اسفند88 - *به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*

قرآن خوانی که پیامبر تنبیه اش کرد

قرآن

در کتاب گلزار اکبری گلشن 51 از ابوالوفاء هروی نقل نموده که گفت: من در مجلس پادشاه، قرآن می‌خواندم و ایشان استماع نمی‌نمودند و سخن می‌گفتند. پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را به خواب دیدم که رنگ مبارکش متغییر بود، فرمود: «اَتَقْرَءُ الْقُرْآنَ بَینَ قَوْمٍ وَ هُمْ یتَحَدَّثُونَ وَ لا یسْتَمَعُونَ وَ اِنَّکَ لا تَقْرَءُ بَعْدَ هَذا اِلّا ما شاءَ اللهُ.»

«آیا قرآن را برای کسانی می‌خوانی که با هم سخن می‌گویند و آن را نمی‌شنوند! تو بعد از این به سبب عدم رعایت ادب نتوانی خواند، مگر آنچه خدا بخواهد.»

بعد از آن بیدار شدم و گنگ شده بودم، امّا چون فرموده بود «الّا ماشاءالله» امید داشتم که زبانم آخر خواهد گشود. پس از چهار ماه در همان محلی که آن خواب را دیده بودم، باز رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را در خواب دیدم، فرمود:

«قَدْ تُبْتَ.» حتماً توبه کرده‌ای؟

گفتم: بلی یا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، فرمود:

«مَنْ تابَ تابَ اللهُ عَلَیهِ.»هر که به سوی خدا باز گردد خدا هم به مغفرت به او رجوع خواهد.

بعد از آن فرمود: زبان بیرون آور و با انگشت خود زبان مرا مسح کرد و فرمود:

هر گاه نزد قومی قرآن می‌خوانی پس ترک کن قرائت را تا هنگامی که گوش گیرند کلام خداوند را.

چون بیدار شدم زبانم گشوده بود.

منبع: گناهان کبیره، ج 2


نوشته شده در یکشنبه 88/10/20ساعت 12:33 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

«کریم زمانی» از 12 بار بازخوانی و سال‏ها تحقیق برای انتشار «ترجمه روشنگر قرآن کریم» می‏گوید

از «فیه ما فیه»

تا ریسمان رحمانیت خدا

کریم زمانی

درباره کاربردی ترین ترجمه قرآن

نام کریم زمانی که به گوش می‏رسد، شاید خیلی‏ها به یاد سلطان سخن و حکمت، مولانا جلال‏الدین، می‏افتند؛ به یاد «میناگر عشق» که به عنوان آخرین اثر این استاد مولوی شناس طبقات کتاب‏فروشی‏ها را مزین کرده است. اما استاد زمانی هشت سالی می‏شود که مداوم قصد تفسیر و ترجمه قرآن کرده و در این مسیر، حوادث بسیاری را پشت سر گذاشته است. زمانی 20 سال از عمر خود را برای تالیف شرح جامع و کامل مثنوی مولوی صرف کرد و شاید مولوی پلی شد برای گام نهادن او در راه عرفان و شناخت تا پس از آن، شوق همنشینی و نجوای کلام خداوند در وجودش آن‏چنان شعله‏ور شود که چندین سال را بی‏وقفه به تحقیق و پژوهش بپردازد؛ هر چند در به سرانجام رسیدن این پروژه، همسر و فرزند استاد زمانی هم‏ وی را همراهی می‏کردند. این موضوع از وسواس و دقتش در تدوین این اثر ماندگار کم نکرد؛ تا امروز، نسخه 1300 صفحه‏ای «ترجمه روشنگر قرآن کریم» در قطع رحلی، 12 بار بازخوانی شده و هر بار با دقت بیشتری نسبت به دفعات قبل مورد بررسی قرار می‏گیرد. همه اینها نشان می‏دهد که ترجمه روشنگر قرآن کریم با ترجمه و متنی ساده و قابل فهم و با دقتی مثال‏زدنی در اختیار علاقه‏مندان قرار می‏گیرد. با کریم زمانی گفت‏و گو کردیم تا کمی از جزئیات نحوه تالیف این اثر به یادماندنی سخن بگوید.

اقوال مفسران را در نهایت ایجاز آوردم؛ آن هم به صورت چکیده و نقل به معنی، نه به صورت رونویسی. رونویسی کار آسانی است ولی کار موجهی نیست چون خواننده را گیج و خسته می‏کند.

- هشت سالی است که به‏طور منسجم و مداوم، وقتتان را به تحقیق و پژوهش روی کلام خداوند معطوف کرده‏اید تا ترجمه روشنگر قرآن کریم حاصل شود. تا امروز کارتان به چه مرحله‏ای رسیده؟ فکر می‏کنم دیگر آماده انتشار است.

بله، بنده در این چند سال تمام توان و تلاشم را صرف این موضوع کرده‏ام. تا امروز آنچه را حاصل شده، 12 بار نمونه‏خوانی کرده‏ام؛ لفظ به لفظ و با دقت فراوان سعی کرده‏ام حتی کوچک‏ترین موارد را مدنظر قرار دهم. در مجموع می‏خواستم هر چه در چنته داشتم، رو کنم . اگر ضعف یا ضعف‏هایی دیده شود از کم کاری نیست از کم مایگی است...

- شنیده‏‏ام که در این مدت از همکاری و همراهی دوستانتان هم بهره برده‏اید؟

البته در این کار همسرم، شکوه السادات خوانساری نژاد و فرزندم، صالح همراهی‏ام کردند و تا جایی که در توانشان بود، از همکاری بامن دریغ نداشتند همکاران من خانواده‏‏ام بوده‏اند.

- وقتی قرار شد سراغ ترجمه و تفسیر قرآن کریم بروید. دلهره نداشتید؟ به هر حال کلام خداوند، کلامی قدسی است که اگر در آن خطا شود بار مسئولیت بزرگی بر دوش آدمی می‏گذارد...

مسلما انتقال معانی کلام خداوند، کاری حساس است؛ «کی تواند شد در این راه جلیل/ عنکبوت مبتلا هم سیر فیل؟!» اما عنایت حق تعالی، دشوارهای این مسیر را آسان می‏کند؛ «بی‏عنایات خدا هیچیم هیچ». خداوند در قرآن هم می‏فرماید: «والذین جاهدوافینا لنهدینهم سیلنا». تو مگو ما را بدان شه بار نیست/ با کریمان کارها دشوار نیست.

- پس این دلهره به مرور جای خود را به یقین و آرامش می‏دهد؟

یکی از پرتوهای عنایات حق این است که به انسان پشتکار و خستگی ناپذیری گرم می‏کند، شوق کار را در دل می‏انگیزد، اسباب کار را به اتم وجه فراهم می‏کند بنده چون هیچ کار و اشتغالی ندارم و حقوق بگیر جایی نیستم - جز بار گاه حق تعالی- و خودم را به کارهای متعدد مشغول نمی‏کنم، در مدت این سال‏ها به صورت تمام وقت و متمرکز کار کرده‏ام. در انجام این کار با کارهای دیگر تحقیقی، طبعاً و مزاجا آدم محتاط و شکاکی هستم. شکاک بودن در روابط اجتماعی، تعامل اجتماعی با خانواده و همسایه و دیگران، هر اندازه هم کوچک و ناچیز باشد، بسیار ناپسند و زشت است اما در امر تحقیق، بسیار پسندیده و بجاست.

- در واقع این نوع شک به گونه‏ای ادای دین به بزرگی و کلان بودن مبحث مورد مطالعه است؛ مثل قرآن.

دقیقا همین‏طور است. شک تحقیقی، امری خجسته است و باعث می‏شود انسان به حافظه‏اش تکیه نکند. چه بسا اشتباهات عجیبی که از بزرگان علم و دانش سر می‏زند، صرف آنکه به حافظه خود اعتماد کرده‏ و نیازی به رجوع ندیده‏اند! خدا را شاکرم که بنده در این کار، مانند کارهای گذشته‏‏ام، کثیرالرجوع بودم و حتی چند درجه شدیدتر (با خنده!)؛ چرا که هر چند این‏قدر کثرت رجوع داریم، باز هم دچار سهو و خطامی شویم، وای به وقتی که به صرف حافظه کتاب بنویسیم.

- از همه این ظرایف که بگذریم، داستان علاقه‏تان به آغاز این پروژه هم شنیدنی است. چه شد به چنین کاری مصمم شدید؟

قرآن کریم از آغاز نزولش تا امروز از امروز تا قیام قیامت، مورد توجه انسان است و طبعا هر کسی از زاویه‏‏ای به آن نگاه می‏کند. عده‏ای مجذوب الفاظ و آهنگ آن شدند و علم تجوید و ترتیل و قرائات را پدید آوردند و در این باب کتاب‏ها نوشتند، عده‏ای هم مبهوت بلاغت قرآن شده‏اند از طرفی، جمعی از جویندگان از زوایه احکام به آن اقیانوس معرفت وارد شدند. گروهی در پی کشف اعجاز عددی و نظم ریاضی آن حرکت کردند، جمعی قرآن را مایه ظهور زیباترین هنرها قرار دادند و انواع خوشنویسی‏ها را خلق کردند، گروهی هم شیفته انتقال معانی قرآن شدند و به راه ترجمه و تفسیر رفتند و به این ترتیب هر گروه و دسته‏ای خواستند تا گوشه‏ای از عظمت و شکوه آن را نشان دهند. این جویبار مبارک همچنان جاری است و تا نفخ صور هم می‏رود. ما هم خواستیم با جریان این جویبار هم قدم شویم و گمان کردیم شاید این سعی ناچیزمان برای شیفتگان قرآن مفید باشد.

- در جایی گفته بودید تلاشتان بر این است که شیواترین و کاربردی‏ترین ترجمه را ارائه دهید. چرا این موضوع برایتان اهمیت داشت؟

سعی کرد‏ه‏ام معانی را به زبان ساده و کوتاه انتقال دهم؛ تا خدا چه بخواهد. در واقع تلاشمان بر این بود تا وقتی فردی به سراغ این نسخه از ترجمه و توضیح آیات نورانی قرآن می‏رود – از کشاورز و کارمند گرفته تا یک متخصص و متبحر در امر کلام – بتواند بهترین استفاده را از آن ببرد نخواستم مردم را به مشکل بیندازم چرا که در اغلب موارد، معانی آیات قرآن به گونه‏ای است که درک آن از عهده هر فردی ساخته نیست و به آنها ترجمه‏های دشوار گفته می‏شود.

- شما ترجمه مفاتیح را هم در پیشینه کاری‏تان دارید. با توجه به آنچه گفتید، در ترجمه اخیر به همان شیوه گذشته کار کردید یا آنکه سراغ شیوه‏ای جدید رفتید؟

«زنده مفاتیح» را 20سال پیش کار کرده‏ام. مسلما در این 20 سال، مانند دیگران تجربه بیشتری اندوخته‏ام. در ترجمه مفاتیح یکی از توجهاتم این بود که ادبیات فاخر دعا، قربانی نشود چون ادبیات ادعیه معصومین(علیه‏السلام) بسیار فخیم و حساس است نثر ترجمه این متون هم حتی‏المقدور باید فاخر و روان باشد. نثر معیار ترجمه این نوع متون نباید از سنخ «نثر معیار عرفی» باشد چون در این صورت شکوه متن را ساقط می‏کند. ترجمه باید از نوع «نثر معیار ادبی» انتخاب شود؛ به علاوه نه عربی گرا باشد و نه عربی گریز یا حتی عربی ستیز در واقع نه نثر سبک و روزمره شایسته این متون است و نه نثرهای مهجور و مغلق قدیمی؛ «کان بین ذلک قواما».

- پژوهش در کلام آسمانی قرآن، پژوهشگر را متوجه نکات حساس و ظریفی می‏کند که خوانندگان عادی قرآن به آن توجهی ندارند. آیا نکته یا نکاتی را در این باره به خاطر دارید که بیان کنید؟

قرآن کریم ریسمان رحمانیت خداوند است که از آسمان الوهی به سوی چاه دنیا آویخته شده تا انسان، یوسف جان خود را که در ظلمات ناسوت حبس شده، به کمک این ریسمان‏ هدایت از این چاه ظلماتی نجات دهد اما ممکن است کسی (به قول مولانا) این ریسمان را بگیرد و برعکس عمل کند؛ یعنی به جای اینکه بالا بیاید، برود ته چاه! این دیگر مربوط به خودش است که شخص بخواهد هوای نفس خود را به این کتاب حکیم تحمیل کرده و متوجه نکته‏های دقیق آن نشود که در این صورت همین حالت پیش می‏آید؛ «از خدا می‏خواه تا زین نکته‏ها/ در نلغزی و رسی در منتها/ زانکه از قرآن، بسی گمراه شد/ زان رسن قومی درون چاه  شد/ مر رسن را نیست جرمی ای عنود/ چون تو را سودای سر بالا نبود!»

- منظور، ضرورت خلوص نیت فرد برای مراجعه به آیات قرآن است...

درست است که شرط لازم فهم آیات را دانستن مقدماتی همچون صرف و نحو وعلم بلاغی و قصص و ... دانسته‏اند اما شرط نهایی یا به قول معروف، فوت آخر کوزه‏گری، آمادگی درون برای قبول هدایت و فهم درست است؛ «هدی للمتقین»، «و انه لذکری لمن کان له قلب». قرآن نامحرمان را نمی‏پذیرد، باید درون صاف و بی غرض باشد؛ «چون غرض آمد هنر پوشیده شد.» به قول ملاصدرا خیلی‏ها از حروف قرآن جز سیاهی مرکب نمی‏بینند ولی وقتی درون پاک شد، قرآن را جز نور نمی‏بینند؛ «تا گریزد هر که بیرونی بود».

- اشاره جالبی کردید؛ اینکه قرآن به نامحرمان رخ نشان نمی‏دهد.

درست است قرآن از نامحرمان حجاب می‏گیرد و خود را می‏پوشاند. «عروس حضرت قرآن، نقاب آنگه براندازد/ که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا» مولانا هم در «فیه‏ ما فیه» گفت: قرآن همچون عروس است که رخ به نامحرمان نشان نمی‏دهد. حجاب این عروس معنی، همان الفاظ و کلمات است. آنان که به قصد طعن و لجاجت یا هواهای نفسانی سراغ کلمات قرآن بروند، از مشاهده عروس معنی محروم می‏شوند؛ «چون‏که نامحرم در آید از درم/ پرده در پنهان شوند اهل حرم/ ار در آید محرمی دور از گزند/ بر گشایند از ستیران روی‏بند.

- اگر قرار باشد یکی از مهم‏ترین ویژگی‏های کار روی ترجمه و تفسیر قرآن را در مدتی هشت ساله در نظر بگیریم، باید به تحقیق و تفحص و بررسی در آن توجه کنیم. در این باره کمی توضیح دهید که چرا این‏قدر زیاد!

بیش از ده تفسیر مرجع و دسته اول و معتبر را مستند کار قرار دادم. منابعی که بسیار شناخته شده‏اند؛ مانند تبیان، مجمع‏البیان، کشاف و ... از تفاسیر معاصر هم منابعی چون فی ظلال، المیزان و نمونه را مورد استفاده قرار دادم. آیه به آیه و واژه به واژه به تفاسیر رجوع کردم و از خودم چیزی نگفتم. هر جا ضرورت پیش آمد، اقوال مفسران را در نهایت ایجاز آوردم؛ آن هم به صورت چکیده و نقل به معنی، نه به صورت رونویسی. رونویسی کار آسانی است ولی کار موجهی نیست چون خواننده را گیج و خسته می‏کند. این کار به صورتی تدوین شده که عموم علاقه‏مندان مطالعات قرآنی می‏توانند از آن به آسانی استفاده کنند ولی در عین حال، اهل فن هم از رجوع به آن بی‏بهره نخواهند شد. خلاصه کلام اینکه این اثر، جمع میان تحقیق علمی و ساده‏نویسی است؛ «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».

- کار روی قرآن، قطعا عنایات بسیاری را در زندگی آدمی جاری می‏کند. برای شما کدام اتفاق، مهم‏تر از سایر عنایات خداوند بود؟

وقایع اتفاقیه بسیار داشته‏ایم در اوایل سال 1384 بود که بر اثر غلیان فشار چشم برای یک هفته نابینای مطلق شدم. فشار چشم نباید از 20 درجه بالاتر رود اما برای چشمان من این مقدار حتی از 50درجه هم فراتر رفته بود، به طوری که اصلا قادر به دیدن هیچ چیز نبودم. حدود یک ماه به دلیل این فشار و دید بسیار ضعیف از کار جدا افتادم اما به لطف و عنایت پروردگار به مرور زمان بینایی‏ام بازگشت. دو سه ماه گذشت تا بینایی چشمانم به حدنصاب رسید حمداوشکرا.

 

(ان شاء الله در شماره آتی نوشتار حاضر، متنی برگزیده از "ترجمه روشنگر قرآن" را خواهید خواند که برای نخستین بار و به طور اختصاصی از سوی مجله قرآنی آیه منتشر شده است)

بنت‏الهدی صدر، مجله قرانی آیه


نوشته شده در یکشنبه 88/10/13ساعت 7:19 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |


ببخشین کمی دیر این پست رو گذاشتم آخه سرم شلوغ بود.فقط 10 روز دیر گذاشتم...(جلوی ضرر رو هر وقط بگیری منفعته)


جهت دیدن ویژه نامه اینجا کلیک کنید


اللهم صل علی محمد و آل محمد


 


نوشته شده در سه شنبه 88/10/8ساعت 6:46 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

ویژه نامه ی امام سجاد


جهت دیدن ویژه نامه اینجا کلیک کنید


اللهم صل علی محمد و آل محمد



نوشته شده در سه شنبه 88/10/8ساعت 6:46 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |


نام : حسین (سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است )
کنیه :ابو عبد اللّه

لقب : خامس آل عبا، سبط، شهید، وفى ، زکى
پدر : حضرت على بن ابى طالب (ع )
مادر: حضرت فاطمه (س )
تاریخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى
مکان ولادت : مدینه
مدت عمر : 57 سال
علت شهادت : پس از روى کار آمدن یزید، امام که او را نالایق  میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند.
قاتل : صالح بن وهب مزنى ، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجرى
مکان شهادت و دفن : کربلا

سال از دوران کودکى را در زمان حیات پر برکت رسول خدا (ص ) سپرى نمود. او شجاعترین امت حضرت محمد (ص ) بود و شجاعت حضرت محمد (ص ) و حضرت على (ع ) در ایشان جمع بود.
خداوند در تربت ایشان شفا، و در داخل حرم امام حسین (ع ) استجابت دعا را قرار داده است . پیامبر (ص ) در حقش فرمود: احب اللّه مَن احب حسینا یعنى : خداوند دوست میدارد کسى را که حسین را دوست بدارد. پیامبر(ص ) در حق او و برادر گرامى اش امام حسن (ع ) فرمود: دو فرزند من حسن و حسین پیشوایان امت مى باشند خواه زمام امور به دست بگیرند و یا نگیرند.
پس از شهادت امام حسن (ع ) در سال 50 هجرى ، امام حسین (ع ) عهده دار امر امامت گردید. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه و قتل و کشتار شیعیان به ویژه، در سال 60 هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن(ع)، پسرش یزید را به جاى خود قرار داد. یزید فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. او علناً مقدسات اسلامى را زیر پا مى گذاشت و آشکارا شراب مى خورد. امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست .
یزید نامه اى به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین (ع ) براى یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. امام (ع ) که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند. در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین (ع ) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام حسین (ع ) نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و بسیار حیله گر و بى رحم بود، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند.
در نتیجه عبیداللّه ، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به شهادت رسانید. هنگامى که در ابتدا مردم کوفه با مسلم بیعت کردند، مسلم نامه اى به امام حسین (ع ) نوشت و به ایشان اطلاع داد که به کوفه بیاید. امام حسین (ع ) با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکى کوفه بود که خبر پیمان شکنى مردم کوفه و شهادت مسلم را آوردند. عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام حسین (ع ) و همراهانش فرستاد. و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام نمود. او به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر امام حسین (ع ) را به شهادت برساند او را حاکم رى خواهد کرد.
عمر بن سعد که به طمع حکومت رى به کربلا آمده بود از هیچ ستمى فروگذار نکرد. دستور داد امام حسین (ع ) و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام حسین (ع ) که از شجاع ترین افراد بودند روز دهم محرم (عاشورا) در حالى که بیش از 72 تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام زمان خود یعنى امام حسین (ع ) با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند. حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین (ع ) را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید.
واقعه کربلا گرچه از نظر زمان کوتاه بود و تنها یکروز از صبح تا عصر به طول انجامید اما لحظه لحظه آن درس شهامت و ایثار و فدا کارى ، ایمان و اعتقاد و اخلاص بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد. خون هاى مطهر امام حسین (ع ) و یارانش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم آورد.
امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال 61 هجرى ، در سن 57 سالگى در کربلا به شهادت رسید. مرقد ایشان و برادر فداکارش اباالفضل و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد.


نوشته شده در پنج شنبه 88/9/26ساعت 12:17 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

دیوار چین بود که نگذاشت ما شیعه شویم

"دیوار چین بود که نگذاشت ما شیعه شویم" این تعبیری بود که دکتر "حسن تونو" در گفتگوی خود با خبرنگار "شیعه آنلاین" داشت. شاید اصلا نام دکتر "تونو" را نشنیده باشید. او هم  از تبار دکتر "تیجانی سماوی" و دکتر "عصام العماد" است که نام آنها حتما تا حدودی به گوشتان خورده است. دکتر "تونو" در گذشته سنی شافعی بوده، بعد به وهابیت رو می‌آورد و با تحقیق و پژوهش با مذهب حقه تشیع آشنا و شیعه می‌شود. به رغم اینکه او هنوز هم نمی‌تواند خوب فارسی صحبت کند اما مصاحبه او شنیدنی است. وی که در حال حاضر مشغول فراگیری علوم دینی در حوزه علمیه قم است، اینطور از شیعه شدنش می گوید ...

تونو

ابتدا کمی از خودتان بگوئید ..

من اهل اندونزی هستم که ده ساعت با کشور ایران فاصله هوائی دارد. نام من "حسن" است و به "حسن تونو" شهرت دارم ولی هنوزم که هنوز است نحوه و تلفظ من نسبت به زبان فارسی ضعیف است. در اندونزی وکلا کشورهای شرق آسیا که اکثرا مسلمان اند البته سنی! این سنی بودنشان مبنی بر مخالفت و عناد با شیعه نیست بلکه به خاطر این است که حرف حق را نشنیده‌اند. نه تنها حرف حق که همین اسم شیعه. "ش ی ع ه" به گوش ما هم نرسیده بود و نرسیده است. من در آن زمان که دانشجو بودم اینها را نمی‌دانستم چه رسد به مردم عام! لذا این سنی بودن که بیشترین گروه مسلمانان را نسبت به شیعیان تشکیل می‌دهد، به خاطر مخالفت نبوده بلکه بخاطر عدم وصول حرف حق به گوش مسلمانان جهان بوده است و اتفاقی نیز نبوده است؟! چرا؟ چون رفتار و اعمال خلفای اولین و حتی مثل بنی امیه ها و بنی عباسی ها و حتی علماء سنی، دیواری درست کردند که حرف اهل بیت را نمی شد از آن طرف دیوار شنید!  و این شوخی نسیت! که تقریبا هزار و دویست سال است که هیچ چیزی به گوش ما نمیرسد. دیواری که مانند دیوار چین به همان طول و عرض ما را محاصره کرده بود! چه از نظر فرهنگی، اجتماعی و یا معنوی. این دیوار و سد طوری بود که نه تنها حرفی از آن طرف به گوش ما نمی رسید که تصور آن هم برای ما محال بود. یعنی ما حتی نام امام رضا، کربلا و حتی نام دوازده امام و چهارده معصوم را هم نشنیده بودیم! ولی بحمدلله بعد از انقلاب ایران این دیوار خراب شد. نه تنها خراب شد بلکه تکه تکه شد. و حرف و اسم شیعه و کربلا و امامان و... و حتی براهین ولایت حضرت علی(ع) به گوش جهانیان رسید. شما می بینید که در اندونزی بعد از انقلاب ایران هر سال هزار نفر شیعه می شوند! و این بخاطر کم بودجه داشتن شیعیان است. که اگر بودجه بیشتری در اختیار شیعیان قرار گیرد، مردم استقبال بیشتری از تشیع می کنند. چون حقایق برایشان روشن می‌شود! الان که 30 سال از انقلاب می‌گذرد، قریب به 30 هزار مسلمان، شیعه شده اند. (معادل 30سال انقلاب ایران!) از طرفی دیگر، کتب های منتشر شده که مطالب و عقاید را به طور خوبی توضیح داده اند، در اندونزی و اینطور کشور ها خوب مخاطبانی را به خود جذب کرده است. بدون اینکه مردم بدانند نویسندگان آنها افرادی شیعه مذهب هستند! مثل کتب شهید بهشتی یا شهید مطهری. که تاثیر به سزایی در افکار مردم داشته است.

مردم استقبال بیشتری از تشیع می کنند. چون حقایق برایشان روشن می‌شود! الان که 30 سال از انقلاب می‌گذرد، قریب به 30 هزار مسلمان، شیعه شده اند

در اندونزی چه مذهبی رایج است؟

230یا 240 میلیون نفری که در اندونزی ساکن اند، سنی شافعی هستند. در واقع چهار دسته شاخص اهل تسنن بنام های زیر است: حنبلی، حنفی، شافعی و مالکی. در سال 1916 بود که وهابیت تبلیغ خود را آغاز کرد که هزینه های چند میلیاردی را صرف اشاعه فرهنگ خود کرد. در آن سال، نیم میلیون نفر، وهابی شدند. من همیشه در سخنرانی هایم، وهابی ها را بر سه دسته تقسیم می کنم.

دکتر برای مخاطبان بفرمائید اهل سنت با وهابی ها چه تفاوتی دارند؟

خیلی خوب اشاره فرمودید. مذهب شافعی، فرهنگشان مانند شیعه است. یعنی زیارت قبور دارند، دعا و توسل دارند و از این قبیل. شیعیان، اول به امامان معصوم توسل دارند بعد بر امام زادگان و بعد از آنها، علماء و بزرگان هستند که مورد توسل مردم قرار می‌گیرند. ولی شافعی ها فقط بر اولیاء خود این توسل را دارا هستند. اما وهابی ها می‌گویند: بوسیدن قبور، بدعت است! توسل بدعت است! حال بدعت یعنی چه؟ بدعت، یعنی چیزی که در دین اضافه شود. و در اسلام خیلی منفور است! در روایت آمده است که اگر چیزی در دین اضافه شود، نامش بدعت است. و هر بدعتی باطل است و شافعی می‌گوید: این بدعت ها حسنه است. خوب است! وهابی‌ها می‌گویند: بدعت، بدعت است! حسنه و غیر حسنه ندارد! و می‌گویند: تا از این بدعت ها دست بر نداری، نمی‌توانی وهابی شوی؟! آنان (وهابی‌ها) معتقدند که آیا این بدعت ها در قرآن آمده یا نه؟ پس اگر در قرآن نیامده (مثل بوسیدن قبور و توسل و شفاعت) این بدعت است! و اتفاقا در روایات اهل تسنن، هیچ گونه روایتی مبنی بر این موضوعات نبود! یعنی ما هیچ گونه جوابی نداشتیم که به وهابی ها بدهیم! لذا بعضی از بزرگان بررسی کرده اند که این فرهنگ توسل و بوسیدن قبور و... از کجا آمده ؟ و نتایج نشان داده که از فرهنگ شیعه این برداشت ها شده است! و شافعی ها بعضی از فرهنگ های شیعه را برداشته اند و در مذهب شافعی اضافه کرده اند! مثلا وهابی‌ها قرآن خواندن برای اموات را بدعت می‌دانند. ولی شافعی ها برای انجام کار خود دلیلی نداشتند! نه آیه ای بود! نه روایتی و نه حدیثی! و نوجوان نوزده ساله ای مثل من که این نتایج را مشاهده کردم، به وهابیت روی آوردم! البته نام وهابیت در منطقه ما "محمدیه" بود! یعنی نام پیامبر اکرم بدون بدعت! نام محمد بدون هیچ بدعت و اضافه ای! لذا مردم و خیل جوانان به وهابیت روی آوردند! و تفکر وهابیت هم بر این بود که اگر در قرآن جیزی آمده، پس درست و قابل اجراست و اگر در قرآن نیامده است ، بدعت در دین است!

شما شیعیان چه چیزی دارید که ما، نداریم؟ من هم به او جواب دادم، مهم این نیست که شما چیزی ندارید! مهم این است که ما مستغنی و بی‌نیاز از شمائیم!

بعد از اینکه شما به وهابیت روی آوردید ، جرقه شیعه شدن شما از کجا نشات گرفت؟

قبل از پاسخ به سوال شما من به توضیح جواب سوال قبل می‌پردازم. همان تقسیم بندی وهابیت. البته این تقسیم بندی را خودم کرده‌ام! وهابی‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند: سیاسی که دارای حکومت است. سیاسی که دارای حکومت نیست. فرهنگی. وهابی های سیاسی که دارای حکومت اند، مانند: عربستان سعودی. که در واقع در این گروه مسولین آن اصلا هیچ گونه اعتقادی به عقاید خود ندارند ولی برای دوام خود، خود را اسلامی معرفی می‌کنند. و شاید اصلا نمازخوان نباشند! من در اندونزی، وقتی با اینها همنشین می شدم و گفتگو می کردم، می‌گفتم: حکومت اسلامی، حکومتی نیست که فقط برای دزدی، دستی قطع کند و یا مثلا برای زناکار حد شرعی شلاق در نظر بگیرد! اینها هست ولی کافی نیست! رئیس حکومت باید پایبند به عقایدش باشد! یعنی دارای اعتقاد باشد! و آنها همچنان بر حرف خود پافشاری می‌کردند! اما دومین دسته، وهابی‌هائی که دارای حکومت نیستند مانند: القاعده. که حتی خون دیگران را حلال می‌کنند. و دسته سوم وهابی فرهنگی. اینها فقط به تبلیغ دین خود می پردازند و کاری به سیاست ندارند. به اشاعه فرهنگ خود و انتشار کتب، پوستر و... می‌پردازند. و من از طریق پژوهش و تحقیق به مذهب تشیع راه پیدا کردیم. من وقتی با شیعیان برخورد کردم، روایت های زیادی مبنی بر جواب سوال های ما داشتند که آنها را تکمیل می‌کرد! و آنجا بود که با دریافت حقایق، شیعه شدم! یکی از علمای شافعی به من گفت: شما شیعیان چه چیزی دارید که ما، نداریم؟ من هم به او جواب دادم، مهم این نیست که شما چیزی ندارید! مهم این است که ما مستغنی و بی‌نیاز از شمائیم! و بعد گفتم حالا چه می‌خواهید؟ گفت ما روایتی مبنی بر خواندن قرآن و دعا برای مردگان نداریم! من چون تازه شیعه شده بودم، اطلاع کافی نداشتم! بعد خود کتابی را باز کرد که از امام جعفر صادق(ع) روایتی نقل شده بود مبتنی بر همین سوال که من هم تعجب کردم!

پس در واقع چون اهل سنت جواب قطعی برای سوالشان به وهابیت ندارند، به این آئین در می‌آیند! و بر این باورند که وهابیت دین حق است و این را می‌پذیرند؟ اینطور نیست؟

البته که همینطور است!

اما هنوز ما نفهمیدیم ماجرای دقیق شیعه شدن شما را !

من همانطور که گفتم در نوزده سالگی وهابی شدم! مخلصا هم وهابی شدم. نه از روی عناد با شیعه! چون به خیال خودم دین حق و حقیقت بود!  البته، من جزء گروه اخوان المسلمین بودم! در اندونزی، حجاب ممنوع است! حتی حرف زدن در رابطه با حکومت اسلامی نیز، جرم است! و این در صورتی است که اکثرا مسلمانند. ما با انقلاب ایران شاد شدیم! چون فتح بابی بود برای ما ! چون آن موقع بود که بر کشورهای اسلامی تاثیر بسزایی داشت و مادر و خواهر و ناموس ما توانستند با حجاب کامل ظاهر شوند! اما در حمله صدام به ایران، ما بسیار متاثر شدیم! در حالیکه وهابی بودیم! بعد من سال ?? برای کمک به جنگ ایران، به این کشور آمدم و به پدر و مادر خود هم چیزی نگفتم! و تا چهار سال، نمی دانستند که من در ایران هستم! و نامه هایم را به دوستانم می‌فرستادم تا آنها به خانواده ام اطلاع دهند! من آمدم تا کمک کنم به جنگ! چون خیال می کردم جوانان برای جنگ اقدامی نمی‌کنند. و آنموقع خجالت کشیدم که دیدم صف طولانی برای جبهه در مقابل چشمانم است! من در برخوردم با شیعیان مجبور شدم تا تحقیق کنم و دین خود را اثبات کنم! اما وقتی خود را خالی از حقیقت دیدم، شیعه شدم! من شش ماه هر روز با همکلاسی های مبارزه، مناظره و مجادله داشتم و فقط مضاربه نکردم! و بعد از شش ماه به حقیقت تشیع پی بردم.

راستی چرا اهل سنت و وهابیت به امامت حضرت علی اشکال وارد می‌کنند و خلفا را جانشین می‌دانند؟

در نظر اهل تسنن، اهل بیت دارای مقام بالائی هستند و جزء بزرگواران دین یاد می‌شوند! متفکران و والامقامان! آنان، معلم، مرشد و پیر طریقت اند! در واقع زندگی اهل تسنن بر دو پایه واقع شد. اول: چون خلافت اولی و دومی و سومی را دیدند و چون بر این آئین استوار ماندند، دیگر سوال نکردند! بعد از این ها هم بنی امیه و بنی عباس آمدند!  دوم: عدم شناختن و عدم فهم ضرورت وجود انسانهای معصوم بعد پیغمبر بود که باعث چنین وضعی شد.

اهل سنت در رابطه با هجوم به بیت حضرت زهرا چه نظری دارند؟

اهل سنت این فرهنگ غلط را دارا هستند که ماجرای از قبل اتفاق افتاده را مثل ماجرای فدک، به خدا می سپارند. و ارزشی برای اتفاقی که قبلا افتاده قائل نمی‌شوند! حتی در صحیح بخاری که برای سنی ها بعد از قرآن قرار دارد، آمده است که: پیغمبر خدا ایستاده اند در آخرت و اصحاب می آیند و می‌گویند: ما تشنه هستیم. ما را سیراب کنید! پیغمبر می‌خواهد به آنان آب دهد اما خدا دستور می‌دهد به اینها آب نده! پیغمبر می‌گوید: اینان در زمان من جزء اصحاب بودند چرا آنان را سیراب نکنم؟ خدا می‌گوید: نه! وقتی تو از دنیا رفتی، آنان حق تو را پایمال کردند و بر خاندان تو ستم کردند! لذا مثلا اقوالی مثل غصب فدک و دعوای ابابکر و حضرت زهرا(س) در صحیح بخاری آمده ولی آنان برای ما توضیح نمی‌دادند و آنان را پوشیده می‌گذاشتند و ما را مطلع نمی‌کردند.

دکتر تونو از اینکه وقت خود را به ما اختصاص دادید، متشکرم! به امید اینکه در پناه اهل بیت، همیشه سربلند و پایدار باشید.

گفتگو از: علیرضا پورمشیر - خبرنگار افتخاری "شیعه آنلاین


نوشته شده در چهارشنبه 88/9/25ساعت 9:51 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

روز اخراج آدم از بهشت!!

کبوتر هبوط آسمان

هبوط!

داستان هبوط را شنیده اید؟! هبوط پدر و مادر در برزخ زمین تا روزی واپسین!

آن روز که شیطان گفت راه سعادت و ابدیت در خوردن میوه ممنوعه است، پدر هرگز گمان نمی کرد که ابلیس فریبکار باشد. آن ها هر دو از آن خوردند و شد آنچه نباید می شد و....

هبوط داستان هر روز زندگی فرزندان آدم است!

اگر خداوند آدم را از بهشت اخراج کرد،

اگر خداوند استغاثه آدم و شفاعت شفیعان آدم را پذیرفت،

اگر خداوند با توبه او زمین را مزرعه رشد برای رسیدن به آخرت قرار داد،

و هزاران اگر دیگر،

مقصود جز این نبود که فرزندان آدم سنت زندگی در زمین را بیاموزند!

جز این نیست که سعادتمند شدن و زندگی ابدی داشتن مفطور در سرشت همه آدمیان است و همه فرزندان آدم می خواهند در عاقبت امر سعادتمند گردند اما...

یاد بگیرند که خدایی که مهربان ترین مهربانان است هرگز آنچه را که سعادت آن ها باشد از ایشان دریغ نمی کند. پس اگر میوه ای ممنوعه شد دلیلش آن است که با خوردن آن زشتی ها آشکار می گردند و اگر عملی حرام شد دلیلش آن است که گمراهی و دنبال دارد.

فرزندان آدم باید یاد بگیرند که استغاثه به درگاه خداوند پذیرفتنی است و تنها با دعاست که کلیدهای حل مشکلات بدست می آیند: الدعا مخ العبادة؛  دعا مغز عبادت و بندگی پروردگار است. پس فرزندان آدم باید بیاموزند که دعا و ابراز بندگی نمایند.

آن ها باید یاد بگیرند که اگر بخواهند دعایشان زودتر و بهتر استجابت شود باید آبرومندان و شفیعانی نیکو را با خود همراه نمایند.

 اگر میوه ای ممنوعه شد دلیلش آن است که با خوردن آن زشتی ها آشکار می گردند و اگر عملی حرام شد دلیلش آن است که گمراهی و دنبال دارد

 خداوند شفاعت شفیعان را آدم پذیرفت پس شفاعت این شفیعان در حق فرزندان آدم نیز رواست. شفیعانی که آدم خداوند را به ایشان فسم داد و گفت:یا حمید بحق محمد(ص) و یا عالی بحق علی(ع) و یا فاطر السموات و الارض بحف فاطمه الزهراء(س) و یا محسن بحق الحسن (ع) و یا قدیم الاحسان بحق الحسین(ع) و خداوند توبه آدم را به حق بهترین بندگانش پذیرفت و آدم و فرزندانش را تا ابد وامدار ایشان گردانید.

پدر توبه کرد و کمر همت بست تا در مزرعه زمین بکارد و تلاش کند تا در روزی واپسین از این برزخ رهایی یابد و به دار قرار و سعادت ابدی بازگردد. پس فرزندان آدم باید بیاموزند که سنت زندگی در زمین جز این نیست که باید از زشتی ها دوری کنند و با تلاش و سعی بسیار در راه آبادانی و بهبودی گام بردارند. اگر هم غفلتی کردند باب توبه مفتوح است و دعا و شفاعت شفیعان واقعی کارساز.

هبوط! داستان هبوط را شنیده اید؟! هبوط پدر و مادر در برزخ زمین تا روزی واپسین! ...و هبوط داستان هر روز زندگی فرزندان آدم است!

فرزندان آدم الفبای زندگی در زمین را با عبرت از زندگی پدر و مادر خود می توانند بیاموزند و از لحظه لحظه های زندگی والدین شان درس بگیرند. فرزندان آدم باید چنین باشند اما...

داستان فریب خوردن پدر و مادر از دروغگویی ابدی هر روز در زمین تکرار می شود.

اگر ابلیس آن ها را فریب داد و سعادت ابدی را که به دنبال آن بودند در آن میوه ممنوعه معرفی کرد، فرزندان آن ها هر روز خروارها میوه ممنوعه از دست فرزندان شیطان می گیرند و به امید خوشبختی و نیک روزی آن را گاز می زنند!

فرزندان آدم از زندگی پدر عبرت نگرفته اند وگرنه فریب ابلیس و فرزاندانش را نمی خوردند. جز این نیست که سعادتمند شدن و زندگی ابدی داشتن مفطور در سرشت همه آدمیان است و همه فرزندان آدم می خواهند در عاقبت امر سعادتمند گردند اما بسیاری از آن ها سعادت و راه خوشبختی را اشتباه می روند و به سرانجامی نیک نمی رسند چراکه فرمود: و العاقبة للمتین: پرهیزگارانند که سرانجامی نیکو دارند، دلبستگان دنیا که به جای کار و تلاش در مزرعه دنیا بر روی آن خزیده اند و چنگال در خاک ها فرو برده اند، فرجامی جز شقاوت نخواهند داشت. آن ها گروهی از فرزندان آدمند که شهوات و غضب عقل شان را زایل نموده و از اندیشیدن به عاقبت خویش بازمانده اند در حالی که اگر عاقبت اندیش بودند با تدبر و تعقل عاقبتی نیک برای خویش رقم می زدند و وابسته خاک نمی شدند بلکه به دنبال افلاک بودند. در حقیقت این انسان ها گم کرده ای دارند که سبب شده است حیات شان بی معنی باشد و هدفش پیدا نشود.( ما در ادامه به مقوله مهم هدف در زندگی بشری خواهیم پرداخت.)

و این چنین زندگی فرزندان آدم در زمین ادامه دارد....

و هبوط داستان تکرار شونده همیشه تاریخ است و ادامه دارد...

منابع مآخذ

1-قرآن کریم

2-مفاتیح الجنان

3-مجموعه سخنرانی های حضرت آیت الله مجتبی تهرانی

4-تفسیر المیزان ج 8

5-نهج الفصاحة

6-اسرار الآیات ملاصدرای شیرازی

7-دفتر عقل و آیت عشق غلامحسین ابراهیمی دینانی

رادفر


نوشته شده در چهارشنبه 88/9/25ساعت 9:48 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

مقام معظم رهبری در دیدار طلاب و اساتید حوزه‌های علمیه:

اهانت به امام نتیجه قانون شکنی‌ و دل خوش کردن به تشویق‌ رسانه‌های بیگانه بود

 چرا هنگامی که سران ظلم و استکبار که مظهر آن امریکا، فرانسه و انگلیس است از آنها حمایت می‌کنند، متنبه نمی شوند؛ چرا هنگامی که افراد فاسد فراری و سلطنت طلب و توده‌ای از آنها حمایت می‌کنند، به خود نمی‌آیند و متوجه نمی‌شوند که مسیر آنها غلط و اشتباه است؟

به گزارش تبیان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیروز یکشنبه در آستانه ماه محرم در دیدار هزاران نفر از طلاب، روحانیون، فضلاء ، اساتید حوزه های علمیه و جمعی از ائمه جماعات مساجد تهران، در سخنان بسیار مهمی، تبلیغ صحیح را ایجاد روشنگری و شاخص سازی در جامعه بخصوص

مقام معظم رهبری

 در دوران فتنه دانستند و با اشاره به قضایای بعد از انتخابات بویژه اقدام اخیر دشمنان ملت ایران در اهانت به امام راحل (ره)، از حضور آگاهانه مردم در صحنه، قدردانی و همه آحاد مردم بویژه دانشجویان را به آرامش دعوت و خاطرنشان کردند: این بنای استوار که هندسه آن الهی است و بنای آنهم با دست یک مرد الهی پایه‌ریزی شده و بقای آن نیز به پشتوانه یک ملت الهی است، استوار خواهد ماند، و مخالفان آن به اهداف خود نخواهند رسید.

*بعد از انتخابات، متأسفانه عده‌ای قانون شکنی، و ایجاد اغتشاش کردند

ایشان در تبیین نقش تبلیغ و روشنگری صحیح در دوران فتنه به قضایای بعد از انتخابات اشاره کردند و افزودند: بعد از انتخابات، متأسفانه عده‌ای قانون شکنی، و ایجاد اغتشاش کردند و زمینه‌ای را به وجود آوردند که دشمنِ مأیوس و ناامید، جان بگیرد و آنقدر جسارت پیدا بکند، که در مقابل چشم انبوه دانشجویان علاقه‌مند به امام، انقلاب و نظام اسلامی به امام (ره) اهانت کند.

بعد از انتخابات، متأسفانه عده‌ای قانون شکنی، و ایجاد اغتشاش کردند و زمینه‌ای را به وجود آوردند که دشمنِ مأیوس و ناامید، جان بگیرد و آنقدر جسارت پیدا بکند، که در مقابل چشم انبوه دانشجویان علاقه‌مند به امام، انقلاب و نظام اسلامی به امام (ره) اهانت کند.

*اهانت به امام نتیجه قانون شکنی‌ها و دل خوش کردن به تشویق‌های رسانه‌های بیگانه بود

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: این اهانت بزرگ، نتیجه آن قانون شکنی‌ها و دل خوش کردن به تشویق‌های رسانه‌های بیگانه بود و حالا که این خطاها و کارهای اشتباه انجام شده، برای پنهان کردن آن، به فلسفه بافی و استدلال تراشی روی آورده‌اند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای اینگونه فلسفه بافی‌ها بعد از خطاهای مکرر را عامل اصلی فتنه و غبارآلود شدن فضا دانستند و تأکید کردند: عده‌ای با شعار طرفداری از قانون، عمل خلاف قانون انجام می‌دهند، این عده شعار طرفداری از امام می‌دهند، اما کاری می‌کنند که نسبت به امام (ره) چنین گناه بزرگی انجام شود و دشمنان با خوشحالی براساس این اقدامات، تحلیل کنند و بعد هم برضد مصالح ملی و ملت ایران، تصمیم بگیرند. مشکل اصلی همین حرف‌ها و عمل‌های فریبکارانه و غبارآلودگی فضا است.

 این اهانت بزرگ، نتیجه آن قانون شکنی‌ها و دل خوش کردن به تشویق‌های رسانه‌های بیگانه بود و حالا که این خطاها و کارهای اشتباه انجام شده، برای پنهان کردن آن، به فلسفه بافی و استدلال تراشی روی آورده‌اند.

ایشان افزودند: آن کسی که برای اسلام، انقلاب، و امام کار می‌کند، به محض اینکه ببیند، حرف و حرکت او موجب ایجاد جهت‌گیری بر ضد اصول شده، بلافاصله متنبه می‌شود و مسیر خود را اصلاح می‌کند، اما چرا این آقایان متنبه نمی‌شوند.

ایشان خاطرنشان کردند: وقتی از اصلی‌ترین شعار جمهوری اسلامی، یعنی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، اسلام آن حذف می‌شود، آقایان باید به خود بیایند و بفهمند که راه غلطی را می‌روند، وقتی در روز قدس که اساس آن برای دفاع از فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی است، به نفع رژیم غاصب و برضد فلسطین شعار داده می‌شود، باید متنبه شوند و تبری خود را از این جریان اعلام کنند.

ایشان افزودند: آن کسی که برای اسلام، انقلاب، و امام کار می‌کند، به محض اینکه ببیند، حرف و حرکت او موجب ایجاد جهت‌گیری بر ضد اصول شده، بلافاصله متنبه می‌شود و مسیر خود را اصلاح می‌کند، اما چرا این آقایان متنبه نمی‌شوند؟

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: چرا هنگامی که سران ظلم و استکبار که مظهر آن امریکا، فرانسه و انگلیس است از آنها حمایت می‌کنند، متنبه نمی شوند؛ چرا هنگامی که افراد فاسد فراری و سلطنت طلب و توده‌ای از آنها حمایت می‌کنند، به خود نمی‌آیند و متوجه نمی‌شوند که مسیر آنها غلط و اشتباه است؟

*عقل حکم می‌کند بجای منکر شدن اهانت به امام، آن را محکوم کنید

حضرت آیت الله خامنه‌ای تأکید کردند: چشم خود را باز کنید و از این جریان تبری بجویید، آیا می‌شود به بهانه عقلانیت، این حقایق روشن را نادیده گرفت. نادیده گرفتن این حقایق، درست نقطه مقابل عقل است.

ایشان خاطرنشان کردند: عقل حکم می‌کند، در قضیه اهانت به امام (ره) بجای آنکه منکر اصل قضیه شوید، اهانت را محکوم کنید و بالاتر از آن به حقیقت و عمق این اقدام پی ببرید و متوجه شوید که دشمن کجا را هدف گرفته و بدنبال چیست.

*انتخابات براساس قانون انجام و تمام شد و اشکالی هم بر آن وارد نبود

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: این برادران سابق ما که اسم و رسم خود را مدیون انقلاب اسلامی هستند، چرا به خود نمی‌آیند و چرا نمی‌بینند که دشمنان انقلاب و امام چگونه از سخنان و اقدامات آنان خوشحالند و کف و سوت می‌زنند و عکس آنان را سردست گرفته‌اند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه انتخابات براساس قانون انجام و تمام شد و اشکالی هم بر آن وارد نبود، خاطرنشان کردند: پایبندی به قانون اقتضا می کند که اگر رئیس جمهور منتخب را هم قبول نداشته باشیم، اما در مقابل قانون خاضع باشیم و به آن احترام بگذاریم.

عقل حکم می‌کند، در قضیه اهانت به امام (ره) بجای آنکه منکر اصل قضیه شوید، اهانت را محکوم کنید و بالاتر از آن به حقیقت و عمق این اقدام پی ببرید و متوجه شوید که دشمن کجا را هدف گرفته و بدنبال چیست.

*برخی افراد ظاهراً خودشان اصرار بر فاصله گرفتن از نظام و طرد شدن دارند

ایشان با اشاره به جدایی برخی یاران امام و انقلاب در دوران امام و زاویه پیدا کردن آنان با امام (ره) و مطرود شدنشان، افزودند: این مسائل باید برای همه ما عبرت باشد البته من همانگونه که در نمازجمعه گفتم قائل به جذب حداکثری و دفع

مقام معظم رهبری

حداقلی هستم ولی برخی افراد ظاهراً خودشان اصرار بر فاصله گرفتن از نظام، و طرد شدن دارند.

رهبر انقلاب اسلامی عده قلیلی را که بواسطه سخنان و حرکات برخی افراد جسارت پیدا کرده و در مقابل نظام ایستاده‌اند، در برابر عظمت ملت ایران، صفر دانستند و تأکید کردند: این نظام، نظام الهی است و در طول 30 سال گذشته، خداوند متعال بارها لطف و حمایت خود را در حق نظام اسلامی نشان داده است و اگر ما با خدا باشیم قطعاً خدا هم با ما خواهد بود.

*دانشجویان، امروز همواره هوشیارانه در صحنه حضور دارند

حضرت آیت الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: مطمئناً دشمنان نظام اسلامی و جهانخوارانی که می‌خواهند با منطق‌های مغلوط بر دنیا مسلط شوند، از این ملت و ملت‌های مستقل تو دهنی خواهند خورد.

 این مسائل باید برای همه ما عبرت باشد البته من همانگونه که در نمازجمعه گفتم قائل به جذب حداکثری و دفع حداقلی هستم ولی برخی افراد ظاهراً خودشان اصرار بر فاصله گرفتن از نظام، و طرد شدن دارند.

ایشان با تأکید بر اینکه دشمنان نظام، همچنان انقلاب اسلامی، امام راحل عظیم الشأن، ملت مقاوم ایران و جوانان این ملت را نشناخته‌اند، افزودند: دانشجویان، امروز از لحاظ علمی و معنوی جزو برترین دانشجویان هستند و همواره هوشیارانه در صحنه حضور دارند و در قضایای اخیر هم بارها امتحان خوبی داده اند.

*آنهایی که به امام راحل توهین کردند بی ریشه هستند

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به خشم و ناراحتی قشرهای مختلف مردم، در پی اهانت به امام راحل (ره)، این واکنش‌ها و اعلام برائت‌ها را به حق و مناسب دانستند و تأکید کردند: همه باید آرامش خود را حفظ کنند و بدانند کسانی که در مقابل ملت قرار گرفته اند، بی ریشه هستند و در برابر عظمت ملت ایران و انقلاب اسلامی توانایی ماندن نخواهند داشت.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه اگر لازم باشد مسئولان و حافظان قانون، به وظیفه خود عمل خواهند کرد، افزودند: البته دانشجویان موظفند، افرادی را که منشأ فساد هستند، شناسایی و به دیگران معرفی کنند اما همه کارها باید با آرامش انجام شود.

*حفظ آرامش و امنیت مهمترین وظیفه است

ایشان حفظ آرامش و امنیت را مهمترین وظیفه برشمردند و خاطرنشان کردند: دشمنانی که به دنبال ایجاد ناامنی و اغتشاش هستند با مردم طرف هستند و البته دستگاههای قانونی هم وظایفی دارند که باید به وظایف خود عمل کنند.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: دشمنان ملت ایران و نظام اسلامی همچون کف روی آب هستند که از بین خواهند رفت و آن چیزی که باقی می‌ماند اصل نظام اسلامی است.

این برادران سابق ما که اسم و رسم خود را مدیون انقلاب اسلامی هستند، چرا به خود نمی‌آیند و چرا نمی‌بینند که دشمنان انقلاب و امام چگونه از سخنان و اقدامات آنان خوشحالند و کف و سوت می‌زنند و عکس آنان را سردست گرفته‌اند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به سه مناسبت مهم روز مباهله، ماه محرم، و سالروز وحدت حوزه و دانشگاه، پیام اصلی این سه مناسبت را ابلاغ حقیقت و روشنگری مردم بیان کردند و افزودند: پیامبر اسلام (ص) در روز مباهله، به منظور روشنگری مردم و شاخص سازی برای حق و باطل، عزیزترین انسان‌ها را به صحنه آورد و در روز عاشورا نیز امام حسین (ع) برای بیان حقیقت و روشنگری در طول تاریخ، عزیزترین عزیزان خود را به وسط میدان آورد و با گفتار و عمل و با پرداخت هزینه‌ای سنگین، به ابلاغ حقیقت پرداخت.

ایشان هدف اصلی وحدت حوزه و دانشگاه را نیز، برقراری پیوند حقیقی و استفاده از ظرفیت‌های معنوی و مادی این 2 مجموعه اثرگذار دانستند و تأکید کردند: در این مناسبت نیز هدف اصلی تبلیغ پیام الهی و ابلاغ حقیقت است.

*پایه‌های اصلی تبلیغ بصیرت، یقین و عمل است

رهبر انقلاب اسلامی، پایه‌های اصلی تبلیغ را، بصیرت، یقین و عمل برشمردند و خاطرنشان کردند: در تبلیغ باید بصیرت و ایمان قلبی متعهدانه و یقین به پیام وجود داشته باشد تا براساس آن عمل و حرکت شکل گیرد و در واقع چنین تبلیغی، عمل صالح خواهد بود.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه لازمه و شرط اصلی تبلیغ صحیح، جریان سازی، گفتمان سازی، و شاخص سازی است، افزودند: این جریان سازی و شاخص سازی نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و مستمر است و یکی از نیازهای اصلی حوزه‌های علمیه برای تبلیغ، لزوم وجود مرکز برنامه‌ریزی و نیازسنجی به منظور تبلیغ صحیح و جریان سازی است.

*کار دشمنان حقیقت فتنه سازی است

ایشان هدف از گفتمان سازی در تبلیغ را، ارتقای اندیشه و معرفت دینی در مردم دانستند و خاطرنشان کردند: رشد معرفت دینی مردم اگر همراه با تعهد باشد، عمل را در جامعه بوجود خواهد آورد.

رهبر انقلاب اسلامی ماه محرم را بهترین فرصت برای تبلیغ صحیح، و شاخص سازی در جامعه بویژه در دوران فتنه، برشمردند و افزودند: در دنیایی که اساس کار دشمنانِ حقیقت بر فتنه سازی است، اساس کار طرفدارانِ حقیقت باید بر بصیرت و راهنمایی باشد.

این نظام، نظام الهی است و در طول 30 سال گذشته، خداوند متعال بارها لطف و حمایت خود را در حق نظام اسلامی نشان داده است و اگر ما با خدا باشیم قطعاً خدا هم با ما خواهد بود.

حضرت آیت الله خامنه‌ای در تبیین 2 شرط اصلی تبلیغ افزودند: تبلیغ و بیان حقیقت اگر در مسیر الهی و برای خدا و همراه با اخلاص باشد و در این مسیر هم از غیرخدا یعنی قدرتمندان و طواغیت هراسی به دل راه داده نشود، قطعاً نتیجه بخش و اثرگذار خواهد بود.

حضرت آیت الله خامنه‌ای در جمع بندی موضوع تبلیغ صحیح و شرایط و لوازم آن تأکید کردند: اقدام همراه با یقین و شجاعت، و حساب و کتاب آن را به عهده خدا گذاشتن، چارچوب اصلی تبلیغ اسلامی است.

ایشان نکاتی را هم درخصوص تبلیغ و عزاداری در ماه محرم بیان کردند و افزودند: باید سعی شود همانگونه که امام راحل (ره) در سخنی ژرف نگرانه فرمودند، عزاداریها در محرم به شکل سنتی و همراه با روضه خوانی و اشک برای مصائب امام حسین (ع) و خاندان ایشان باشد.

رهبر انقلاب اسلامی روضه خوانی و ذکر مصیبت را پیوند عاطفی با اولیاء الهی و پشتوانه بسیار ارزشمند برای پیوند

مقام معظم رهبری

فکری و عملی با معارف دینی دانستند و افزودند: این پیوند عاطفی در واقع همان مودتی است که در قرآن کریم آمده و اگر این مودت نباشد، ولایت و اطاعت هم وجود نخواهد داشت و ممکن است همان بلایی که بر سر امت اسلامی در دوران‌های اول بدلیل کنار گذاشتن مودت آمد، تکرار شود.

حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: تشریح حوادث عاشورا و ذکر مصیبت لازم است و عده‌ای از موضع روشنفکری نگویند که چه نیازی به ذکر مصیبت و گریه است.

ایشان درخصوص عزاداری سنتی خاطرنشان کردند: انجام عزاداری به شکل متعارف آن و حرکت بصورت دستجات سینه زنی و ذکر مصیبت موجب بیشتر شدن ارتباطات عاطفی مردم خواهد شد اما باید از برخی اشکال عزاداری، همچون قمه زنی که بد و ناصحیح است و قبلاً هم بر ترک آن تأکید شده پرهیز شود.

رهبر انقلاب اسلامی در ادامه سخنان خود و در تشریح اهمیت تبلیغ و روشنگری حقیقت، در زمان فتنه، به دوران پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) اشاره کردند و افزودند: در زمان پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) اشاره کردند و افزودند: در زمان پیامبر (ص) بیشترین مسائل در خصوص روشنگری، مربوط به منافقین بود و در زمان حضرت علی (ع) هم اصلی ترین چالش، مواجهه با افراد مدعی اسلام بود که به دلیل هواهای نفسانی در مسیر اشتباه، حرکت می‌کردند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای، چنین شرایطی را، دشوار و پیچیده خواندند و خاطرنشان کردند: در چنین شرایطی، مسائل برای مردم مشتبه می‌شود و خواص گرفتار شک و تردید می‌شوند و این شکِ خواص، پایه حرکت صحیح جامعه اسلامی را همچون موریانه می‌جَوَد.

انجام عزاداری به شکل متعارف آن و حرکت بصورت دستجات سینه زنی و ذکر مصیبت موجب بیشتر شدن ارتباطات عاطفی مردم خواهد شد اما باید از برخی اشکال عزاداری، همچون قمه زنی که بد و ناصحیح است و قبلاً هم بر ترک آن تأکید شده پرهیز شود.

ایشان یکی از مشکلات کنونی جامعه بین المللی را در شرایط کنونی، همین مسئله دانستند و افزودند: در سطح بین المللی، دشمنان از همه ابزارها برای مشوه کردن اذهان مردم اعم از عوام و خواص استفاده می‌کنند که از جمله آنها می‌توان به شعارها و ادعاهای قانونگرایی، حمایت از حقوق بشر، و طرفداری از مظلوم اشاره کرد.

*دولت آمریکا قانون‌شکن‌ترین دولت است

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سخنان چند روز پیش رئیس جمهور امریکا که مدعی لزوم پاسخگویی دولت‌های قانون شکن شده بود، خاطرنشان کردند: کدام دولت قانون شکن‌تر از دولت امریکا است که براساس یک دروغ، عراق را اشغال و این همه مصائب را بر ملت عراق وارد کرد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای افزودند: دولت امریکا براساس کدام قانون، به اشغالگری خود در عراق ادامه می‌دهد و براساس کدام قانون، نیروهای نظامی خود را در افغانستان افزایش می‌دهد و هر روز تعدادی از مردم بیگناه این کشور را به به خاک و خون می‌کشد.

ایشان با تأکید بر اینکه دولت امریکا مظهر بی قانونی در جهان است ولی در ظاهر به گونه‌ای دیگر عمل می‌کند، افزودند: معنی فتنه همین است و برای مقابله با این جریان گنداب فاسد که تلاش دارد با ابزارهای مختلف خود در افکار عمومی جهان رسوخ پیدا کند، تنها راه، روشنگری و بیان حقیقت است، که وظیفه‌ای سنگین بشمار می‌رود.

*ترویج اختلافات مذهبی شیوه‌‌ای برای ایجاد تردید و اختلاف در میان مسلمانان است

رهبر انقلاب اسلامی، ترویج اختلافات مذهبی را یکی دیگر از شیوه‌ها، برای ایجاد تردید و اختلاف در میان مسلمانان دانستند و تأکید کردند: تنها راه مقابله با اختلافات مذهبی، بصیرت، روشنگری، تبلیغ صحیح و در دام دشمن نیفتادن است.

در ابتدای این دیدار آیت الله مقتدایی مدیر حوزه علمیه قم در سخنانی، تبیین معارف اهل بیت علیهم السلام و اسلام ناب، و راه امام (ره) را محورهای اصلی فعالیتهای حوزه های علمیه و مبلغان دانست و گفت: به منظور هماهنگی و سیاستگذاری کلان تبلیغ و استفاده از همه ظرفیت ها، و پاسخگویی به نیازهای روز، یک شورای مرکزی تبلیغ طراحی و راه اندازی شده است.


نوشته شده در دوشنبه 88/9/23ساعت 8:56 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

بزرگ‌ترین فتنه آخرالزّمان

امام زمان(عج)

 

اشاره

معنا و مفهوم دجّال

حتمی بودن خروج دجّال

بزرگی فتنة دجّال

هشدار همة پیامبران دربارة خروج دجّال

ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ دجّال

آثار شیعی دجال ندارند

دجال رمزی

ویژگی‌های دجّال سرانجام دجّال

دجّال و دیگر مدّعیان دروغین

 

خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته‌اند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه می‌فرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».

اشاره:

در روایات اسلامی، به ویژه روایاتی که به طریق اهل‌سنّت از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده از فتنه‌ای سخن به میان آمده که به تعبیر روایات بزرگ‌ترین فتنة آخرالزّمان است و از آغاز آفرینش آدم تا روز قیامت فتنه‌ای به مانند آن نیامده است. از این رویداد بزرگ و فتنة سهمگین در روایات به «خروج دجّال» تعبیر شده است.

با وجود آنکه روایات فراوانی در زمینة ویژگی‌های دجّال و اعمال و رفتار او نقل شده است،1 ولی باید اعتراف کرد که درک همة وجوه این موضوع به راحتی امکان‌پذیر نیست و نمی‌توان به تصویری کامل و بدون ابهام از این پدیدة عجیب و بی‌مانند دست یافت. با این حال، با توجّه به ضرورت شناخت این رویداد آخرالزّمانی و اهمیّت آماده شدن برای رویارویی با این فتنة جهان‌گستر، در این مقاله با بهره‌گیری از روایات به تبیین برخی از وجوه فتنة دجّال می‌پردازیم.

1. معنا و مفهوم دجّال

«دجّال» بر وزن فعّال صیغة مبالغه است که در ادبیات عرب برای دلالت بر زیادی انجام کار از سوی فاعل به کار می‌رود. در کتاب‌های لغت، احتمال‌های متعددی برای ریشه و معنای این واژه مطرح شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف) واژة دجّال از «دُجَیل» به معنای «قَطْران»2 گرفته شده است، گفتنی است اعراب در گذشته، بدن شتران خود را برای پوشاندن عیوب آنها با ماده سیاه‌رنگی به نام قطران می‌پوشاندند و در عرف عرب به پوشاندن کامل بدن شتر با این ماده «تَدجیل» می‌گفتند. از آنجا که دجّال نیز چون قطران سراسر زمین را می‌پوشاند، از او با این عنوان یاد می‌شود.

ب) واژة یاد شده از «دَجْل» به معنای «دروغ»و «فریب» مشتق شده و دلیل نام‌گذاری دجّال به این نام این است که او ادّعای پروردگاری می‌کند و این کار از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست.

ج) ریشة لغت دجّال، «دَجْل»، به معنای «در نوردیدن» است و از این رو این نام به دجّال اطلاق می‌شود که او بیشتر مناطق جهان را درمی‌نوردد و تحت سلطة خود درمی‌آورد.

د) دجّال از «تَدجیل» به معنای «پوشاندن» ریشه گرفته است و به این دلیل دجّال را با این نام می‌خوانند که او با کفرش مردم را می‌پوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش می‌پوشاند یا اینکه حق را با باطل می‌پوشاند.

هـ‍) این واژه از «تَدجیل» گرفته شده که به معنای «زراندود کردن» برای فریب است. بنابر این قول، دلیل نام‌گذاری دجّال به این نام این است که او با دروغ و نیرنگ خود و همچنین با بیان کردن خلاف آنچه در دل دارد، باطل را حق جلوه می‌دهد و موجب فریب مردم می‌شود.

خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته‌اند.

و) لغت دجّال از «دُجال» به معنای «طلا» یا «آب طلا» مشتق شده است؛ چون دجّال در هر جا که قدم می‌گذارد گنج‌های طلا نیز با او همراه است.

ز) ریشة این لغت «دَجّاله» به معنای «گروه بزرگ هم‌سفران» است و به این دلیل دجّال را به این اسم نام‌گذاری کرده‌اند که او سراسر زمین را با هواداران فراوان خود می‌پوشاند.

ح) این واژه از لغت «دَجال» به معنای «سرگین»، گرفته شده است؛ زیرا دجّال نیز مانند سرگین گسترة زمین را با اعمال خود آلوده می‌کند.3

مؤلف لغت‌نامة «تاج العروس» پس از نقل اقوال یاد شده می‌نویسد: «...بهترین وجه آن است که گفت: دجّال به معنای بسیار دروغ‌گوست و دروغ او سحر، فریب، تهمت، حق‌پوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد».4

 

امام زمان (عج)

2. دجّال در روایات

با نگاهی اجمالی به مجموعه روایت‌هایی که در زمینة خروج دجّال و رویدادهای وابسته به آن نقل شده است، با موضوع‌ها و سرفصل‌های متعدّدی روبه‌رو می شویم که بررسی کامل همة آنها نیازمند پژوهشی ژرف و گسترده است. در این مجال اندک، برخی از این موضوع‌ها و سرفصل‌ها را بررسی می‌کنیم.

الف) حتمی بودن خروج دجّال: در روایات متعدّدی بر گریزناپذیر بودن خروج دجّال، به عنوان یکی از رویدادهای آخرالزّمان یا نشانه‌های قیامت، تأکید شده است. از جمله در روایتی که امیرمؤمنان علی علیه‌السلام از پیامبر گرامی اسلام نقل می‌کند، می‌خوانیم: «پیش از ساعت [قیامت] ده رویداد گریزناپذیر است: [خروج] سفیانی، [خروج] دجّال و...».6

در برخی روایات حتمی بودن خروج دجّال به مانند حتمی بودن ظهور امام مهدی علیه‌السلام دانسته شده و انکار آن کفر به شمار آمده است. از آن جمله می‌توان به روایت نبوی زیر اشاره کرد: «هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمّد نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی را منکر شود کافر شده و هر کس خروج دجّال را انکار کند، کافر شده است».7

ب) بزرگی فتنة دجّال: در بسیاری روایات بر این موضوع تأکید شده که فتنة دجّال، فتنه‌ای بزرگ و بی‌مانند است. براساس یکی از این روایات، پیامبر اعظم در یکی از خطبه‌های خود می‌فرماید:

«ای مردم! بر روی زمین فتنه‌ای بزرگ‌تر از فتنه دجّال نبوده است، خدای تعالی هیچ پیامبری را برانگیخته، مگر اینکه امّتش را از او برحذر داشته است».8

در روایت دیگری، در همین زمینه از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چنین روایت شده است: «از آفرینش آدم ـ درود خدا بر او باد ـ تا برپایی قیامت، امری بزرگ‌تر از دجّال نبوده است».9

ج) هشدار همة پیامبران دربارة خروج دجّال: خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته‌اند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه می‌فرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».10

واژة یاد شده از «دَجْل» به معنای «دروغ»و «فریب» مشتق شده و دلیل نام‌گذاری دجّال به این نام این است که او ادّعای پروردگاری می‌کند و این کار از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست.

د) ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ دجّال: در روایات فراوانی بر ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ فتنة دجّال سفارش شده است. از جمله در روایتی، از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چنین نقل شده است: «هر یک از شما هنگامی که از تشهّد پایانی فارغ شدید، باید که از چهار چیز [به خدا] پناه برید: از عذاب جهنّم، از عذاب قبر، از فتنه زمان زندگی و مرگ و از شرّ مسیح دجّال».11

در برخی روایات نیز توصیه‌هایی برای در امان ماندن از شرّ فتنه دجّال شده است، از جمله در یکی از روایات نبوی می‌خوانیم: «هر کس ده آیة ابتدایی سورة کهف را حفظ کند، از فتنة دجّال در امان می‌ماند.12

ه‍) آثار شیعی دجال ندارند : پیش از بررسی ویژگی‌هایی که در روایات برای دجّال برشمرده شده، لازم است یادآور شویم که در منابع روایی شیعه برخلاف منابع اهل سنّت، کمتر به موضوع دجّال پرداخته شده است تا آنجا که در کتاب‌هایی مانند «الکافی» ثقةالاسلام کلینی رحمه‌الله، کتاب «الغیبة» نعمانی رحمه‌الله و «الإرشاد» شیخ مفید رحمه‌الله که در آنها روایات فراوانی در مورد نشانه‌های ظهور نقل شده، حتی یک روایت هم دربارة دجّال نیامده است و مجموع روایاتی که در «کمال‌الدّین و تمام النّعمه» شیخ صدوق رحمه‌الله و کتاب «الغیبة» شیخ طوسی رحمه‌الله دراین‌باره نقل شده است، به ده مورد هم نمی‌رسد. افزون بر این، بیشتر روایت‌هایی که از طریق اهل سنّت دربارة دجّال و ویژگی‌های او نقل شده گرفتار ضعف سند یا افسانه پردازی و بیان مطالب عجیب و غریب و دور از ذهن است.

و) دجال رمزی: با توجّه به مطالب یاد شده، برخی از نویسندگان معاصر، در اصل وجود دجّال یا ویژگی‌های او تردید کرده و در نهایت معتقد به رمزی و کنایه‌ای بودن ویژگی‌های دجّال و انطباق نداشتن این ویژگی‌ها بر شخص یا موجود معین و مشخص شده‌اند. سید محمّد صدر، پس از آنکه دوازده ویژگی دجّال را با استفاده از روایات برمی‌شمارد، در بررسی این ویژگی‌ها می‌نویسد: «بی‌تردید در اینکه اگر از مفاهیم رمزی و کنایی این عبارات صرف نظر کنیم هیچ یک از آنها را نمی‌توانیم بپذیریم و نمی‌شود آنها را صحیح دانست؛ زیرا از نظر ضوابط سندی اکثر آنها اخبار واحدی می‌باشند که قابل اعتماد نیستند و اگر از ضوابط سندی نیز صرف نظر کنیم می‌بینم که در این روایات مطالبی اعجاز آمیز به دجال نسبت داده شده است. با اینکه وی شخصی کافر و سرکش و طاغی است و قبلاً گفتیم که صدور معجزه از یک شخص کافر ممکن نیست.... با وجود این نقاط ضعف، امر از دو حال خارج نیست یا باید تمامی این اخبار را مردود بدانیم یا اینکه بر یک معنای رمزی و کنایی برخلاف معنای ظاهری حمل کنیم و روشن است که حمل بر معنای رمزی از کنار گذاشتن و مردود دانستن بهتر است».13

یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز پس از بیان روایات دجّال، درباره آن تردید کرده و می‌نویسد: «ریشة داستان دجّال را باید در کتاب مقدّس و در بیان نصاری پیدا کرد. بعد از آنکه، اکثر احادیث آن و تفصیلاتش در کتب اهل سنّت و به طرق آنهاست. به هر حال، اصل قضیه دجّال به طور اجمال، بعید نیست صحت داشته باشد، لیکن تعریفات و توصیفاتی که درباره‌اش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد. پس بر فرض اینکه اصل قضیة دجّال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانه‌هایی آمیخته شده صورت حقیقی خود را از دست داده است».14

امام زمان

ز) ویژگی‌های دجّال: پس از این مقدّمه به بررسی مهم‌ترین ویژگی‌های ظاهری و رفتاری دجّال می‌پردازیم. براساس روایات، کافر بودن، ادّعای پروردگاری کردن، درنوردیدن سراسر جهان، عمر طولانی داشتن، یک چشم بودن و... از مهم‌ترین ویژگی‌های دجّال است. برای روشن‌تر شدن این ویژگی‌ها، چند روایت را که در این زمینه وارد شده است، بررسی می‌کنیم.

در یکی از احادیث نبوی، دجّال این‌گونه توصیف شده است: «من دربارة دجال با شما سخن گفتم و بیم آن دارم که شما آن درک نکنید. مسیح دجّال مردی کوتاه قد با پاهایی فاصله‌دار و مویی پیچان (مجعّد) است، یک چشم بیشتر ندارد و چشم دیگر او به طور کلّی محو شده و هیچ برآمدگی و فرو رفتگی از آنان باقی نمانده است. اگر [امر او] بر شما مشتبه می‌شود بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست و شما هرگز پروردگار خود را نمی‌بینید تا اینکه از دنیا بروید».16

دراین‌باره همچنین از پیامبر اعظم علیه‌السلام نقل شده است که فرمود: «دجّال کسی است که چشم چپ او نابیناست و در میان پیشانی او نوشته شده است: کافر. بر چشم او ناخنکی17 بزرگ است». 18 در روایت نبوی دیگری که در منابع روایی شیعه نیز نقل شده است، دربارة ویژگی‌های دجّال چنین می‌خوانیم: «ای مردم! خداوند پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه قومش را از دجّال ترسانید و خدای تعالی آن را تا به امروز بر شما تأخیر انداخته است و اگر امر بر شما مشتبه شد بدانید که خداوند یک چشم نیست و دجّال بر حماری که فاصلة بین دوگوشش یک میل است خروج می‌کند و بیشتر پیروان او یهود و زنان و اعرابند و به همة کرانه‌های زمین جز مکّه و دو حومة آن و مدینه دو حومة آن درآید.19

دجّال کسی است که چشم چپ او نابیناست و در میان پیشانی او نوشته شده است: کافر. بر چشم او ناخنکی بزرگ است

در روایتی که از امیرمؤمنان علیه‌السلام نقل شده است، آن حضرت در پاسخ «اصبغ بن نباته» که از آن حضرت دربارة ویژگی‌های دجّال پرسیده بود، می‌فرماید:  «دجّال صائد بن صائد [صید] است و بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و نیک بخت کسی است که او را تکذیب نماید. او از شهری خروج کند که به آن اصفهان گویند. از قریه‌ای که او را یهودیه می‌شناسند. چشم راستش ممسوح [نابینا] است و چشم دیگرش که بر پیشانی اوست آنچنان می‌درخشد که گویی ستارة سحری است و در آن علقه‌ای است که با خون در آمیخته و میان دو چشمش نوشته شده است: «کافر» و هر کاتب و بی‌سوادی آن را می‌خواند و در دریاها فرو می‌رود، آفتاب با او حرکت می‌کند و در مقابلش کوهی از دود است و پشت سرش کوه سفیدی است که مردم آن را طعام پندارند. در قحطی شدیدی در حالی که بر حمار سپیدی که فاصله هر گامش یک میل است، سوار شده خروج می‌کند و زمین منزل به منزل زیر پایش در نوردیده شود و بر آبی نگذرد جز آنکه تا روز قیامت فرو رود و با صدای بلندی که جن و انس و شیاطین در شرق و غرب عالم آن را می‌شنوند، می‌گوید: «ای دوستان من! به نزد من آیید، من کسی هستم که آفرید و هماهنگی بخشید و اندازه‌گیری کرد و راه نمود. من پروردگار والای شما هستم». در حالی که آن دشمن خدا دروغ می‌گوید. او یک چشمی است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود و پروردگار شما یک چشم نیست و غذا نمی‌خورد و راه نمی‌رود و زوالی ندارد».20

ح) سرانجام دجّال: در مورد سرانجام دجّال و اینکه او به دست چه کسی نابود می‌شود، با دو دسته روایت روبه‌رو هستیم. در دسته‌ای از روایات تأکید شده است که دجّال به دست حضرت مهدی علیه‌السلام کشته می‌شود و در دسته‌ای دیگر از روایات از حضرت عیسی علیه‌السلام به عنوان کشندة دجّال یاد شده است.

در نخستین روایت دستة اول که از امیر مؤمنان علی علیه‌السلام نقل شده است، در این زمینه چنین می‌خوانیم: «آگاه باشید که بیشتر پیروانش فرزندان نامشروع و اصحاب طیلسان21 (جامه‌های) سبز (یا یهودیان) هستند. خداوند او را در گردنة «افیق»22 به دست کسی که عیسی بن مریم علیه‌السلام پشت سر او نماز می‌خواند، سه ساعت گذشته از روز جمعه به هلاکت می‌رساند».23

امام زمان(عج)

امام صادق علیه‌السلام نیز دراین‌باره می‌فرماید: «روز نوروز روزی است که خداوند در آن روز قائم ما اهل بیت و واپسین ولی امر را بر دجّال پیروز می‌گرداند و او را در کناسه کوفه به دار می‌زند».24 در یکی از روایات دستة دوم، به نقل از پیامبر اعظمصلی‌الله‌علیه‌و‌آله چنین آمده است: «در همین حالت که وی بدین گونه می‌گذارند، خداوند عزّ و جلّ مسیح پسر مریم علیه‌السلام را برمی‌انگیزد و او نزد منارة سفید سمت شرقی دمشق در پوششی زرد نازل می‌شود در حالی که دستش را بر شانه‌های دو فرشته گذاشته است دنبال او می‌رود تا اینکه او را در نزدیکی دروازة «لدّ»25 شرقی می‌یابد و او را می‌کشد».26

در این زمینه، همچنین از پیامبر گرامی اسلامصلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده است که فرمودند: «دجال در امت من خارج میشود و به مدت چهل روز یا چهل سال یا چهل شب یا چهل ماه در میان آنها زندگی می‌کند تا اینکه خداوند عیسی بن مریم علیه‌السلام را برمی‌انگیزد ـ در حالی که او مانند بن مسعود ثقفی است ـ و او بر دجال غلبه می‌کند و نابودش می‌سازد».27 با توجّه به روایات یاد شده، اظهار نظر قطعی در مورد چگونگی از بین رفتن دجّال امکان‌پذیر نیست و به ناچار علم آن را به خدا واگذار می‌کنیم.

ط) دجّال و دیگر مدّعیان دروغین: نکتة دیگری که از روایات دربارة دجّال به دست می‌آید این است که پیش از خروج دجّال اصلی، دجّال‌ها یا کذّاب‌های فراوانی خروج می‌کنند که هر یک به نوعی موجب فریب و گمراهی مردم می‌شوند. در روایتی که انس بن مالک از پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل کرده، در این زمینه چنین آمده است: «پیش از خروج آن دجّال، افزون بر هفتاد دجّال خروج می‌کند».28

پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در روایت دیگری دراین‌باره می‌فرماید: «در آخرالزّمان دجّال‌های دروغ‌گویی خواهند آمد. آنها احادیثی را به شما عرضه می‌کنند که نه شما و نه پدرانتان آنها را نشنیده‌اید، پس برحذر باشید که آنها شما را گمراه نکنند و نفریبند».29 همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «همانا به زودی در امّت من، سی مدّعی دروغین برخواهند خاست که همة آنها گمان می‌کنند، پیامبر است در حالی که من خاتم پیامبرانم و هیچ پیامبری پس از من نیست»30 با توجّه به روایات یاد شده و روایات فراوان دیگری که در این زمینه نقل شده است،31 می‌توان گفت که دجّال با ویژگی‌هایی که در این مقاله برشمردیم یک مصداق بیشتر ندارد و موارد دیگری که در روایات اخیر از آنها تعبیر به دجّال شده، صرفاً از باب همانندی با دجّال واقعی از نظر بیان ادّعاهای خلاف واقع و فریفتن مردم بوده است، نه اینکه واقعاً ده‌ها دجّال با ویژگی‌های منحصر به فردی که در اینجا به آنها اشاره کردیم در آخرالزّمان خروج می‌کند.

 

با توجه به مجموعه مطالبی که در این مقاله بیان شد، درمی‌یابیم که فتنة دجّال فتنه‌ای سهمگین، پیچیده و بسیار گمراه کننده است که باید برای در امان ماندن از آن تنها به خدای بزرگ پناه برد. 33

ابراهیم شفیعی سروستانی

تنظیم و تلخیص: گروه دین و اندیشه - عسگری


1. ر.ک: معجم أحادیث الإمام المهدی علیه‌السلام، ج 2، ص137-5؛ لطف‌الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ج 3، صص 103-111.

2. «قطران» مادة رقیق و چسبنده و سیاه رنگی است که با جوشاندن چوب و زغال و مانند آن به دست می‌آید و برای نگهداری چوب از پوسیدگی به کار می‌رود. (فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1649).

3. ر.ک: سیّد محمّد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 14، ص 228، مادة «دجل»؛ سعید الخوری اشرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج 1، ص 320؛ فخر الدّین الطریحی، مجمع البحرین، بیروت، مؤسسة الوفا، 1403 ق.، ج 5، ص 369؛ علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، ج 7، ص 10481.

4. تاج العروس، ج 14، ص 228.

5. محمّد خزائلی، اعلام قرآن، تهران، امیرکبیر، 1378، ص 479.

6. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 436، ح 426؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 209، ح 48.

7. فرائد السمطین، ج 2، ص 334، ح 585.

8. ابن حماد، الفتن، ج 2، ص 517، ح 1446.

9. همان، ص 518، ح 1450.

10. احمد بن حنبل، مسند، ج 5، ص 221.

11. همان، ج 2،‌ص 237. محمّد بن مسلم، صحیح، ج 1، ص 412، باب 25، ح 588.

12. صحیح مسلم، ج 1، ص 555، ح 809

13. سید محمد صدر، تاریخ غیبت کبرا، ترجمة سیّد حسن افتخارزاده، صص 642ـ643.

14. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، صص 225ـ226.

15. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمة علی‌اکبر مهدی‌پور، ج 2، ص 1143.

16. الفتن، ج 2، ص 519، ح 1454.

17. «ناخنک» یک ضایعه گوشتی مثلثی شکل است که از سفیدی چشم «ملتحمه» روی سیاهی چشم «قرنیه» کشیده می‌شود. این ضایعه در طرف بینی است. (ر.ک: http: //www.daneshnameh.roshd.ir)

18. الفتن، ج2، ص 519، ح 1455.

19. شیخ صدوق، کمال‌الدّین و تمام النّعمه، ترجمة منصور پهلوان، ج 2، ص 319، بحارالانوار، ج 52، صص 193-194.

20. کمال‌الدّین و تمام النّعمه،ج2، صص 313ـ314.

21. «طیلسان» جمهای است که بدن را احاطه میکند و برای پوشیدن میبافند عاری از تفصیل و دوزندگی و آن پوششی است مدور و سبز بدون دامان که تار یا پود آن از پشم است و خواص از علما و مشایخ آن را پوشند و آن پوشش پارسیان بوده است.(لغتنامه(دهخدا)، ج10، صص 15603-15604.

22.در لغتنامه دهخدا آمده است که «اَفیق» اسم چند محل است: ا. اسم شهری بود که در مرز و بوم یهودا و بن یامین به طرف شمال غربی اورشلیم در نزدیکی سوکوه واقع بود و الان آن را «بلند الفوقه» گویند که در آنجا اسرائیلیان از فلسطینیان شکست یافته... تابوت عهد نیز از ایشان گرفته شد و.... (ر.ک: لغتنامه، ج2، ص 3107.

23. بحارالانوار، ج 52، ص 194.

24. همان، ص 308، ح 84.

25.«لدّ» روستایی در نزدیکی بیتالمقدس، در سرزمین فلسطین است. دروازه لد(باب لد) در برخی روایات محل فرود آمدن حضرت عیسی علیه‌السلام معرفی شده است. مراصدالاطلاع، ج3، ص 1302.)

26. صحیح مسلم، ج 4، ص 2250، ح 7.

27. صحیح مسلم، ج 4، ص 2258، باب 23، ح 2940؛ مستند احمد، ج2، ص 166.

28.. الفتن، ج2، ص 519، ح 1455.

29. صحیح مسلم، ج 1، ص 12، ح 7.

30. مسند احمد، ج 5، ص 278.

31. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: معجم احادیث الامام مهدی علیه‌السلام، ج 2، صص 43-32.

32. تاریخ غیبت کبری، ص 662.

33. برای مطالعه بیشتر در زمینه موضوع دجال ر،ک: سعید ایوب، عقیدة المسیح الدجال فی الادیان (قراءة فیالمستقبل)، چاپ اول: بیروت، دارالهادی، 1411 ق؛ ابن کثیر دمشقی، المسیح الدجال، تحقیق: ابومحمد اشرف ابن عبدالمقصود، چاپ اول: بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، 1419 ق.


نوشته شده در پنج شنبه 88/9/19ساعت 12:9 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

دعای مستجاب در کنار قبر امام هادی علیه السلام

امام هادی(ع)

یکی از دوستان امام هادی علیه السلام می‌گوید: به حضرت گفتم: ای آقای من! به من دعایی بیاموز که از آن نتیجه بگیرم.

امام هادی علیه السلام فرمود: «من در بسیاری از اوقات، خدا را با این دعا می‌خوانم و از خدا خواسته ام هر کسی این دعا را در کنار قبرم بخواند، خداوند او را ناامید نکند و آن این است: «ای یاور من در هنگام یاری ها، ای امید و محل اعتماد من، ای پناهگاه و تکیه گاه استوار، ای یکتا، ای بی همتا! از درگاهت مسئلت دارم به حق آن مخلوقاتی که هیچ کس را در مقام، مانند آنها نیافریدی، بر جماعت آنها رحمت فرست و حاجتها و نیازهای مرا برآور».


نوشته شده در پنج شنبه 88/9/12ساعت 12:4 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4      >

:قالبساز: :بهاربیست:








تصاویر مذهبی;

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
کد جستجوگر گوگل

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس