*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
عهد الهى معنى وسیعى دارد: هم شامل عهدهاى فطرى و پیمان هائى که خدا به مقتضاى فطرت از انسان گرفته مى شود همانند فطرت توحید و عشق به حق و عدالت و هم پیمان هاى عقلى یعنى آنچه را که انسان با نیروى تفکر و اندیشه و عقل از حقایق عالم هستى و مبدأ و معاد درک مى کند، هم پیمان هاى شرعى یعنى آنچه را که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمان هاى خداوند و ترک معصیت و گناه پیمان گرفته همه را شامل مى گردد. و طبیعى است که وفا به پیمان هائى که انسان با دیگر انسان ها میبندد، نیز در این مجموعه وارد است ، چرا که خدا فرمان داده که این پیمان ها نیز محترم شمرده شود، بلکه هم در پیمان هاى تشریعى داخل است و هم در پیمان هاى عقلى . خدواند از کسانی که به پیوندهایشان پایبندند به نیکی یاد میکند چنانکه مى فرماید: آنها کسانى هستند که پیوندهائى را که خداوند امر به حفظ آن کرده برقرار مى دارند «وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ»1 ؛ و آنان که آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده مىپیوندند و از پروردگارشان مىترسند و از سختى حساب بیم دارند. تعبیرى از این وسیع تر در این زمینه نمى توان پیدا کرد، چرا که انسان ارتباطى با خدا، ارتباطى با پیامبران و رهبران ، ارتباطى با سایر انسان ها اعم از دوست و همسایه و خویشاوند و برادران دینى و همنوعان دارد، و ارتباطى نیز با خودش ، دستور فوق مى گوید باید همه این پیوندها را محترم شمرد، حق همه را ادا کرد، و کارى که منجر به قطع یکى از این پیوندها مى شود انجام نداد. در حقیقت انسان یک موجود منزوى و جدا و بریده از عالم هستى نیست بلکه سر تا پاى وجود او را پیوندها و علاقه ها و ارتباط ها تشکیل مى دهد. از یکسو با آفریننده این دستگاه پیوند دارد که اگر ارتباطش را از او قطع کند نابود مى شود همانگونه که نور یک چراغ با قطع شدن خط ارتباطى آن با مبدأ مولد برق . بنابراین همان طورى که از نظر تکوینى پیوند با این مبدأ بزرگ دارد از نظر اطاعت فرمان و تشریع نیز باید پیوند خود را بر قرار کند.از سوئى دیگر پیوندى با پیامبر و امام به عنوان رهبر و پیشوا دارد، که قطع آن او را در بیراهه ها سرگردان مى کند. از سوى سوم پیوندى با تمام جامعه انسانیت و بخصوص با آنها که حق بیشترى بر او دارند همانند پدر و مادر و خویشاوندان و دوستان و استاد و مربى . و از سوى چهارم پیوندى با نفس خویش دارد، از نظر اینکه مأمور به حفظ مصالح خویشتن و ترقى و تکامل آن شده است . بر قرار ساختن هر یک از این پیوندها در واقع مصداق وفای به پیمان خدا است و قطع هر یک از این پیوندها، قطع ما امر الله به ان یوصل است ، چرا که خدا دستور وصل همه این پیوندها را داده است از آنچه گفتیم ضمنا تفسیر احادیثى که در رابطه با این آیه وارد شده است روشن مى شود که گاهى آن را به اقوام و بستگان تفسیر فرموده اند و گاهى به امام و پیشواى دین و گاهى به آل محمد و زمانى به همه افراد با ایمان ! مثلا در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که از آن حضرت در باره تفسیر «الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل سؤ ال شد فقال قرابتک فرمود: منظور خویشاوندان تو است. و نیز در حدیث دیگرى از همان امام (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: نزلت فى رحم آل محمد و قد یکون فى قرابتک ؛ این جمله در باره پیوند با آل محمد صادر شده است و گاهى در خویشاوندان و بستگان تو نیز هست. و براى تاکید بر مساله وفاى به عهد و ایستادگى در برابر سوگندها که از عوامل مهم ثبات اجتماعى است مى گوید: «لاَ تَتَّخِذُواْ أَیْمَانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا »2 ؛ سوگندهای خود را وسیله فریب یکدیگر مسازید تا قدمی را که استوار، ساخته اید بلغزد. چون هنگامى که شما عهد و پیمان ببندید و سوگند و قسم یاد کنید، اما قصد وفاى بر آن را نداشته باشید و این امر را تکرار کنید، سرمایه اعتماد مردم نسبت به شما از میان میرود، و عده اى از ایمان آورندگان در ایمانشان ، سست و متزلزل میشوند، گوئى گام خود را در جاى ظاهرا محکمى گذارده اند، اما زیر آن لغزنده بود و آنها را به لغزش افکنده است . زیان دیگر اینکه آثار سوء این عمل یعنى جلوگیرى از راه خدا را در این دنیا خواهید چشید، و عذاب عظیم الهى در جهان دیگر در انتظار شما خواهد بود!. مى دانیم مهمترین سرمایه یک جامعه ، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به یکدیگر است ، اصولا آنچه جامعه را از صورت آحاد پراکنده بیرون مى آورد و همچون رشته هاى زنجیر به هم پیوند میدهد، همین اصل اعتماد متقابل است که پشتوانه فعالیت هاى هماهنگ اجتماعى و همکارى در سطح وسیع میباشد. عهد و پیمان و سوگند، تاکیدى است بر حفظ این همبستگى و اعتماد متقابل ، اما آن روز که عهد و پیمان ها پشت سر هم شکسته شود، دیگر اثرى از این سرمایه بزرگ اعتماد عمومى باقى نخواهد ماند، و جامعه بظاهر متشکل ، تبدیل به آحاد پراکنده فاقد قدرت میشود. به همین دلیل مکررا در آیات قرآن ، و بطور گسترده و احادیث اسلامى ، روى مسأله وفاى به عهد و ایستادگى در برابر سوگندها تاکید شده است ، و شکستن آن از گناهان کبیره محسوب میشود. امیر مؤ منان على (علیه السلام) در فرمان مالک اشتر به اهمیت این مساله در اسلام و جاهلیت اشاره کرده ، و آن را مهمترین و عمومی ترین مسأله میشمرد، و تاکید میکند که حتى مشرکان نیز به این امر پایبند بوده اند، زیرا عواقب دردناک پیمان شکنى را دریافته بودند. عذرهاى ناموجه براى نقض پیمان زشتى پیمان شکنى به حدى است که کمتر کسى حاضر میشود، مسئولیت آن را، با صراحت ، بر عهده گیرد، لذا معمولا افراد پیمان شکن متعذر به اعذارى میشوند، هر چند عذرهاى واهى و بى اساس باشد گاهى بعضى از افراد مسلمان به عذر اینکه دشمن اکثریت عددى دارد و مومنان از نظر شماره در اقلیتند در ادامه پیمان خود با خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) دچار تردید میشدند، در حالى که نه اکثریت از لحاظ تعداد، دلیل بر قدرت و قوت است ، زیرا بسیار دیده شده یک اقلیت مصمم و با ایمان بر اکثریت عظیمى که فاقد ایمان بوده اند پیروز شده است ، و نه قدرت و قوت دشمن به فرض اینکه با کثرت عدد حاصل شود مجوزى براى پیمان شکنى با دوستان نمیتواند باشد، چرا که اگر این را بشکافیم در واقع یک نوع شرک و بیگانگى از خدا است . منبع تفسیر نمونه جلد10و11
فلسفه احترام به عهد و پیمان
:قالبساز: :بهاربیست: |