اسفند88 - *به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*

به جاى موشکها وسایل شهوترانى بفرستید! این هشداری است که رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار جوان سیستان و بلوچستان دادند که استراتژی غرب هدف قرار دادن عفت جوانان است. باهم گوشه ای از آن رهنمود را به جان می خریم:
رهبر

... امروز شما جوانها هدف توطئه اى بسیار خطرناک هستید. این خطرات هر جایى که اسلام و ایمان هست و نسل جوان

 دل به سوى معنویت و حقیقت دارد وجود دارد. راه رهایى از آنها هم وجود دارد. و این چیزى است که من و شما باید به آن فکر کنیم . من مثل پدر شما هستم . چه در سنین جوانى و چه در دورانهاى بعد، دهها سال از عمرم را با جوانها گذرانده ام . مى دانم که کلید حل مشکلات کشور به دست جوانان است ، اما به شرطى که جوانان براى کشور ما باقى بمانند و اراده ، روحیه و ایمان جوانان ما محکم و پابرجا باشد؛ چیزهایى که دشمنان ما آنها را هدف گرفته اند.

یکى از مسئولان طراز اول کشور صهیونیستى غاصب اسرائیل ، در سال گذشته توصیه اى به امریکایى ها کرد. این توصیه کاملا در مطبوعات خارجى و اینترنت منعکس شد و امر پنهانى و مخفیانه اى نیست . توصیه وى به امریکاییها این بود که بیهوده وقت خود را با عراق و کره شمالى و کشورهایى از این قبیل تلف نکنید. مسئله اصلى شما ایران است . اگر خاورمیانه را مى خواهید، وقتتان را مصروف عراق نکنید، سراغ ایران بروید؛ کانون و سرچشمه آنجاست ؛ اما ایران مثل عراق و کره شمالى و افغانستان نیست که بتوان با حمله نظامى آن تسخیر کرد. نظام و حکومت اسلامى به مردم متکى است ، مردم آن را حفظ کرده اند. باید کارى کنید که مردم آن را رها کنند. راهش این است که مردم را با ترویج فرهنگ و ادبیات غربى و فرهنگ و تربیت امریکایى ، به واگرایى نسبت به دین و فرهنگ و سنت تاریخشان سوق داد. وقتى مردم این تعلقات را رها کردند، بعد از گذشت چند سال ، بدون اینکه سرمایه ى صرف کنید، با یک حمله و تحرک احیانا نظامى مختصر مى توانید این مانع بزرگ ، یعنى نظام اسلامى را از سر راه بردارید.

... امروز شما جوانها هدف توطئه اى بسیار خطرناک هستید. این خطرات هر جایى که اسلام و ایمان هست و نسل جوان دل به سوى معنویت و حقیقت دارد وجود دارد

پیش از این در سال گذشته نیز، وقتى روستاها و شهرهاى افغانستان بر اثر موشکهاى امریکایى ویران مى شدند و ملت مظلوم افغانستان زیر بمباران امریکاییها دست و پا مى زدند، یک استراتژیک نظامى امریکا گفت : اگر به جاى این موشکها، براى جوانهاى افغان لباس زیر زنانه و وسایل شهوترانى و پوششهاى سبک غربى و امریکایى بفرستید، بدون صرف این هزینه ها مى توانید افغانستان را تصرف کنید و خرج تسلیحات در کیسه تان باقى مى ماند. به جاى بمب و موشک و راکد، سى دى هاى پرنوگرافى و منظره ها و ادبیات مهیج شهوت را میان آنها ترویج کنید، آن وقت کار بر شما آسان مى شود.

این یک سیاست اساسى است . این امر را دست کم نگیرید بیست میلیون دلار براى مبارزه با ایران هزینه تعیین کردند. مگر مى توان با صرف بیست میلیون دلار با ایران مبارزه و بر آن غلبه کرد. آنها میلیاردها دلار خرج مى کنند و برایشان هم مى ارزد. ایران با منابع غنى ، بازار مصرف ، موقعیت استراتژیک و نیروى انسانى سرشار، گنجینه اى است که تکنولوژى ، صنعت و کارخانجات غربى براى زنده ماندن به آن احتیاج دارند. مغز جوان ایرانى ، نفت و بازار فروش ملت ایران براى آنها حیاتى است و هدف آنها نیز همین موارد است . (1)


1- دیدار با جوانان استان سیستان و بلوچستان ، 6/12/1381.


نوشته شده در یکشنبه 88/9/8ساعت 10:26 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

امام محمد باقر

در کتاب کشف الغمة به نقل از کتاب نثر الدرر نوشته آبى آمده است: روایت‏شده که عبد الله بن معمر لیثى به امام باقر (ع) گفت: به من خبر رسیده که شما به (جواز) متعه فتوا داده‏اید؟ امام فرمود: خداوند در قرآن آن را روا شمرده و پیامبر (ص) نیز آن را سنت گزارده است و یارانش هم بدان عمل کرده‏اند. عبد الله گفت: عمر از متعه نهى کرده بود. امام فرمود: تو بر سخن دوستت (عمر) باش و من هم بر سخن رسول خدا (ص) مى‏مانم. عبد الله گفت: آیا تو خوشحال مى‏شوى از این که زنانت چنین کارى کنند؟ امام (ع) فرمود: اى احمق زنان را یاد نکرده است. کسى که در قرآن متعه را حلال کرده و آن را مجاز دانسته است از تو و از کسى که خود را به زحمت انداخت و آن را نهى کرد غیرتمندتر است. بلکه آیا تو خوشحال مى‏شوى که یکى از محارم تو در عقد نکاح مردمانى بیکاره و نادان از اهالى مدینه درآیند؟ گفت: خیر. فرمود: پس چرا حلال خدا را حرام مى‏شمرى؟ عبد الله گفت: حرام نمى‏شمرم، اما چنین کسى در خور و در شان من نیست. امام فرمود: خداوند کردار او را پسندیده مى‏داند و بدو تمایل مى‏کند و حورى را به همسرى او در مى‏آورد آیا تو از کسى که خداوند به او رغبت دارد تنفر دارى و از روى تکبر از کسى که همتا و هم شان حور بهشتى است استنکاف مى‏ورزى؟ آنگاه عبد الله خندید و گفت: گمان نمى‏کنم سینه‏هاى شما جز رستنگاه درختان علم جایگاه دیگرى باشد. میوه‏هاى این درختان از آن شما و برگهایشان از آن مردمان است.

 

حلم:

در کتاب مناقب آمده است: مردى از اهل کتاب به آن حضرت گفت: تو بقر (گاو) هستى؟امام گفت: خیر من باقر هستم. گفت: تو فرزند زنى آشپز هستى. امام گفت: آشپزى حرفه او بوده است. مرد گفت: تو فرزند زنى سیاه چرده زنگى و بدکارى هستى. امام پاسخ داد: اگر چنین که تو مى‏گویى بوده، خداوند او را بیامرزد اگر تو دروغ مى‏گویى خداوند ترا بیامرزد. 

 

تسلیم امر خدا بودن:

ابو نعیم در کتاب حلیة الاولیاء نقل کرده است: «محمد بن على (امام باقر) (ع) مى‏گفت: از خداوند آنچه را که دوست داریم درخواست مى‏کنیم پس هنگامى که چیزى را که نمى‏پسندیم حادث مى‏شود با خداوند عزوجل در آنچه که او دوست داشته است مخالفت نمى‏کنیم‏».
چه بد برادرى است کسى که در هنگام توانگرى تو را در نظر دارد و به هنگام تنگدستى رابطه‏اش را با تو قطع مى‏کند.

جود و بخشش:

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: آن حضرت با آن ویژگیهاى علمى و بزرگى و ریاست و اقامت که توصیف کردیم به جود در میان خاصه و عامه مشهور بود و با وجود کثرت عیال و وضعیت متوسط مالیش در کرم و بزرگوارى و احسان به همگان معروف بود. شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از ابو نصر از محمد بن حسین، از اسود بن عامر، از حنان بن على از حسن بن کثیر روایت کرده است که گفت: از نیازمندى خود و بى‏وفایى دوستانم در نزد آن حضرت گلایه کردم، امام (ع) فرمود: چه بد برادرى است کسى که در هنگام توانگرى تو را در نظر دارد و به هنگام تنگدستى رابطه‏اش را با تو قطع مى‏کند. آنگاه به غلامش فرمود: کیسه‏اى بیاور. در آن کیسه هفتصد درهم بود و فرمود: این را خرج کن و چون تمام شد مرا آگاه کن.

شیخ مفید همچنین مى‏نویسد: محمد بن حسین از عبد الله بن زبیر از عمرو بن دینار و عبد الله بن عمیر روایت کرده است

حضرت امام محمد باقر علیہ السلام

 که آن دو گفتند: ما هیچ گاه به دیدار محمد بن على نرفتیم جز آنکه نفقه و صله و پوشش ما را مى‏داد و مى‏گفت: این را پیش از آنکه به ملاقات من آیید براى شما آماده کرده بودم.

شیخ مفید مى‏گوید: ابو نعیم نخعى از معاویه بن هشام، از سلیمان بن دمدم روایت کرده است که گفت: ابو جعفر محمد بن على، پانصد تا ششصد و تا هزار درهم به ما مى‏داد و هیچ گاه از دادن صله به برادران و امیدواران و کسانى که به نزدش مى‏آمدند، خسته نمى‏شد.

در کتاب مطالب السؤول به نقل از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتاب معالم العترة آمده است: سلمى کنیز امام باقر (ع) روایت کرده است که برادران و دوستان امام باقر (ع) وقتى به نزد آن حضرت مى‏آمدند از پیش وى خارج نمى‏شدند مگر آنکه به آنان غذایى گوارا مى‏خوراند و لباسى نیکو بدیشان مى‏پوشانید و پولى به آنان مى‏بخشید. من درباره برخى از این کارها به او تذکر مى‏دادم اما آن حضرت مى‏فرمود: اى سلمى! بعد از انجام خوبى‏ها و وجود دوستان، در دنیا امیدى نیست. در روایت مطالب السؤول چنین آمده است: من به آن حضرت سخنانى مى‏گفتم تا از این رفتارش بکاهد اما ایشان مى‏فرمود: اى سلمى! دنیا جز به دیدار برادران و بخشش به آنها و انجام خوبیها، نیکو و خوشایند نیست.

 

کثرت صدقات:

صدوق در کتاب ثواب الاعمال از امام صادق (ع) روایت کرده است: پدرم از دیگر افراد خانواده‏اش مال کمتر و در مقابل، مخارج بیشترى داشت. او در هر جمعه یک دینار صدقه مى‏داد و مى‏گفت: صدقه در روز جمعه دو چندان مى‏شود همان گونه که خود روز جمعه بر روزهاى دیگر فضیلت‏بیشترى دارد.

 

شکوه و هیبت در دلها:

در مناقب از ابو حمزه ثمالى نقل شده است: «چون سالى که ابو جعفر محمد بن على (ع) در آن حج کرد، فرا رسید. هشام بن عبد الملک او را دید که مردم به سویش مى‏شتافتند. عکرمه پرسید: این مرد کیست؟ بر چهره‏اش نشان درخشان علم و دانش نقش بسته است. باید او را امتحان کنم. اما وقتى رو به روى امام قرار گرفت از ترس به لرزه افتاد و از عمل خود پشیمان شد و گفت: اى فرزند رسول خدا (ص) من در مجالس بسیارى، رویاروى کسانى مانند ابن عباس و غیر او نشسته‏ام، اما هیچ گاه حالتى که اکنون مرا فرا گرفته است، درنیافته بود. امام باقر (ع) به او فرمود: واى بر تو اى بنده شامیان! تو پیشاروى خانه‏هایى هستى که خداوند اجازه داده در آنها نام پاکش بلندى گیرد و یاد شود.

 

برگرفته از کتاب سیره معصومان جلد  5


نوشته شده در سه شنبه 88/9/3ساعت 8:9 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

شهدا

- "به نام خدا، من می خواهم در آینده شهید بشوم. برای این که...."

معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف مهدی و گفت: «ببین مهدی جان! موضوع انشا این بود که در آینده می خواهید چه کاره بشین. باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی. مثلاً، پدر خودت چه کاره س؟....

: آقا اجازه! شهید شده....

***

- شش ماهی بود می رفت جبهه. من منتظر ماندم تا امتحان ها تمام بشود و تابستان همراهش بروم. بعضی حرف هایش را نمی فهمیدم. می گفت: «خمپاره ها هم چشم دارند.»  

نشسته بودیم وسط محوطه؛ داشتیم قرآن می خواندیم. صدای سوت خمپاره ای آمد. هر دو خوابیدیم زمین. گرد و خاک ها که خوابید، من بلند شدم، اما او نه.

تازه فهمیدم خمپاره ها هم چشم دارند.

***

- پدرش اجازه نمی داد برود. یک روز آمد و گفت: «پدر جان! می خواهیم با چند تا از بچه ها برویم دیدن یک مجروح جنگی.» پدرش خیلی خوشحال شد. سیصد تومان هم داد تا چیزی بخرند و ببرند. چند روزی از او خبری نبود... تا این که زنگ زد و گفت من جبهه ام. پدرش گفت: «مگر نگفتی می روی به یک مجروح سر بزنی؟» گفت: «چرا؛ ولی آن مجروح آمده بود جبهه.»

پدرش فقط پشت تلفن گریه کرد.

***

گفت: وقتی برگردم انگشتر عقیقت رو پس می دم...

وقتی استخوانهاش رو آوردن، انگشتر عقیق لای اونا بود....

خبر هایی از خط مقدم

-- گفت: وقتی برگردم انگشتر عقیقت رو پس می دم...

وقتی استخوانهاش رو آوردن، انگشتر عقیق لای اونا بود....

***

- تو گردان شایعه شد.  نماز نمی خونه! گفتن: «تو که رفیق اونی، بهش تذکر بده!» باور نکردم و گفتم: «لابد می خواد ریا نشه، پنهانی می خوانه.»

وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون، بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! توی سنگر کمین، در کمینش بودم تا سر حرف را باز کنم.

ـ تو که برای خدا می جنگی، حیف نیس نماز نخونی...

لبخندی و گفت: «یادم می دی نماز خوندن رو!»

ـ بلد نیستی!؟

ـ نه، تا حالا نخوندم!

همان وقت داخل سنگر کمین، زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن، تا جایی که خستگی اجازه داد، نماز خواندن را یادش دادم. توی تاریک روشنای صبح، اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق  پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم.

نماز

پارو زدیم و هور را شکافتیم. هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از دستش افتاد. آرام که کف قایق خواباندمش، لبخند کم رنگی زد.

با انگشت روی سینه اش صلیبی کشید و چشمش با آسمان یکی شد....

***

- گفتم:نه! این عملیات حساسه. ممکنه زخمی بشی و فریاد بزنی.

گفت: قول می دم.

اون طرف رودخانه جسد زخمیش رو پیدا کردیم که دهان خودش را پر از گِل کرده بود...

 

***

 

- پسرش که شهیدشد دلش سوخت. آخه یادش رفته بود برا سیلی که تو بچگی بهش زده بود عذرخواهی کنه.

باخودش گفت: جنازه ش رو که آوردن صورتشو می بوسم.

آوردنش ..... ولی سر نداشت....


منابع :

قافله شهدا

تالار گفتمان قران


نوشته شده در سه شنبه 88/9/3ساعت 8:7 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

سه ویژگى برجسته مومن
حرم امام رضا علیه السلام

امام رضا(علیه‎السلام) برای مومن سه ویژگی بیان فرموده‎اند که معیار خوبی برای شناختن خود می باشد که آیا در زمره مومنان قرار می‎گیریم یا نه؟

عن الرضا علیه‎السلام:

لا یکـون الْمُـؤمـن مُـؤمنـاً حتـى تکـون فیه ثلاثُ خصـال:

سنّة من ربّه و سنّة من نبیّه، و سنّة من ولیّه فـَامّا السّنة مـِن رَبّه فکتمان سـرّه،

و امّـا السّنة من نبیّه فمـُداراة النّاس، و امّـا السّنه مـن ولیّه فـالصّبـر فـى الْبـأسـاء و الضّـرّاء . 

امام رضا (علیه‎السلام) فرمود:

مـومـن، مـومـن واقعى نیست، مگـر آن که سه خصلت در او بـاشــد:

سنتـى از پـروردگـارش و سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش .

اما سنت پروردگارش، پـوشاندن راز خود است. و سنت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است و

اما سنت امامـش، صبر کردن در زمان تنگدستـى و پریشان‎حالى است.


اصـول کـافـى، ج 3، ص 339 .


نوشته شده در شنبه 88/8/16ساعت 12:21 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

ویژه نامه ی حج     کلیک

الهم صل علی محمد و آل محمد


نوشته شده در یکشنبه 88/8/3ساعت 10:13 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

آیا راه توبه برای شیطان باز است؟
شیطان

از چند جهت می توان گفت: برای شیطان راه توبه و برگشت وجود ندارد:

1 - قرآن مجید اعمالی را قابل توبه می داند که از روی نادانی انجام گیرد: "انما التوبة علی الله للذین یعملون السوء بجهالة؛ پذیرش توبه بر خدا است نسبت به کسانی که از روی جهالت کار زشت انجام می دهند".(1)

در جای دیگر فرمود: "پروردگارتان رحمت بر بندگان را بر خود نوشته است که هر کس از روی نادانی کار زشتی انجام دهد، سپس توبه نماید و خود را اصلاح کند، او توبه پذیر و مهربان است".(2)

منظور از جهالت، ندانستن نیست، بلکه عمل زشتی است که از روی طغیانگری و عناد سر نزده باشد، بلکه از روی هوی و هوس انجام شده باشد.

در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که مقصود از جهالت ، گناهی است که بندة خدا آن را انجام می دهد که گرچه از حکم آن آگاه می باشد، ولی آن گاه که تصمیم می گیرد عمل خلافی انجام می دهد، در واقع جاهل است. آن گاه حضرت به آیه ای که مربوط به حضرت یوسف (ع) است استدلال می کند.(3) قرآن مجید از یوسف یاد می کند که وی به برادرانش گفت: آیا به خاطر دارید ستمی که بر یوسف و برادرش روا داشتید، در حالی که همگی نادان بودید؟(4) نادانی به معنای ناآگاهی آنان از زشتی ظلم نبود، بلکه همگی آن را می دانستند، ولی این علم در بازداری آنان مؤثر نبود، گویی نسبت به زشتی کار خود به کلی ناآگاه بودند. خودخواهی و هوی و هوس مانند حسادت میان آنان و زشتی عمل پردة ضخیمی پدید آورده بود.

بر این اساس شیطان که از روی طغیان و تمرد نافرمانی خدا را کرد، راه توبه را روی خود بسته است.

شیطان از خدا می خواهد به او مهلت دهد تا دیگران را گمراه کند، نه این که به جبران گذشته بپردازد.

 "از آیات قرآن استفاده می شود که شیطان بعد از انجام آن گناه و ایستادگی و لجاجت در برابر پروردگار سعادت و نجات خود را در جهان دیگر به کلی به خطر انداخت، بنابراین ، گناهان شیطان به حدی است که قابلیت توبه را از او سلب کرده و توبة او قابل پذیرش نیست و جایگاه ابدی او جهنم خواهد بود".(5)

2 - یکی از شرایط توبه، جبران گذشته و اصلاح آن است و این امر برای شیطان قابل اجرا نیست، زیرا گناه او علاوه بر نافرمانی خدا، گمراهی بسیاری از مردم بوده است. کسی که دیگری را گمراه کرده، اگر بخواهد توبه کند و توبه اش پذیرفته شود، باید همه آن ها را هدایت نماید. چگونه می تواند شیطان، افرادی را که در طول قرن های متمادی به هر طریق گمراه کرده، هدایت کند؟!

پی نوشت ها :

1 - نساء (4) آیه 17.

2 - انعام (6) آیه 54.

3 - بحارالانوار، ج6، ص 32.

4 - یوسف (12) آیه 89.

5 - تفسیر نمونه، ج6، ص 112 - 105، با تلخیص.


نوشته شده در دوشنبه 88/7/27ساعت 9:0 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

عزم جهاد رو بسوی احد

غزوه بنی نضیر

 

هنگامى که پیغمبر(ص)از شهر خارج شد هزار نفر مرد جنگجو همراه آن حضرت بود ولى مقدارى که راه رفتند عبد الله بن أبى با سیصد تن از همراهان خود به بهانه اینکه با نظر او مخالفت شده از بین راه برگشتند و پیغمبر خدا با هفتصد نفر به سوى احد پیش رفتند.

«احد»نام جایى است در یک فرسنگى مدینه که یک رشته کوه،آن قسمت از بیابان را با بیابانهاى دیگر از هم جدا مى‏سازد.

لشکریان قریش قبل از آمدن مسلمانان در آنجا موضع گرفته و آماده جنگ انتقامى خود شده بودند،هنگامى که رسول خدا(ص)بدانجا رسید لشکریان خود را طورى ترتیب داد که کوه احد را پشت سر خود و دشمن را پیش رو قرار دادند و هر دو لشکر آماده جنگ گردیدند.

 

پیوستن چند تن از مسلمانان به رسول خدا(ص)و نمونه‏اى از جانبازى آنان و تربیت اسلام

روزى که پیغمبر(ص)به سوى احد حرکت کرد روز جمعه بود و جنگ در روز بعد یعنى روز شنبه واقع شد،افرادى بودند که به واسطه گرفتاریهاى داخلى در آن روز نتوانستند همراه مسلمانان به احد بروند ولى از آن شور و عشق بى‏حدى که به شهادت و جانبازى در راه دین و دفاع از رهبر عالى قدر اسلام داشتند روز دیگر،صبح زودخود را به احد رسانده و در میدان جنگ نیز بى‏باکانه به دشمن حمله کرده و پس از دلاوریها و شجاعت و پایدارى خیره کننده خودـدر اثر نافرمانى برخى از جنگجویان از دستور رسول خدا به شرحى که پس از این خواهد آمدـاینان به آرزوى دیرینه خود یعنى شهادت در راه دین نایل شدند.

 


نوشته شده در شنبه 88/7/11ساعت 6:15 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

اللهم صل علی محمد و آل محمد

یک ویژه نامه ی جدید اگه خواستین ببینیدش اینجا کلیک کنید.

بشکند دستی که هتک حرمت این خانه کرد     شیعه را سوزاند و خون در قلب صاحب خانه کرد

 


نوشته شده در یکشنبه 88/7/5ساعت 1:48 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

بر دریچه‏های آفتابی صبح

عید فطر

نجوای رستگاری بر لب‏هاست. سقف آسمان، کوتاه‏تر از پیش است. میهمانان جبروت، شکوهِ خداوند را حس می‏کنند. عید است؛ عید انفاق و عشق.

شیطان، زیر قدم‏های نمازگزاران مشتاق، دست و پا می‏زند.

شیطان در تکاپوی برخاستن است، امّا خروش گام‏هاست که می‏کوبد ـ بر چشم‏های شیطان ـ.

دل‏ها به هم گره خورده است. واقعه‏ای بزرگ دارد اتّفاق می‏افتد.

صبح چقدر تازه شده است!

چشم عاشقان بر درگاه و فرشتگان عشق در هیاهو، عید است؛ عید اتفاق و عشق.

لحظه‏ها بوی لاهوت می‏دهد.

یا کریم‏ها، بال بر آسمان پهناور دور دست می‏سایند.

فصل، در شتابی سبز افتاده است. بوی نارنجستان‏های غریب می‏آید. کسی خبر از روضات موعود می‏دهد. ـ عید انفاق و عشق ـ لب‏ها از شرابی پاک‏تر، شده است.

کسی بر دریچه‏های آفتابی صبح می‏کوبد. لهجه ترک‏خورده قبیله، سخت گرم است. فطر بر شانه‏هاست؛ دوش به دوش هلهله‏ها پیش می‏رود. در خواب‏های طلائی جماعت، دست به دست می‏شود. فطر بر پیشانی‏هاست. دست‏ها تهی می‏شود و مالامال. آرزوها می‏شکند، می‏ایستد و در چشم آدم‏ها می‏خندد. نفس‏های کودکانه، طعم آفتاب می‏گیرد. آسمان نزدیک است. نسیم خنک، شراب پاک و عید است ـ عید انفاق و عشق ـ.

خداوندِ نوازشگر، به پلّکان اوّل کائنات ایستاه است. عطری همه‏گیر، در فرازها می‏پیچد ـ الحمدللّه‏ عَلی ما هَذانا ـ سنگ‏ها رجز می‏خوانند. ـ و لَه الشُّکر ـ ولوله‏ای در خاک افتاده است. بوی زیتون و ماه، نفس‏ها را در هم می‏پیچد. رنگ‏ها رقیق و دقیقه‏ها دیوانه‏اند. «خدایا! شکر که ما را هدایت کردی و سپاس که از دیگران برترمان آفریدی». فطر بر پیشانی‏هاست. حتّی بوته‏های مصلّی، دست در آغوش ملکوت‏اند و سنگ‏ها آن‏چنان مشتاق، که چشمان رو به آسمان جماعت.

خورشید آن قدر بزرگ است که ذرّات نور بر شانه‏های ویران زمین سنگینی می‏کند.

عید است؛ عید فطر، عید انفاق و عشق...


نوشته شده در دوشنبه 88/6/30ساعت 9:29 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

بشتابید؛ آخرین لحظات

زمان

لحظه‌های پایانی ماه میهمانی خدا

فقط لحظاتی اندک مانده است تا زنگ اتمام ارفاق خدا به صدا درآید و سفره میهمانی خدا برچیده شود.

صد شکر بر این آمد و صد حیف از آن رفت(1)

در خوان گسترده خدا چه میوه های رنگینی بود، تسبیح،عبادت، صدقه، اخلاق نیکو، استغفار، دستگیری شیطان، درهای باز بهشت و پنجره های بسته جهنم.

سجده‌های طولانی و لحظه‌های اقامه نوافل، برترین روزها و زیباترین شبها.

و اکنون لحظه‌هایی، فقط لحظه‌هایی مانده است، خوان گسترده میهمانی خدا تا غروب امروز برچیده خواهد شد.

آیا از این رهگذر تناول فرمودی؟ آیا رستگار شدی؟ از آتش جهنم رهیدی؟ یا نه هنوز هم گرد اندوه و غبار معاصی گریبانگیر تست؟

هنوز سنگینی بار گناه گرده‌ات را می‌آزارد؟

فقط لحظه‌هایی مانده و پس از این میهمانی راه درازی است سخت و ناهموار گردنه‌هایی بس داغ و دشوار، به سختی هزاران سال در بیابانی لم یزرَع، خشک و بی آب.

تمام وجودمان را سیاهی گرفته. تاریکی بر جای جای دلهایمان استیلا یافته، فقط کوره راهی بر دل، سوسو می زند شاید از آن کوره راه دلهایمان روشنی یابد. راستی از خدای منّان طلب بخشش نمودی؟ مگر نشنیدی که فرمود: «وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ (2)»

آیا صدای منادی را نشنیدی که فرمود: « اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَارًا(3)» یعنی:از پروردگارتان طلب آمرزش نمایید «حتماً او می بخشد، چرا که او بسیار بخشنده است و چون استغفار نمودید، درهای رحمت آسمانی را به سوی شما می گشاید و شما را به ثروت و فرزند مدد خواهد ساخت و باغها و رودخانه‌ها پیشکش شما خواهد نمود.

تا وقت باقی است از خدا بخواهیم که همچنان، اهریمنان را در بند بدارد و درهای بهشت را باز داشته و درهای جهنم را بسته بدارد.

راستی جانهایتان را آزاد ساختید؟

بارتان را سبک نمودید؟ 

مرحبا؛ آفرین بر شما

هلال ماه رمضان

نکند که ناممان در سیاهه نااهلان باشد.

نکند خدای بزرگ ما را در این ماه نبخشیده باشد؟

راستی سجده های طولانی چگونه بود؟

با خدا آشتی کردی؟

از باغستان رحمت میوه چیدی؟

یتیمان را نوازش کردی؟

از مستمندان دلجویی نمودی؟

خویشان و بستگان را زیارت کردی؟

در گرسنگی به یاد قیامت افتادی؟

تشنگی روزهای بلند قیامت را یاد کردی؟

راستی اگر چنین نکردی زود بشتاب که وقت تنگ است و سفره برچیده خواهد شد.

گاهی اوقات حدیث نفس می‌کنم و نزد خود می‌گویم چرا فُضیل ایّاز فقط یکی است؟

فُضیل همان حرامی راه زنی است که رئیس قافله حرامیان بود و در یکی از سرقتهای مسلحانه‌اش وقتی از دیواری بالا می‌رفت صدای زیبای قرآنی را شنید که  می‌گفت: « أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ(4)  یعنی آیا براى کسانى که ایمان آورده‏اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتى که نازل شده نرم (و فروتن‏) گردد و مانند کسانى نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و (عمر و) انتظار بر آنان به درازا کشید، و دلهایشان سخت گردید و بسیارى از آنها فاسق بودند؟   »

و چون این صدا را شنید، دیگر دست از حرامی گری برداشت و در وادی معنا آنقدر گام برداشت تا که ، از عارفان بنام شد، فضیلی صاحب خصائل محموده و صفات حمیده و پیشوایی برای بسیاری در همیشه تاریخ.

آری برادر؛ حُر ریاحی ، فضیل ایاز ، بُشر حافی ، عبدالفرار ، رسول ترک و  صدها چون آنان ....

 چرا فقط آنان؟ مگر ما را به گردونه خداجویان راهی نیست ؟؟

نومید هم مباش که رندان خرقه پوش         با یک خروش به منزل رسیده‌اند

نگاه در احوال افلاکیانی چون حر و فضیل و بشر و ... ، ما خاکیان را چه بسا نگران و یا خوشحال سازد، شاید که به کار ما آید و شاید که بکار نیز نیاید، گذری در یاد ما باشد و دیگر هیچ.

اما آنچه مهم است؛ این است که ما خاکیان،  همانهایی هستیم که پیامبر فرمودند: پشت هایمان گرفتار سنگینی گناهان است و جانهایمان در گرو کردارمان، و این حقیقت است ، باید این را دریافت، گرده هایی سنگین از گناه و انبانی خالی از هر توشه .

باید بر سر این خوان گسترده، توشه برگیریم، راه دراز است و سخت و کئیب و ناهموار ، باید که استغفار نماییم و از خدای بزرگ بخشش طلبیم ، انابه و بازگشت نماییم  و توبه سازیم. توبه ای که دیگر راه برای بازگشت به کوچه شیطان در آن نباشد، توبه نصوح(5) ، شاید که خدای قادر بی نیاز، گردنهای ما را از آتش عذاب خویش رها سازد.

جانشینان خدا در روی زمین، صاحبان عصمت را می گویم،  همانانی که دوستان خدا هستند و مماتشان نیز چون زندگیشان جاودانه است و نظاره گر کردار مایند، راه راستی و درستی را به ما نشان داده‌اند اما غافل از آنکه دلهای ما نمی

مرده

شنود، نمی بیند و شاید که در خوابیم چرا که الناس نیام اذا ماتو انتبهو (6) یعنی مردمان همواره در خوابند و آنگاه که مردند بیدار خواهند شد  و شاید که خواب خواب نیستیم ، خود را به خواب زده ایم، آری خود را به خواب زده ایم ، نکند از آنانی باشیم که حقیقت را می شناسند اما از آن روی می گردانند. ان الذین کفرو عما انذرو معرضون(7) .ناسپاسان آنانند که چون هشدارشان دهی و نهیبشان زنی روی گردانند. 

آری همانان که ولی تعمتان مایند، گفتند «الا اخبرکم بدائکم و دوائکم ، دائکم الذنوب و دوائکم الاستغفار(8)» یعنی نمی‌خواهید شما را به درد و درمانتان آگاه سازم ؟ درد شما گناهان شماست و درمانتان نیز درخواست آمرزش از خدای بزرگ استیعنی  استغفار.

دوستان وقت تنگ است خدای بزرگ فقط در این ماه مبارک اهریمنان را در بند نموده است درهای بهشت فقط در این ماه باز است. ابواب جهنم فقط در این ماه بسته است.

پس تا وقت باقی است از خدا بخواهیم که همچنان، اهریمنان را در بند بدارد و درهای بهشت را باز داشته و درهای جهنم را بسته و این خواهد شد؛اما چگونه ؟ چون تو خدایی شوی، رمضانی گردی، آزارت را از آفریدگان بازداری، کردارت را نیکو گردانی و خویشان را دلجویی و یتیمان را بنوازی، اهریمنان در بند باشند و درهای بهشت همواره باز !

و اگر چنین نشد و تو در ماه میهمانی خدا ، توشه ای بر نگرفتی و از خدای بزرگ رخصت نطلبیدی و  لا جرم  نخواستی که او تو را ببخشاید، اینک کار دشوار خواهد شد ، پیامبر گرامی فرمود : بد بخت آنکس است که از بخشش خدا در این ماه بزرگ محروم گردد( 9)

امام صادق نیز در همین مجال فرمودند : چون بنده در این ماه بخشیده نشود باید تا رمضان آینده شکیبایی کند (و آیا در رمضان دیگر بخشیده شود یا نه نمی دانیم؟ و یایا تا رمضان دیگر زنده باشد یا نه باز هم نمی دانیم)  حضرتش فرمود مگر آنکه همراه حاجیان، وادی عرفه را درک نماید(در آن حال ؛ ممکن است مجال دیگری برای آمرزش وی باشد)

دوستان و عزیزان تبیانی ، جوانان و نوجوانان ، دختران و بانوان ، عمری است بس کوتاه ، بیائید غافل نباشیم ، بیائید قدر بدانیم ، بیایید خودمان باشیم، همان خودی که خدایش  در سوره روم آیه 30 گفت : فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا یعنی پس روى خود را با گرایش تمام به حق‏، به سوى این دین کن‏، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است‏.

 

تا دیگر لحظه های خوش یکتا پرستی بدرود


پاورقی ها

(1) ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت****صد شکر بر این آمد و صد حیف بر آن رفت. 

(2) سوره هود آیه 90 وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُود یعنی (و از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدار (بندگان‏) است‏.) 

(3) سوره نوح آیه 10

(4) سوره حدید آیه 16

(5)  سوره تحریم آیه 8 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ یعنی اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به درگاه خدا توبه‏اى راستین کنید، امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر (درختان‏) آن جویبارها روان است درآورد. در آن روز خدا پیامبر (خود) و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏گرداند: نورشان از پیشاپیش آنان‏، و سمت راستشان‏، روان است‏. مى‏گویند: (پروردگارا، نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى‏، که تو بر هر چیز توانایى‏.) 

(6) رسول گرامی اسلام "ص" بنابر نقلی

(7) سوره  احقاف آیه 4

(8) رسول گرامی اسلام "ص"

(9) خطبه شعبانیه پیامبر(ص)

(10) و عن ابی عبدالله علیه اسلام  قال : من لم یغفر له فی شهر رمضان لم یغفر له الی قابل الاّ ان یشهد عر فه؛(1)امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس درماه مبارک رمضان مورد رحمت خداوند واقع نگرددوبخشیده نشود ، تا رمضان آینده آمرزیده نمی شود ، مگر این که در سرزمین عرفه حاضر شود.


نوشته شده در شنبه 88/6/28ساعت 9:27 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4      >

:قالبساز: :بهاربیست:








تصاویر مذهبی;

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
کد جستجوگر گوگل

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس