تسلیم امر خدا باش - *به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*

امام محمد باقر

در کتاب کشف الغمة به نقل از کتاب نثر الدرر نوشته آبى آمده است: روایت‏شده که عبد الله بن معمر لیثى به امام باقر (ع) گفت: به من خبر رسیده که شما به (جواز) متعه فتوا داده‏اید؟ امام فرمود: خداوند در قرآن آن را روا شمرده و پیامبر (ص) نیز آن را سنت گزارده است و یارانش هم بدان عمل کرده‏اند. عبد الله گفت: عمر از متعه نهى کرده بود. امام فرمود: تو بر سخن دوستت (عمر) باش و من هم بر سخن رسول خدا (ص) مى‏مانم. عبد الله گفت: آیا تو خوشحال مى‏شوى از این که زنانت چنین کارى کنند؟ امام (ع) فرمود: اى احمق زنان را یاد نکرده است. کسى که در قرآن متعه را حلال کرده و آن را مجاز دانسته است از تو و از کسى که خود را به زحمت انداخت و آن را نهى کرد غیرتمندتر است. بلکه آیا تو خوشحال مى‏شوى که یکى از محارم تو در عقد نکاح مردمانى بیکاره و نادان از اهالى مدینه درآیند؟ گفت: خیر. فرمود: پس چرا حلال خدا را حرام مى‏شمرى؟ عبد الله گفت: حرام نمى‏شمرم، اما چنین کسى در خور و در شان من نیست. امام فرمود: خداوند کردار او را پسندیده مى‏داند و بدو تمایل مى‏کند و حورى را به همسرى او در مى‏آورد آیا تو از کسى که خداوند به او رغبت دارد تنفر دارى و از روى تکبر از کسى که همتا و هم شان حور بهشتى است استنکاف مى‏ورزى؟ آنگاه عبد الله خندید و گفت: گمان نمى‏کنم سینه‏هاى شما جز رستنگاه درختان علم جایگاه دیگرى باشد. میوه‏هاى این درختان از آن شما و برگهایشان از آن مردمان است.

 

حلم:

در کتاب مناقب آمده است: مردى از اهل کتاب به آن حضرت گفت: تو بقر (گاو) هستى؟امام گفت: خیر من باقر هستم. گفت: تو فرزند زنى آشپز هستى. امام گفت: آشپزى حرفه او بوده است. مرد گفت: تو فرزند زنى سیاه چرده زنگى و بدکارى هستى. امام پاسخ داد: اگر چنین که تو مى‏گویى بوده، خداوند او را بیامرزد اگر تو دروغ مى‏گویى خداوند ترا بیامرزد. 

 

تسلیم امر خدا بودن:

ابو نعیم در کتاب حلیة الاولیاء نقل کرده است: «محمد بن على (امام باقر) (ع) مى‏گفت: از خداوند آنچه را که دوست داریم درخواست مى‏کنیم پس هنگامى که چیزى را که نمى‏پسندیم حادث مى‏شود با خداوند عزوجل در آنچه که او دوست داشته است مخالفت نمى‏کنیم‏».
چه بد برادرى است کسى که در هنگام توانگرى تو را در نظر دارد و به هنگام تنگدستى رابطه‏اش را با تو قطع مى‏کند.

جود و بخشش:

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: آن حضرت با آن ویژگیهاى علمى و بزرگى و ریاست و اقامت که توصیف کردیم به جود در میان خاصه و عامه مشهور بود و با وجود کثرت عیال و وضعیت متوسط مالیش در کرم و بزرگوارى و احسان به همگان معروف بود. شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از ابو نصر از محمد بن حسین، از اسود بن عامر، از حنان بن على از حسن بن کثیر روایت کرده است که گفت: از نیازمندى خود و بى‏وفایى دوستانم در نزد آن حضرت گلایه کردم، امام (ع) فرمود: چه بد برادرى است کسى که در هنگام توانگرى تو را در نظر دارد و به هنگام تنگدستى رابطه‏اش را با تو قطع مى‏کند. آنگاه به غلامش فرمود: کیسه‏اى بیاور. در آن کیسه هفتصد درهم بود و فرمود: این را خرج کن و چون تمام شد مرا آگاه کن.

شیخ مفید همچنین مى‏نویسد: محمد بن حسین از عبد الله بن زبیر از عمرو بن دینار و عبد الله بن عمیر روایت کرده است

حضرت امام محمد باقر علیہ السلام

 که آن دو گفتند: ما هیچ گاه به دیدار محمد بن على نرفتیم جز آنکه نفقه و صله و پوشش ما را مى‏داد و مى‏گفت: این را پیش از آنکه به ملاقات من آیید براى شما آماده کرده بودم.

شیخ مفید مى‏گوید: ابو نعیم نخعى از معاویه بن هشام، از سلیمان بن دمدم روایت کرده است که گفت: ابو جعفر محمد بن على، پانصد تا ششصد و تا هزار درهم به ما مى‏داد و هیچ گاه از دادن صله به برادران و امیدواران و کسانى که به نزدش مى‏آمدند، خسته نمى‏شد.

در کتاب مطالب السؤول به نقل از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتاب معالم العترة آمده است: سلمى کنیز امام باقر (ع) روایت کرده است که برادران و دوستان امام باقر (ع) وقتى به نزد آن حضرت مى‏آمدند از پیش وى خارج نمى‏شدند مگر آنکه به آنان غذایى گوارا مى‏خوراند و لباسى نیکو بدیشان مى‏پوشانید و پولى به آنان مى‏بخشید. من درباره برخى از این کارها به او تذکر مى‏دادم اما آن حضرت مى‏فرمود: اى سلمى! بعد از انجام خوبى‏ها و وجود دوستان، در دنیا امیدى نیست. در روایت مطالب السؤول چنین آمده است: من به آن حضرت سخنانى مى‏گفتم تا از این رفتارش بکاهد اما ایشان مى‏فرمود: اى سلمى! دنیا جز به دیدار برادران و بخشش به آنها و انجام خوبیها، نیکو و خوشایند نیست.

 

کثرت صدقات:

صدوق در کتاب ثواب الاعمال از امام صادق (ع) روایت کرده است: پدرم از دیگر افراد خانواده‏اش مال کمتر و در مقابل، مخارج بیشترى داشت. او در هر جمعه یک دینار صدقه مى‏داد و مى‏گفت: صدقه در روز جمعه دو چندان مى‏شود همان گونه که خود روز جمعه بر روزهاى دیگر فضیلت‏بیشترى دارد.

 

شکوه و هیبت در دلها:

در مناقب از ابو حمزه ثمالى نقل شده است: «چون سالى که ابو جعفر محمد بن على (ع) در آن حج کرد، فرا رسید. هشام بن عبد الملک او را دید که مردم به سویش مى‏شتافتند. عکرمه پرسید: این مرد کیست؟ بر چهره‏اش نشان درخشان علم و دانش نقش بسته است. باید او را امتحان کنم. اما وقتى رو به روى امام قرار گرفت از ترس به لرزه افتاد و از عمل خود پشیمان شد و گفت: اى فرزند رسول خدا (ص) من در مجالس بسیارى، رویاروى کسانى مانند ابن عباس و غیر او نشسته‏ام، اما هیچ گاه حالتى که اکنون مرا فرا گرفته است، درنیافته بود. امام باقر (ع) به او فرمود: واى بر تو اى بنده شامیان! تو پیشاروى خانه‏هایى هستى که خداوند اجازه داده در آنها نام پاکش بلندى گیرد و یاد شود.

 

برگرفته از کتاب سیره معصومان جلد  5


نوشته شده در سه شنبه 88/9/3ساعت 8:9 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:








تصاویر مذهبی;

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
کد جستجوگر گوگل

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس