*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
زندگى امام به چند مقطع زمانى تفسیم مىشود: 1ـ از آغاز، تربیت امام زیر نظر مستقیم رسول خدا صلی الله علیه و آله شروع شده و تا رحلت آن حضرت ادامه مىیابد. در تاریخ، کمتر زمانى را مى توان یافت که على علیه السلام در کنار پیامبر نباشد یا صحنهاى با حضور آن حضرت تحقق پذیرد که على علیه السلام در آن حضور نداشته باشد. اگر از رابطه ى اخوتى که بعدها بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و على علیه السلام توسط خود رسول خدا به وجود آمده، بخواهیم تحلیل واقع بینانهاى ارایه دهیم. باید آنها را نشانى از همدمى و همراهى مداوم این دو در تمام ادوار زندگى بدانیم. امام این همراهى را در جملات متعدد و در قالب تمثیلات زیبایى بازگو مى نماید که به ترتیب در خطبهها 190, 195 و 208 آمده است: ” و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه“ ؛ من همچون نوزاد شترى که به دنبال مادرش مى رود، پیرو و دنباله رو پیامبر بودم . نیتجه چنین پیوند عمیق و محکم در میان آن دو, همان بود که مى فرماید: " انى لم اردّ على اللّه و لا رسوله ساعة قطَ"؛ حتى لحظه اى در مقابل خدا و رسولش اظهار مخالفت نکردم. این نزدیکى و قرابت، فرصتى بود تا امام از دریاى بیکران علوم و دانشهاى رسول خدا بهره وافى برگیرد، چنانکه مىفرماید : ” و کان لا یمرنى من ذلک شیء الا سألته عنه و حفظته“ . به تکنه مبهم و نامعلومى برنخوردم جز آن که درباره آن, از رسول خدا سؤال کردم و پاسخ آن را در خاطرم نگه داشتم . طبیعى است که اگر پیامبر شهر علم باشد, على علیه السلام باید باب آن به حساب آید؛ چرا که او تنها کسى بود که به طور مداوم و پیوسته، با چنان دریایى از علم، رابطه مستقیم داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله على را به برادرى خویش برگزید تا این رابطه استوارتر شود و درمقابل بیان این همتایى و برادرى فرمود: ”على منى“ و جبرئیل گفت: ” انا منکما مردم که چنین ارتباطى را مى دیدند، على را واسطه خود با پیامبر (ص) قرار داده و پرسشهاى خود را از طریق او از پیامبر (ص) مى پرسیدند. بنا به نقل “ الانساب الاشراف” , ابو سعید خدرى در توصیف این رابطه مىگفت: ” کانت لعلی دخلة لم تکن لأحد من الناس“ ؛ على علیه السلام وقت ملاقات خاصى با رسول خدا (ص) داشت که براى هیچ کس دیگر چنین منزلتى وجود نداشت.” وقتى از امام سؤال مى کردند که چرا بیش از دیگر صحابه، از پیامبر (ص) حدیث نقل مى کند , پاسخ مى داد : ” لأنَی کنت اذا سألته أنبانى و اذا سکت ابتدأنى“ ؛ براى اینکه وقتى من از او سوال مى کردم, او پاسخ مرا مى داد و وقتى من ساکت مى گشتم او خود آغاز به سخن مى کرد. از جمله شواهد دیگرى که به وجود چنین رابطهاى با پیامبر (ص) و اثرات بارز آن در علم امام گواهى مىدهد, آگاهى امام به شأن نزول آیات قرآنى و تفسیر دقیق آنهاست. ” و اللّه ما نزلت آیة اّلا و قد علمت فیما نزلت و این نزلت“ قسم به خدا, آیه اى فرود نیامد مگر آن که من آگاهم که درباره چه و در کجا فرو آمده است. سراسر دورانى که پیامبر (ص) به تبلیغ و اعلام رسالت اشتغال داشت, امام مى کوشید تا یاورى فداکار براى آن حضرت باشد. وقتى فرمان انذار علنى به رسول خدا (ص) رسید و او خواست خویشانش را به اسلام فرا خواند, على علیه السلام به عنوان بازوى رسول خدا (ص) مقدمات مجلس را تهیه دید و خود در میان آن جمع, اظهار وفادارى اش را باز تاکید نمود. هنگامى که افرادى چون ابوذر , در مکه سرگشته به دنبال خانه ى پیامبر (ص) مى گشتند, على علیه السلام به عنوان جوانى شجاع با رعایت تمام شیوه هاى دقیق حفاظت, آنان را مخفیانه به محل زندگى رسول خدا مى برد. وقتى پیامبر (ص) گرفتار محاصره ى اقتصادى و قطع روابط خانوادگى با قریش شد و در شعب ابى طالب محصور بود, على علیه السلام با هزاران زحمت و با طى راه هاى صعب و دشوار , به تهیه مواد غذایى براى پیامبر (ص) و دیگر همراهان مى پرداخت. زمانى که پیامبر (ص) به سوى طائف و دیگر نقاط حومه ى مکه مى رفت وظیفه ى خویش را در ابلاغ پیام الهى به انجام رساند, این على علیه السلام بود که همراه او مى رفت تا پیامبر (ص) تنها نماند و او را در مشکلات و گرفتارى هاى احتمالى یارى رساند. مشرکین که تحت فشار تبلیغ اسلام قرار گرفته و ادامه ى کار رسول خدا (ص) را موجب اضمحلال قدرت خویش دیدند, دست به توطئه قتل پیغمبر زدند. یار فداکار رسول الله (ص) با پیامبر (ص) طرحى را براى مقابله با این توطئه ریختند, طرحى که نیاز به فداکارى داشت. على علیه السلام آنقدر عاشق پیامبر (ص) بود که از جان و دل پذیرفت تا خود را در معرض خطر قرار دهد و پیامبر (ص) را از خطر برهاند. هنگامى که پیامبر (ص) به مدینه هجرت فرمود, از آنجا که على علیه السلام نزدیکترین فرد به رسول الله بود, علاوه بر وظیفه اى که در جهت بازگرداندن امانات مردم (که نزد پیامبر بود) داشت, به همراه خانواده پیامبر (ص) که در میان تهدید مشرکین گرفتار بودند, پس از چند روز به طرف مدینة النبى به راه افتاد و پیامبر (ص) در نزدیکى یثرب آنقدر تامل کرد تا برادرش على علیه السلام از راه برسد و به همراه او به مدینه وارد گردد. این روابط با ازدواج على علیه السلام با دختر گرامى رسول خدا (ص) , فاطمه زهرا (س) استحکام بیشترى یافت. ثمره ى این ازدواج فرزندانى بودند که پیامبر (ص) با تمام وجودش آنها را دوست داشت و اولاد خویش مى خواند این تنها به خاطر فاطمه نبود که به خاطر على علیه السلام نیز بود . منبع: یاد ایام جلد (2)
:قالبساز: :بهاربیست: |