*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
تویی که نمی شناختمت! یکی از راه های شناخت انسانها بخصوص پس از درگذشت آنان، حرفهایی است که درباره ایشان گفته شده است. و این مجموعه شناختنامه حضرت حسین علیه السلام است که بر این اساس از زیارتنامه هایی که برای آن حضرت بیان شده بخصوص زیارت عاشورا استخراج شده است. آنچه خواهید خواند: « امام حسین صاحب بهترین نسب» «محوریتامام حسین در میان اولیا» «چرائی محوریت حضرت حسین» امروز چگونه از حسین الگو بگیریم مقدمه یکی از مسائل مهم و پیچیدهای که امروزه متولیان تعلیم و تربیت اسلامی با آنرو به رو هستند، چگونگی الگوسازی از اسوههای دینی، متناسب با شرایط موجود است،زیرا به طور قطع میتوان گفت که در نظام تربیتی اسلام، یکی از عوامل مؤثر درشکلگیریِ شخصیت مذهبی همانندسازی با الگوهای برتر است. از سوی دیگر، تاریخ اجتماعی بشری نشان داده میشود که در صورت عدم وجودالگوها در یک جامعه انسانی، افراد در زندگی ظاهری، عقلی و ایمانی خویش سر در گم وحیران میمانند؛ زیرا انسان شاخصی (معیاری) برای سنجش و تعیین مقدار داراییهایارزشی، اخلاقی و انسانی خودش ندارد و سلامت و یا بیماری اجتماعیاش را تشخیصنمیدهد. انسان در چنین حالتی نه میزانی برای سنجش حدود و کمالات و صفات انسانیو الهی خویش دارد و نه میزانی برای سنجش نارسایی و کمبودهایش. شاید گزاف نباشداگر قائل شویم که بحرانهای بی شمار اخلاقی و ارزشی که در قرن بیستم برای بشرپدیدآمده، به دلیل وجود همین خلا است. به هر حال برای جامعهای که میخواهد نسلی توانمند، پویا، مؤثر، پرصلابت،دارای عشق و ایمان، پرورش دهد بدون توجه به الگوی بی بدیل عالم اسلام مسیرنخواهد بود. در این نوشتار، نگارنده سعی دارد به یکی از سؤالات اساسی و مهم، اینمسئله، که همان چگونگی الگوسازی از اسوههای دینی در عصر حاضر است پاسخ گوید.به این امید که با طرح و ردیابی این مسئله روزنهای به دنیایی از پژوهشها وککاوشهایی که برآیند آن، دستیابی به مدلی از الگوگیری باشد، گشوده شود. مفهوم الگوگیری الگو (pattern) در کتاب فرهنگی علوم اجتماعی چنین تعریف شده است: الگو بهمعنای مدل، گونه و هنجار است. الگو به افراد انسانی کامل و رشد یافتهای که لیاقت سرمشق بودن دیگران را دارنداطلاق میگردد. الگوی تربیتی نیز که در فرهنگ اسلامی از آن به اسوه، امام، شاهد و ولی الله تعبیرمیشود، عبارت از شخص یا جامعهای است که میتواند آیینه یا تبلور عینی یک مکتبیا نظام فکری باشد. به همین جهت نظریه پردازان معتقدند که از دو طریق میتوان بهساختار یک مکتب و نظام فکری آن پی برد: 1ـ شناخت طرح و اصول اساسی آن در جنبه تئوریک؛ 2ـ شناخت الگوهای عینی و عملی برای تربیت افراد. اسوه در لغت نامه دهخدا چنین تعریف شده است: اسوه، پیشوا، مقتدا، قدوه،پیشرو، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی و پیشوایی میگردد. راغب اصفهانی در کتاب مفردات معنایی این گونه ارائه میدهد و اسوه را حالتی ازحالات انسانی میداند که از آن طریق آدمی پیروی میکند از دیگری در خوب و بد و سودو ضرر. نقش اسوههای دینی در تکوین شخصیت انسان عوامل متعددی در تحول و تکون شخصیت انسان مؤثر است؛ مانند: وراثت،فطرت، نظام سیاسی، خانواده، گروه هم سن و مسائل فرهنگی. ولی در بین این عوامل،مؤثرترین تأثیر و نقش را الگوها دارد. الگوها (مثبت یا منفی) از امتیازاتی برخوردارند که میتوانند تمام یا بخشی ازآرمانها و آرزوهای متعلم و طالب را به طور عینی و مجسم در پیش روی او قرار دهند و برعمق وجود آنان نفوذ کنند. یعنی الگوها گمشدة انسانند که با نبودشان شاگرد احساس خلاو کمبود میکند. او میخواهد پیش از آنکه اوصاف شخصیت ربانی را بشنود او را با چشمخویش ببیند. اصلاًگرایش انسان به اسطوره سازی از همین نیاز یا خلا ذاتی سرچشمه میگیرد.از دیدگاه عقل بیشترین نقش در تکوین شخصیت از الگوهای عینی است، زیرا دریافتپیام از طریق الگوها آسانتر از دریافت از طریق عامل ذهنی و آموزشی است. علاوه برا´نعامل عینی مؤثر است. یادگیری از طریق الگو از مقوله دیدن است ولی شرح و بیان ازمقوله شنیدن. تحقیقات نشان میدهد که 80% یادگیری از طریق دیدن صورت میگیردو فقط 13% یادگیری از طریق شنیدن است و 7% از طریق حواس دیگر. دقیقاًبه همیندلیل است که در آموزههای دینی ما سفارش شده است:«کونوا دعاة الناس بغیرالسنتکم؛ دعوت کنندگان مردم باشید به غیر زبانتان». به هر حال، نخستین عامل سرنوشت ساز در تربیت انسان الگو است. انسانهمواره به الگو نیاز دراد و برای شکل دادن شخصیت خود نمونه و سرمشق میطلبد. ایننیاز و طلب، ریشه در فطرت دارد. معرفی الگوهای ربانی در قرآن پاسخ به همین نیازاست: (لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة) و (قد کانت لکم اسوة فی ابراهیم والذین معه)»، (لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوالله). یکی از دلایل استمرار امامت و خالی نبودن زمین از حجت که از مسلمات مذهبماست در همین نکته نهفته است، زیرا انسان همواره به چهرههای صالح و شایسته ومحتاج است تا با اقتدای به سیمای فکری و اعتقادی، علمی، عملی و اخلاقی آنان درسفضیلت بیاموزد و راه سعادت دنیا و آخرت خویش را بیابد. در مجموع باید گفت: دستیابی به قرآن و اسلام ناب بدون عنایت به الگوهایعینی ممکن نخواهد بود. حضرت علی(ع) با آن همه فضایل خود را بینیاز از الگو و مقتدا نمیبیند و درخصوص تأثیر تربیت رسول اکرم(ص) در شکلگیری شخصیت اخلاقی خود میفرماید:«من از پیامبر اکرم (ص) به طور کامل پیروی میکردم و هر روز برای من از اخلاق خودنشانهای برپا میداشت و مرا به پیروی آن فرمان میداد». انسان همواره به الگو نیاز دارد و برای شکل دادن شخصیت خود نمونه و سرمشقمیطلبد. این نیاز و طلب ریشه در فطرت دارد. معرفی الگوهای ربانی در قرآن پاسخ بههمین نیاز است. در مجموع باید گفت: فقدان اسوة حسنه در طی طریق کمال، بدان معناست کهانسان اسیر شیطان گشته و خلا وجودی «اسوه حسنه» را در همه ابعاد اعم از فردی -اجتماعی با اسوههای سیئه پرسازد:«من لم یکن له شیخ فشیخه الشیطان» استعمار گرانی که به دگرگونی ارزشهای ملتها فکر میکنند ابتدا الگوها را تغییرمیدهند و الگوهای دلخواه را در تمام جوانب زندگی یک جامعه مطرح میسازند تانسبت به استحاله فرهنگی و همسان سازی فرهنگی فرد با فرهنگ خود موفق شوند. ویژگیهای الگو قرآن برای شخصیتهای ربانی پنج ویژگی بنیادین را معرفی میکند: 1- عشق آتشین به حضرت حق و اولیای او؛ 2- تعقل و علم برتر؛ 3- توانایی و قدرت برتر؛ 4- هماهنگی بین عمل و گفتار؛ 5- تلازم با اجتماع یا وحدت در عین کثرت. الگوهای ربانی بر اثر معرفت و محبت به حضرت حق و انبیا و اولیای الهی محبوبحضرت حق و اولیای او واقع میشوند که نهایت آن وحدت محب و محبوب است و بهحدی از کمال میرسد که روح محب آیینه سان، تمام صفات و اسمای الهی را در خودمنعکس مینماید. شخصیت ربانی، قرآن مجسم و اسلام زنده است. به همین جهتدستیابی به قرآن و اسلام ناب بدون عنایت به این الگوهای عینی ممکن نخواهد بود. چگونگی الگوگیری از اسوههای دینی تردیدی نیست که شخصیت عظیم اسوههای دینی در همه زمینههای زندگی الگوو اسوهاند. به گونهای که اگر همه انسانها از آن سرمشق بگیرند به طور قطع سعادت در دوجهان را به دست خواهند آورد. با توجه به این که در میان غرایز متفاوت انسان، غریزهالگوخواهی و سمبلطلبی از نظر تربیتی و روانشناسی تربیتی اهمیت فراوان دارد،«انسان با غریزه الگوخواهی به شناخت و شناسایی سمبلها، سرمشقها، و الگوهایبرتری روی میآورد. انسان با الگوها و سمبلهایش زندگی میکند، تصمیم میگیرد وانتخاب میکند.» از اینرو استعمارگرانی که به دگرگونی ارزشهای ملتها فکر میکنند ابتدا الگوهارا تغییر میدهند و الگوهای دلخواه را در تمام جوانب زندگی یک جامعه مطرح میسازندتا نسبت به استحاله فرهنگی و همسان سازی فرهنگی فرد با فرهنگ خود موفق شوند. معرفی الگوهای معصوم از جانب پروردگار، پاسخ مناسب خالق انسانها به غریزهالگو خواهی و سمبلطلبی است. به همین جهت است که مفسر و مبین به حقِ قرآن،حضرت علی (ع) میفرمایند: «در زندگی فردی و اجتماعی و در تحولات سیاسی و اجتماعی، در جنگ و صلح درقیام و قعود، به امامان معصوم و اهل بیت: بنگرید، از آنها الگو بگیرید، روشهای آنانرا با روح تقلید و تمرین تکرار کنید. در غیر این صورت مثل گوسفندی که از گلة خود جداگشته طعمه گرگهای گرسنه خواهید شد.» «محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، گام بر جایگاهقدم او نهد.» اما آنچه که در این نوشتار ما درصدد پاسخگویی به آن هستیم این است که چگونهبا این الگوهای معصوم همچون امام حسین (ع)، همانند سازی نماییم و با توجه بهشرایط موجود چگونه الگو سازی نماییم. روان شناسان اجتماعی در دو دهه به تبعیت از باندورا ـ نظریه پرداز برجسته ـیادگیری اجتماعی در بررسیهای علمی خود به این نتیجه رسیدهاند که آموزش ویادگیری اجتماعی از طریق الگوها فرآیندی پیچیده است که حداقل دو شرط در تحققآن دخالت دارد: 1ـ اکتساب و اختیار رفتارها و عادتهای آنان. 2ـ پذیرش رفتار الگوها به عنوان الگوی رفتاری و حرکت در مسیر آنها و تکراریرفتارشان. پایه گذاران علم مدل سازی، جان گریندر (Ggreinder)، زبان شناس برجستهجهان و ریچارد بندلر (bandler) ریاضیدان، دریافتند که برای الگوسازی باید از رفتارالگوها مدل سازی نمود. آنان معتقدند که برای الگوسازی باید سه عنصر اساسی را همانندسازی کرد: الف: در نظام عقیدتی شخص (beleif)(system) یعنی آنچه الگو باور دارد.بنابراین اگر نظام عقیدتی شخصی را مدل سازی نمایید، اولین قدم را برداشتهاید، تامانند او عمل کنید و در نتیجه به همان هدف برسید. ب: قالب فکری، شیوه سازمان دادن به افکار و اندیشه هاست. ج: اعمال جسمانی: طرز تنفس، ژستها، تغییرات قیافه و... به طور کلی مدل سازی، یعنی بررسی راههای رفته دیگران. دستاورد این بحث این است که اگر انسان میخواهد فردی قدرتمند، بزرگ وپیروز و سرنوشت ساز باشد و احیاناً آرزو دارد که تحولات عظیمی را در جامعه خود و یا درجهان ایجاد نماید باید از افراد نیرومند، تحول آفرین و انقلابی الگوبرداری نماید و خود رادر زمینه اعتقادات، قالبهای فکری و هم چنین حالتهای جسمانی و رفتاری با آنهاهمانند سازی و هماهنگ نماید. نکته جالب توجه این است که، تعلیمات اسلام مجموعاً در سهبخش متمرکز است. الف: بخش اعتقادات (نظام عقیدتی) ب: بخش احکام. ج: بخش اخلاقیات (کیفیت و روابط اجتماعی مسلمان را سامان میدهد. اخلاقویژه هر فرد را میتوان قالب فکری او دانست). در الگو سازی از اسوههای دینی اگر بتواند این سه عنصر اساسی را در الگو مدلسازی نماید در الگو سازی موفق خواهد بود. به بیان دیگر: اگر دقیقاًبه نظام عقیدتی وباورهای الگو دسترسی پیدا کند و آنها را به خوبی بشناسد و علاوه بر آن دسترسیدقیق و صحیح بر قالبهای فکری حاکم براو و رفتارها و حالات جسمانی و اخلاقی الگوپی ببرد و بتواند آنها را به خوبی تشخیص دهد و بشناسد آن زمان است که میتواندمدلسازی نماید. اگر گامهایی را که او برداشته به خوبی بشناسد و او هم سعی کند با شوق و علاقه آنگامها را دقیق و صحیح بردارد، میتواند همانند سازی نماید و در الگو گیری موفق شود وبه همان اهدافی که الگو رسیده او هم میتواند برسد. همان طور که در بخش قبلی نوشتار توضیح داده شد حضرت علی (ع) میفرماید:«انظروا بیت نبیکم...،دقیقاًنگاه کنید به اهل بیت پیامبر اکرم... (ص)». حضرت توصیه میکنند که روشهای آنان را با روح تقلید و تمرین تکرار کنید.زمانی که حضرت ضرورت الگوگیری از پیامبر اکرم (ص) را در خطبهای بیان مینمایند،میفرمایند: فتأس بنبیک الاطیب الاطهر، فان فیه اسوة لمن تأسی...؛ پس به پیامبرپاکیزه و پاک اقتدا کن که راه و رسم الگویی است برای الگوطلبان و سایه فخر و بزرگیاست برای کسی که خواهان بزرگواری باشد.» «محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، گام بر جایگاهقدم او نهد.» حضرت بعد از این مقدمه به معرفی نظام عقیدتی حضرت رسول (ص) میپردازد وسپس قالب فکری پیامبر اکرم (ص) را بیان میکند. نحوة بر خورد ایشان با دنیا، دوستیهاودشمنیهای وی . نکته جالب توجه اینکه به تبیین حالات جسمانی و رفتاری حضرت رسول (ص)میپردازند و چه زیبا از این حالات سخن میگویند: او روی زمین مینشست و غذامیخورد، ساده مینشست، با دست خود کفش خود را وصله میزد جامه خود را با دستخود میدوخت و بر الاغ برهنه مینشست»؛ حتی از پردة در اتاق حضرت نیز سخنمیگویند. این نحوة بیان مولای متقیان حضرت علی (ع) از پیامبراکرم (ص) به عنوان«اسوة حسنة» دقیقاًنشان دهندة این مطلب است که اگر کسی اراده کرده که فردی را بهعنوان الگو بپذیرد ابتدا باید خودش بخواهد فردی را به عنوان الگو بپذیرد. اگر خواست فردبود آن گاه برای الگو سازی از این شخصیت بزرگ همان طور که روانشناسان ومتخصصان تعلیم و تربیت مطرح کردند باید کاملاًنظام عقیدتی و فکری و همچنینحالات جسمانی و رفتارهای او را بشناسد و به دقت بداند تا ـ به تعبیر حضرت علی (ع) ـبتواند گام بر جایگاه قدم او نهد. شناسایی دقیق و کامل گامهایی که او برداشته برای تأسیاز ضرورتهای اساسی است تا بتواند به خوبی مدل سازی نماید. نتیجه در جمع بندی نهایی باید گفت: اگر مسلمانان اراده کردند که از شخصیتهایحسنه و برتری همچون امام حسین (ع) الگو برداری کنند، ابتدا باید نظام عقیدتی امامحسین (ع) را به خوبی بشناسند که برای شناخت نظام عقیدتی ایشان میتوان از کلماتو احادیث به جا مانده از حضرت و همچنین با بررسی و دقت در ادعیه منتسب به ایشان ـمثل دعای عرفه ـ با مضامین بسیار بلند عرفانی، به اندیشههای ناب اعتقادی حضرتپی برد. از سوی دیگر از موضعگیریهای حضرت در طول حیاتشان و بالاخص در جریانعاشورا به خوبی میتوان به قالب فکری حضرت حسین (ع) پی برد. از طرف دیگر بابررسی و دقت فروان در رفتارها و حتی حالتهای جسمانی که اتفاقاًبر خلاف بقیه بزرگاندیگر در تاریخ، زیاد از حالات و رفتار جسمانی حضرت سخن به میان آمده است،میتوانیم از این شخصیت بزرگ الهی همانند سازی و الگو سازی نماییم. به امید آنکه خداوند به همه ما انسانها توفیق عنایت نماید تا بتوانیم با شناختالگوهای برتر، با تأسی به آنها در طریق سعادت و کمال گام برداریم. بالاخص در سالعزت و افتخار حسینی فرصت را مغتنم شمرده و بتوانیم از شخصیت نادر جهان اسلام،سرور شهیدان حضرت امام حسین (ع) همانند سازی و الگوگیری نماییم. در این صورت است که سعادت دنیا و آخرت ما تضمین میگردد. بر خود لازممیدانم که از مقام معظم رهبری که این فرصت را برای ما ایجاد نمودند و با اختصاصاین سال به نام سال امام حسین (ع) زمینه آشنا کردنِ بیشتر با ابعاد شخصیتی حضرت رافراهم نمودند تشکر نمایم. عشقت عجین شده است در آب و گل و وجود بر لوح سینه ها شده منقوش یا حسین لطفا برای دیدن ویژه نامه ی میلاد حضرت ابا عبد الله الحسین اینجا کلیک کنید. در ضمن یک صلوات هم بفرستید ماه شعبانه راه دوری نمیره یکی از القاب امـام حسین در بسیاری از زیـارتنامـه هـا و احادیث، مظلوم است، حتّی بعضی از آیات قرآن نیز به همین مطلب اشاره دارد وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلوُماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلیِّهِ سُلْطَاناً وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون . سوره اسراء آیه 33 و سوره شعراء آیه 225 بـه عقیده بعضی از مفسرین این آیـات بـه شهادت مظلومانه امام حسین و مظلومیت اهل بیت تفسیر شده است تفسیر برهان جلد 2 ذیل آیات فوق از دو جهت این مظلومیت قابل بررسی است ـ شکستن عهد و پیمان ـ کشتن مهمان ـ منع آب حتی از اطفال ـ کشتن بچه ها در مقابل دیدگان مادر ـ آتش زدن خیمه های زن و بچه های بی پناه ـ هجوم بر اطفال و شکنجه دادن آنها و کشتن زن ـ برهنه کردن بدن شهداء و تاختن اسب بر بدن آنان ـ به اسارت گرفتن زنان و بچه ها وسخت گیری بر آنان ـ شکنجه و در غل و زنجیر کردن بیمار (امام سجاد علیه السلام ) وسخت گیری ـ بریدن سرهای شهداء و آویختن آن به گردن اسبها و نیزه ها ـ نان و غذای کافی ندادن به اسیران (مخصوصاً بچه ها) و اسکان در مکانهای نا مناسب ـ شکنجه اسیران با عبور دادن آنها از کنار بدن های پاره پاره و بدون سر آنان پاره ای از ظلم و ستمها در روز عاشورا علاوه بر تخلف از قوانین جنگی، نقض آشکار دستورات دین اسلام بوده است از قبیل ـ جنگ در ماه حرام ـ کشتن فرزند و سبط پیامبر(صلی الله علیه وآله) وبرترین امت ـ کشتن و اسیر گرفتن زنان مسلمان و اطفال ـ بی حرمتی به اجساد و مثله کردن و بریدن سر امام و شهداء ـ حمله به امام در وقت اقامه نماز ـ قتل صبر امام سجاد (علیه السلام) فرمود : اَنَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْرَاً وَ کَفَی بِذَلِکَ فَخْرَاً من فرزندکسی هستم که به مرگ صبر او را به شهادت رسانده اند قتل صبر: انسان یا جانداری را در حالی که زنده است آن قدر به او ضربه و زخم وارد کنند تا بتدریج بمیرد که در اسلام از این عمل نهی شده است امام حسین (علیه السلام) با 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر و... به شهادت رسید ای فرزندم، ای علی، به خدا قسم خون من از جوشش نمی افتد تا اینکه خدای متعال حضرت مهدی عج را برانگیزاند تا انتقام خون مرا از هفتاد هزار نفر از منافقین و فاسقین بگیرد موسوعه کلمات امام حسین ص 371 امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس عاشورا را روز مصیبت و اندوه و گریه خود قرار دهد، خداوند روز قیامت را روز شادی و سرور اوقرار می دهد بحار الانوار ج 44 ص 284 آیا می دانید که ـ در کربلا، پنج نفر از اطفال نابالغ به همراه امام حسین به شهادت رسیدند، طفل شیر خوار امام، علی اصغر، عبدالله بن حسن بن علی، قاسم بن حسن بن علی، محمد بن ابی سعید و عمر بن جناده انصاری ـ در کربلا، یک زن بنام اُمّ وهب نمریه قاسطیه همسر عبدالله بن عمیر کلبی در دفاع و حمایت از امام به شهادت رسید ـ در کربلا دو زن بنامهای اُمّ عبدالله بن عمیر و اُمّ عمر بن جناده در یاری امام حسین جنگیدند ـ در کربلا اعضای بدن سه نفر از یاران و اصحاب امام حسین تکه تکه شده است، عباس بن علی، علی بن الحسین و عبدالرحمان بن عمیر ـ در کربلا چند گروه از برادران به همراه امام به شهادت رسیدند الف: عباس،عثمان،جعفر، ابوبکر،عبدالله، همگی از فرزندان مولا امیرالمؤمنین و برادران امام حسین بودند ب: علی اکبر و علی اصغر از فرزندان امام حسین ج: قاسم، ابوبکر،عبدالله از فرزندان امام حسن مجتبی د: عون و جعفر از فرزندان حضرت زینب و عبدالله بن جعفر ه: عبدالله و محمد از فرزندان مسلم بن عقیل و: مسلم و عبد الرحمان و جعفر از فرزندان عقیل بن ابی طالب ـ در کربلا سرهای سه نفر از یاران امام حسین به سوی آن حضرت پرتاب شد، عبدالله بن عمیر کلبی عمر بن جناده، عابس بن ابی شبیب شاکری شیعه باید آبها را گل کند خط سوم را به خون کامل کند خط سوم خط سرخ اولیاست کربلا بارزترین منظور ماست شیعه یعنی تشنه جام بلا شیعگی یعنی قیام کربلا شیعه یعنی بازتاب آسمان بر سر نی جلوه ی رنگین کمان از لب نی بشنوم صوت تو را صوت « انی لا اری الموت» تو را شیعه یعنی امتزاج ناز و نور شیعه یعنی رأس خونین در تنور شیعه یعنی هفت وادی اضطراب شیعه یعنی تشنگی در شط آب آنچه درزیارت حسین بن على(ع) بسیار چشمگیر است، ثوابهاى کلان و پاداشهاى عظیم و محیرالعقولى است که در روایات ائمه، براى آن بیان شده است.امام صادق(ع) در روایتى، براى زیارت حسین بن على، ثوابى همچون پاداش نبرد در رکاب پیامبر و امام عادل بیان مىکند.(1) در جاى دیگر، پاداشى همچون اجر شهیدان ( بدر ) را نوید مىدهد.(2) و در احادیث بسیارى، ثواب حج و عمره مکرر را براى آن بر مىشمارد. و در سخنى، امام صادق(ع) براى کسى که به زیارت حسین برود، با این خصوصیت که نسبت به حق آن حضرت، معرفت و شناخت داشته باشد (عارفا بحقه) پاداش آزاد کردن هزار برده، و آماده کردن هزار اسب براى مجاهدان راه خدا را بشارت داده است.(3) و با تعبیرات دیگر، پاداشهایى کمتر و بیشتر نقل شده است. راز آن چیست؟
مىدانیم که هرعمل، با توجه به این که در چه زمانى، در چه مکانى، و در چه شرایطى و از سوى چه کسى و با چه انگیزه و هدفى و با چه میزان رشد و آگاهى و بصیرت، انجام بگیرد، ارزشهاى متفاوت و تاثیراتى مختلف پیدا مىکند.
مرحوم علامه مجلسى، در بیان رمز این اختلاف پاداشها و گوناگونى تعبیرها در ثواب آن، مىگوید:
( ... شاید اختلاف این اخبار، در اندازه ارزش و فضیلت و ثواب زیارت را بتوان بر اختلاف اشخاص و عملها، و نیز، کم و زیادى ترس در راه زیارت، یا دورى و نزدیکى مسافت و ...حمل کرد. زیرا هر عمل نیکى، نسبت به اختلاف مراتب اخلاص و شناخت و تقوا و دیگر شرایطى که موجب کمال یک عمل است، داراى ثواب و ارزشهاى متفاوت مىشود.علاوه بر این که در بسیارى از احادیث، امامان، طبق درک و شعور و اندازه ایمان و ظرفیت و گنجایش فکرى طرف، سخن مىگفتند...)(4) آنچه مسلم است، زیارت کربلا، همیشه آزاد نبوده، بلکه همراه با گرفتاریها و محدودیتهایى بوده است که موجب دشوارى زیارت مىگشته است. ولى ائمه، براى همین شرایط هم، تکلیف را ساقط ندانسته و به زیارت حسین(ع) دستور مىدادند.
به این قطعه از تاریخ، دقت کنید:
یکى از شیعیان، به نام حسین، نوه ( ابو حمزه ثمالى )، نقل کرده است که: در اواخر دوره بنى امیه به قصد زیارت حسین بن على، بیرون آمدم ولى مخفیانه حرکت مىکردم تا اهل شام، نفهمند، تا این که شب فرا رسید و مردم به خواب رفتند. شب، از نیمه گذشته بود که غسل زیارت کردم و به سوى قبر سیدالشهدا عزیمت کردم.
نزدیکیهاى قبر که رسیدم، با مردى رو به رو شدم، زیبا روى و خوشبو و سفید چهره، که به من گفت:
برگرد، الان نمىتوانى زیارت کنى. برگشتم. اواخر شب باز رفتم، باز هم آن مرد را دیدم که گفت: دسترسى پیدا نمىکنى.
گفتم: چرا نتوانتم به زیارت فرزند پیامبر و سالار جوانان بهشت برسم؟ من پیاده از کوفه در این شب جمعه به اینجا آمدهام. مىترسم که صبح شود و هوا روشن گردد و نیروهاى مسلح بنىامیه مرا بکشد. گفت: برگرد، فعلا نمىشود، چون حضرت موسى و فرشتگان، هم اکنون به زیارت مشغولند. برگشتم و صبر کردم تا این که سحر شد.غسل کردم و نزدیک قبر رفتم و آن مرقد را زیارت نمودم و نماز صبح را در آنجا خواندم و از ترس شامیان، به سرعت از آنجا برگشتم.) (5) آیا کسى که در چنین وضعیت مخفیانه، به زیارت قبر مولایش حسین برود و همراه با دلهره و هراس از نگهبانانى که مامور کنترل و ممانعت از زائران تربت کربلا هستند، زیارت کند، مستحق ثوابى بیشتر نیست؟! ( معاویه بن وهب ) مىگوید وارد منزل حضرت صادق(ع) شدم. در نمازخانه منزلش، به نماز ایستاده بود، صبر کردم تا نمازش تمام شد. دیدم پس از نماز، دست به دعا برداشت و براى زائران قبر حسین بن على دعا کرد، آنان که با انفاق مال و تلاش بدنى به زیارت مىروند، براى پیوند با ائمه و شاد کردن رسول خدا و پاسخگویى به فرمان امامان و خشمگین ساختن دشمنان و راضى کردن خداوند. و چنین دعا کرد:
" خدایا، از آنان راضى باش، و خود و خانواده شان را، شب و روز نگهدار، و همراهىشان کن و از شر هر جبار سرکشى و ستمگر، و از گزند شیاطین نهان و آشکار در امانشان بدار و نیازهایشان را برآور...خدایا به آنان، به خاطر این که از وطن، دور ماندند و ما را بر فرزندان و بستگان خود برگزیدند، بهترین پاداشها را عطا کن. خدایا! دشمنان ما، این زائران را به خاطر سفر، ملامت کردند ولى این سرزنشها، هرگز پیروان ما را از این زیارت، مانع نگشت. آمدند تا با مخالفان ما مخالفت کرده باشند! خدایا! آن چهرهها را که آفتاب در این راه تغییر داد، رحمت کن، آن صورتهایى را که بر تربت حسین، قرار گرفت، مورد لطف قرار بده، آن چشمهایى را که در راه ما اشک ریخت، آن دلهایى که براى ما و تشنگى ما سوخت، آن نالههایى که براى ما سر داده شد، رحمت کن.
خدایا! من آن بدنها و جانها را تا قیامت، تا هنگام ورود به کوثر در آن روز تشنگى بزرگ، به تو امانت مىسپارم..."
امام، همچنان دعا مىخواند و سجده مىکرد.
پس از فراغتاز نماز، گفتم: این دعاهایى را که از شما شنیدم، اگر در حق کسى بود که خدا را نمىشناخت، مىپنداشتم که هرگز به آتش دوزخ نخواهد سوخت به خدا قسم، (با این دعاهاى شما؟ آرزو کردم که اى کاش به حج نرفته بودم و حسین را زیارت مىکردم.
امام فرمود: تو به او بسیار نزدیکى. پس چه چیز مانع از آن مىشود که به زیارتش بروى؟ اى معاویه بن وهب! مبادا که این کار را ترک کنى؟
گفتم: نمىپنداشتم که کار، به این ارزش و عظمت مىرسد.(6) همین معاویه بن وهب، نقل مىکند که:
امام صادق(ع) به من فرمود، هرگز زیارت حسین(ع) را به خاطر ترس، رها مکن. هر کس زیارت آن حضرت را واگذارد و به سبب ترس، زیارت نکند، حسرت فراوان خواهد دید. اى معاویه! آیا دوست ندارى که خداوند تو را در میان کسانى ببیند که پیامبر دعایشان کرده است؟ آیا دوست ندارى که با فرشتگان همدوش باشى و در قیامت، بى گناه به محشر آیى و جزء کسانى باشى که با پیامبر دست مىدهند؟!...(7) رسول خدا ، در ضمن گفتار مفصلى به امیرالمومنین، که فضیلت زیارت قبر على و فرزندش حسین و تشویق به زیارت آنان را بیان مىکند و ثواب اخروى آن را مىگوید، مىفرماید:
لیکن عدهاى پست و فرومایه، زائران قبر شما را سرزنش و ملامت مىکنند، آنچنان که زن بدکاره را ملامت مىکنند، آنان بدترین افراد امت من مىباشند که هرگز به شفاعتم نرسند و بر حوض کوثر وارد نشوند...)(8) در سخنى دیگر، پیامبراسلام خطاب به حسین (ع )، هنگامى که جاى شمشیر را بر پیکر او مىبوسید، فرمود:
تو و پدرت و برادرت، شهید خواهید شد.
حسین، مىپرسد: از امت تو، چه کسانى ما را زیارت خواهند کرد؟
پیامبر فرمود: " مرا و پدر و برادرت و خودت را، جز کسانى از امت راستین من، زیارت نمىکند."(9) در حدیث هم، زیارت ائمه، در ردیف جهاد با دشمنان به حساب آمده است.(10) زیارت حسین، براى تهیدستان، به جاى زیارت حج محسوب مىشود و خداوند، پاداش حج را به آنان مىدهد.(11) یکى از زنان شیعه، به نام ( ام سعید احمسیه ) که اهل عراق بود و براى زیارت قبور شهداى احد، به مدینه مشرف شده بود، در مدینه، به خدمتکار خود گفت: مرکبى براى رفتن به مزار شهدا کرایه کن.آنگاه، تصمیم گرفت تا آماده شدن مرکب، به دیدار فرزند پیامبر، حضرت صادق(ع) برود. در حالى که دیدار وى با امام در منزل آن حضرت، طول کشیده و کرایهچى، معطل گشته بود، خدمتکارش آمد و به ( ام احمسیه ) گفت: مرکب، آماده است.
امام صادق(ع) پرسید: مرکب چرا؟ کجا مىخواهى بروى؟
آن زن مىگوید گفتم: سر خاک شهدا، حضرت صادق(ع) فرمود: تعجب از شما مردم عراق است، براى زیارت شهدا، راهى طولانى و سفرى دراز را طى مىکنید ولى ( سیدالشهدا ) را وا مىگذارید و به زیارتش نمىروید! گفتم: سید الشهدا کیست؟
فرمود: حسین بن على.
گفتم: من زنى بیش نیستم.
امام: باشد!... براى کسى مثل تو، مانعى ندارد که به زیارتش بروى، آنگاه از ثواب عظیم این زیارت، برایم بیان فرمود. (12) در مورد زیارت شائقانه و عاشقانه که از روی محبت و شیفتگى انجام گیرد، نیز احادیثى نقل شده است که به ذکر دو نمونه اکتفا مىشود:
امام صادق(ع) فرمود:
روز قیامت، یک منادى ندا مىدهد:( زائران حسین کجایند؟) جمعى بر مىخیزند. به آنان گفته مىشود: در زیارت حسین، چه مىخواستید و چه اراده کردید؟
مىگویند: زیارت ما، به خاطر محبت به پیامبر و على و فاطمه بود.
به آنان گفته مىشود:اینک،این محمد (ص) و على (ع) و فاطمه (س) و حسین (ع ) و حسین (ع )! پس به آنان بپیوندید. شما در درجات آنان هستید. به پرچم پیامبر ملحق شوید.
آنگاه آنان، در سایه سار لواى خاصى که در دست على بن ابى طالب (ع) است قرار مىگیرند تا وارد بهشت گردند.(13) محبت، انسان را در دنیا به این دودمان، پیوند میدهد. زیارت محبت آمیز هم، در نهایت انسان را در آخرت به خاندان رسالت پیوند میدهد. آشنایى انسانها را در این دنیا با دستگاه ولایت و خاندان پیامبر عامل جذب به این ( عروه الوثقى ) است که در آن دنیا هم ( حبل المتین ) نجات و سعادت خواهد شد.
از امام صادق(ع) روایت شده است که: خواستار سکونت در بهشت باید زیارت ( مظلوم ) را رها نکند.
مىپرسند: مظلوم کیست؟
مىفرماید: حسین است. هر کس با شوق به او و محبت به رسول الله و فاطمه و على، او را زیارت کند بر سفرههاى بهشتى مهمان اهل بیت خواهد بود.(14) تاکیدى که امام، روى عنصر ( مظلومیت ) در زیارت سید الشهدا دارد، جاى دقت و تامل است و انگیزه حمایت از مظلوم و احیاء یاد او و سپاس از فداکارى انسانى والا در برابر ظالمان را بیان مىکند.
ائمه، در صدد تشویق مردم به زیارتند.یعنى ایجاد شوق و رغبت و انگیزه و علاقه، و این اشتیاق، در صورتى فراهم مىآید که آثار یک عمل و نتایج یک اقدام، براى شخص، روشن باشد.
در زیارت کربلا، چه پاداشى مىتواند بزرگتر از ( بهشت ) باشد؟
و چه انگیزهاى قوىتر از ( مرضى حق ) بودن، و خشنودى رسول خدا را جذب کردن؟ و چه نتیجه اى بالاتر از پیوند با اهل بیت، در دنیا و آخرت؟
2 - کامل الزیارت ، ص 183.
3 - همان، ص 164.
4 - بحارالانوار، ج 98 ص 44.
5- بحارالانوار، ج 98، صص 57 و 59 .
6 - کاملالزیارات، ص 116/ وسائل الشعیه، ج 10 ص 320.
7 - کامل الزیارات، ص 117.
8 - بحارالانوار، ج 97 ص 121.
9 - بحارالانوار، ج 97 ص 119/ کامل الزیارات، ص 70.
10 - بحارالانوار، ج 97 ص 124 .
11 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 360.
12- همان، ص 339/ بحارالانوار، ج 98، صص 36 و 71
13 - وسایل الشیعه ج 10، ص 387.
14 - همان.
با استفاده از کتاب : کربلا کعبه دلها ، اثر: جواد محدثى. پیرامون زنان در حادثه کربلا در دو محور سخن مىتوان گفت: یکى آن که آنان چند نفر و چه کسانى بودند، دیگر آن که چه نقشى داشتند. زنانى که در کربلا حضور داشتند، برخى از اولاد على«ع» بودند، و برخى جز آنان، چه از بنى هاشم یا دیگران. زینب، ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه و ام هانى، از اولاد اهل بیت علیهم السلام بودند، فاطمه و سکینه، دختران سید الشهدا«ع» بودند، رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیه، کنیز خاص امام حسین«ع» و مادر وهب بن عبد الله نیز از زنان حاضر در کربلا بودند.(1) 5 نفر زن که از خیام حسینى به طرف دشمن بیرون آمدند، عبارت بودند از: کنیز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبد الله کلبى، مادرعبد الله کلبى، مادر عمر بن جناده، زینب کبرى«ع». زنى که در عاشورا شهید شد، مادر وهب بود، بانوى نمیریه قاسطیه، زن عبد الله بن عمیر کلبى که بر بالین شوهر آمد و از خدا آرزوى شهادت کرد و همانجا با عمود غلام شمر که بر سرش فرود آورد، کشته شد.
در عاشورا دو زن از فرط عصبیت و احساس، به حمایت از امام برخاستند و جنگیدند:
یکى مادر عبد الله بن عمر که پس از شهادت فرزند، با عمود خیمه به طرف دشمن روى کرد و امام او را برگرداند. دیگرى مادر عمرو بن جناده که پس از شهادت پسرش، سر او را گرفت و مردى را به وسیله آن کشت، سپس شمشیرى گرفت و با رجزخوانى به میدان رفت، که امام حسین«ع» او را به خیمهها برگرداند.(2) دلهم، دختر عمر(همسر زهیر بن قین) نیز در راه کربلا به اتفاق شوهرش به کاروان حسینى پیوست. زهیر بیشتر تحت تأثیر سخنان همسرش حسینى شد و به امام پیوست. رباب، دختر امرء القیس کلبى،همسر امام حسین«ع» نیز در کربلا حضور داشت، مادر سکینه و عبد الله. زنى از قبیله بکر بن وائل نیز حضور داشت، که ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود، ولى هنگام حمله سپاهیان کوفه به خیمههاى اهل بیت، شمشیرى برداشت و رو به خیمهها آمد و آل بکر بن وائل را به یارى طلبید.
زینب کبرى و ام کلثوم، دختران امیرالمؤمنین«ع»،همچنین فاطمه دختر امام حسین«ع» نیز جزو اسیران بودند و در کوفه و... سخنرانیهاى افشاگر داشتند. مجموعه این بانوان، همراه کودکان خردسال، کاروان اسراى اهل بیت را تشکیل مىدادند که پس از شهادت امام و حمله سپاه کوفه به خیمهها، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس به صورت گروهى و اسیر به کوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.
اما درباره حضور این زنان در حادثه عاشورا بیشتر به محور«پیام رسانى» باید اشاره کرد. البته جهات دیگرى نیز وجود داشت که فهرست وار به آنها اشاره مىشود که هر کدام مىتواند به عنوان«درس» مورد توجه باشد:
نقش حضرت زینب در نهضت عاشورا و سرپرستى کاروان اسرا، درس«مدیریت در شرایط بحران» را مىآموزد. وى مجموعه بازمانده را در راستاى اهداف نهضت، هدایت کرد و با هر اقدام خنثى کننده نتایج عاشورا از سوى دشمن، مقابله نمود و نقشههاى دشمن را خنثى ساخت.
گریهها، شیونها،عزادارى بر شهدا و تحریک عواطف مردم، به ماجراى کربلا عمق بخشید و بر احساسات نیز تأثیر گذاشت واز این رهگذر، ماندگارتر شد. 2ـ همان، ص 236.
3- در این زمینه ر.ک: مقاله «درسهاى امدادگرى در نهضت عاشورا» از مؤلف (مجله پیام هلال، شماره 26، شهریور1369).
4ـ عوالم(امام حسین)، ص 403، حیاة الامام الحسین،ج 3، ص 378.
- بر گرفته از فرهنگ عاشورا، جواد محدثى، صفحه 195.
حماسه کربلا، بزرگترین و دلخراش ترین واقعه تاریخ است که پس از 1400 سال هنوز هم زنده مانده و پس از چهارده قرن به یاد آن واقعه اشکها ریخته می شود و ناله و فریاد به پا است. در این مقاله قصد داریم که سیر تاریخی عزاداری شهدای کربلا را مورد بررسی قرار دهیم.
مراسم عزادارى امام حسین(ع) نخستین بار در روز یازدهم محرم سال 61 هجرى در کنار اجساد مطهر شهیدان توسط اهل بیت علیه السلام برگزار گردید.
پس از آن هنگام ورود کاروان اسیران به کوفه، امام زینالعابدین و حضرت زینب و ام کلثوم علیهم السلام براى مردم کوفه که براى تماشا آمده بودند، سخنرانى کردند. در پى این سخنرانیها صداى ضجه و گریه از خانهها و مردم کوفه بلند شد. که به نوعی عزاداری برای شهدا و افشاگری امویان بود.
پس از ورود کاروان اسراء به شام و خطابه خوانی امام سجاد(ع) در شام، یزید به اهل بیت امام حسین اجازه داد که عزادارى کنند و اهل بیت به مدت سه روز به طور رسمى در شام عزادارى کردند.(1)در پى آن خطابه و این عزاداریها، انقلاب بزرگ فکرى در شام پدید آمد و اکثر قریب به اتفاق مردم نسبت به دستگاه حاکمه بدبین شدند.
عزاداری بعدی در مدینه برپا شد. پس از ورود اهل بیت به مدینه عزاى عمومى بر پا گردید و تمامى مردم مدینه ناله و ضجه کردند. پس از آن حلقههاى عزادارى توسط اشخاص و افراد سرشناس بر پا شد. از جمله کسانى که درمدینه مجلسعزادارى بر پا کرد، حضرت زینب سلام الله علیها بود. این عزادارى مدینه را در آستانه انفجار و حرکت عمومى قرار داد و عمر بن سعد جریان را به یزید گزارش داد و اعلام کرد که " تحقیقا وجود زینب کبری(س) در مدینه اندیشهها را تحریک مىکند، زیرا او سخنور و دانا و باهوش است. خود و کسانى که با او همراهى مىکنند، در نظر دارند براى خونخواهى حسین قیام کنند." (2)تا این که حضرت زینب به شام یا مصر تبعید و رحلت فرمود.
پس از شهادت امام حسین(ع) ائمه خود اقامه عزادارى مىکردند و شیعیان را به اقامه عزا و گریه و عزادارى تشویق می نمودند.
عزادارى، نخست در ایام محرم و ایام زیارتى امام حسین(ع) در کربلا و جاهاى دیگر برگزار مىشد چون پانزدهم شعبان، روزعرفه، شب عید فطر و اول ماه رجب و غیره. (3)اما از آغاز قرن سوم عزادارى وضعیت دیگرى یافت که در تحقیق حاضر به تبیین آن مىپردازیم.
در قرن سوم و چهارم و پنجم و همزمان با تشکیل دولتهاى آلبویه در عراق و حمدانیون در سوریه و فاطمیون در مصر مذهب شیعه گسترش یافت و مراسم عزادارى توسعه یافت و در بسیارى از شهرها روز عاشورا عزا و تعطیل عمومى اعلام گردید.
در محرم سال 252 - معزالدوله دیلمى دستور داد که مغازهها بسته و تعطیل عمومى اعلام گردد و مردم عزادارى کنند و مردم با حالت عزا و ماتم در خیابانها حرکت کردند.(4)اینگونه بود که عزاى عمومى در میان شیعیان به صورت یک سنت در آمد. در این دوره، اشعار در قالب قصیده سروده مىشد. ستمهاى بنىامیه و بنىعباس در آن ذکر و مقام و منزلت اهل بیت علیه السلام بیان مىگردید. مردم در عزادارى ها وشعراء در قصیدهها بیشترین توجه را به ولایت اهل بیت علیه السلام داشتند. و کتب مقتل در این زمان تالیف گردید.
در این دوره درگیرى شدید بین شیعه و اهل سنت وجود داشت و حکومتهایى که پیرو بنىامیه و بنىعباس بودند، اهل سنت را بر کشتار شیعیان تحریک و از برگزارى مراسم عزادارى منع مىکردند.
در سال407 هجرى در آفریقا و در ماه محرم " معزبن بادیس" لشکریان خود را به قتل شیعیان دستور داد و اهل سنت را نیز در این امر آزاد گذاشت. جمع کثیرى را در آفریقا کشتند و در آتش سوزاندند خانههاى آنها را خراب کردند. جمعى به قصر منصور پناه بردند اما در محاصره قرار گرفتند و هر کسى از قصر خارج شد، کشته شد و جمعى به مسجد جامع پناه بردند در آنجا نیز همگان را از بین بردند. (5)دراین دوره مراسم عزادارى براى ائمه به طور کامل رواج یافت.
مشخصات روضه خوانی در این دوره از این قرار بود: 1 - عزادارى در ایام عاشورا و موسم زیارت 2 - تکیه بر اهل بیت علیهم السلام به عنوان عترت پیامبر و غصب خلافت توسط بنىامیه. 3 - رشد ذوق شعرى در زمینه مدح و مراثى امام حسین و اهل بیت(ع) . 4 - ذکر مصیبت اهل بیت(ع). 5 - بیان ستمهاى بنىامیه. 6 - مراسم عزادارى به عنوان اعتراض به بنىامیه و بنىعباس و ایادى آنها.
به دلایل فوق حکومتهای وقت از برگزارى مراسم عزاداری شدیدا جلوگیرى مىکردند.
در مقابل این اندیشه، اندیشه تشیع بود که حکومت را حق اختصاصى و الهى ائمه مىدانستند شرایط و اندیشههاى بسیار والا براى حاکم اسلامى قایل بودند. براساس این دو اندیشه به طور طبیعى درگیرى بین تشیع و حکومت پدید آمد. در مراسم عزادارى این اختلاف نظر و جهتگیرى سیاسى مطرح مىشد و قطعا حکومتها از برگزارى مراسم وحشت داشتند. از این رو مراسم روضه از سیاست جدا نبود.
پس از سلطه مغول و وحشت بسیار عجیبى که ایجاد کرده بود و حاکمان آنها مدعى حکومت بودند، نه مدعى خلافت، مراسم عزادارى از حالت اعتراض سیاسى خارج و به مراسم خاص مذهبى اختصاص یافت و عزادارى به منظور کسب ارزش اخروى و دوستى با اهل بیت(ع) برگزار گردید.
در این دوره تحریفات زیادى در وقایع عاشورا واقع شد و براى بیشتر گریاندن و گریه کردن داستانهاى مهیج و زبان حال نقل مىشد و براى این که حکومتها مانع نشوند، به مساله سیاست و حکومت پرداخته نمىشد.
مشخصات عزاداری در این دوره ازاین قرار می باشد: 1 - تعمیم و گسترش مراسم عزادارى از ایام محرم و زیارتى به ایام دیگر. 2 - برگزارى روضه بیشتر براى کسب ثواب و شفاعت ائمه معصومین(ع). 3 - بیان ستمها و جنایات بنىامیه و بنىعباس. 4 - ذکر فضایل اهل بیت(ع). 5 - زهد گرایى و دخالت نکردن در امور حکومت و دورى از دنیا و پرداختن به امور آخرت. 6 - گسترش حسینیه ها براى برگزارى مراسم عزا.
دراین دوره هر کسى ذوق و قریحه شعرى داشت، اشعارى در مرثیه امام حسین(ع) سرود. که بسیارى از آن اشعار، سینه به سینه و یا در دفترهاى خطى تداوم یافت. برخى از اشعارى که در روستاها خوانده مىشود و یا مردم عشایر در مراسم عزا مىخوانند از این قبیل اشعار است. گاهى این اشعار را کسانى سرودهاند که آگاهى از تاریخ نداشته و به منظور خدمت به امام و اظهار علاقه به اهل بیت سرودهاند.
در این دوره همت بر آن گماشته شد که فضایل اهل بیت بیان و مردم با آنها آشنا گردند. که این آشنایى نقش بسیار مهمى در جهت تداوم خط اهل بیت و تشیع ایفاء کرده است. که این کار بسیار عظیم و بزرگ در پیشگاه خداوند اجر بسیار بزرگ دارد. زیرا ذکر فضایل اهل بیت و آشنا ساختن مردم با مقام معنوى آنها به منزله تداوم خط رهبرى و دعوت جامعه به عزت و حفظ ارزشهاى والاى اسلام براى نسلهاى آینده است.
در این دوره عزادارى به شکل رایج فعلى رواج یافت. که برخى آغاز آن را به شکل زدن بر سر و سینه به دوران آل بویه برگرداندهاند. (6)
5 - تشکیل هیاتها
هیات در زمان ما عبارت است از یک دسته و گروه منظم و متشکل و با برنامه خاصى که در ایام عزادارى به عزادارى مىپردازد.
هیاتها به دو دسته تقسیم مىشوند:
1 - یک دسته از هیاتها فقط در ایام محرم و صفر و دیگر ایام عزادارى عمومى تشکیل مىشود. افراد آن در ایام خاصى دور هم جمع شده به عزادارى مىپردازند.
2- هیاتهایى است که در طول ایام سال فعالیت مىکنند. بر حسب توافقى که کردهاند در شبهاى جمعه یا صبح جمعه یا شب چهارشنبه و ... گرد هم جمع مىشوند. اینها نیز به دو دسته تقسیم مىشود.
در آن مقطع که معاویه تلاش بسیار گسترده و همه جانبه کرده بود تا نام عترت پیامبر را از خاطرهها محو کند و اکثر افراد با حقیقت عترت بیگانه شده بودند و آنان که حسین(ع) را مىشناختند، نیز امام را به عنوان امام و پیشواى لازم الاطاعة نمىشناختند؛ زیرا مفهوم عترت در نزد آنها به معنى خاندان پیامبر بود و بر این اعتقاد بودند؛ افرادى که منتسب به پیامبرند باید احترام گردند و آنها را باید دوست داشت. دوستى با عترت مطرح بود نه اطاعت عترت. این معنى قابل تحریف و جلوگیرى از آن قابل توجیه بود.
اما امام حسین با قیام خود، عترت را به عنوان رهبر و واجب الاطاعة مطرح کرد و اقدامى نمود که هرگز قابل انکار و یا توجیه و تحریف نباشد. مردم را با مفهوم عترت آشنا ساخت و در پى آن قیام، حرکت عظیم فکرى در جامعه پدید آمد. از آنجا که اسلام بدون رهبرى صحیح و قرآن بدون تفسیر از ناحیه وى قابل تحقق و عمل نیست، امام اندیشه تحقق قرآن با رهبرى معصوم را مطرح ساخت. قیام او زمینه و انگیزه این آشنایى را فراهم ساخت.
سنت عزادارى عاشورا زمینه پاسدارى از اندیشه شیعه را در آینده فراهم ساخت به طورى که نوحه خوانى و عزادارى را هیچ کسى نمىتواند منع کند و در سایه و پوشش عزادارى مىتوان مفهوم عترت و اهداف امام حسین علیه السلام را تشریع کرد.
سنت عزادارى حسینى مورد تایید «امامان نور» بوده و بارها دوستان و شیعیان را با گفتار و عمل به اقامه مجالس فرا خواندهاند.
در پایان این مقاله سخنى از امام هشتم در همین زمینه می آوریم که:
"الامام على بن موسى علیه السلام: یا ابن شبیب ان سرک ان یکون لک من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسین فقل متنى ما ذکرته: یا لیتنى کنت معهم فافوز فوزا عظیم." (7)اى پسر شبیب، اگر دوست دارى پاداش شهیدان همراه حسین(ع) را به دست آورى، هرگاه او را یاد کردى بگو: اى کاش با شما بودم و به موفقیت بزرگى دست مىیافتم.
2- ثورة الحسین فى الوجدان الشعبى، ص265.
3- همان.
4- کامل، ج8، ص549.
5- همان، ج9، ص294.
6- الثورة الحسین فى الوجدان الشعبى، ص277.
7- بحار، ج44، ص286. در واقعهکربلا افرادی شجاع و وفادار همراه امام حسین علیه السلام تا پای جان جنگیدند ودر نهایت از جام شهادت سیراب گردیدند. یکی از آنها حبیب بن مظاهر است؛ که در حرم منور امام حسین علیه السلام دفن گردیده ومحل زیارت عشاق می باشد.
نام اصلى "حبیب بن مظاهر" یا "حبیب بن مظهر" (1) است، بزرگمردى از طایفه با شرافت و افتخارآفرین! « بنى اسد» و از صحابه رسول گرامى اسلام(ص) مىباشد، وى یک سال پیش از بعثت پیامبر اسلام به دنیا آمد؛ دوران کودکى او هم زمان با سالهایى بود که پیامبر(ص) در مکه مکرمه مردم را به توحید و خدا پرستى دعوت مىنمود، فیض دیدار پیامبر، توفیقى بود که حبیب را، از همان اوان جوانى با معارف دینى و سرچشمه زلال تعالیم اسلام، آشنا ساخت.
چهره بارز «حبیب» همیشه در تاریخ مانند خورشیدى تابان، درخشیده و مىدرخشد؛ چرا که او از اصحاب پیامبر گرامى اسلام به حساب مىآمد، و از آن حضرت حدیثهاى زیادى شنیده بود از سوى دیگر، شرکت او در سن 75 سالگى، در نهضت نورانى کربلا و دفاع از حریم ولایت از صحنههاى پرشکوه و نورانى زندگى سرشار از معنویت او مىباشد.
بنابراین حبیب از جمله کسانى است که به فیض دیدار پنج امام معصوم، نائل آمده است. چهرهاش زیبا و جمال معنوى او به حد کمال رسیده بود. (2) به طورى که در عبادت، شجاعت، علم، زهد و در دفاع از حریم ولایت زبانزد دیگران شده بود.
او در جمیع علوم و فنون، همچون فقه، تفسیر، قرائت، حدیث، ادبیات، جدل و مناظره تبحر داشت تا آنجا که مایه اعجاب و شگفتى دیگران بود. (4) یکى از دانشهاى او «علم بلایا و منایا» بود. یعنى: پیشگویى حوادث و خبر داشتن از وقایع آینده و تاریخ.
در روز عاشورا نیز با شجاعت تمام، در مقابل لشگرعمر سعد ایستاد؛ و شروع به نصیحت و اندرز کرد. تا بلکه، آن خفتگان و اسیران هواى نفس را، بیدار کند. خلاصه، «حبیب» شخصى بود که تنها از خدا مىترسید و با تمام وجود و شجاعت بسیار، کمر همت، به یارى و دفاع از حریم ولایت و امامت، بسته بود.
به فرموده امام حسین(ع) در هر شب یک ختم قرآن مىکرد. (7)
مردى بود که حتى آخرین شب عمر خود را (شب عاشورا)، به نیایش با پروردگار سپرى کرد.
به تحقیق مىتوان گفت: «حبیب بن مظاهر» از جمله افرادى است که امیرالمؤمنین(ع) در باره آنان فرموده است:
«ارادتهم الدنیا فلم یریدوها» (9) یعنى: دنیا به آنان روى مىآورد ولى آنها به دنیا پشت کرده، و با بى رغبتى و بىاعتنایى از کنار آن مىگذرند.
بنابراین مىبینیم که حبیب، از همان اول فعالیت خود را براى این نهضت الهى شروع مىکند، و همراه «مسلم بنعوسجه» به طور پنهانى در کوفه براى «مسلم بنعقیل» از مردم بیعت مىگرفتند؛ و در این راه از هیچ اقدامى کوتاهى نمىکردند. (11)
حبیب بن مظاهر این پیرمرد عارف و آگاه، مصمم بود که به هر قیمتى شده، خود را به کاروان کربلا برساند؛ شب به راه مىافتاد و روز استراحت مىکرد تا در بند ماموران «ابن زیاد» اسیر نشود. سرانجام روز هفتم ماه محرم، در کربلا، به کاروان امام حسین(ع) پیوست. (12)
به محض رسیدن به کربلا، مجددا وفادارى خود را نسبت به امام(ع) در میدان عمل به نمایش مىگذارد. همین که مشاهده نمود یاوران امام اندک و دشمنان او بسیارند، به امام حسین(ع) عرض کرد: «در این نزدیکى، قبیلهاى از «بنىاسد» هستند، اگر اجازه دهید پیش آنها رفته، آنان را به یارى شما دعوت کنم، شاید خداوند هدایتشان کند.» بعد از این که حضرت اجازه داد، با عجله خود را به آنان رسانید و شروع به نصیحت و موعظه کرد. (13)
بالاخره، نوبت جانفشانى فرا رسید. آن مجاهد پیر و عاشق که روحیهاى جوان و شاداب داشت؛ با شمشیرى بران به میان سپاه دشمن نفوذ کرده، آنان را از دم تیغ مىگذراند. و این گونه رجز مىخواند:
«من حبیب، پسر مظاهر، زمانى که آتش جنگ برافروخته شود، یکه سوار میدان جنگم، شما گرچه از نظر نیرو و نفر از ما بیشترید، لیکن ما از شما مقاومتر و وفادارتریم، حجت و دلیل ما برتر، منطق ما آشکارتر است و از شما پرهیزکارتر و استوارتریم.» (14)
حبیب بنمظاهر، با آن سن زیاد همچون یک قهرمان شمشیر مىزد، و 62 نفر از افراد دشمن را به درک واصل کرد.
تشنگى و خستگى بر او چیره شده بود، ناگهان، در این هنگام «بدیل بن مریم عقفانى» به او حمله کرد و با شمشیرى بر فرق او زد، دیگرى با سر نیزه به او حمله کرد، تا این که حبیب از اسب بر زمین افتاد، محاسن او با خون سرش خضاب شد. سپس «بدیل بن مریم» سر مطهرش را از تن جدا کرد.
شهادت این پیر عاشق، بر یاران امام(ع) و خود امام(ع) بسیار گران بود. حضرت خود را به بالین او رسانید. چنان شهادت «حبیب» در امام اثر گذاشته بود که فرمود:
«احتسب نفسى و حماة اصحابى»: پاداش خود و یاران حامى خود را، از خداى تعالى انتظار مىبرم. (15) اى حبیب! مردى با فضیلت بودى که در یک شب قرآن را ختم مىکردى. (16)
سرانجام «حبیب بن مظاهر اسدى» یار با وفاى اباعبدالله الحسین(ع) در سن 75 سالگى، در تاریخ دهم محرم الحرام، سال 61 هجرى قمرى، در سرزمین مقدس کربلا به فیض شهادت نائل آمد.
2- قاضى نورالله ، مجالس المؤمنین ، ص 308 . السید محن الامین ، اعیان الشیعه ، ج 4 ، ص 554 .
3- السید محن الامین ، المجالس السنیه فى مناقب و مصائب العتره النبویه ، ج 1 .
4- امالى منتخبه ، ص49 .
5- محمد بن طاهر سماوى ، ابصار العین فى انصار الحسین(ع)، ص56 .
6- السید محن الامین ، اعیان الشیعه ، ج 4 ، ص 554 .
7- ترجمه نفس المهموم ، شیخ عباس قمى ، ص343 .
8- کشى، رجال.
9- سید رضى، نهجالبلاغه، خطبه همام.
10- شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 35 - 34.
11- السید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج 4، ص 554.
12- همان.
13- محمد بنطاهر سماوى، ابصار العین فى انصار الحسین، ص57.
14- تاریخ طبرى، ج7، ص347.
15- السید محسن الامین، مجالس السنیة، ج 1; تاریخ طبرى، ج7، ص349.
16- حاج شیخ عباس قمى، منتهى الامال، ص 430; حاج شیخ عباس قمى، ترجمع نفس المهوم، ص343 در میان زیارت نامهها، زیارت عاشورا از عظمت خاصى برخوردار است، امامان علیهم السلام و علماى بزرگ در طول تاریخ اهمیت بسیار به آن مىدادند، و هر روز آن را مىخواندند، و بهرههاى معجزه آسا و درخشانى از آن مىگرفتند و پاداش خواندن آن به درجهاى است که امام باقر (ع) به علقمه فرمود: وقتى که این زیارت را (با آدابش) خواندى «کتب الله لک ماة الف الف درجة، و کنت کمن استشهد مع الحسین (ع) حتى تشارکهم فى درجاتهم . . . و کتب لک ثواب زیارة کل نبى و کل رسول، و زیارة کل من زارالحسین منذ یوم قتل؛ خداوند براى تو صد هزار هزار (صدمیلیون) درجه ثبت کند، و تو را به مقامى رساند که گویى با امام حسین (ع) شهید شدهاى تا آنجا که در درجات آنها خواهى بود، و برایت ثواب زیارت همه پیامبران و همه رسولان و همه کسانى که از روز شهادت امام حسین (ع) تا حال، آن حضرت را زیارت کردهاند، نوشته و مقرر خواهد شد.» (1)
و در پایان فرمود: اى علقمه! اگر خواستى، در هر جا که هستى هر روز از همه عمرت این زیارت را بخوان، که هر روز به تمام این پاداشها خواهى رسید. (2)
2- از طریق امام صادق(ع) که آن را صفوان بن مهران جمال (از اصحاب نیک امام صادق و امام کاظم علیهما السلام) نقل کردهاند. از این طریق دوم استفاده مىشود که زیارت عاشورا، حدیث قدسى است . زیرا در این حدیث آمده سیف بن عمیره مىگوید: صفوان گفت امام صادق (ع) فرمود: «همواره این زیارت (عاشورا) و دعایش را بخوان، که من بر کسى که این زیارت و دعایش را از دور و نزدیک مىخواند ضامنم که زیارتش قبول گردد، و سعیش مورد تقدیر خداوند شود، و سلام او به امام حسین (ع) برسد، و حاجتش - هر گونه و هر قدر باشد - از سوى خداوند برآورده گردد.» آنگاه امام صادق (ع) به من فرمود:
«یا صفوان وجدت هذه الزیارة مضمونة بهذا الضمان عن ابی، و ابی عن على بن الحسین، مضمونا بهذا الضمان عن الحسین، والحسین عن اخیه الحسن، مضمونا بهذا الضمان، والحسن عن ابیه امیرالمؤمنین مضمونا بهذا الضمان، و امیرالمؤمنین عن رسول الله (ص) مضمونا بهذا الضمان، و رسول الله عن جبرئیل مضمونا بهذا الضمان عن الله عزوجل مضمونا بهذا الضمان؛ اى صفوان! من این زیارت را با همین ضمانت (قبولى و تقدیرالهى و وصول سلام) از پدرم، و پدرم امام سجاد (ع) با همین ضمانت از امام حسین (ع) و ایشان با همین ضمانت از برادرش امام حسن(ع) و ایشان با این ضمانت از پدرش امیرمؤمنان على (ع) و امیرمؤمنان با همین ضمانت از رسول خدا (ص) و ایشان با همین ضمانت از جبرئیل، و او با همین ضمانت از خداوند متعال نقل کردند.» (3)
بنابراین مطابق این نقل، زیارت عاشورا حدیث قدسى است، یعنى با سلسله مراتب از ذات پاک خدا نقل شده است .
اجر امام حسین علیه السلام در برابر این ایثار
خدای متعال در برابر این سرسپردگی و از خود گذشتگی امام حسین علیه السلام چند پاداش خاص فارغ از عطایای اخروی به ایشان عطا فرمود: 1- دعا در زیر قبه حرم ایشان مستجاب است. 2- شفا را در تربت امام قرار داد. 3- نماز در حرم ایشان برای مسافر کامل است.
در ترنم باران معرفت چنین رسیده است: امام صادق(ع) فرمود: «من زار الحسین فى یوم عاشورا وجبت له الجنه.» (4)؛ کسى که در روز عاشورا امام حسین(ع) را زیارت کند بهشت بر او واجب مىشود.
و امام رضا(ع) فرمود: « فان البکاء علیه (الحسین) یحط ذنوب العظام.» (5)؛ همانا گریستن بر امام حسین(ع) گناهان بزرگ را نابود مىکند.
و امام صادق(ع) فرمود: «من زار قبر ابى عبد الله (ع) یوم عاشورا، عارفا بحقه کان کمن زار الله تعالى فى عرشه.»(6)؛ کسى که روز عاشورا قبرامام حسین(ع) را زیارت نماید در حالى که حق او را بشناسد همانند آن است که خداى را در عرش او زیارت کرده است.
و در سیره ابرار و نیکان آمده است که آنان حق آن مقام والا را مىشناختند و در سایه این شناخت در مقام عمل حق او را گرامى مىداشتند و از رهگذر این احترامات بزرگى یافتهاند. که به نمونه هایی از آنها اشاره می نماییم.
" شبى در حجره مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم، در سجده شکر زیارت حالم منقلب شد و کربلا با آن صحنههاى روز عاشورا و امام حسین(ع) را دیدم و غش کردم." (11)
چهل روز ختم ما تمام شد، بعد از آن خوابى دیدم که مطلب برآورده شده است. (12)
2- همان، ص197 .
3- مصباح المتهجد، تالیف ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، متوفى 460 ه . ق، طبق نقل بحارالانوار، ج101، ص299 و 300 .
4- وسائل الشیعه، ج 14، ص476، ح19637.
5- همان، ص 504، ح19697.
6- همان، ص476، ح19636.
7- شفاء الصدور فى شرح زیارة العاشور، تالیف میرزا ابوالفضل تهرانى; لؤلؤ النضید نصر الله شبسترى و
8- به نقل از یکى ازهمراهان ایشان.
9- مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینى، انتشارات سید الشهداء، ج 2، ص376.
10- به نقل از حجه الاسلام والمسلمین حاج آقاغلامحسین محمدى گلپایگانى.
11- برنامه سلوک در نامههاى سالکان، على شیروانى، ص233.
12- سیماى فرزانگان، رضا مختارى، ص 201. " ان عدة الشهورعندالله اثناعشر شهرا فی کتاب الله یوم خلق السموات والارض منهااربعة حرم ذلک الدین القیم فلا تظلموا فیهن انفسکم و قاتلوا المشرکین کافة کما یقاتلونکم کافة واعلموا ان الله مع المتقین." (توبه/36)
" تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب الهی، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است؛ که چهارماه از آن، ماه حرام است؛ این، آیین ثابت و پابرجا است. بنابراین در این ماهها به خود ستم نکنید و- به هنگام نبرد- با مشرکان، دسته جمعی پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعی با شما پیکار می کنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است."
از آن روز که نظام منظومه شمسی به شکل کنونی صورت گرفت سال و ماه وجود داشت، سال عبارت از یک دوره کامل گردش زمین به دور خورشید، و ماه عبارت از یک دوره کامل گردش کره ماه به دور کره زمین است که در هر سال دوازده بار تکرار می شود.
این در حقیقت یک تقویم پرارزش طبیعی و غیرقابل تغییر است که به زندگی همه انسانها یک نظام طبیعی می بخشد و محاسبات تاریخی آنها را به دقت تنظیم ی کند، و این یکی از نعمتهای بزرگ خدا برای بشر محسوب می شود.
در آیه فوق خداوند به این مطلب اشاره می فرماید که از دوازده ماه سال، چهارماه، ماه حرام است که هر گونه جنگ و نبرد در آن حرام است.
بعضی از مفسران تحریم جنگ در این چهارماه را از زمان حضرت ابراهیم(ع) می دانند که در عصر جاهلیت عرب نیز به عنوان یک سنت به قوت خود باقی بود، هر چند آنها طبق امیال و هوسهای خود گاهی جای این ماهها را تغییر می دادند، ولی در اسلام همواره ثابت ولایتغیر است که سه ماه آن پشت سرهم " ذی القعده" و " ذی الحجه" و " محرم" و یک ماه جدا است و آن ماه" رجب" است و به قول عربها سه ماه" سرد"( یعنی پشت سرهم) و یک ماه" فرد" است.
درحقیقت عرب چون پاس احترام این ماهها را نگاه می داشتند، لذا از هر گونه قتل و غارت و آدم کشی در آنها اکیداً ممانعت به عمل می آوردند. در این ماهها عرب از تمامی نقاط جزیره عربستان به مکه می آمدند و مراسم عبادت و طواف انجام می دادند، یا به بازار عکاظ و اسواق دیگر می رفتند و به کار تجارت و مبادله کالا و ایراد شعر و خطابه می پرداختند.
در ماههای حرام به کسی تعرض نمی شد. نه قتل و تجاوزی و نه هتک حرمتی ، به وقوع نمی پیوست. حتی حیوانات هم از امنیت و آزادی برخوردار بودند و تامین جانی داشتند.
اگر در این مدت به کسی تعدی می شد، عموم قبایل خود را موظف می داشتند که تجاوز را سرکوب کنند و متعدی را به کیفر رسانند.(1)
ذکر این نکته لازم است که تحریم جنگ در این ماهها در صورتی است که جنگ از ناحیه دشمن به مسلمانان تحمیل نشود، اما در این صورت بدون شک مسلمانان باید به پاخیزند و دست روی دست نگذارند، زیرا احترام ماه حرام از ناحیه آنان نقض نشده بلکه از ناحیه دشمن نقض گردیده است.
از پاره ای از روایات(2) استفاده می شود که تحریم جنگ در این چهارماه علاوه بر آیین ابراهیم در آیین یهود و مسیح و سایر آیین های آسمانی نیز بوده است.
در قسمت دیگری از آیه فوق آمده است:" در این چهارماه به خود ستم روا مدارید با شکستن احترام آنها خویش را گرفتار کیفرهای دنیا و مجازات های آخرت نسازید.
در زمان جاهلیت عرب در یک سال، ماهی را حلال می شمردند و سال دیگر همان ماه را تحریم می کردند تا به گمان خود آن را با تعداد ماههایی که خدا تعیین کرده تطبیق دهند. یعنی هرگاه یکی از ماههای حرام را حذف کردند ماه دیگری را به جای آن می گذاردند تا عدد چهارماه تکمیل شود. و با این عمل فلسفه تحریم ماههای حرام را به کلی از میان می بردند و حکم خدا بازیچه هوسهای آنان قرار می گرفت.
فلسفه این کار در نظر آنها به عقیده بعضی این بوده است که گاهی تحمل سه ماه حرام پشت سرهم (ذی القعده، ذی الحجه و محرم) مشکل بوده و آن را به پندار خود مایه تضعیف روح جنگجویی و رکود کار سربازان می شمردند، زیرا عرب در جاهلیت علاقه عجیبی به غارتگری و خونریزی و جنگ داشت، و اصولاً جنگ و غارت جزئی از زندگی آنها را تشکیل می داد و تحمل سه ماه آتش بس پی درپی برای آنها طاقت فرسا بود، کوشش می کردند لااقل ماه محرم را از این سه ماه جدا کنند.
همیشه ادامه یک کار با شروع مجدد آن پس از خاموشی تفاوت دارد و دومی به مراتب مشکل تر است، فراموش نمی کنیم که در دوران جنگهای بیست ساله ویتنام چه اندازه زحمت می کشیدند تا یک آتش بس بیست و چهارساعته در آغاز سال نو مسیحی یا مانند آن به وجود آورند، ولی اسلام برای پیروان خود در هر سال یک آتش بس چهارماهه اعلام می دارد و این خود نشانه روح صلح طلبی اسلام است. لازم به یادآوری است که اگر دشمن بخواهد از این قانون اسلامی سوء استفاده کند و حریم ماههای حرام را بشکند اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است.(3)
2- تفسیر برهان، ج2، ص122.
3- تفسیر نمونه، ج7، ص408.
الف: از دیدگاه قوانین و قواعد جنگی<\/h2>در تمام جوامع بشری جنگها نیز آدابی دارد که رعایت آن از سوی دوطرف ضروری است و تجاوز از آن امری غیرقانونی و غیر انسانی محسوب می شود. در واقعه کربـلا بسیاری از اعمال کـه بر امـام و اهـل بیت واصحابش روا داشته انـد در تمـام فرهنگ هاو جوامع انسانی ظلم و ستم شناخته می شود، از قبیل
ب:از دیدگاه دین مبین اسلام <\/h2>
عاشورا و انتظار<\/h2>امام چهارم حضرت سید الساجدین زین العابدین علی بن الحسین از پدرش سید الشهداء حسین بن علی علیهما السلام نقل می کند که پدرم فرمود : یا وَلَدی یا عَلیّ وَاللهِ لا یَسْکُنُ دَمی حَتّی یَبْعَثَ اللهُ الْمَهدیَّ فَیَقْتُلَ عَلی دَمی مِنَ الْمُنافِقینَ الْکَفَرَةِ الْفَسَقَةِ سَبْعینَ اَلْفاً
عاشورا و انقلاب اسلامی<\/h2>نهضت عاشورا به لحاظ ماهیت اسلام خواهی، اصلاح طلبی و ظلم ستیزی اش، همواره الهام بخش انقلابیون و حرکتهای اصلاحی بوده است، انقلاب اسلامی ایران نیز از آن سر چشمه سیراب شدو از محتوای عاشورا الهام گرفت، شرایط سیاسی و اجتماعی ایران قبل از انقلاب، شبیه دوران بنی امیه بود، فساد و ظلم حاکمیت داشت، اسلام در حال فراموشی و انزوا بود، ابتذال فرهنگی غربزدگی، معروف شدن منکر، منکر شدن معروف، زندان وشکنجه آزاد مردان وحیف و میل بیت المال و… ، همه شرایطی را به وجود آورده بود که اصلاحی عمیق را می طلبید امام خمینی (ره) با الهام از عاشورا، روح حماسه و غیرت دینی را در مردم دمید و آنان را به حکومت اسلامی و حاکمیت ارزشهای قرآنی فرا خواند، همانند جدش سید الشهداء مفاسد رژیم منحط طاغوت را بر شمرد و از تبیین مفاسد معاویه، یزید، ابن زیـاد و … ذهنها بـه مفـاسد و مظـالم طاغوتیان منتقل می شد. ولـذا مـردم مبارزات خـود را بـر ضد یـزید زمـانـه می دانستند و شعارهای زمـان انقلاب، ایـن پیـونـد را تـائید می کند، مـردم می گفتند .
نهضت ما حسینی رهبر ما خمینی<\/h2>عاشورا محور بسیج مردم و عنصر شهادت، به مبارزه مردم روح و جان می بخشید. بهره های عاشورای حسینی به انقلاب اسلامی فراوان می باشد و به تعبیر امام خمینی ره اگـر قیـام حـضرت سیّد الشهداء نبـود، امـروز ما هم نمی توانستیم پیروز شویم
غم عاشورا<\/h2>قالَ الرضاعلیه السلام: مَنْ کانَ عاشورا یَوْم مُصیبَتِهِ و بُکائِهِ جَعَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقیامَة، یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرورِهِ
شیعه امام حسین<\/h2>
پی نوشت ها:<\/h4>1 - ثواب الاعمال، ص 81 .
ـ مشارکت زنان در جهاد:<\/h2>شرکت در جبهه پیکار و همدلى و همراهى با نهضت مردانه امام حسین و مشارکت در ابعاد مختلف آن از جلوههاى این حضور است. چه همکارى طوعه در کوفه با نهضت مسلم، چه همراهى همسران برخى از شهداى کربلا، چه حتى اعتراض و انتقاد برخى همسران سپاه کوفه به جنایتهاى شوهرانشان مثل زن خولى. - آموزش صبر: روحیه مقاومت و تحمل زنان- نسبت - به شهادتها در کربلا درس دیگر نهضت بود. اوج این صبورى و پایدارى در رفتار و روحیات زینب کبرى«ع» جلوه گر بود.
ـ پیام رسانى:<\/h2>افشاگریهاى زنان و دختران کاروان کربلا چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت به مدینه پاسدارى از خون شهدا بود. سخنان بانوان، هم به صورت خطبه جلوه داشت، هم گفتگوهاى پراکنده به تناسب زمان و مکان. ـ روحیه بخشى:در بسیارى از جنگها حضور تشویق آمیز زنان در جبهه، به رزمندگان روحیه مىبخشید. در کربلا نیز مادران و همسران بعضى از شهدا این نقش را داشتند.
- پرستارى:<\/h2>رسیدگى به بیماران و مداواى مجروحان از نقشهاى دیگر زنان در جبههها، از جمله در عاشوراست. نقش پرستارى و مراقبت حضرت زینب از امام سجاد«ع» یکى از این نمونههاست.(3) ـ مدیریت:بروز صحنههاى دشوار و بحرانى، استعدادهاى افراد را شکوفا مىسازد.
ـ حفظ ارزشها:<\/h2>درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزشهاى دینى و اعتراض به هتک حرمت خاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهاى آلوده است. زنان اهل بیت، با آن که اسیر بودند و لباسها و خیمههایشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب در معرض دید تماشاچیان بودند، اما اعتراض کنان، بر حفظ عفاف تأکید مىورزیدند. ام کلثوم در کوفه فریاد کشید که آیا شرم نمىکنید براى تماشاى اهل بیت پیامبر جمع شدهاید؟وقتى هم در کوفه در خانهاى بازداشت بودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان وارد آن خانه شوند. در سخنرانى خود در کاخ یزید نیز بر اینگونه گرداندن بانوان شهر به شهر، اعتراض کرد:«ا من العدل یابن الطلقاء تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن یحدو بهن الأعداء من بلد الى بلد و یستشرفهن اهل المناهل و المعاقل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الغائب و الشهید...»(4) و نمونههاى دیگرى از سخنان و کارها که همه درسآموز عفت و دفاع از ارزشهاست.
ـ تغییر ماهیت اسارت:<\/h2>اسارت را به آزادى بخشى تبدیل کردند و در قالب اسارت، به اسیران واقعى درس حریت و آزادگى دادند.
ـ عمق بخشیدن به بعد عاطفى و تراژدیک کربلا:<\/h2>
پىنوشت ها:<\/h2>1ـ زندگانى سید الشهدا،عماد زاده،ج 2، ص 124، به نقل از لهوف، کبریت احمر و انساب الأشراف.
عزاداری در زمان بنی عباس و مغول
عزاداری در دوران اخیر
نقش عزادارى
عزاداری در زمان بنی عباس و مغول
پس از انقراض سلسله بنىعباس در بغداد و سلطه مغولها بر بخش عظیمى از کشورهاى اسلامى شکل و محتواى روضه به تدریج تغییر یافت. این تغییر شاید بدان جهت بود که سلاطین بنىعباس خود را خلیفه پیامبر مىدانستند و مدعى حکومت بر مسلمین از جانب اسلام بودند و اطاعت خود را بر مردم واجب شرعى مىدانستند. مذاهب اهل سنت را، مذهب رسمى و قانونى و شرعى دانسته و از آنها به طور کامل حمایت مىکردند. پیروى از مذهب شیعه ممنوع و در ادارات دولتى و مراجع قضایى رسمى نبود.
عزاداری در دوران اخیر
در دورانهاى اخیرعزادارى از نظر کمیت و کیفیت رشد کرده ، در سالگرد رحلت پیامبر(ص) و امامان معصوم و حضرت زهرا علیهم السلام و.... مراسم عزادارى بر پا مىشود. برخى از مشخصات مراسم عزادارى دوران جدید به قرار ذیل است.
1 - دقت تاریخى<\/h2>افرادى که از فضل و سواد برخوردار هستند، سعى مىکنند وقایع عاشورا و مرثیه دیگر امامان را بر اساس مستند تاریخى بیان نموده و از استنتاجات به دور از عقل و عرف در مقام ائمه شدیدا پرهیز مىکنند.
2 - تاریخ تحلیلى<\/h2>خطیبان و نویسندگان، تاریخ عاشورا را به صورت تجزیه و تحلیل شده بیان مىکنند. قضایا را ریشه یابى و عوامل پیدایش و آثار اجتماعى آن را بیان مىنمایند.
3 - اهداف امام حسین(ع)<\/h2>در عزاداری ها حرکت امام حسین(ع) و سیرى که آن حضرت داشت و عللى که براى قیام خود ذکر کرده بررسى مىشود. آن حضرت با چه انگیزهاى قیام و براى تحقق چه هدفى حرکت کرد؟ آیا هدفش کشته شدن بود؟ هدف گریه شیعیان و نجات آنها بود؟ به منظور رسیدن به حکومت قیام کرد؟ مجبور شد و نمىتوانست به جاى دیگرى برود؟ و ... هر کسى به شکلى ارزیابى و نتیجهگیرى کرده است و هر کسى براى اثبات مدعاى خود شواهد تاریخى و دلایلى از کلام پیامبر(ص) و خود امام حسین(ع) ذکر کرده است. هر چند برخى به خطا رفتهاند. اما اقدام به چنین کارى و تجزیه و تحلیل اهداف آن پیشواى بزرگ الهى، کارى بسیار ارزشمند است.
4 - توام شدن روضه با سیاست<\/h2>برگزارى مراسم روضه از سیاست جدا نبوده و نیست. و این مجالس محل بسیار مناسبى براى رشد آگاهى سیاسى و موضع گیرى در برابر حکومتهاى ستمگر بوده و هست. بسیارى از تصمیم گیریهاى سیاسى در همین مجالس اتخاذ شده است. مطالعه تاریخ سیاسى ایران از دوران مشروطه و مقدمات آن این حقیقت را روشن مىسازد و این مجال عامل اساسى حرکتهاى مردمى بوده است؛ زیرا اهداف امام حسین(ع) بررسى و بیان مىشد. پایبندى اهل عزا به اهداف حسین(ع) امرى بسیار روشن است. اطاعت امام حسین(ع) به عنوان امام واجب الاطاعة در همه زمانها نیز واضح است. پس از این سه مقدمه هر شیعهاى خود را ملزم به قیام بر ضد حکومت ستمگر دانسته است.
نقش عزادارى
قیام امام حسین(ع) و شهادت او تلاشهاى برادر و پدر و جدش را در گذشته بارور و زمینه تلاش براى آیندگان فراهم ساخت.
پىنوشت ها:<\/h2>1- تاریخ طبرى، ج4، ص353.
علم حبیب<\/h2>پس از وفات جانسوز رسول گرامى(ص) حبیب بن مظاهر با حضرت على(ع) بیعت نمود، و در خط ولایت على بن ابیطالب(ع) قرار گرفت. چون بارها، از پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) شنیده بود: «انا مدینة العلم و على بابها فمن اراد المدینة فلیات الباب.» یعنى «من شهر علمم و على در آن شهر است، هر کس که علم مىخواهد از در آن وارد شود»، لذا محضر حضرت على(ع) را مغتنم شمرده و در شمار یاران خالص و حواریون و شاگردان ویژه حضرت قرار گرفت (3) و دانشهاى گرانبها و فراوانى از حضرت على(ع) آموخت.
شجاعت حبیب<\/h2>«حبیب بن مظاهر» مردى شجاع، باصلابت و با قدرت بود، به طورى که در تمام جنگهایى که در دوران حکومت حضرت على(ع) رخ داد؛ حضورى فعال و چشمگیر داشت، و در آن زمان به عنوان یکى از شجاعان بزرگ کوفه در زمره یاران امام(ع) بود. (5)
عبادت حبیب<\/h2>حبیب مردى عابد و پارسا بود. تقوى و حدود الهى را رعایت مىکرد. حافظ کل قرآن کریم بود، و هر شب به نیایش و عبادت خدا مىپرداخت. (6)
زهد حبیب<\/h2>او حلال و حرام الهى را رعایت مىنمود. زندگى پاک و سادهاى داشت. آنقدر به دنیا بى رغبت بود و زهد را، سرمشق زندگى خود قرار داده بود، که هر چقدر به او پیشنهاد امان و پول فراوان شد؛ نپذیرفت، و گفت: «ما نزد رسول خدا(ص) عذرى نداریم که زنده باشیم، و فرزند رسول خدا(ص) را مظلومانه به قتل برسانند.»(8)
چهره حبیب از آغاز نهضت حسینى تا شهادت<\/h2>بعد از شهادت امام حسین(ع) شیعیان به امام حسین نامه نوشته، آن حضرت را به قیام علیه معاویه دعوت کردند، نخستین نامه در خانه «سلیمان بن مریم خزاعى» - که از شیعیان مخلص بود - نوشته شد. این دعوتنامه با امضاى چهار تن از بزرگان کوفه، توسط «عبدالله بن مسمع همدانى» و «عبدالله بن وال» به مکه ارسال شد؛ که «حبیب بن ظاهر» یکى از امضا کنندگان این نامه بود.(10)
شهادت<\/h2>او، عاشق شهادت بود. دلش براى شهادت مىطپید. شب عاشورا را به عبادت و مناجات با معبود خویش مشغول بود، و لحظه شمارى مىکرد تا روز عاشورا فرا رسد و در رکاب مولا و سرور خویش، شربت شهادت را بنوشد.
پىنوشت ها:<\/h4>1- تقى الدین الحسن بن على بن داود حلى ، الرجال .
زیارت عاشورا؛ حدیث قدسی<\/h2>زیارت عاشورا از دو طریق نقل شده است: 1- از طریق امام باقر (ع) که آن را علقمة بن محمد حضرمى و محمد بن اسماعیل از صالح بن عقبه، و او از مالک جهنى از امام باقر(ع) نقل کردهاند.
نحوه قرائت زیارت عاشورا<\/h2>درمورد نحوه خواندن زیارت عاشورا خصوصا قسمت صد لعن و صد سلام سوالاتی طرح می شود که مطالبی ارائه می شود. در مورد چگونگى صد سلام و صد لعن، طریقه آسان نقل شده است، از جمله از امام هادى (ع) نقل شده که فرمود:«من قرء لعن زیارة العاشورا المشهورة مرة واحدة ثم قال: اللهم العنهم جمیعا تسعة و تسعین مرة کان کمن قرئه ماة مرة، و من قرء سلامها مرة واحدة، ثم قال السلام على الحسین، و على على بن الحسین و على اولاد الحسین و على اصحاب الحسین تسعا و تسعین مرة کان کمن قرئه ماة مرة تامة من اولهما الى آخرهما؛ کسى که در زیارت عاشورا، در فراز لعن، یک بار آن را کامل بخواند (اللهم العن اول ظالم ظلم . .). سپس 99 بار بگوید "اللهم العنهم جمیعا"، مانند آن است که همه این فراز لعن را صد بار گفته است، همچنین اگر یک بار فراز سلام را تا آخر به طور کامل بخواند، سپس 99 بار بگوید: «السلام على الحسین، و على على بن الحسین و على اولادالحسین و على اصحاب الحسین» مانند آن است که همه فراز سلام را به طور کامل خوانده است . (7)
آیت الله العظمى اراکى:<\/h2>یکى از ملازمان ایشان نقل نموده که برنامه معظم له این بود که هر روز بالاى بام مىرفتند و به حالت ایستاده به خواندن زیارت عاشورا مىپرداختند و به صد لعن و صد صلوات که در زیارت عاشورا وارد شده است مقید بودند که قرائت کنند و این برنامه ایشان به همین نحو یعنى بالاى بام و رو به قبله حتى در روزهاى برفى و سرد هم بدون کم و کاست ادامه داشت تا موقعى که توانایى جسمى داشتند. (8)
شیخ مرتضى نواده شیخ انصارى:<\/h2>در شرح حال ایشان آوردهاند که از جمله عادات او خواندن زیارت عاشورا بوده که در هر روز دو بار، صبح و عصر آن را مىخواندند و بر آن بسیار مواظب بودند، بعد از وفاتش کسى او را در خواب دید و از او احوالش را پرسید. در جواب سه مرتبه فرمود: عاشورا، عاشورا، عاشورا. (9)
آیت الله میرزا ابوالقاسم محمدى گلپایگانى:<\/h2>فرزند ایشان در شرح احوال ایشان نقل نمودند که وى در تمام زندگى به پشت بام مىرفتند و حضرت امام حسین(ع) را زیارت مىنمودند و گاهى در حالى که برف زیادى روى پشت بام بود، ایشان مىرفت وحضرت را زیارت مىنمود و جالب آن که نام همه فرزندان ذکور خویش را حسین گذاشت. (10)
آیت الله سید زین الدین طباطبایى:<\/h2>روزى ایشان از وصف کربلا و روز عاشورا براى دوستان تعریف مىکردند و همچنین در اهمیت زیارت عاشورا گفتند:
آقا نجفى قوچانى:<\/h2>ایشان در ضمن خاطرات خود مىگوید: روزى بنا گذاشتم چهل روززیارت عاشورا روى بام مسجد شاه (اصفهان) بخوانم و سه حاجت درنظر داشتم، یکى قرض پدرم ادا شود و یکى مغفرت و دیگرى علمم زیاد شود و به درجه اجتهاد برسم، پیش از ظهر شروع کردم و هنوز ظهرنشده تمام مىشد، از اول تا به آخر دو ساعت طول مىکشید، چهل روز تمام شد. یک ماه نگذشت که پدرم نوشته بود که قرض مرا موسى بن جعفر(ع) ادا کرده، من به او نوشتم بلکه سید الشهداء اداکرد. (و کلهم نور واحد) چون قوى دل شده در ماه محرم و صفر جهت مطلبى که در نظرم اهم مطالب بود، چهل روز زیارت عاشورا روى بام مسجد خواندم، با اهتمام تمام و کمال احتیاط، به این معنى که در آن دو ساعت همه را رو به قبله، سر پا در مقابل آفتاب ایستاده بودم تا تمام مىشد.
پىنوشت ها:<\/h4>1- کامل الزیارات، تالیف جعفر بن محمد بن قولویه قمى، متوفى 368 ه . ق، نشر مکتبة الصدوق، ص194 .
نسیء یعنی چه؟<\/h2>در آیه 37 از سوره توبه به یک سنت غلط جاهلی، یعنی مسئله نسیء تغییردادن جای ماههای حرام- اشاره شده است. نسیء بر وزن " کثیر" از ماده " نسأ" به معنی تاخیر انداختن است و به داد و ستدهایی که پرداخت پول آن به تاخیر می افتد، " نسیئه" گفته می شود.
فلسفه ماههای حرام<\/h2>تحریم جنگ در این چهارماه یکی از طرق پایان دادن به جنگهای طولانی، و وسیله ای برای دعوت به صلح و آرامش بود، زیرا هنگامی که جنگجویان چهارماه از سال اسلحه را به زمین بگذارند صدای چکاچک شمشیرها یا صفیر گلوله ها خاموش شود و مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود آید احتمال پایان یافتن جنگ بسیار زیاد است.
پی نوشت ها:<\/h2>1- تاریخ اسلام، علی دوانی، ص 39.
:قالبساز: :بهاربیست: |