و پرى آن غرش نمایند. صحرا و هر چه در آن است به وجد آید. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند. زیرا که مى آید، زیرا که براى داورى جهان مى آید. ربع مسکون را به انصاف داورى خواهد کرد. و قومها را به امانت خود».([2] [28] )

و از جمله در مزمور 72 در مورد پیامبر بزرگوار اسلام و فرزند دادگسترش حضرت مهدى(علیه السلام)، چنین مى فرماید:

«(1) اى خدا ! شرع و احکام خود را به «ملک»، و عدالت خود را به «ملک زاده» عطا فرما (2) تا این که قوم تو را به عدالت و فقراى تو را به انصاف حکم نماید (3) به قوم کوهها سلامت و کویرها عدالت برساند (4) فقیران قوم را حکم نماید، و پسران مسکینان را نجات دهد، و ظالم را بشکند (5) تا باقى ماندن ماه و آفتاب دور به دور از تو بترسند (6) بر گیاه بریده شده مثل باران و مانند امطار ـ که زمین را سیراب مى گرداند ـ خواهد بارید (7).

و در روزهایش صدّیقان شکوفه خواهد نمود، و زیادتى سلامتى تا باقى ماندن ماه خواهد بود (8) از دریا تا به دریا و از نهر تا به اقصى زمین سلطنت خواهد نمود (9) صحرا نشینان در حضورش خم خواهند شد و دشمنانش خاک را خواهند بوسید (10).

ملوک طرشیش و جزیره ها، هدیه ها خواهند آورد، و پادشاهان شبا و سبا پیشکشها تقریب خواهند نمود (11) بلکه تمامى ملوک با او کرنش خواهند نمود، و تمامى اُمم او را بندگى خواهند کرد (12) زیرا فقیر را وقتى که فریاد مى کند و مسکین که نصرت کننده ندارد، خلاصى خواهد داد (13) و به ذلیل و محتاج ترحّم خواهد فرمود و جانهاى مسکینان را نجات خواهد داد (14) جان ایشان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد، و هم در نظرش خون ایشان قیمتى خواهد بود (15) و زنده مانده از شبا به او بخشیده خواهد شد (16) در زمین به سر کوهها مشت غلّه کاشته مى شود که محصول آن مثل اسنان متحرّک شده، اهل شهرها مثل گیاه زمین شکوفه خواهند نمود (17).

اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقى بماند، در او مردمان برکت خواهند یافت، و تمامى قبایل او را خجسته خواهند گفت (19) بلکه اسم ذوالجلال او ابداً مبارک باد، و تمامى زمین از جلالش پر شود (20) دعاى داود پسر یسىّ تمام شد».([3] [29] )


ب) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «اشعیاى نبى» <\/h2>

در کتاب «اشعیاى نبى» که یکى از پیامبران پیرو تورات است، بشارت فراوانى در مورد ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) آمده است که جهت استدلال به کتاب مزبور، نخست فرازى از آن بشارت ها را نقل نموده، و برخى از نکات آن را توضیح مى دهیم تا معلوم شود که مسلمانان در باره عقیده به ظهور یک مصلح جهانى تنها نیستند، بلکه همه اهل کتاب در این عقیده با مسلمانان اشتراک نظر دارند.

در فرازى از بشارت کتاب اشعیا چنین آمده است:

«و نهالى از تنه «یسىّ»([4] [30] ) بیرون آمده، شاخه اى از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت. یعنى روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوّت و روح معرفت و ترس خداوند و خوشى او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود، داورى نخواهد نمود و بر وفق سمع گوشهاى خویش، تنبیه نخواهد نمود; بلکه مسکینان را به عدالت داورى خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستى حکم خواهد نمود . . . کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت.

و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر پروارى با هم و طفل کوچک آنها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چرید و بچه هاى آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد، و طفل شیر خواره بر سوراخ مار بازى خواهد کرد، و طفل از شیر باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعى خواهد گذاشت، و در تمامى کوه مقدس من، ضرر و فسادى نخواهند کرد; زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهایى که دریا را مى پوشاند».([5] [31] )

منظور از «نهالى که از تنه یسىّ خواهد رویید» ممکن است یکى از چهار نفر از شخصیّت هاى بزرگ روحانى و رهبران عالى قدر بشر، حضرت داود، حضرت سلیمان، حضرت عیسى و حضرت حجّت بن الحسن العسکرى(علیهم السلام)باشند; ولى دقّت و بررسى کامل آیات فوق نشان مى دهد که منظور از این نهال، هیچ یک از آن پیامبران نیست; بلکه همه آن بشارتها ویژه قائم آل محمّد(علیهم السلام)است; زیرا حضرت داوود و سلیمان(علیهما السلام)فرزندان پسرى یسىّ، و حضرت عیسى بن مریم(علیه السلام)نواده دخترى وى، و قائم آل محمّد(علیه السلام)نیز از جانب مادرش جناب نرجس خاتون ـ که دختر یشوعا، پسر قیصر، پادشاه روم و از نسل حضرت داود، و مادرش از اولاد حواریون حضرت عیسى(علیه السلام) بوده، و نسب شریفش به شمعون صفا، وصىّ حضرت عیسى(علیه السلام)مى رسد ـ نواده دخترى «یسىّ» مى باشد.

در فرازى از این بشارت چنین آمده است: «موافق رؤیت چشم خود داورى نخواهد کرد و بر وفق سمع گوشهاى خود تنبیه نخواهد نمود» و این جمله، اشاره به حاکمیت مطلق و حکومت عادلانه آن حضرت دارد که وى بر اساس حق و واقع، حکم مى کند و نیازى به شاهد و بیّنه ندارد و از کسى گواهى نمى طلبد چنان که در روایات اسلامى آمده است که: «یحکم بحکم داود ومحمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)» یعنى به حکم حضرت داود و دستور پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) حکم مى کند و با علم و دانش خدادادى خویش داورى مى نماید.([6] [32] )

و در فراز دیگرى از آن بشارت آمده است که، در زمان حکومت حقه و دوران حکومت عدالت پیشه او «گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید ... و گوساله و شیر پروارى با هم، و ... ضرر و فسادى نخواهند کرد»، این جمله نشان مى دهد که در زمان ظهور مبارک آن موعود آسمانى، عدل و داد آن چنان گسترش مى یابد که جانوران و درندگان با هم سازش مى کنند و در کنار یکدیگر قرار مى گیرند و خوى بهیمیّت و درندگى را از دست مى دهند، و زیان و ضرر به هیچ یک از موجودات نمى رسانند چنان که در اخبار و احادیث آمده است:

«وَ تَصْطَلِحُ فِی مُلْکِهِ السّباع، وَ اصْطَلَحَتِ السِّباع، و تأمَنُ الْبَهائم».([7] [33] )

در حکومت او درندگان خوى توحش رها کرده و با یکدیگر سازش  مى کنند و حیوانات اهلى احساس امنیت می نمایند.

و در آخرین فراز از بشارت مزبور آمده است: «جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهایى که دریا را مى پوشاند»، این مطلب نشانگر این واقعیّت است که در عهد با سعادت آن موعود آسمانى چنان تحوّل عظیم علمى و فرهنگى به وجود مى آید که همه مردمان به خداى یگانه ایمان مى آورند. درهاى رشته هاى گوناگون علوم و دانش به روى انسانها گشوده مى شود، سطح معلومات بشرى بالا مى رود، راهى را که بشریّت در طول تاریخ در هزاران سال پیش به دنبال آن بوده در زمان کوتاه مى پیماید، عقلها کامل و اندیشه ها شکوفا مى گردد، و کوته بینى ها و تنگ نظرى ها از بین مى رود، و انسانها به کمال و بلوغ عقلى و اخلاقى و انسانى مى رسند و به تمام ناکامیها، شکستها، ستمها، نادانیها و بدبختى ها پایان مى دهند، و زندگى شرافتمندانه تازه اى را آغاز مى نمایند.

در بشارت دیگرى نیز در کتاب «اشعیاء» در مورد ظهور قائم آل محمّد(علیه السلام)چنین آمده است:

«و در ایّام آخر واقع خواهد شد . . . جمیع اُمّتها به سوى آن روان خواهند شد . . . او اُمّتها را داورى خواهد نمود، و قومهاى بسیارى را تنبیه خواهد کرد . . . اُمّتى بر اُمّتى شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند آموخت».([8] [34] )

آنچه از این بشارت فهمیده مى شود این است که پس از قیام شکوهمند مهدى موعود(علیه السلام) جمیع اُمّتها به سوى او روى خواهند آورد. و او همه مردم جهان را از هر رنگ و نژادى که باشند و هر دین و مذهبى که داشته باشند در زیر یک پرچم که دین اسلام و توحید باشد گرد خواهد آورد، و گروه بسیارى را تنبیه خواهد نمود، و در پرتو اجراى عدالتش، و در میان مردم به قضاوت داودى داورى خواهد نمود، و بر اساس حق و واقع قضایا را حل و فصل خواهد کرد، که سراسر گیتى را فرا خواهد گرفت دیگر اُمّتى بر اُمّتى شمشیر نخواهد کشید، و بار دیگر جنگ و خونریزى و ناامنى بر جهان حکمفرما نخواهد بود، و همه مردمان در صلح، صفا، صمیمیّت و آسایش و آرامش در کنار هم زندگى خواهند نمود.

در فرازى از بشارت هاى کتاب اشعیا آمده که در زمان آن حضرت، عدالت اجتماعى برقرار خواهد گردید و امنیّت عمومى به وجود خواهد آمد به گونه اى که مردم در صلح و صفا و صمیمیّت زندگى کنند و بهایم با هم سازش نمایند و در کنار هم با آسودگى بیاسایند:

«آنگاه انصاف در بیابان ساکن خواهد شد، و عدالت در بوستان مقیم خواهد گردید. و عمل عدالت، سلامتى و نتیجه عدالت، آرامى و اطمینان خاطر خواهد بود تا ابد الآباد. و قوم من در مسکن سلامتى و در مساکن مطمئن و در منزلهاى آرامى ساکن خواهند شد».([9] [35] )

در فراز دیگرى از بشارت هاى کتاب اشعیاى نبى آمده که در آن زمان، بساط ظلم و ستم برچیده خواهد شد، و عدالت گسترش خواهد یافت، و فقر اقتصادى از میان خواهد رفت و نیازمندیهاى مادى و معنوى مردم تأمین خواهد گردید، و همگان به اخلاق حمیده اسلامى آراسته خواهند شد، و پرده هاى ظلمت و تاریکى به کنار خواهد رفت، و مردمان در ناز و نعمت زندگى خواهند کرد:

«برگزیدگان من، از عمل دستهاى خود تمتّع خواهند برد، زحمت بیجا نخواهند کشید، اولاد به جهت اضطراب نخواهند زایید; زیرا که اولاد برکت یافتگان خداوند هستند و ذریّت ایشان با ایشان اند. و قبل از آن که بخوانند من جواب خواهم داد، و پیش از آن که سخن گویند من خواهم شنید. گرگ و برّه با هم خواهند چرید، و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد، و خوراک مار خاک خواهد بود، خداوند مى گوید که در تمامى کوه مقدّس من، ضرر نخواهند رسانید و فساد نخواهند کرد».([10] [36] )


ج) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب بوئیل نبى<\/h2>

در کتاب بوئیل نبى که از پیامبران پیرو تورات است، بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) و نزول حضرت عیسى(علیه السلام) و محاکمه اسرائیل در آن روز سرنوشت ساز، چنین آمده است:

«آن گاه جمیع امّت ها را جمع کرده به وادى «یهوشافاظ»([11] [37] )فرود خواهم آورد و در آن جا با ایشان درباره قوم خود و میراث خویش، اسرائیل ]را[ محاکمه خواهم نمود، زیرا که ایشان را در میان امّت ها پراکنده ساخته و زمین مرا تقسیم نموده اند و بر قوم من قرعه انداخته و پسرى در عوض فاحشه داده و دخترى به شراب فروخته اند تا بنوشند».([12] [38] )

و در جاى دیگر از همین کتاب چنین آمده است:

«اى همه اُمّتها ! بشتابید و بیایید و از هر طرف جمع شوید اى خداوند شجاعان ! خود را به آنجا فرود آور. اُمّتها بر انگیخته شوند. به «وادى یهوشافاظ» بر آیند; زیرا که من در آنجا خواهم نشست تا بر همه اُمّتهایى که به اطراف آن هستند داورى نمایم».([13] [39] )

و در همین زمینه در کتاب «عاموس نبى» آمده است که مى گوید:

«بنابر این، اى اسرائیل ! به این طور با تو عمل خواهم نمود، و چون که به این طور با تو عمل خواهم نمود پس اى اسرائیل ! خویشتن را مهیّا ساز تا با خداى خود ملاقات نمایى».([14] [40] )

این فرازها ـ همچنان که ملاحظه مى شود ـ از نزول حضرت عیسى(علیه السلام) و داورى آن حضرت در «یوم الله ظهور» خبر مى دهند.

و در همین رابطه، در کتاب «هوشیع نبى» در مورد بازگشت حضرت عیسى (علیه السلام)خطاب به قوم یهود آمده است:

«و من براى افرایم([15] [41] ) مثل شیر و براى خاندان یهودا ([16] [42] )مانند شیر ژیان خواهم بود. من خودم خواهم درید و رفته خواهم ربود و رهاننده نخواهد بود.

من روانه شده به مکان خود خواهم برگشت تا ایشان به عصیان خود اعتراف نموده روى مرا بطلبند، در تنگى خود صبح زود مرا خواهند طلبید».([17] [43] )


د) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «زکریاى نبى»<\/h2>

در کتاب زکریاى نبى ـ که یکى از پیامبران بزرگ بنى اسرائیل و از انبیاى پیرو تورات است، بشارت ظهور آن یگانه منجى عالم چنین آمده است:

«اینک روز خداوند مى آید و غنیمت تو در میانت تقسیم خواهد شد. و جمیع اُمّتها را به ضدّ اورشلیم براى جنگ جمع خواهم کرد، و شهر را خواهند گرفت و خانه ها را تاراج خواهند نمود، و زنان را بى عصمت خواهند کرد، و نصف اهل شهر به اسیرى خواهند رفت، و بقیّه قوم از شهر منقطع خواهند شد.

و خداوند بیرون آمده با آن قومها مقاتله خواهد نمود چنان که در روز جنگ مقاتله نمود، و در آخر آن روز پایهاى او بر کوه زیتون که از طرف مشرق به مقابل اورشلیم است خواهد ایستاد . . . و آن یک روز معروف خداوند خواهد بود . . . و یَهْوه (خدا) بر تمامى زمین پادشاه خواهد بود. و در آن روز یَهْوة واحد خواهد بود و اسم او واحد».([18] [44] )

در اینجا لازم است این نکته را توضیح دهیم که در کتب عهدین (یعنى تورات و انجیل) کلمه «خداوند» بیشتر در مورد حضرت عیسى(علیه السلام) به کار مى رود، که در اینجا نیز چنین شده است. و جالب این که در این فراز بشارت که از تورات نقل کردیم، محل فرود آمدن حضرت عیسى و یوم الله بودن آن روز و جهانى شدن اسلام و سقوط رژیم اشغالگر قدس دقیقاً با روایات اسلامى مطابقت دارد.

البته باید توجّه داشت که طبق آیات کریمه قرآن مجید، مضمون این پیشگوییها یکبار در دوران گذشته در زمان بخت النصر انجام گرفته و یکبار دیگر طبق وعده هاى صریح قرآن کریم و نویدهاى ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) در «یوم الله ظهور»، انجام خواهد گرفت، و نخستین قبله مسلمانان براى همیشه از اشغال یهودیان رهایى خواهد یافت و در تمامى جهان خداى یکتا را پرستش خواهد نمود، و در تمامى نقاط زمین نداى دلنواز وحدت به گوش خواهد رسید.

به هر حال، آنچه در این فراز در مورد سرنوشت یهودیان مغرور آمده است دقیقاً با روایات اسلامى منطبق است; زیرا از احادیث چنین استفاده مى شود که ملّت یهود به علّت طغیان و سرکشى و فسادى که در زمین ایجاد مى کنند سرانجام تار و مار خواهند شد به گونه اى که حتّى یک نفر یهودى هم در فلسطین باقى نخواهد ماند.

اینک براى آن که به سرنوشت شوم و ذلّت بارى که طبق وعده الهى در انتظار قوم یهود و غدّه سرطانى اسرائیل غاصب است واقف شویم به برخى از روایاتى که در زمینه طغیان و سرکشى قوم یهود، و هلاکت و نابودى آنها در «بیت المقدس» وارد شده، اشاره مى کنیم:


 سرنوشت یهودیان مغرور<\/h2>

ابن کثیر دمشقى در کتاب «البدایة و النهایة» در باره درگیرى مسلمانان با یهود و این که این درگیرى هر روز شدید و شدیدتر خواهد شد تا جایى که به پیروزى مسلمین و نابودى یهود منجر شود، در حدیثى از پیغمبر اکرم نقل کرده است که فرمود:

«لا تقوم السّاعة حتّى یقاتل المسلمون الیهود، فیقتلهم المسلمون حتّى یختبئ الیهودی من وراء الحجر و الشجر فیقول الحجر ـ أو الشجر ـ : یا مسلم ! یا عبدالله! هذا الیهودی من خلفی، فتعال فاقتله، إلاّ الغرقد، فإنّه شجر الیهود».([19] [45] )

«قیامت بر پا نمى شود تا این که مسلمانان با یهود به مبارزه برخیزند و آنها را بکشند تا جایى که اگر یک نفر یهودى در پشت سنگ یا درختى پنهان شود، آن سنگ یا درخت ـ به قدرت خداى تعالى به زبان آمده ـ بگوید: اى مسلمان ! اى بنده خدا ! این که خود را پنهان کرده است یهودى است، بیا او را به قتل برسان. مگر درخت «غرقد» که درخت یهود است و از معرفى یهودى خوددارى مى کند».


 اخراج یهود از سرزمین هاى اسلامى<\/h2>

علاّمه مجلسى ـ اعلى الله مقامه ـ در کتاب نفیس «بحار الانوار» در باب رجعت، در این مورد که یهود و نصارى از سرزمینهاى اسلامى اخراج خواهند شد در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام)چنین نقل کرده است:

«عن عبایة الأسدى قال: سمعت أمیرالمؤمنین(علیه السلام) و هو متّکِئ و أنا قائم علیه: لأبنین بمصر منبراً منیراً، و لأنقضنّ دمشق حجراً حجراً، و لأخرجنّ الیهود و النّصارى من کلّ کور العرب، و لأسوقنّ العرب بعصای هذه.

قال: قلت له: یا أمیر المؤمنین! کأنّک تخبر أنّک تحیى بعد ما تموت!

فقال: هیهات یا عبایة ! ذهبت فی غیر مذهب، یفعله رجل منّی».([20] [46] )

«عبایه اسدى گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) تکیه داده بود و من بالاى سر آن حضرت ایستاده بودم، در این هنگام شنیدم که فرمود: من در آینده در مصر منبرى روشنى بخش بنیان خواهم نمود، و دمشق را ویران خواهم نمود، و یهود و نصارى را از سرزمینهاى عرب بیرون خواهم راند، و عرب را با این عصاى خود ـ به طرف حق ـ سوق خواهم داد.

عبایه مى گوید: من عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! گویى شما خبر مى دهید که بعد از مردن بار دیگر زنده مى شوید و این کارها را انجام مى دهید!

فرمود: هیهات اى عبایة ! مقصود من از این سخنان آن گونه که تو خیال کردى نیست; مردى از دودمان من اینها را انجام خواهد داد».

از جمله آخر این حدیث که حضرت فرموده است: «این کارها را مردى از دودمان من انجام خواهد داد»، استفاده مى شود که مقصود از او شخص امام قائم و حجّت منتظر(علیه السلام) است.


 صهیونیسم و تشکیل دولتى به نام اسرائیل<\/h2>

نویسنده کتاب «عقائد الامامیّه» در مورد قیام یهود در خاور میانه و تشکیل دولتى به نام «اسرائیل» در سرزمین فلسطین، و بالاخره متلاشى شدن حکومت آنان، با شرکت اعراب و مسلمین به کمک یکدیگر، و به ویژه ارتش نیرومندى که از طریق عراق براى سرکوبى یهود عازم فلسطین مى شود. در حدیث بسیار جامع و جالبى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) چنین نقل کرده است:

«قال أمیر المؤمنین(علیه السلام): وستأتی الیهود من الغرب لإنشاء دولتهم بفلسطین.

قال النّاس: یا أبا الحسن! أنّى تکون العرب؟

أجاب(علیه السلام): أنذاک تکون مفکّکة القوى، مفکّکة العرى، غیر متکاتفة وغیر مترادفة.

ثمّ سئل(علیه السلام): أیطول هذا البلاء؟

قال: لا، حتّى إذا أطلقت العرب أعنّتها ورجعت إلیها عوازم أحلامها، عندئذ یفتح على یدهم فلسطین، و تخرج العرب ظافرة و موحّدة، وستأتی النجدة من العراق، کتب على رایاتها القوّة، و تشترک العرب والإسلام کافّة لتخلّص فلسطین، معرکة و أیّ معرکة فى جلّ البحر، تخوض النّاس فی الدماء و یمشی الجریح على القتیل.

ثمّ قال(علیه السلام): و ستفعل العرب ثلاثاً، وفی الرابعة یعلم الله ما فی نفوسهم من الثبات والإیمان، فیرفرف على رؤوسهم النصر.

ثمّ قال: وأیم الله یذبحون ذبح النّعاج حتّى لا یبقى یهودیّ فی فلسطین».([21] [47] )

«امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: یهود براى تشکیل دولت خود در فلسطین، از غرب ـ به منطقه عربى خاور میانه ـ خواهند آمد.

عرضه داشتند: یا اباالحسن! پس عربها در آن موقع کجا خواهند بود؟

فرمود: در آن زمان عربها نیروهایشان از هم پاشیده و ارتباط آنها از هم گسیخته، و متّحد و هماهنگ نیستند.

از آن حضرت سئوال شد: آیا این بلا و گرفتارى طولانى خواهد بود؟

فرمود: نه، تا زمانى که عربها زمام اُمور خودشان را از نفوذ دیگران رها ساخته و تصمیم هاى جدّى آنان دوباره تجدید شود آنگاه سرزمین فلسطین به دست آنها فتح خواهد شد، و عربها پیروز و متّحد خواهند گردید، ونیروهاى کمکى از ـ طریق ـ سرزمین عراق به آنان خواهد رسید که بر روى پرچمهایشان نوشته شده: «القوّة»([22] [48] ) و عربها و سایر مسلمانان همگى مشترکاً براى نجات فلسطین قیام خواهند کرد ـ و با یهودیان خواهند جنگید ـ و چه جنگ بسیار سختى که در وقت مقابله با یکدیگر در بخش عظیمى از دریا روى خواهد داد که در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روى اجساد کشته ها عبور کنند.

آنگاه فرمود: و عربها سه بار با یهود مى جنگند، و در مرحله چهارم که خداوند ثبات قدم و ایمان و صداقت آنها را دانست هماى پیروزى بر سرشان سایه مى افکند.

بعد از آن فرمود: به خداى بزرگ سوگند که یهودیان مانند گوسفند کشته مى شوند تا جایى که حتّى یک نفر یهودى هم در فلسطین باقى نخواهد ماند».

--------------------------------------------------------------------------------

[1] ـ عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 37، بندهاى 9 ـ 38.

[2] ـ همان، مزمور 96، بندهاى 10 ـ 13، ص 1247، کتاب مقدّس.

[3] ـ عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 72، بندهاى 1 ـ 2، به نقل از بشارات عهدین، ص 248 و أنیس الاعلام، ج 5، ص 92، 93.

[4] ـ یسىّ به معناى قوى، پدر حضرت داود و نوه «راعوت» است، و به طورى مشهور بود که داود را پسر «یسىّ» مى نامیدند، در صورتى که خود داود شهرت و شخصیت عظیمى داشته و از پیغمبران بزرگ «بنى اسرائیل» بوده است. (قاموس کتاب مقدس).

و اما «راعوت» زنى است از «مؤاب» که سر زمینى است در شرق دریاى لوط، که با «یوغى» وصلت کرد و از او صاحب فرزندى بنام عوید ـ عویبد ـ شد که جدّ حضرت داود(علیه السلام) باشد. (لغت نامه دهخدا، حرف راء، ص 86).

[5] ـ تورات، کتاب اشعیاى نبى، باب 11، پندهاى 1 ـ 10، ص 1548، کتاب مقدّس.

[6] ـ به بشارت دوم، عنوان هفتم، مراجعه فرمایید.

[7] ـ بشارة الاسلام، ص 197، 247، منتخب الأثر، ص 474، مستدرک حاکم، ج 4 ص 514 و بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.

[8] ـ تورات، کتاب اشعیاى نبى، باب دوم، بندهاى 2 ـ 4.

[9] ـ کتاب مقدّس، کتاب اشعیاى نبى، ص 1046 باب 32، بندهاى 16 ـ 18

[10] ـ کتاب مقدّس، کتاب اشعیاى نبى، ص 1090، باب 65، بندهاى 23 ـ 25.

[11] ـ وادى یهوشافاظ، نام صحرایى در نزدیکى بیت المقدّس است که اکنون وادى «قدرون» نامیده مى شود. (لغت نامه دهخدا، حرف قاف، قدرون، ص 177).

[12] ـ کتاب مقدّس، کتاب بوئیل نبى، ص 1327، باب 3، بندهاى 2 و 3.

[13] ـ کتاب مقدّس، کتاب بوئیل نبى، ص 1328، باب 3، بندهاى 12 و 13.

[14] ـ کتاب مقدّس، کتاب عاموس نبى، ص 1333، باب 4، بندهاى 12 و 13.

[15] ـ افرایم: نام پسر دوم حضرت یوسف(علیه السلام) است.

[16] ـ یهودا: نام پسر یعقوب و برادر بزرگ یوسف از مادر دیگر به نام لیا ـ لایالیا ـ است، که حضرت داود و ملوک بنى اسرائیل و حضرت عیسى(علیه السلام) از نسل او مى باشند. (لغت نامه دهخدا، حرف یاء، یهودا).

[17] ـ تورات، کتاب هوشع نبى، ص 1314، باب 5، بندهاى 14 و 15.

[18] ـ همان، کتاب زکریاى نبى، ص 1382، باب 14، بندهاى 1 ـ 10.

[19] ـ البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 1، ص 143.

[20] ـ بحار الانوار، ج 53، ص 59، ح 47 ـ معانى الاخبار، ص 407.

[21] ـ عقائد الامامیّه، ج 1 ص 270.

[22] ـ ظاهراً این کلمه اشاره به همان آیه شریفه: (وَأَعِدُّوُا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة)مى باشد.

منبع:<\/h4>www.emammahdi.com


نوشته شده در یکشنبه 88/4/14ساعت 9:51 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

بشارات ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «تورات»

الف) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در «زبور داوود»

خوشبختانه هنگامى که به ادیان آسمانى مراجعه مى کنیم، کتب آسمانى را سراسر مملوّ از امید، و سرشار از نویدهاى بهروزى و وعده هاى ظهور آن «مصلح جهانى» مى بینیم، و شاید براى برخى کمى تعجّب آور باشد که در تمام ادیان و مذاهب بزرگ جهان، اعم از وثنیت، کلیمیت، مسیحیت، مجوسیت و آیین مبین اسلام . . . از مصلحى که در پایان جهان ظهور خواهد کرد و به جنایتها و خیانتهاى انسانها خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانى را، بر اساس عدالت و آزادى بنیان خواهد نهاد، گفتگو شده و برتر و بالاتر از همه، نوید ظهور آن مصلح بزرگ جهان، به خصوص در اسلام و قرآن نیز، به صورتى جامع تر، کامل تر، عمیق تر و جدى تر، مطرح شده است.

و جاى بسى خرسندى است که اکثریّت قریب به اتّفاق نویدهایى که در رابطه با ظهور «مصلح بزرگ جهانى» در کتابهاى آسمانى آمده است ـ اگر نگوییم همه آنها ـ تنها با وجود مقدّس مهدى موعود(علیه السلام)، آخرین بازمانده حجت الهى از امامان معصوم شیعه مطابقت دارد.

آرى اى عزیز ! نویدهاى مصلح بزرگ جهانى و بشارت ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) علاوه بر قرآن مجید در تمام کتب مذهبى اهل ادیان مانند: کتاب زند، کتاب جاماسب، کتاب شاکمونى، کتاب جوک، کتاب دیدبراهمه، کتاب باسک، کتاب پاتیکل، کتاب دادنگ، کتاب ضفیناى نبى، کتاب اشعیاء، کتاب وحى کودک، کتاب حُکى نبى، کتاب مکاشفات یوحناى لاهوتى، کتاب دانیال نبى، انجیل متى، انجیل لوقا، انجیل مرقس، و سایر کتابها و الواح ذکر شده، و در همه این کتابها نویدها و بشارتهاى ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) به عبارات و مضامینى که همه اصالت و حقیقتِ «مهدویّت» را تأیید مى کنند، و آن را یک عقیده عمومى مشترک بین همه اُمّتها و ملّتها مى دانند، به روشنى بیان شده است.

اگر چه غیر از قرآن مجید، همه کتابهاى دیگر آسمانى مورد دستبرد و تحریف قرار گرفته است، ولى باز هم مطالبى در آنها دیده مى شود که از دستبرد دگران مصون مانده، و در آنها عبارات و جملاتى از آمدن «مصلح جهانى» به چشم مى خورد.

جالب توجّه این که: در تمام کتابهاى مقدّسى که در میان اهل ادیان، به عنوان کتابهاى آسمانى شناخته شده و آورندگان آن کتابها به عنوان پیامبر، شناخته مى شوند، تصریحات زیادى به «مهدى موعود» شده است.

هر چند که ما این کتابها را به عنوان «کتاب آسمانى» نمى دانیم، و یقین نداریم که آورندگان آنها پیامبر بوده اند، بلکه معتقدیم که آنها یا «پیامبر» بوده اند، یا این مطالب را از کتابها و تعلیم پیامبران گذشته اقتباس کرده اند، ولى شگفت آور است که در برخى از این کتابها، بعضى از القاب خاص و اسامى مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) و حتّى سلسله «نسبى» آن حضرت و این که وى از سلاله پاک پیغمبر آخرالزمان، و از فرزندان دختر آن پیغمبر، و آخرین جانشین آن حضرت است، نیز مشخص گردیده است.

اینک براى اثبات این مدّعا قسمتى از نویدها و بشارتهاى ظهور مهدى موعود(علیه السلام) را که در کتب مذهبى اهل ادیان آمده است، از کتب مقدّسه هندیان، یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و سایر کتابهایى که در میان پیروان خود به عنوان کتاب آسمانى شناخته شده، نقل مى کنیم، تا اصالت مسأله «مهدویت» و جهانى بودن اعتقاد به ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) به خوبى روشن شود.

مهدى موعود(علیه السلام) در کتب مقدسه هندیان<\/h2>

در کتابهاى مذهبى مقدّسى که در میان هندیان به عنوان کتاب هاى آسمانى شناخته شده و آورندگان این کتاب ها به عنوان پیامبر شناخته مى شوند، تصریحات زیادى به وجود مقدّس مهدى موعود(علیه السلام) و ظهور مبارک آن حضرت شده است که قسمتى از آنها از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد.

 <\/h2>

  الف) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب اوپانیشاد<\/h2>

در کتاب «اوپانیشاد» که یکى از کتب معتبره و از منابع هندوها به شمار مى رود، بشارت ظهور مهدى موعود(علیه السلام) چنین آمده است:

«این مظهر ویشنو (مظهر دهم) در انقضاى کلّى یا عصر آهن، سوار بر اسب سفیدى، در حالى که شمشیر برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر مى شود، و شریران را تماماً هلاک مى سازد، و خلقت را از نو تجدید، و پاکى را رجعت خواهد داد . . . این مظهر دهم در انقضاى عالم ظهور خواهد کرد».([1] [10] )

با اندک تأملى در جملات بشارت فوق، ظاهر مى شود که مقصود از «مظهر ویشنو» همان وجود مقدّس حجة بن الحسن العسکرى(علیه السلام) است؛ زیرا طبق روایات متواتر اسلامى آن حضرت در آخر الزمان و در پایان جهان، ظهور خواهد نمود و با شمشیر قیام خواهد کرد، و تمامى جباران و ستمگران روى زمین را از بین خواهد برد، و در دوران حکومت آن مظهر قدرت خداوندى، جهان، آفرینش نوینى خواهد یافت.

« مهدى(علیه السلام) بر اسب دست و پا سفیدى سوار است»

این عنوان که در دومین فراز بشارت کتاب «اوپانیشاد» آمده است، در اخبار معصومین(علیهم السلام) بدان اشاره شده که براى نمونه برخى از آنها را در اینجا مى آوریم:

در حدیثى از حضرت امیر مؤمنان على(علیه السلام) روایت شده که در مورد ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) و به هنگام حرکت آن حضرت از نجف به سوى مسجد سهله فرموده است:

«کَأنِّی بِهِ وَ قدْ عَبرَ مِنْ وادِی السّلام إلى مَسْجِدِ السَّهْلَةِ عَلى فَرَس مُحَجَّل لَهُ شِمْراخٌ یُزهِو وَ هُوَ یَدْعُو و یقول فی دعائهِ...».([2] [11] )

«گویى او را با چشم خود مى بینم که در نزدیکى نجف از وادى السلام عبور کرده، به سوى مسجد سهله پیش مى رود در حالى که بر اسب دست و پا سفیدى سوار است که پیشانى سفید و درخشنده اى دارد، و همه درخشندگى آن را چون چراغ و ستاره مى بینند و او در آن حال دعا مى خواند . . .»

 <\/h2>

ب) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «باسک»<\/h2>

در کتاب «باسک» که از کتب مقدّسه آسمانى هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولى عصر(علیه السلام) چنین آمده است.

«دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلى در آخر الزمان، که پیشواى ملائکه و پریان و آدمیان باشد، و حق و راستى با او باشد، و آنچه در دریا و زمین ها و کوه ها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از آسمان ها و زمین و آنچه باشد خبر دهد، و از او بزرگتر کسى به دنیا نیاید».([3] [12] )

 <\/h2>

ج) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «پاتیکل»<\/h2>

در کتاب «پاتیکل» که از کتب مقدّسه هندیان مى باشد و صاحب این کتاب از اعاظم  هند است و به گمان پیروانش، صاحب کتاب آسمانى است، بشارت ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) چنین آمده است:

«چون مدّت روز تمام شود، دنیاى کهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملک تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشواى بزرگ جهان که یکى «ناموس آخر الزمان» و دیگرى «صدیق اکبر».

یعنى وصى بزرگتر وى که «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملک تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خلیفه «رام» باشد، و حکم براند، و او را معجزه بسیار باشد. هر که پناه به او برد و دین پدران او اختیار کند، سرخ روى باشد در نزد رام».

و دولت او بسیار کشیده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اکبر» زیاده باشد، و آخر دنیا به او تمام شود. و از ساحل دریاى محیط و جزایر سراندیب و قبر بابا آدم(علیه السلام) و از جبال القمر تا شمال هیکل زهره، تا سیف البحر و اقیانوس را مسخر گرداند، و بتخانه «سومنات» را خراب کند. و «جگرنات»([4] [13] ) بفرمان او به سخن آید و به خاک افتد، پس آن را بشکند و به دریاى اعظم اندازد، و هر بتى که در هر جا باشد بشکند».([5] [14] )

از آنجا که در این بشارت، الفاظ و تعابیرى به کار رفته است که امکان دارد براى بعضى از خوانندگان نا مفهوم باشد بعضى از آنها را جهت روشن تر شدن مطلب توضیح مى دهیم:

1 ـ مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهى، پیامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

2 ـ پشن، نام هندى حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) است.

3 ـ صاحب ملک تازه، آخرین حجّت خداوند حضرت ولى عصر(علیه السلام) است و راهنما، نام مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) است که بزرگترین نماینده راهنمایان الهى و نام مقدّس وى نیز، هادى و مهدى و قائم به حق است.

4 ـ کلمه «رام» به لغت «سانسکریتى» نام اقدس حضرت احدیت (خدا) است.

5 ـ این جمله «هر که به او پناه برد، و دین پدران او اختیار کند، در نزد رام، سرخ روى باشد» صریح است در این که، حضرت مهدى(علیه السلام) جهانیان را به دین اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت مى کند.

6 ـ سومنات ـ بنا به نوشته علاّمه دهخدا، در کتاب لغت نامه بتخانه اى بوده است در «گجرات». و گویند: سلطان محمود غزنوى آن را خراب کرد، و «منات» را که از بتهاى مشهور است و در آن بتخانه بود، شکست. و گویند: این لغت هندوى است که مفرّس شده و آن نام بتى بود، و معنى ترکیبى آن «سوم، نات» است: نمونه قمر، زیرا «سوم» به لغت هندوى قمر را گویند، و نات، تعظیم است. براى اطلاع بیشتر به لغت نامه دهخدا، ماده «سومنات» مراجعه فرمایید.

7 ـ و اما «جگرنات» به لغت سانسکریتى، نام بتى است که هندوها آن را مظهر خدا مى دانند.

 <\/h2>

د) بشارت ظهور حضرت بقیة اللّه(علیه السلام) در کتاب «وشن جوک»<\/h2>

در کتاب «جوک» که رهبر جوکیان هندو است و او را پیامبر مى دانند، در باره بشارت ظهور حضرت «بقیة الله»- ارواحنا فداه -  و رجعت گروهى از اموات در دوران حکومت عدالت گستر آن حضرت، چنین آمده است:

«آخر دنیا به کسى برگردد که خدا را دوست مى دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او «خجسته» و «فرخنده» باشد. خلق را، که در دین ها اختراع کرده و حق خدا و پیامبر را پایمال کرده اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند، و عالم را نو گرداند، و هر بدى را سزادهد، و یک «کرور» دولت او باشد که عبارت از چهار هزار سال است، خود او و اقوامش پادشاهى کنند».([6] [15] )

دو کلمه «فرخنده» و «خجسته» در عربى به (محمّد و محمود) ترجمه مى شود و این هر دو اسم، نام مبارک حضرت مهدى- ارواحنا فداه -  مى باشد، و شاید هم اشاره به «محمّد» و «احمد» باشد؛ زیرا در روایات اسلامى وارد شده است که حضرت مهدى- ارواحنا فداه - دو نام دارد، یکى مخفى و دیگرى ظاهر است، نامى که مخفى است «احمد» و آن که ظاهر است «محمّد» مى باشد.

 <\/h2>

هـ) بشارت ظهور حضرت ولى عصر(علیه السلام) در کتاب «دید»<\/h2>

در کتاب «دید» که از کتب مقدسه هندیان است بشارت ظهور مبارک حضرت ولى عصر- ارواحنا فداه -  چنین آمده است:

«پس از خرابى دنیا، پادشاهى در آخر الزمان پیدا شود که پیشواى خلایق باشد، و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگیرد، و به دین خود در آورد، و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد، و هر چه از خدا بخواهد بر آید».([7] [16] )

در برخى از روایات اسلامى، ائمّه معصومین(علیهم السلام) «منصور» را یکى از اسامى مبارک حضرت مهدى- ارواحنا فداه -  خوانده، و آیه شریفه:

«وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسرِفُ فِى القَتلِ اِنَّهُ کانَ مَنْصوراً»([8] [17] )

(هر انکه مظلوم کشته شود ما براى ولىاو حق - قصاص – قرار دادیم ،پس در کشتن اسراف نمىکند ، همانا او یارى شده است .)

را به آن حضرت تفسیر نموده اند که آن یگانه باز مانده حجج الهى، ولىّ خون مظلومان و منصور و مؤیّد من عند الله است.

و در همین رابطه در ضمن حدیثى از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:

«القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعْبِ، مُؤیَّدٌ بِالنَّصْرِ، تُطوى لَهُ الأرضُ، وَ تَظهَرُ لَهُ الکُنُوزُ، وَیبلغ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ».([9] [18] )

«قائم ما به وسیله رعب (در دل دشمنان) یارى مى شود، و با نصرت الهى تأیید مى گردد، زمین زیر پایش پیچیده مى شود، و گنجهاى زمین براى او ظاهر مى شود، ودولت او به شرق و غرب عالم مى رسد».

 <\/h2>

و) بشارت ظهور حضرت قائم(علیه السلام) در کتاب «دادتگ»<\/h2>

در کتاب «دادتگ» که از کتب مقدّسه برهمائیان هند است، بشارت ظهور مبارک حضرت «قائم- ارواحنا فداه - » چنین آمده است:

«بعد از آن که مسلمانى به هم رسد، در آخر الزمان، و اسلام در میان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و تعدّى حاکمان و ریاى زاهدان و بى دیانتى امینان و حسد حاسدان بر طرف شود و به جز نام از آن چیزى نماند، و دنیا مملو از ظلم و ستم شود، و پادشاهان، ظالم و بى رحم شوند، و رعیّت بى انصاف گردند و در خرابى یکدیگر کوشند و عالم را کفر و ضلالت و فساد بگیرد، دست حق به در آید، و جانشین آخر «ممتاطا»([10] [19] ) ظهور کند و مشرق و مغرب عالم را بگیرد و بگردد همه جا (همه جهان را) و بسیار کسان را بکشد، و خلایق را هدایت کند، و آن در حالتى باشد که ترکان، امیر مسلمانان باشند، و ]او[ غیر از حق و راستى از کسى قبول نکند».([11] [20] )

آنچه در این بشارت و بشارتهاى قبلى در مورد ظهور مبارک حضرت مهدى- ارواحنا فداه - آمده است، اکثر آنها بدون کم و کاست با روایات اسلامى منطبق است، و ممکن است؛ برخى تصوّر کنند که شاید بعضى از مطالب این پیشگویى کمى اغراق آمیز است، ولى باید توجّه داشت  که همه فرازهاى این پیشگویى که در ضمن، تعدادى از علایم ظهور را نیز بر شمرده است در بسیارى از روایات اسلامى آمده و حتّى در دو حدیث بسیار مفصّل و طولانى که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و امام صادق(علیه السلام) در مورد حوادث قبل از ظهور از آن دو بزرگوار نقل شده به تفصیل سخن رفته است که ما به جهت اختصار از نقل آنها صرف نظر مى نماییم، و علاقه مندان مى توانند به منابعى که در پاورقى آورده ایم، مراجعه فرمایند.([12] [21] )

 <\/h2>

ز) بشارت ظهور حضرت حجة اللّه(علیه السلام) در کتاب «ریگ ودا»<\/h2>

در کتاب «ریک ودا» که یکى از کتب مقدّسه هند است، بشارت ظهور حضرت حجة الله- ارواحنا فداه -  چنین آمده است:

«ویشنو، در میان مردم ظاهر مى گردد . . . او از همه کس قوى تر ونیرومندتر است . . . در یک دست «ویشنو» (نجات دهنده) شمشیرى به مانند ستاره دنباله دار و دست دیگر انگشترى درخشنده دارد هنگام ظهور وى، خورشید و ماه تاریک مى شوند و زمین خواهد لرزید».([13] [22] )

در این بشارت، از ظهور انسانى ممتاز و با عظمت و برخى از نشانه هاى ظهور وى سخن رفته است که در وقت ظهور با شمشیر آتشبار که بسان ستاره دنباله دار است، قیام مى کند. و این تعبیر (یعنى: قیام با شمشیر) تعبیر دقیق و لطیفى است که مضمون آن در رابطه با ظهور حضرت ولى عصر(علیه السلام) در احادیث اسلامى نیز آمده است.

 <\/h2>

ح) بشارت ظهور آخرین حجّت خدا(علیه السلام) در کتاب «شاکمونى»:<\/h2>

در کتاب «شاکمونى» که از کتب مقدّسه هندیان مى باشد و به اعتقاد کفره هند، پیغمبر صاحب کتاب است و مى گویند: وى بر اهل خطا و ختن مبعوث بوده است، بشارت ظهور آخرین حجّت خدا حضرت ولى عصر- ارواحنا فداه - چنین آمده است:

«پادشاهى و دولت دنیا به فرزند سیّد خلایق دو جهان «گشن» بزرگوار تمام شود، و او کسى باشد که بر کوه هاى مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان کند، و بر ابرها سوار شود، و فرشتگان کارکنان او باشند، و جنّ و انس در خدمت او شوند، و از «سودان» که زیر خط «استوا» است تا سرزمین «تسعین» که زیر قطب شمالى است و ماوراى بحار و ماوراى اقلیم هفتم و گلستان ارم تا باغ شداد را صاحب شود، و دین خدا یک دین شود و دین خدا زنده گردد، و نام او «ایستاده» باشد، و خداشناس باشد».([14] [23] )

«گشن» در لغت هندى نام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) است که در این بشارت فوق، فرزند برومند وى را به نام «ایستاده» و «خدا شناس» نامیده، چنان که شیعیان او را «قائم(علیه السلام)» و حضرت مهدى- ارواحنا فداه -  مى خوانند.

و امّا موضوع سوار شدن آن حضرت بر ابرهاى آسمان که در این بشارت آمده است، یکى از بزرگترین امتیازات آن موعود مسعود است که نه تنها در بشارت فوق و مکرّراً در بشارتهاى انجیل از آن سخن رفته است؛ بلکه در روایات متواتره اسلامى نیز به صورت یک امر جدّى و خارق العاده مطرح گردیده است.

زیرا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) در مواردى که از ظهور مبارک آن ولى مطلق الهى سخن رانده اند، سیر و حرکت آن مصلح بزرگ جهانى را در ایّام ظهور خارق العاده دانسته، و به پیروان خود مژده داده اند که حضرت مهدى(علیه السلام) با قدرت و جلال در حالى که بر ابرهاى آسمان سوار است، ظهور خواهد فرمود.

 <\/h2>

چند نمونه از احادیث وارده<\/h2>

اینک براى اثبات این مدّعا و دلگرمى منتظران ظهور آن یگانه منجى عالم، به چند نمونه از احادیث وارده اشاره مى کنیم:

1 ـ علاّمه مجلسى در ضمن حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که آن حضرت فرمود: خداوند در شب معراج خطاب به من کرد و فرمود: . . .

«. . . وَ لاَُطَهِّرَنَّ الأَرْضَ بآخِرِهِمْ من أَعْدائی، وَ لاَُمَلِکَنَّهُ مَشارِق الأَرْضِ وَ مَغارِبَها، وَ لأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیاحَ، وَ لاَُذَلِلَنَّ لَهُ السَّحابَ الصِعابِ، ولأرقینّهُ فی الأسباب، ولأنصرنّهُ بجندی، وَ لاَُمِدَّنِّهُ بِمَلائِکَتِی، حتّى یُعْلِنَ دَعْوَتِی، وَیَجْمَعَ الخَلْقَ عَلى تَوحیدِی، ثُمَّ لاَُدِیمنّ مُلکَهُ، وَلاَُداوِلَنَّ الأیّامَ بَیْنَ أوْلِیائِی إلى یَوْم القِیامَةِ».([15] [24] )

«. . . و زمین را به وسیله او از دشمنانم پاک مى سازم؛ شرق و غرب جهان را به او تملیک مى نمایم؛ بادها را به تسخیر او در مى آورم؛ ابرهاى سخت و نا آرام را براى او رام مى گردانم، برترین ابزارها را در اختیار او مى گذارم، با سپاه خود او را یارى نموده و با فرشتگانم او را مدد و تقویت مى نمایم، تا دعوت مرا آشکار سازد و همه مخلوقات را بر توحید من گرد آورد. آنگاه دولت او را پایدار نموده و دوران حکومتش را تا پایان روزگار بین دوستانم جاودانه مى سازم».

2 ـ در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:

«أما إنّ ذا القَرْنَیْنِ قَدْ خُیِّرَ السَّحابَیْنِ، فَاختارَ الذَّلُولَ وَ ذَخَرَ لِصاحِبِکُمُ الَصَّعْبَ.

فَقِیلَ لَهُ: وَ ما اَلصَّعْبُ؟

فَقالَ: ما کانَ مِنْ سَحاب فِیهِ رَعْدٌ وَصاعِقَةٌ وَ بَرْقٌ، فَصاحِبُکُمْ یَرْکَبُهُ!. أما إنَّهُ سَیَرْکَبُ السَّحابَ، وَ یَرْقَى فِی الأسبابِ: أسبابِ السَّماوات السَّبْعِ وَ الأَرَضِینَ السَّبع».([16] [25] )

«ذوالقرنین میان دو ابر مخیر شد: یکى ابر رام و دیگرى ابر نا آرام، و او ابر رام را براى خود بر گزید و ابر نا آرام را براى صاحب شما نگه داشت.

گفته شد: ابر نا آرام چیست؟

فرمود: ابرى که با رعد و برق و غرّش باشد، که صاحب شما سوار بر آن خواهد شد. آرى ! صاحب شما سوار ابر مى شود، همه اسبابها و ابزارها را زیر پا مى گذارد، اسبابهاى هفت آسمان و هفت زمین را».

 <\/h2>

بشارات ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در کتاب «تورات»<\/h2>

در کتاب تورات که از کتب آسمانى به شمار مى رود و هم اکنون در دست اهل کتاب و مورد قبول آنها است، بشارات زیادى از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى در آخر الزمان آمده است که چون مضمونهاى آن بشارات در قرآن کریم و احادیث قطعى و متواتر اسلامى به صورت گسترده اى وارد شده و نشان مى دهد که مسأله «مهدویّت» اختصاص به اسلام ندارد، قسمتى از آن بشارات را در اینجا مى آوریم، و برخى از نکات آنها را توضیح مى دهیم تا موضوع تشکیل حکومت واحد جهانى، و تبدیل همه ادیان و مذاهب مختلف به یک دین و آیین مستقیم، برهمگان روشن شود.

گفتنى است که چون در کتاب «عهد عتیق» (یعنى: تورات و ملحقات آن) همچون کتاب انجیل، از بازگشت و رجعت حضرت عیسى (علیه السلام)سخن به میان آمده است و این مطلب، رابطه مستقیم با ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)دارد،  در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)، فرازهایى از «تورات» را آورده ایم  تا دانسته شود که قوم یهود نیز بر اساس آنچه در کتابهاى مذهبى خودشان آمده است همچون مسلمانان به «رجعت» و بازگشت حضرت مسیح(علیه السلام)معتقدند. و در این باره تردید ندارند که بالاخره روزى فرا مى رسد که حضرت عیساى روح الله(علیه السلام)به زمین باز مى گردد و برخى از آنها را تنبیه و از برخى دیگر انتقام مى گیرد، هر چند که بسیارى از آنان بر اثر آیات و معجزاتى که از حضرت مهدى(علیه السلام)و عیساى مسیح(علیه السلام)مى بینند ایمان آورده و تسلیم مى شوند و در برابر حق خاضع و خاشع مى گردند.

اینک به قسمتى از بشاراتى که در «تورات» و ملحقات آن آمده است، توجّه فرمایید:

 <\/h2>

 الف) بشارت ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در «زبور داوود»<\/h2>

در زبور حضرت داود(علیه السلام) که تحت عنوان «مزامیر» در لابلاى کتب «عهد عتیق» آمده، نویدهایى در باره ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) به بیانهاى گوناگون داده شده است و مى توان گفت: در هر بخشى از «زبور» اشاره اى به ظهور مبارک آن حضرت، و نویدى از پیروزى صالحان بر شریران و تشکیل حکومت واحد جهانى و تبدیل ادیان و مذاهب مختلف به یک دین محکم و آیین جاوید و مستقیم، موجود است.

و جالب توجّه این که، مطالبى که قرآن کریم در باره ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از «زبور» نقل کرده است عیناً در زبور فعلى موجود و از دست برد تحریف و تفسیر مصون مانده است.

قرآن کریم چنین مى فرماید:

(وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحوُنَ).([17] )

«ما علاوه بر ذکر (تورات) در «زبور» نوشتیم که ]در آینده[ بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد».

مقصود از «ذکر» در این آیه شریفه، تورات موسى(علیه السلام) است که زبور داود(علیه السلام)پیرو شریعت تورات بوده است.

 این آیه مبارکه از آینده درخشانى بشارت مى دهد که شرّ و فساد به کلّى از عالم انسانى رخت بر بسته، و اشرار و ستمکاران نابود گشته اند، و وراثت زمین به افراد پاک و شایسته منتقل گردیده است. زیرا کلمه «وراثت و میراث» در لغت، در مواردى استعمال مى شود که شخص و یا گروهى منقرض شوند و مال و مقام و همه هستى آنها به گروهى دیگر به وراثت منتقل شود.

به هر حال، طبق روایات متواتره اسلامى ـ از طریق شیعه و سنّى ـ این آیه شریفه مربوط به ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) مى باشد، و قرآن کریم این مطلب را از زبور حضرت داود (علیه السلام) نقل مى کند، و عین همین عبارت در زبور موجود است. و اینک متن زبور:

«(9) زیرا که شریران منقطع مى شوند. امّا متوکّلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد. (10) و حال اندکست که شریر نیست مى شود که هر چند مکانش را جستجو نمایى ناپیدا خواهد بود (11) امّا متواضعان وارث زمین شده از کثرت سلامتى متلذّذ خواهند شد (12) شریر بخلاف صادق افکار مذمومه مى نماید، و دندانهاى خویش را بر او مى فشارد (13) خداوند به او متبسّم است چون که مى بیند که روز او مى آید (14) شریران شمشیر را کشیدند و کمان را چلّه کردند تا آن که مظلوم و مسکین را بیندازند، و کمانهاى ایشان شکسته خواهد شد (16) کمى صدّیق از فراوانى شریران بسیار بهتر است. (17) چون که بازوهاى شریران شکسته مى شود و خداوند صدّیقان را تکیه گاه ا ست (18).

--------------------------------------------------------------------------------

[1] ـ اوپانیشاد، ترجمه محمّد دارا شکوه (از متن سانسکریت) ج 2، ص 637.

[2] ـ دلائل الامامة، ص 244 ـ منتخب الاثر، ص 519 ـ بحار الانوار، ج 52، ص 391، ح 214.

[3] ـ بشارات عهدین، ص 246 ـ علائم الظهور کرمانى، ص 18 ـ لمعات النور فی کیفیة الظهور، ج 1، ص 19، نور الانوار، ص 86، نور هفتم.

[4] ـ جگرنات به لغت سانسکریت نام بتى است که هندوها آن را مظهر خدا مى دانند.

[5] ـ علائم الظهور کرمانى ص 17؛ لمعات شیرازى، ج 1، ص 18 ؛ نور الانوار، نور هفتم ؛ بشارات عهدین، ص 246 به نقل از کتاب زبدة المعارف، ذخیرة الالباب و تذکرة الاولیاء.

[6] ـ بشارات عهدین، ص 272 ـ علائم الظهور کرمانى، ص 18.

[7] ـ بشارات عهدین، ص 245؛ او خواهد آمد، ص 66؛ علائم الظهور کرمانى، ص 18.

[8] ـ سوره اسراء، آیه 33، جهت اطلاع بیشتر به کتاب المحجّة ص 127 ـ 129 مراجعه فرمایید.

[9] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 191، ح 24 ؛ بشارة الاسلام، ص 99 ؛ و منتخب الاثر، ص 292.

[10] ـ ممتاطا: در زبان هندى به معنى «محمّد» است.

[11] ـ علائم الظهور کرمانى، ص 18 ـ او خواهد آمد، ص 80.

[12] ـ بحار الانوار، ج 6، ص 306 از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و ج 52، ص 254 از امام صادق(علیه السلام) ـ کافى، ج 8، ص 36، 42 ـ مهدى موعود، ص 1036، 1045 و بسیارى از منابع دیگر از تفسیر و حدیث.

[13] ـ او خواهد آمد، ص 65 به نقل از کتاب ریگ ودا، ماندالاى 4 و 16 و 24.

[14] ـ بشارات عهدین ، ص 242 ـ علائم الظهور کرمانى، ص 17 ـ او خواهد آمد ص 65.

[15] ـ بحار الانوار ،ج 52، ص 312.

[16] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 321.

[17] ـ سوره انبیاء، آیه 105.

 منبع:<\/h4>www.emammahdi.com

 

 

نوشته شده در یکشنبه 88/4/14ساعت 9:49 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

  اصالت اعتقاد به ظهور مُنجى

انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى

مسیح هاى دروغین

عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود

اسامى مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) در کتب مذهبى اهل ادیان

ادیان و نوید ظهور موعود

انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى، و امید به آینده و استقرار صلح و عدل جاویدان، امرى فطرى و طبیعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرینش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمى شناسد و به هیچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد.

از این رو، همه افراد طبق فطرت ذاتى خود مایلند روزى فرا رسد که جهان بشریّت در پرتو ظهور رهبرى الهى و آسمانى و با تأیید و عنایت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات یافته، شور و بلوا در جهان پایان پذیرد و انسانها از وضع فلاکت بار موجود نجات یابند و از نابسامانى و نا امنى و تیره روزى خلاص شوند و سرانجام به کمال مطلوب و زندگى شرافتمندانه اى  نایل آیند.

به همین دلیل، در تمام ادیان و مذاهب مختلف جهان، از مصلحى _ که در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنایتها و خیانتهاى ضد انسانی خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانى را بر اساس عدالت و آزادى واقعى بنیان خواهد نهاد _ سخن به میان آمده و تمام پیامبران و سفیران الهى در این زمینه به مردم با ایمان جهان، نویدهایى داده اند.

در این زمینه، یکى از نویسندگان معروف چنین مى نویسد:

«موضوع ظهور و علایم ظهور، موضوعى است که در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهمیّت خاصّى است. صَرفِ نظر از عقیده و ایمان که پایه این آرزو را تشکیل مى دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریّت، و طالب تکامل معنوى وقتى که از همه نا امید مى شود، و مى بیند که با وجود این همه ترقّیات فکرى و علمى شگفت انگیز، باز متأسّفانه، بشریّت غافل و بى خبر، روز به روز خود را به سوى فساد و تباهى مى کشاند و از خداوند بزرگ بیشتر دورى مى جوید، و از اوامر او بیشتر سرپیچى مى کند؛ بنا به فطرت ذاتى خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود، و از او براى رفع ظلم و فساد یارى مى جوید.

از این رو در همه قرون و اعصار، آرزوى یک مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خداپرستان وجود داشته است. و این آرزو نه تنها در میان پیروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتى و یهودى و مسیحى و مسلمان، سابقه دارد، بلکه آثار آن را در کتاب هاى قدیم چینیان و در عقاید هندیان، و در بین اهالى اسکاندیناوى و حتّى در میان مصریان قدیم و بومیان و حتّى مکزیک و نظایر آنها نیز مى توان یافت».([1])

آرى! عقیده به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى در پایان جهان، یکى از مسایل بسیار مهمّ و حسّاسى است که نه تنها در آیین مبین اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانى، و نه تنها در میان پیروان ادیان و مذاهب بلکه در نزد بسیارى از مکاتب مختلف جهان سابقه دیرین دارد، و تمامى پیروان ادیان بزرگ عالم از مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان گرفته تا پیروان مکتب هاى الحادى، همه و همه بدان عقیده دارند.

ناگفته نماند که پیروان ادیان و مذاهب گوناگون، و دیگر ملل و اقوام گذشته و مکاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدى موعود منتظر(علیه السلام)»، و پیروان سایر ادیان ومکتبها و ملّتها و توده هاى محروم، وى را «مصلح جهانى» یا «مصلح غیبى»، یا «رهاننده بزرگ» یا «نجات بخش آسمانى» و یا «منجى اعظم» مى نامند؛ ولى در باره اوصاف کلّى، برنامه هاى اصلاحى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.

جالب توجّه این که حتّى در این اواخر نیز، این عقیده در بین گروهى از دانشمندان و فلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشکیل حکومت واحدجهانى» درسطح وسیعى مطرح گردیده است:

«در عصر اخیر دوشادوش پیشرفت همه جانبه اى که در تمام مسایل علمى نصیب بشریّت شده، این ایده و عقیده نیز از مرز ادیان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان یکى از مهمترین مسایل حیاتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است».([2])

آرى ! امروز بسیارى از اندیشمندان و فلاسفه مشهور جهان نیز عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژى، زندگى ماشینى، رقابت هاى ناسالم نظامى، بازیهاى خطرناک سیاسى، و احساس یأس و نا امیدى در بین جوامع بشرى براى رهایى از اوضاع نا بسامان کنونى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى لازم و ضرورى است.

بنابراین، به رغم افکار بیمارگونه کوته نظران کج اندیش که مى پندارند مسأله مهدویّت و انتظار ظهور یک رهبر بزرگ آسمانى در پایان جهان، از مختصّات مسلمانان و یا از عقاید خاص شیعیان است و مى کوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در یک مکتب خاصّ محصور کنند، این مسأله اختصاص به مسلمانان و شیعیان ندارد؛ بلکه یک اعتقاد عمومى مشترک است که همه اُمّتها و ملّتها و پیروان ادیان ـ و حتّى مکاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان و اندیشمندان واقع بین جهان نیز ـ در این عقیده و مرام باهم شریک اند.

اصالت اعتقاد به ظهور مُنجی

عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ آسمانى و امید به یک آینده روشن که در آن، نگرانیها و هراسها مرتفع گردد، و به برکت ظهور یک شخصیّت ممتاز الهى همه تاریکیها از پهنه گیتى برچیده شود، و ریشه ظلم و جهل و تباهى از روى کره زمین برکنده شود، یک اعتقاد عمومى ثابت است که همواره در همه وقت، در همه جا، و در همه زمانها بین تمام ملّتها شایع و رایج بوده است.

بر اساس تحقیقات پژوهشگران مسایل اسلامى، این عقیده در طول دوران زندگى انسانها پیوسته در میان همه ملّتها و پیروان ادیان بزرگ موجود بوده، و حتّى اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نیز معتقدند که سرانجام باید پیشوایى در آخرالزمان ظهور کرده، بى عدالتى ها را از بین برده، حکومت واحد جهانى تشکیل داده، و در بین مردم بر اساس عدالت و انصاف داورى کند.

آنچه از تاریخ اُمّتها استفاده مى شود این است که: مسأله عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهى و آمدن مصلحى در آخر الزمان به نام مُنجى موعود جهانى به قدرى اصیل و ریشه دار است که در اعماق دل ملّتها و پیروان همه ادیان الهى، و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جایى که در طول تاریخ بشریّت، انسانها در فراز و نشیب هاى زندگى، با یادآورى ظهور چنین رهبر مقتدرى، پیوسته خود را از یأس و نا امیدى نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانى در پایان جهان، لحظه شمارى مى کنند.

براى اثبات این مطلب، کافى است بدانیم که عقیده به ظهور یک «نجات دهنده» حتّى از نظر یهود و نصارى نیز قطعى است. و حتّى این که در میان همه طوایف یهود و همه شاخه هاى مسیحیّت وجود این عقیده قطعى و مسلّم است.

اینک براى توضیح بیشتر به مطالبى که در این زمینه مى آوریم، توجه فرمایید.

انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى

نویسنده آمریکایى کتاب «قاموس مقدّس»، درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش یک «منجى بزرگ جهانى» در میان قوم «یهود» چنین مى نویسد:

«عبرانیان منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارک . . . مکرّراً در «زبور» و کتب انبیا، على الخصوص، در کتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتى که «یحیاى تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارک وى بشارت داد، لیکن «یهود» آن نبوآت (پیشگوییها) را نفهمیده با خود همى اندیشیدند که «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ایشان را از دست جور پیشگان و ظالمان رهایى خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّى خواهد کرد».([3])

نویسنده کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در کتاب خود ازیهودیان، زبان به شکایت مى گشاید که دعوت عیساى مسیح را بعد از آن همه اشتیاق و انتظار، سرانجام نپذیرفتند و او را مسیح واقعى نپنداشتند و او را با مسیح موعودى که سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسین و مژده اش را کتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى کردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنى برخاستند، حتّى وى را جنایتکار به ملّت اسرائیل، و تعالیمش را، ضدّ آرمان اساسى کتب مقدّس «عهد عتیق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاکمه اش فراخواندند و به اعدام محکومش کردند، و همچنان با احساس غبنى جانکاه مجدداً در انتظار «مسیح موعود» و رهایى بخش از رنج و ستم، نشستند.

مسیحیان، با این که حضرت عیسى(علیه السلام) را «مسیح موعود» یهودیان مى دانستند، چون نسبت به پیروى او احساس ناتمامى کردند، یکباره امیدشان از «زمان حال» برکنده شد؛ حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسیح» و بازگشت وى از آسمان، در پایان جهان نشستند.

طبق نوشته «مستر هاکس» آمریکایى، در کتاب خود «قاموس کتاب مقدس» کلمه «پسر انسان» 80 بار در «انجیل» و ملحقات آن (عهد جدید) به کار رفته که فقط 30 مورد آن با حضرت عیسى(علیه السلام) قابل تطبیق است، و 50 مورد دیگر از «مصلح» و نجات دهنده اى سخن مى گوید که در آخر زمان ظهور خواهد کرد([4]).!

مسیح هاى دروغین

اعتقاد به ظهور یک «منجى بزرگ جهانى» و اشتیاق به ظهور یک رهبر آسمانى در میان یهود و نصارى، آن چنان اصیل و ریشه دار است که در طول تاریخ این دو ملّت، مدّعیان شگفتى را پدید آورده، و افراد زیادى پیدا شده اند که خود را به دروغ «مسیح موعود» معرّفى کرده اند. به طورى که صاحب کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در باره شماره مدّعیان دروغین «مسیح موعود» مى نویسد:

«24 نفر مسیحیان (مسیح هاى) دروغگو در میان بنى اسرائیل ظاهر گشتند که مشهورترین و معروفترین آنها «برکوکبه» است که در اوایل قرن ثانى مى زیست. و آن دجّال معروف ادّعا مى نمود که رأس و رئیس و پادشاه قوم یهود است.

و در مائه دوازدهم تخمیناً ده نفر از مسیحیان، ـ یعنى: مسیح هاى دروغگو ـ ظاهر گردیده، جمعى را به خود گروانیده، و این مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، و جمعى کثیر نیز در آن معرکه، طعمه شمشیر گردیدند. و آخرین مسیحیان ـ مسیح هاى دروغگو ـ «مردخاى» است. او شخصى بود آلمانى که در سال 1682 میلادى ظهور کرده، اسباب اشتداد فتنه، و اشتعال نائره فساد گشت، و چون آتش فتنه بالا گرفت، فرارى گردیده  معدوم الاثر شد.

نویسنده کتاب «دیباچه اى بر رهبرى» بعد از نقل این جریان از کتاب «قاموس کتاب مقدس» مى نویسد:

«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمریکایى ـ کتاب «قاموس کتاب مقدّس» به زبان فارسى، که سالها نیز ساکن «همدان» بوده است ـ درباره شماره مدّعیان «مسیحائى» و همچنین درباره آخرین کسى که به عنوان «مسیح موعود» قیام کرده است، نارساست.

شماره این مدّعیان، به مراتب بیشتر از آن است که وى یادآور شده است، همچنین قیام «مردخاى» آلمانى در قرن هفدهم، واپسین قیامى نیست که تاریخ مسیحیّت آن را به یاد مى آورد. تنها طى دو قرن هیجده و نوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسیح موعود» ظهور کرده اند، و اغتشاش هایى را هم دامن زده اند، و پاره اى از آنان نیز به کیفر رسیده اند».([5])

«البته به موازات دین مسیح، در دین یهود نیز، مسیح هاى دروغین متعدّد ظهور کرده اند. از جمله، یکى از مسیح هاى یهودى، «داود آل روى» از یهودیان ایران است. او در اواسط قرن دوازدهم در میان یهودیان ایران، مدّعى شد که او «مسیح موعود» است».([6])

عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود

مسأله عقیده به ظهور مصلحى جهانى در پایان دنیا امرى عمومى و همگانى است، و اختصاص به هیچ قوم و ملّتى ندارد. سر منشأ این اعتقاد کهن و ریشه دار، علاوه بر اشتیاق درونى و میل باطنى هر انسان ـ که به طور طبیعى خواهان حکومت حقّ و عدل، و برقرارى نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهاى بى شائبه پیامبران الهى در طول تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادى خواه جهان است.

تمام پیامبران بزرگ الهى در دوران مأموریّت الهى خود به عنوان جزیى از رسالت خویش به مردم وعده داده اند که در آخر الزمان و در پایان روزگار، یک مصلح بزرگ جهانى ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بى دینى و بى عدالتى را در تمام جهان ریشه کن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.

سیرى کوتاه در افکار و عقاید ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چین، ایران و یونان و نگرش به افسانه هاى دیگر اقوام مختلف بشرى، این حقیقت را به خوبى روشن و مسلّم مى سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقاید و اندیشه هاى متضادّى که با یکدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانى، بسر مى برند.

اینک براى این که در باره این موضوع سخنى به گزاف نگفته باشیم فهرست مختصرى از بازتاب این عقیده را در میان اقوام و ملل مختلف جهان در اینجا مى آوریم:

1 ـ ایرانیان باستان معتقد بودند که: «گرزا سپه» قهرمان تاریخى آنان زنده است و در «کابل» خوابیده، و صد هزار فرشته او را پاسبانى مى کنند تا روزى که بیدار شود و قیام کند و جهان را اصلاح نماید.

2 ـ گروهى دیگر از ایرانیان مى پنداشتند که: «کیخسرو» پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایى، دیهیم پادشاهى به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آنجا آرمیده تا روزى ظاهر شود و اهریمنان را از گیتى براند.

3 ـ نژاد اسلاو بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.

4 ـ نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و «ژرمن» را بر دنیا حاکم گرداند.

5 ـ اهالى صربستان انتظار ظهور «مارکو کرالیویچ» را داشتند.

6 ـ برهمائیان از دیر زمانى براین عقیده بودند که در آخر زمان «ویشنو» ظهور نماید و بر اسب سفیدى سوار شود و شمشیر آتشین بر دست گرفته و مخالفین را خواهد کشت، و تمام دنیا «برهمن» گردد و به این سعادت برسد.

7 ـ ساکنان جزایر انگلستان، از چندین قرن پیش آرزومند و منتظرند که: «ارتور» روزى از جزیره «آوالون» ظهور نماید و نژاد «ساکسون» را در دنیا غالب گرداند و سعادت جهان نصیب آنها گردد.

8 ـ اسن ها معتقدند که پیشوایى در آخر الزمان ظهور کرده، دروازه هاى ملکوت آسمان را براى آدمیان خواهد گشود.

9 ـ سلت ها مى گویند: پس از بروز آشوبهایى در جهان، «بوریان بور ویهیم» قیام کرده، دنیا را به تصرّف خود درخواهد آورد.

10 ـ اقوام اسکاندیناوى معتقدند که براى مردم دنیا بلاهایى مى رسد، جنگهاى جهانى اقوام را نابود مى سازد، آنگاه «اودین» با نیروى الهى ظهور کرده و بر همه چیره مى شود.

11 ـ اقوام اروپاى مرکزى در انتظار ظهور «بوخص» مى باشند.

12 ـ اقوام آمریکاى مرکزى معتقدند که: «کوتزلکوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثى در جهان، پیروز خواهد شد.

13 ـ چینى ها معتقدند که «کرشنا» ظهور کرده، جهان را نجات مى دهد.

14 ـ زرتشتیان معتقدند که: «سوشیانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دین را در جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.

15 ـ قبایل «اى پوور» معتقدند که: روزى خواهد رسید که در دنیا دیگر نبردى بروز نکند و آن به سبب پادشاهى دادگر در پایان جهان است.

16 ـ گروهى از مصریان که در حدود 3000 سال پیش از میلاد، در شهر «ممفیس» زندگى مى کردند، معتقد بودند که سلطانى در آخرالزمان با نیروى غیبى بر جهان مسلّط مى شود، اختلاف طبقاتى را از بین مى برد و مردم را به آرامش و آسایش مى رساند.

17 ـ گروهى دیگر از مصریان باستان معتقد بودند که فرستاده خدا در آخرالزمان، در کنار خانه خدا پدیدار گشته، جهان را تسخیر مى کند.

18 ـ ملل و اقوام مختلف هند، مطابق کتاب هاى مقدّس خود، در انتظار مصلحى هستند که ظهور خواهد کرد و حکومت واحد جهانى را تشکیل خواهد داد.

19 ـ یونانیان مى گویند: «کالویبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد کرد، و جهان را نجات خواهد داد.

20 ـ یهودیان معتقدند که در آخر زمان «ماشیع» (مهدى بزرگ) ظهور مى کند و ابد الآباد در جهان حکومت مى کند، او را از اولاد حضرت اسحاق مى پندارند، در صورتى که «تورات»، کتاب مقدّس یهود، او را صریحاً از اولاد حضرت اسماعیل دانسته است.

21 ـ نصارا نیز به وجود حضرت مهدى(علیه السلام) قایلند ومى گویند: او در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و عالم را خواهد گرفت، ولى در اوصافش اختلاف دارند.([7])

آنچه از نظر خوانندگان گرامى گذشت ـ گرچه همه آنها با حضرت مهدى(علیه السلام)کاملاً تطبیق نمى کند و حتّى برخى از آنها اصلاً با مهدى موعود اسلام وفق نمى دهد. ـ از یک حقیقت مسلّم حکایت مى کند و آن این که:

این افکار و عقاید و آرا که همه آنها با مضمون هاى مختلف، از آینده اى درخشان و آمدن مصلحى جهانى در آخر الزمان خبر مى دهند، نشانگر این واقعیّت است که همه آنها در واقع از منبع پر فیض وحى سرچشمه گرفته است، و لکن در برخى از مناطق دور دست که شعاع حقیقت در آنجا کمتر تابیده است در طول تاریخ به تدریج از فروغ آن کاسته شده، و فقط کلّیاتى از نویدهاى مهدى موعود و «مصلح جهانى» در میان ملّتها به جاى مانده است.

البته سالم ماندن این نویدها در طول قرون متمادى، خود بر اهمیّت موضوع مى افزاید، و مسأله «مهدویّت» و ظهور مصلح جهانى را قطعى تر مى کند.

بنابراین، عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان یک عقیده عمومى است و اگر کلمه «مهدى» و واژه هاى دیگر را ـ که پیروان سایر ادیان و مذاهب مختلف جهان بر آن حضرت اطلاق مى کنند ـ  از قالب اصطلاح اختصاصى آنها درآوریم، و آن حضرت را «نجات بخش بزرگ آسمانى» یا «مصلح جهانى» و یا «رهایى بخش غیبى» بنامیم، اختلاف اسمى هم رفع مى شود.

اسامى مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) در کتب مذهبى اهل ادیان

اینک قسمتى از اسامى مبارک آن حضرت را که با الفاظ مختلفى در بسیارى از کتب مذهبى اهل ادیان و ملل مختلف جهان آمده است، از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم.

1 ـ «صاحب» در صحف ابراهیم(علیه السلام)؛

2 ـ «قائم» در زبور سیزدهم؛

3 ـ «قیدمو» در تورات به لغت ترکوم؛

4 ـ «ماشیع» (مهدى بزرگ) در تورات عبرانى؛

5 ـ «مهمید آخر» در انجیل؛

6 ـ «سروش ایزد» در زمزم زرتشت؛

7 ـ «بهرام» در ابستاق زند و پازند؛

8 ـ «بنده یزدان» هم در زند و پازند؛

9 ـ «لند بطاوا» در هزار نامه هندیان؛

10 ـ «شماخیل» در ارماطس؛

11 ـ «خوراند» در جاویدان؛

12 ـ «خجسته» (احمد) در کندرال فرنگیان؛

13 ـ «خسرو» در کتاب مجوس؛

14 ـ «میزان الحق» در کتاب اثرى پیغمبر؛

15 ـ «پرویز» در کتاب برزین آذر فارسیان؛

16 ـ «فردوس اکبر» در کتاب قبروس رومیان؛

17 ـ «کلمةُ الحقّ» در صحیفه آسمانى؛

18 ـ «لِسانِ صدق» هم در صحیفه آسمانى؛

19 ـ «صمصام الاکبر» در کتاب کندرال؛

20 ـ «بقیة اللّه» در کتاب دوهر؛

21 ـ «قاطع» در کتاب قنطره؛

22 ـ «منصور» در کتاب دید براهمه؛

23 ـ «ایستاده» (قائم) در کتاب شاکمونى؛

24 ـ «ویشنو» در کتاب ریگ ودا؛

25 ـ «فرخنده» (محمّد) در کتاب وشن جوک؛

26 ـ «راهنما» (هادى و مهدى) در کتاب پاتیکل؛

27 ـ «پسر انسان» در عهد جدید (اناجیل و ملحقات آن)؛

28 ـ «سوشیانس» در کتاب زند و هومو من یسن، از کتب زردتشیان؛

29 ـ در کتاب «شابوهرگان» کتاب مقدس «مانویه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ایزد» آمده که باید در آخر الزمان ظهور کند، و عدالت را در جهان آشکار سازد؛

30 ـ «فیروز» (منصور) در کتاب شعیاى پیامبر.([8])

علاوه بر این ها اسامى دیگرى نیز براى حضرت مهدى(علیه السلام)در کتب مقدّسه اهل ادیان ذکر شده است که ما به جهت اختصار از نقل آنها خوددارى نمودیم.([9] [9] )

اسامى مقدّسى چون: «صاحب، قائم، قاطع، منصور و بقیة اللّه» که در کتب مذهبى ملل مختلف آمده است، از القاب خاصّ وجود مقدّس حضرت حجّت بن الحسن العسکرى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف ـ است که در بیشتر روایات اسلامى، به آنها تصریح شده و ائمّه معصومین(علیهم السلام) در اکثر روایات، از آن حضرت به عنوان «صاحب»، «قائم» و «بقیة اللّه» یاد کرده اند. و این خود بیانگر این واقعیّت است که موعود همه اُمّتها و ملّتها همان وجود مقدّس منتظر غایب، حضرت حجّت بن الحسن العسکرى (علیه السلام) است.

ادیان و نوید ظهور موعود

  چنان که در بحثهاى گذشته آمد، مسأله ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان و پایان دادن به ظلم و ستمها از مسایل اساسى ادیان و اسلام است، و تمامى ادیان و مذاهب گوناگونى که در روى کره زمین حکومت مى کنند، وقوع حتمى و قطعى آن را خبر داده اند.

بر اساس تعالیم انبیا و نویدهاى کتب آسمانى، علیرغم عوامل بدبینى بیشمارى که نسبت به آینده بشر در جهان دیده مى شود، اوضاع کنونى جهان قابل دوام نیست، و دیر یا زود گردونه زمان به نفع محرومان خواهد چرخید، و چهره جهان دگرگون خواهد شد، و مفاسد اجتماعى و کشمکشهاى کنونى جاى خود را به آرامش و امنیّت خواهد داد. مطابق وعده هاى انبیا و نویدهاى کتب آسمانى، چشم انداز آینده جهان و سرنوشت بشر روشن است.

نگاهى کوتاه به کتابهاى مذهبى اهل ادیان این امر را به خوبى نشان مى دهد که وقتى جهان دچار فتنه و آشوب گردد و آتش ظلم و بیدادگرى همه جهان را فراگیرد، و جنگهاى خانمان سوز و ویرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از اداره اُمور کشورها عاجز و ناتوان گردند و براى خاموش کردن آتش فتنه ها و جنگها راه چاره اى نیابند، در چنین موقعیّت حساس و بحرانى یک مصلح بزرگ جهانى، با اتّکا به قدرت لایزال الهى قیام خواهد کرد، و به یک اصلاح عمومى در تمام جهان دست خواهد زد و زورگویان، زورمداران و قدرت طلبان افسار گسیخته عالم را سر جاى خود خواهد نشاند و به همه بدبختیها و تیره روزى ها و گرفتارى هاى بشریّت خاتمه خواهد داد.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] ـ مقدّمه کتاب «مهدى موعود» ترجمه سیزدهم بحار، ص 177، و مهدى انقلابى بزرگ، ص 57، به نقل از کتاب علائم الظهور.

[2] ـ او خواهد آمد، ص 75.

[3] ـ قاموس کتاب مقدّس، ص 806، به نقل از کتاب «او خواهد آمد»، ص 32.

[4] ـ او خواهد آمد، ص 33، به نقل از قاموس مقدس، ص 219.

[5] ـ دیباچه اى بر رهبرى، ص 95 ـ 96.

[6] ـ دیباچه اى بر رهبرى، ص 101 ـ 102.

[7] ـ او خواهد آمد، ص 87 ـ 88.

[8] ـ اسامى مقدس حضرت مهدى(علیه السلام) در کتابهاى مربوطه به تفصیل آمده است، و ما اسامى مذکوره را از این کتابها نقل کرده ایم: النجم الثاقب، ص 31 ـ 70، کتاب یأتی على الناس زمان، ص 708 ـ 711، اقوال الائمه، ج 1، ص 329، او خواهد آمد، ص 64 ـ 70 و الزام الناصب ج 1، ص 481 ـ 491

[9] ـ ناگفته نماند که نامها، کنیه ها و لقبهاى حضرت مهدى(علیه السلام)، در دو کتاب پر محتواى «الزام الناصب»، تألیف مرحوم حائرى یزدى، و کتاب بسیار نفیس «نجم الثاقب» تألیف محدّث نورى ـ طاب ثراه ـ به تفصیل ذکر شده است.

در کتاب «الزام الناصب»، 186 نام، و در کتاب «نجم الثاقب» هم 182 نام براى آن حضرت ذکر گردیده است. کسانى که طالب شرح و معانى الفاظ یاد شده و اسامى مبارک آن حضرت مى باشند، مى توانند به کتاب «نجم الثاقب» از صفحه 31 تا 70 و جلد اوّل کتاب «الزام الناصب» از صفحه 481 تا 491 مراجعه فرمایند.

 <\/h4>


نوشته شده در یکشنبه 88/4/14ساعت 9:45 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

مبارزات امام حسن عسکرى علیه السلام

امام  و زندانهاى طاغوت

امام عسکرى (ع) و رابطه تشکیلاتى با شیعیان

امام و پاسدارى از شیعیان

تبرا و تولا

پیشوایان معصوم مظهر زیباى ارزشهاى متعالى انسان و تجلى آیات قرآنى در حیات اجتماعى و سیاسى خویشند. صفات متضاد در اقیانوس وجودشان به هم پیوند خورده و منظره دل‏انگیزى از انسان کامل را فرا روى عاشقان فضیلتها و پاکیها قرار داده است. شبانگاهان میعاد نیایشها و خلوت خالصانه آنها با معبود هستى است و روزها میدان جهاد و امید بخشیدن به آینده و نهراسیدن از شبهاى دیجور ظلم و ستم. دریاى فضیلت آنان مجموعه‏اى از بیم و امید، ولایت و برائت، شوق و اندوه، خروش و بردبارى، عبادت و جهاد و زهد و مسوولیت پذیرى در مسائل مهم اجتماعى است. همه اینها در سایه لطف الهى تحقق مى‏یابد که همواره جامعه را از وجود آنان بهره‏ مند ساخته است. امام عسکرى (ع) ستاره درخشانى از منظومه نور و عصمت است. وقتى بر سجاده‏اش قامت نماز مى‏بندد، از همه دنیا مى‏برد، عابدان را به حسرت وا مى‏دارد و انسانهاى دور افتاده از وصال و فطرت را به ساحل بندگى رهنمون مى‏شود. صالح ابن وصیف، زندانبان حضرت، بدین امر اعتراف کرده است. او در پاسخ به کسانى که او را به سخت‏گیرى بیشتر فرا مى‏خواندند، گفت: چه کنم؟ شرورترین افراد را بر وى مى‏گمارم، ولى پس از چندى جذبه‏اش آنان را به نماز و روزه وا مى‏دارد. امام (ع) در صحنه‏هاى اجتماعى - سیاسى نیز براى حق ‏باوران و عدالت‏ جویان الگویى جامع است. تحمل شجاعانه زندان و سازماندهى شیعیان و حفظ آنها از طاغوت زمان که هریک در این نوشتار جداگانه مورد بررسى قرار مى‏گیرد، بخشى از اقدامهاى آن امام راستین در عرصه‏هاى فراز و نشیب اجتماع  و سیاست است.


امام  و زندانهاى طاغوت

هرچند حضور اجبارى امام حسن (ع) در محله «عسکر» شهر سامرا که شهرت عسکرى را برایش به ارمغان آورد، نوعى زندان شمرده مى‏شود؛ اما طاغوتیان به این مقدار بسنده نکردند و بارها حضرت را به زندانهاى مخوف افکندند. بى‏تردید این زندانها نتیجه رویارویى آن بزرگوار به چهارخلیفه عباسى (المستعین بالله، المعتز بالله، المهتدى بالله، المعتمد بالله) بود؛ مبارزاتى که نگاهى گذرا بدان سودمند مى‏نماید:

 1- مرحوم کلینى مى‏نویسد: امام عسکرى (ع) را نزد على بن «نارمش‏» زندانى کردند. او ناصبى بود و بر آل ابى طالب سخت مى‏گرفت. درباریان به وى سفارش کردند که بر حضرت سخت ‏بگیرد؛ ولى هنوز یک روز از زندانى شدن امام نگذشته بود که ابن نارمش تحول یافت و چنان شد که از هیبت و عظمت امام چشم از زمین برنمى‏داشت. چندى بعد،المستعین،خلیفه عباسى، تصمیم گرفت ‏حضرت را به قتل برساند. او به سعید دربان دستور داد امام (ع) را سمت کوفه برده، در راه نابود سازد. این خبر میان شیعیان منتشر شد. پاکدلان ضمن نامه‏اى حضرت را از این تصمیم آگاه ساختند. امام در پاسخ آنان چنین نوشت: من از خدا خواستم این طاغوت را تا سه روز دیگر از میان بردارد. دعاى امام به اجابت رسید و روز سوم ترکها المستعین را از خلافت ‏برکنار کردند.

 2- ابى هاشم جعفرى مى‏گوید: من همراه امام عسکرى (ع) در زندان مهتدى بودم. حضرت به من فرمود: ابو هاشم، این طاغوت مى‏خواهد امشب مرا به قتل برساند؛ ولى در این شب، عمرش پایان مى‏یابد. او فرزندى ندارد؛ ولى خداوند به من فرزندى عنایت‏ خواهد کرد. خلیفه، بامداد، به وسیله‏ ترکان به قتل رسید، ناآگاهان با معتمد بیعت کردند و ما سالم ماندیم.

 3- وقتى «معتمد»، خلیفه عباسى، حضرت را همراه برادرش «جعفر» به زندان على بن حزین فرستاد، پیوسته از حال وى مى‏پرسید و على بن حزین پاسخ مى‏داد: روزها را به روزه و شبها را به عبادت مى‏گذراند. معتمد روزى تصمیم گرفت امام (ع) را آزاد سازد. على بن حزین پیام معتمد را به حضرت ابلاغ کرد. حضرت از زندان بیرون آمد و منتظر ماند تا جعفر نیز به وى بپیوندد. على بن حزین گفت: منتظر نمانید، تنها فرمان آزادى شما آمده است. امام فرمود: به معتمد بگو، من و جعفر با هم دستگیر شدیم و مى‏دانى که اگر تنها برگردم، چه خواهد شد؟ این پیام سبب شد معتمد با آزادى جعفر نیز موافقت کند. صمیرى مى‏گوید امام در حال بیرون رفتن این آیه را تلاوت فرمود: " یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون."(صف/ 8) اراده مى‏کنند نور الهى را با دهانهاشان خاموش کنند، اما خداوند نورش را کامل مى‏کند، هرچند کافران را ناخوشایند باشد. سالهاى زندان بر امام بسیار سخت مى‏گذشت. رفتار زندانبانان اغلب بسیار وحشتزا بود. در یکى از زندانها همسر زندانبان شوهرش را نصیحت کرد و ضمن یادآورى شخصیت الهى حضرت، او را از بد رفتارى باز داشت. مرد گفت: تصمیم دارم وى را میان درندگان بیفکنم. آنگاه از مسؤولان اجازه گرفت و حضرت را میان درندگان افکند. البته درندگان حرمت فرزند فاطمه (س) را نگاه داشتند و بى‏هیچ آزارى پیرامونش حلقه زدند.


امام عسکرى (ع) و رابطه تشکیلاتى با شیعیان

یکى از روشهاى امام (ع) در مبارزه با خلفاى ستمگر، ایجاد رابطه عمیق با شیعیان است. ابوهاشم جعفرى مى‏گوید: در یکى از روزها امام مرا فرا خواند، چوبى در اختیارم گذارد و فرمود: این را به «عمرى‏» برسان. در راه به سقائى رو به رو شدم. مرد آبکش از من خواست کنار روم تا مزاحم استرش نباشم؛ من کنار نرفته، چوب را بلند کردم و به استر زدم. ناگهان چوب شکافته شد و نامه‏هاى درونش بر زمین فرو غلتید. شتابان، نامه‏ها را جمع کردم و در حالى که سقا دشنامم مى‏داد پى ماموریت ‏خویش شتافتم. وقتى به خانه امام (ع) باز گشتم،عیسى، خادم حضرت، نزدم شتافت و گفت: آقایت مى‏گوید: چرا استر را زدى و چوب را شکستى؟ دیگر چنین مکن. اگر شنیدى کسى به ما دشنام مى‏دهد، از معرفى خود بپرهیز و راه خویش پیش‏ گیر؛ زیرا ما در بد سرزمینى زندگى مى‏کنیم. آنچه احمد بن اسحاق بیان مى‏کند نیز در همین راستاست. او مى‏گوید: از امام عسکرى (ع) خواستم چیزى بنویسند تا خط حضرت را بشناسم و بتوانم نامه‏هاى آن بزرگوار را تشخیص دهم. امام (ع) فرمود: خط گاه با قلم درشت و زمانى با قلم باریک است؛ از این جهت ‏به خود تردید راه مده. سپس دوات خواست و به نوشتن پرداخت. با خود گفتم: خوب است قلم حضرت را بگیرم. پیش از آنکه سخنى به زبان آورم، حضرت قلم را به من بخشید. روایات فوق نشان مى‏دهد که ارتباط امام (ع) با شیعیان از دقت و ظرافت ‏خاصى برخوردار بود و حضرت همواره آنان را در یک حرکت هماهنگ و نظام‏ مند رهبرى مى‏کرد.


امام و پاسدارى از شیعیان

یک حرکت اصیل، براى تداوم، به حفظ  موجودیت و استفاده درست و به جا از نیروهاى وابسته است. حرکتهاى غیراصولى و نابجا خطر بزرگى است که حتى نهضتهاى الهى را سمت نابودى پیش مى‏برد. بدین سبب، امامان معصوم علیهم السلام، همواره شیعیان را به رعایت اصل قرآنى «تقیه‏» سفارش مى‏کردند. امام عسکرى (ع) ضمن تاکید بر برائت از دشمنان، پیوسته این اصل را به شیعیان یادآورى مى‏کرد. بخشى از روایاتى که بدین حقیقت اشاره مى‏کند، عبارت است از:

 1- یکى از دوستداران امام(ع) مى‏گوید: در سامرا به انتظار زیارت حضرت در بیرون از خانه‏اش به سر مى‏بردیم که نامه امام را دریافت کردیم. حضرت نوشته بود: کسى به من سلام و اشاره نکند، در این صورت امنیت جانى نخواهد داشت.

 2- صمیرى مى‏گوید: حضرت برایم نوشت: مواظب خود باشید و آمادگى داشته باشید. پس از سه روز، حادثه‏اى رخ داد. به حضرتش نوشتم: آیا منظورتان آمادگى براى این حادثه بود؟ پاسخ داد: خیر، مواظب باشید؛ پس از چند روز، معتز کشته شد.

 3- ابوهاشم جعفرى، یاور نزدیک امام (ع) مى‏گوید: وقتى در زندان بودم، امام عسکرى (ع) را همراه برادرش جعفر به زندان آوردند. براى عرض سلام به حضورش شتافتم؛ حضرت به مردى که خود را علوى معرفى مى‏کرد، اشاره کرد تا بیرون رود. پس از خروج او، فرمود: مواظب این مرد باشید که جاسوس است و گزارشى از شما براى خلیفه آماده کرده است. اندکى بعد، لباسهاى آن مرد را گشتیم چنانکه حضرت فرموده بود گزارشى دقیقى به همراه داشت.


تبری و تولی

چهارمین جلوه مبارزاتى امام (ع) فرمان بیزارى از دشمنان اهل بیت علیهم السلام و اظهار ولایت و همبستگى با آنان است. على بن عاصم به امام عسکرى(ع) گفت: من بر حمایت عملى از شما توانا نیستم و جز ولایت ‏شما و برائت از دشمنانتان سرمایه‏اى ندارم. حضرت فرمود: کسى که توان یارى ما را ندارد؛ ولى در خلوت دشمنان ما را لعنت مى‏کند؛ خداوند فرشتگان را از کردارش آگاه مى‏سازد و آنها براى او آمرزش مى‏طلبند. سلام و رحمت پروردگار بر یازدهمین گوهر درخشان دریاى عصمت. هنگامى که در سال 232 ه. ق دیده به جهان گشود و زمانى که در سال 260 به شهادت رسید. و وقتى که کنار پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.

نوشته شده در یکشنبه 88/4/14ساعت 9:42 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

تعقل ، مهم ترین راه رستگاری

این روزها مصادف با میلاد امام حسن عسکری است به این بهانه بنا داریم احادیثی از این بزرگمرد دوران را به بررسی بنشینیم ؛ چرا که امام علی در این باره می فرماید : " هر گاه حدیثی شنیدید آن را با دقت عقلی فهم ورعایت کنید ، نه بشنوید و روایت کنید " بر خلاف تصور و عمل ما که احادیث  را از حفظ می کنیم و گاه ، جا وبی جا بر زبان می آوریم در کلام حضرت امیر احادیث تنها برای دقت وتدبر درآن و سپس به کار بستن آن است. ما هم سعی داریم در این مجال ، دو سخن از آن حضرت را بررسی کنیم ، چرا که " همانا براى خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشکار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشکار عبارت است از رسولان و پیامبران و امامان؛ و حجّت پنهانى عبارت است از عقول مردمان ."(1)و در قرآن کریم آیات بسیاری است که انسان را به تعقل و تفکر در آفرینش و مخلوقات دعوت می کند . خداوند در سوره بقره آیه 170،  یهتدون( هدایت )  را به دنبال یعقلون ( تفکر ) آورده و درباره کفار که بر بت پرستی پدرانشان تاکید می ورزیدند می فرماید : " لو کان اباوهم لایعقلون شیئاً و لا یهتدون " ( آن پدران بی عقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته اند ) چنانکه همین معنا را هم می توان در کلام امام حسن عسکری نیز یافت ، ایشان در باره فضیلت تعقل می فرمایند " عبادت پر روزه گرفتن و پر نماز خواندن نیست ، عبادت پر اندیشه کردن در امر خداست" و هدایت نه تنها و تنها از طریق عبادت که در گام نخستین از طریق تفکر میسر است . خداوند علاوه بر اینکه هدایت وتفکر را امری توامان و لازم وملزوم یکدیگر می نامد ، پلیدی و بی خردی را نیز هم خانه یکدیگر می شمرد و در آیه 100 سوره یونس چنین می فرماید : " یجعل الرجس علی الذین لایعقلون " ( و خدا پلیدی را برای مردم بی خرد که عقل را به کارنمی بندند مقرر می دارد ) امام حسن عسکری نیز تعقل و تفکر را زیبایی باطنی آدمی می نامند " صورت نیکو ، زیبایی  ظاهری است ، و عقل نیکو ، زیبایی باطنی است . "

بهتر آن است که به جنبه دیگر تعقل وتفکر در آیات قرآن نیز اشاره شود ، خداوند در آیه 10 سوره انبیا می فرماید " لقد انزلناه الیکم کتاباً فیه ذکرکم افلا تعقلون " ( همانا ما به سوی شما کتابی که مایه شرافت و عزت شماست فرستادیم آیا نباید در این کتاب بزرگ تعقل کرده و حقایق آن را فهم کنید ؟) آیات بسیاری در قرآن به این موضوع اشاره دارند و آدمی را علاوه برآنکه به تفکر در خلقت آسمانها وزمین و انسان وحیوان وگردش شب و روز ... می خوانند به تدبر وتفکر در آیات قرآن کریم نیز تاکید می ورزند .این معنا را در احادیث دیگر ائمه (ع ) نیز می یابیم ، چنانکه امام محمد باقر عقل را بهترین و برترین آفریده خدا  و امام رضا (ع) عقل را بهترین دوست آدمی وجهل را بدترین دشمن او می دانند . از چه روست که هر چه امامان  معصوم به زمان غیبت نزدیکتر می شوند در لزوم تعقل و تفکر تاکید بیشتری می ورزند ؟ آیا از آن رو نیست که در زمان غیبت امام مهدی (عج) جز به مدد این هدیه  الهی نمی توان راه جست ؟ آیا سبب آن نیست که با این احادیث شیعیان را دعوت به تفکر نمایند تا در زمان غیبت در دام اندیشه های افراطی و کج روی های آشکار گرفتار نیایند ؟ پس چرا در میان ما مسلمانان و به ویژه شیعیان عبادت های بسیار و یا تنها وتنها حب اهل بیت ( علیهم السلام ) تنها راه هدایت و رستگاری تلقی می گردد ؟ و یا چگونه است که در قرائت قرآن ( این همراه و همگام امامان معصوم به اعتبار حدیث ثقلین ) تنها ثواب آن لحاظ شده و کسی را به تدبر وتفکر در آن دعوت نمی کنند ؟ به گونه ای که یک فارس زبان یا ترک زبان که زبان عربی را نمی فهمد ویا اندکی می فهمد تنها به قرائت متن عربی قرآن کفایت می کند . آیا خواندن متن عربی قرآن بدون دریافت معنای آن می تواند برای انسان رستگاری به همراه داشته باشد ؟ عجیب آنکه با این حجم بسیار از آیات وروایات ( که نگارنده تنها اندکی از آن را در اینجا نقل کرده) در این زمانه ، خردورزی و عقل گرایی  ، مذموم و گاه محصول وارداتی غرب تلقی شده و پرسشگری که محصول تفکر است ناپسند تلقی می شود .

بعد از انبیا ، پیامبران الهی و امامان ، قوه عاقله ی آدمی تنها راه نجات وی از گرداب سهمگین آشفتگی هاست .  " خداوند پیامبران و فرستادگانش را به سوى بندگانش بر نیانگیخته، مگر آن که از طرف خدا تعقّل کنند. پس نیکوترین شان از نظر پذیرش، بهترین شان از نظر معرفت به خداست، و داناترین شان به کار خدا، بهترین شان از نظر عقل است، و عاقل ترین آنها، بلند پایه ترین شان در دنیا و آخرت است."(2) . تاکید امام حسن عسکری بر خردورزی از آن روست که زمان ارتباط مستقیم و رودررو با امام را رو به پایان می بینند و با توسل به حجت پنهان خدا سعی در آشکار ساختن راه هدایت در دوران طولانی غیبت دارند .

امروز میلاد بزرگمردی است که یگانه فرزندش پرچم عدل را در جهان به اهتزار در خواهد آورد و در پناه علم و ایمان درهای سعادت را به روی بشریت خواهد گشود . امروز میلاد فرزندی دیگر از خاندانی است که سرسلسله آنان " عقل کل " و " شهر علم" لقب می یابد، و امروز میلاد امامی دیگر از تبار پیامبری است که یک ساعت تفکر را بر هفتاد سال عبادت برتری داده است . شایسته است ملتی که خود را  دوستدار اهل بیت (علیهم السلام ) می داند و می نامد در بهره گیری از تعالیم آن بزرگواران بر دیگران پیشی گیرد.


نوشته شده در یکشنبه 88/4/14ساعت 9:39 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

:قالبساز: :بهاربیست:








تصاویر مذهبی;

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
کد جستجوگر گوگل

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس