امام رضا(ع) - *به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*

شفا یافتگان امام رضا علیه السلام
مرقد مطهر امام رضا(ع)

 

هاجر اسکندریان، از اهالی نوده چناران

 تاریخ شفا: 25/9/1375

 نوع بیماری : سکته

 

چشمهایش به گودی نشسته و صورت رنگ پرده اش را هاله ای از غم گرفته بود و نیاز در چهره اش موج می زد. با کمک خواهرش، سعی داشت خود را به داخل حرم برساند، با خستگی زیاد، پاهایش را که دیگر رمقی نداشت، به دنبال خود می کشید، اعضای محزون خانواده، او را همراهی می کردند. پدر لباس سیاه به تن داشت: با چشمانی گریان به دختر نوجوان خود می نگریست و اندیشه این که چگون توفان حوادث، نهالی را که پانزده بهار بیشتر ندیده بود، این چنین درهم شکسته، قلبش را می فشرد هاجر، با دیدن ضریح مطهر حضرت رضا (ع) احساس کرد مرغ محبوس جانش، می خواهد با بالهای لرزان به پرواز درآید، تا پرپرزنان، کعبه دل را طواف کند، و انعکاس آن را در میان دل شکسته آیینه هایی که بری از غبار ریب و ریا، ضریح مطهر را در آغوش گرفته اند، نظاره گر باشد. نگین چشمانش پر از اشک شد، رشته حاجات خود را به ضریح گره زد، دلش می خواست با زبان جسم خاکی اش هم با امام سخن بگوید. اما قادر به تکلم نبود. از صمیم قلب آرزو کرد که خدا همه بیماران را شفا بدهد.

پلکهایش را روی هم گذاشت. قطرات اشک از گوشه چشمانش سر خورد. همه چیز از دو ماه پیش شروع شد. هنگامی که طبل مرگ، فراق مادر را به صدا در آورد و طومار زندگی او را در هم پیچید، نور امید در دل اهل خانه خاموش شد: این اتفاق ناگوار بر روی همه افراد خانواده تأثیر گذاشت. اما سخت ترین ضربه را هاجر دید درست هفتمین روزی بود که مادر، به جمع رفتگان پیوسته و سینه سرد قبرستان، پذیرای جسم بی روح او شده بود. نور کم خورشید، با هجوم ابرهای سیاه، به کلی محو شده بود. گویی آسمان هم، در غم از دست دادن مادر، با آنان ابراز همدردی می کرد، سکوت حزن انگیز گورستان را ضجه فرزندان درهم می شکست، دستان هاجر، مادر را می جست خاکهای باران خورده ای که مادر عزیزشان را در برگرفته بود، مشت می کرد و بر سر می ریخت. سپس با سرانگشتانی لرزان گریبان می درید.

هاجر، با دیدن ضریح مطهر حضرت رضا (ع) احساس کرد مرغ محبوس جانش، می خواهد با بالهای لرزان به پرواز درآید، تا پرپرزنان، کعبه دل را طواف کند، و انعکاس آن را در میان دل شکسته آیینه هایی که بری از غبار ریب و ریا، ضریح مطهر را در آغوش گرفته اند، نظاره گر باشد.

کاروان اشکی که از چشمانش سرازیر بود، مزار مادر را نشانه می رفت. ناگهان، زمین و زمان از حرکت باز ایستاد و دختر از خود بی خود شد و با فریادی که از عمق دل شکسته اش بر می خاست، مادر را صدا زد و مدهوش بر زمین غلتید و نقش زمین شد، گویی کوه غمی که بر دوش داشت. در یک آن، جسم رنجور و نحیفش را خرد کرد و در هم کوبید. وقتی به هوش آمد، قسمتی از بدنش دیگر تحرکی نداشت و قادر به تکلم نبود، آرزو کرد، ای کاش همه این اتفاقات، یک خواب باشد و باز دستان پر مهر و محبت مادر، گونه هایش را نوازش دهد و با صدایی ملایم و دلنشین بگوید: هاجر دخترم! بلند شو، چقدر می خوابی؟ و بار دیگر بر لبان دختر لبخندی شیرین نقش بندد و گلهای امیدش را با مهر لطیف مادر، شکوفا و شاداب کند، اما افسوس که او باید این واقعیت تلخ را تحمل کند و در حسرت نوازشهای مادر، باقی بماند.

نگاه هاجر، روی چشمان مملو از غم و اشک پدر که از دور ناظر او بود، افتاد. پیرمرد زمزمه می کرد: یا امام غریب. اگه بچمو شفا بدی، همه عمر نوکریت رو می کنم. میشه یه مرتبه دیگه دخترم حرف بزنه و راه بره؟ میشه بازم وقتی از سر کار بر می گردم، در رو برام باز کنه و بگه بابا خسته نباشین؟ بعد مث گذشته برام یه استکان چای بیاره و تعارف بکنه. بخورین تا خستگیتون دربره سراسر وجود او نیاز شده بود هاجر که پی به عمق درد پیرمرد برده بود، دلش به تنهایی او سوخت: پدر

حرم امام رضا علیه السلام

 می بایست از یک طرف غم فراق مادر را به دوش بگیرد. و از طرفی با فرزندانش ابراز همدردی کند. اثر ضربه های تازیانه ای که توسط این غصه عظیم بر روی صورتش نقش بسته بود، دختر را بیشتر عذاب می داد. می خواست فریاد بزند: پدر دوستت دارم. اما افسوس که هر چه بیشتر سعی می کرد صبحت کند، کمتر نتیجه می گرفت. با آن که رنج و بیماری به قدری بر او غلبه کرده بود که بهار زندگیش تبدیل به خزان شده بود. اما قادر نبود که لطمه ای به او وارد آورد. دختر با شبنمهای اشک، گل امید را آراست و آن قدر گریست تا خواب بر او چیره شد.

خواهر که تازه از موج جمعیت جدا شده و مشغول قرائت زیارتنامه بود نگاهی به چهره هاجر انداخت، در کنارش نشست و سر او را به زانو نهاد و آرام قطرات اشک را از گوشه چشمانش زدود. نفسش را پر صدا از سینه بیرون داد و نالید: اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی و انت حی عند ربک مرزوق. او چندین و چند بار این جمله را تکرار کرد. بعد پلکهایش را روی هم گذاشت. با این کار سعی داشت پرده ای بین ظاهر و باطن بکشد و معنی کلام را از عمق جان درک کند- یا امام رضا (ع) شما حرفای منو می شنوی، جواب سلامم رو میدی، اما چرا من نمی تونم پاسخت رو بشنوم؟ بعد از کمی تفکر به این نتیجه رسید که علت این امر، می تواند حجابی باشد که اعمالش بین او امامش، فاصله ایجاد کرده است. هاله ای از نور، همه جا را روشن کرد، گویی در رواقها، چشمه چشمه نور جوشیده است، و در کانون آن، آقایی سبزپوش با محاسنی سفید دیده می شد. به هاجر الهام شد که لحظه استجابت و گشوده شدن گره نیاز است پس باید التماس کند. با عجز گفت: آقا شفام بده. پاسخ شنید: شفا گرفتی. دلش لرزید، هرسان از جا برخاست.

دستش را به سوی گردن بر دو رشته نیاز را لمس کرد، طناب را در دست گرفت و به طرف خود کشید. ریسمان از پنجره به زمین افتاد. راستی او شفا یافته بود، با هیجان اطراف را نگریست: حس کرد می تواند سخن بگوید. نمی دانست چه بگوید با فریادی که از آن عشق می بارید، گفت: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع) خواهر که از شدت هیجان می لرزید، پیاپی تکرار می کرد، خدایا شکر، امام رضا (ع) متشکرم. اشک شوق چشمها را پر کرد. سایر زوار به حال هاجر غبطه می خوردند. صدای صلوات و یا امام رضا (ع) حرم آقا را پر کرد. ملائک دامن دامن گل بر سر زوار می ریختند. فضا آکنده از عطر و بوی محمدی شد.

منبع: پایگاه اینترنتی حضرت رضا علیه السلام


نوشته شده در یکشنبه 88/8/3ساعت 10:8 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

امام مهربان<\/h1>

آن خالقی که بر تن بی روح جان دهد 

مهر تو، رایگان، به دل خاکیان دهد

شخصی کریم، جود بلا  شرط می کند

آری، خدا هر آنچه دهد، رایگان دهد

هر نعمتی که داد خدا، بی سوال داد

وصل تو را، که خواسته ام، بی گمان دهد

از خلقت تو، خواست خداوند لامکان  

ما را کنار رحمت عامش مکان دهد

گر جان دهم، به یک نگهت، سود با من است

کالای خویش را، که بدین حد گران دهد؟

بی امتحان مرا به غلامی قبول کن

رسوا شوم، اگر دل من امتحان دهد

دارم امید، لطف تو گیرد چو دست من

دامان پر ز گرد گناهم تکان دهد

می خواست گر خدای نبخشد گناه ما

ما را چرا امام چنین مهربان دهد؟

آن پرچمی که بر سر بام حریم توست

راه بهشت را به محبان نشان دهد

قلب (حسان) به یاد تو از غصه فارغ است

در انتظار این که به پای تو جان دهد

روز جزا که در صف قرآن و عترتیم

ما را امام ثامن ضامن امان دهد


نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 7:18 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

مشکات کبریا <\/h1>

فروغ روشن مشکات کبریاست رضا

نشان زنده آیات هل اتی است رضا

دلیل خلقت کون و حقیقت قرآن

بحار رحمت و سرچشمه بقاست رضا

ضیای کنگره عرش و روشنای زمین

امام هشتم و حاکم به ماسواست رضا

اساس دانش و تقوی، اصول فضل و کرم

پناه امن اسیران مبتلاست رضا

همای دولت او را فضای گیتی تنگ

ز تخته بند تن و آرزو رهاست رضا

شگفت نیست اگر شرط وحدت است چرا

که محو عشق و به دریای حق نماست رضا

وجود هر دو جهان از طفیل هستی اوست

مدار قطب زمین، حجّت خداست رضا

عجب مدار اگر خاک کوی او بویم    

که جان خسته ما را شفا رضاست، رضا

شکوه منزلتش را چسان کنم تقریر؟

که جانشین نبی، پور مرتضاست رضا

از آن خدای رضایش لقب نموده رضا

مشیّت ازلی را به حق رضاست رضا


نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 7:18 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

سفر اندوه<\/h1>

در جاده نیشابور به مشهد بقعه ای است با ساختمانی قدیمی که در اتاقکی از آن بنا سنگی سیاه با جای پایی نقر شده بر آن دیده می شود. زائران به این بقعه قدم گذارده ، آن جای پا را بوسیده وخاک آن را بر دیده می کشند ؛ این مکان، قدمگاه علی ابن موسی الرضاست. مردم عاشق آن خطه 1200 سال پیش به یمن قدوم مبارک امامشان جای پایی را بر سنگ نقر کرده و معجزه عشق را به نمایش گذاشتند، این مکان جایی است که خاک پا ، توتیای چشم و درمان آلام جسم و جان است . از این قدمگاههای فراموش شده در کشورمان بسیار است که در طی سفر امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع) در جای جای این خاک از زمین برآمده و قبله حاجات اهل دل شده است. از اینرو بنا داریم در این فرصت اندک جغرافیای مسیر حرکت امام را از مدینه تا مرو( مقر حکومت مامون) بررسی کنیم، هر چند در مسیر حرکت امام رضا از مدینه تا مرو اختلاف نظر وجود دارد ولی در این گفتار سعی شده مسیری که بیشترین منابع تاریخی بر آن اتفاق نظر دارند بررسی گردد.

" مسیری که مامون تاکید داشت حضرت رضا را از آن عبور دهد یکی از راههای متداول آن زمان به شمار می رفت و آن از مدینه به بصره و از طریق سوق الاهواز( اهواز) به فارس و سپس از راه کویر و بیابان میان ایالت های فارس و خراسان می گذشت و به مرو ختم می شد."(1) این مسیر در نقشه با رنگ سبز مشخص شده است.

" راه دیگری که در آن زمان متداول بود از مدینه به سمت کوفه و مدینه الاسلام (بغداد) می رفت و سپس از آن جا به سمت ری، قم و خراسان و بالاخره به مرو منتهی می شد."(2) این مسیر در نقشه با رنگ زرد مشخص شده است و چنانکه ملاحظه می شود این مسیر در ابتدا تا معدن نقره و از نیشابور تا انتها ( مرو) با مسیر اول مشترک است. ولی در نقد مسیر دوم می توان به این مطلب اشاره کرد: عبور از سه شهر کوفه، بغداد و قم ؛ از این سه شهر کوفه و قم مرکز تجمع شیعیان در آغاز قرن سوم اسلامی بود و عبور امام رضا از این دو شهر می توانست به قدرتمندی شیعیان این نواحی و شورش احتمالی آنان بیانجامد. و شهر سوم یعنی بغداد و مرکز تجمع و قدرت عباسیان  که از ولایت عهدی امام رضا خشمگین بودند و آن را انتقال قدرت از آل عباس به آل علی قلمداد می کردند ، پس در هر دو صورت این مسیر و انتخاب آن به زیان مامون بوده است، لذا دلایل عقلی و منطقی علاوه بر دلایل و مستندات تاریخی بر مسیر اول مرتبت است." از این رو مسیری که مامون برای انتقال امام رضا از مدینه به مرو انتخاب کرده بود از دیدگاه جغرافیای طبیعی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی بسیار حساب شده و زیرکانه بود."(3) سفر امام رضا از مدینه تا مرو را در 5 بخش زیر می توان دسته بندی کرد:

1- از مدینه تا بصره

2- از بصره تا فارس

3- از فارس تا یزد

4- از یزد تا خراسان

5- امام در خراسان

1- از مدینه تا بصره:

دو تن از ماموران مامون به نام های رجاء بن ضحاک و یاسرخادم به همراه نامه ایی مامور انتقال امام از مدینه به مقر حکومت وی بودند." رجاء بن ضحاک و یاسرخادم به منزل امام رفتند و نامه مامون را به حضرت تسلیم کردند. امام با فرستادگان مامون سخنی نگفت و با کراهت نامه را خواند و به ناچار پیشنهاد مامون را پذیرفت و آماده سفر شد و در اولین گام قبل از آغاز سفر به سوی مرو، امام دست به اقداماتی زد که ماهیت پذیرش ولایت عهدی را آشکار ساخت"(4) امام رضا(ع) با دست زدن به اقداماتی نظیر وداع با مرقد مطهر رسول اکرم، تعیین جانشین و اعلام امامت امام جواد(ع) و وداع با خانواده خویش نشان دادند که ولایت عهدی ظاهری آراسته و مجلل بر چهره تبعید و نفی بلد است. " منابع اولیه و سایر تواریخ معتبر آغاز حرکت امام رضا را از مدینه به سوی بصره ذکر کرده اند. با این وجود برخی از منابع به خصوص تذکره های متاخر می نویسند: حضرت ، ابتدا به مکه رفته و در این سفر امام جواد نیز همراه ایشان بوده است ، امام با خانه خدا وداع کرده و سپس از مکه به سفر ادامه داده اند."(5) گزارش منابع مختلف درباره سفر امام رضا از مدینه به مکه سپس به بصره متناقض و نامشخص است برخی امام جواد را همراه پدر بزرگوارشان در مکه دیده اند، برخی نامه ایی از امام رضا در مکه دریافت داشته برای امام جواد به مدینه برده اند، اینگونه اقوال از نامشخص و متناقص بودن سفر امام رضا به مکه حکایت دارد. علاوه بر این، اوضاع مکه در آن زمان چندان آرام نبود لذا" سفر امام رضا به مکه... به لحاظ سیاسی مغایر سیاست مامون و دستور وی به فرستادگانش می باشد"(6) به همین دلیل نمی توان سفر امام رضا از مدینه به مکه و سپس به مرو را داری حجت های آشکار تاریخی دانست و به احتمال زیاد  باید بر این باور بود که در سفر از مدینه به مرو امام رضا به مکه سفر نکرده اند. امام در طی سفر به بصره در بناج( بروزن کتاب) که در6 منزلی بصره است توقف می کنند و پس از استقبال شیعیان آن منطقه عازم بصره می شوند.

2- از بصره تا فارس

- از بصره تا سوق الاهواز:

" از دیار عرب( عراق) تا خوزستان دو راه وجود دارد، یکی از بغداد به واسط و از واسط به خوزستان و راه دیگر از بصره به خوزستان که کوتاهترین راه و فاصله میان ایران و عراق آن روز محسوب می شد."(7)

راه بصره- اهواز در آن زمان 9 منزل و سی و شش فرسنگ بود ولی از نامهای قدیم منازل این مسیر در نقشه های امروزین اثری نمانده است از اینرو به سختی می توان مسیر حرکت امام را مشخص کرد " امام رضا از بصره به اهواز حرکت کرد ولی از جزئیات مسیر حرکت امام و منزل گاههایی که حضرت در آن توقف فرمود منابع هیچ گزارشی ارائه نکرده اند."(8)

با ورود امام رضا به اهواز، بیماری امام روی می دهد که منابع دلیل بیماری امام را هوای بسیار گرم و مرطوب این شهر بیان می کنند، لذا می توان دریافت که سفر امام در تابستان رخ داده است.

چنانکه از نقشه برمی آید از اهواز دو خط زرد رنگ به شوشتر و دزفول ترسیم شده که بیانگر مسیراحتمالی امام است . سه بقعه به نام امام رضا در شوشتر، دو بقعه به نام شاخراسون( شاه خراسان) در دزفول و شوشتر و دو بقعه دیگر به نام های امام ضامن وجود دارد که بایستی با نظری تقادانه به آن نگریست. " این بناها( یادبود امام رضا) که تعدادشان قریب به ده بنا می رسد اگر چه از حیث کثرت، گذر امام رضا را در ایندو شهر قوت می بخشند اما به لحاظ اعتبار، متزلزل و مبهم هستند. سه بقعه امام رضا دیمی در شوشتر که عوام آن را محل توقف حضرت رضا می دانند برابر گفته شرف الدین شوشتری سندی ندارد... بقعه شاخراسون در دزفول نیز... با ابهام روبروست."(9) تاریخ های محلی سفر امام به این دو شهر را تائید نمی کنند. همچنین با توجه به نقشه و موقعیت جغرافیایی شوشتر و دزفول گذر حضرت رضا را از این دو شهر دور از واقع می نمایاند چرا که امام بایستی راه رفته به شوشتر را بازگشته و سپس به دزفول می رفتند که این سفر عقلانی نمی نماید.

- از اهواز تا فارس:<\/h2>درباره ادامه مسیر حرکت امام علی بن موسی الرضا به فارس منابع توضیحی نمی دهد که حضرت از کدام راه به سمت فارس و از آن جا به خراسان عزیمت کرده است. و ما تنها از طریق اتصال نقاط جغرافیایی روشن که در منابع ذکر شده می توانیم جزئیات مسیر حرکت حضرت و منازل بین راه را به دست آوریم و یا حدس بزنیم زیرا مسیر راه خوزستان به فارس منحصر به یک راه نیست."(10) از اهواز به فارس 24 منزل و در مجموع 102 فرسنگ راه بوده است." احتمال دارد حضرت در سفر تاریخی خود به مرو از راه ارجان، را مهرمز گذشته باشند زیرا نسبت به ابتدا و میانه این راه گزارش هایی از عبور آن حضرت در دست داریم."(11)

درباره خروج امام از اهواز خبر دقیقی وجود دارد که امام از پل اربق یا اربک عبور کرده اند و این خود کلیدی برای حل این معماست. در ادامه مسیر پل اربک " در شهر ارجان قدیم( بهبهان) قدمگاهی است موسوم به قدمگاه امام رضا. وجود این قدمگاه در این مکان مسیر امام علی بن موسی الرضا را... روشن می کند. قدمگاه بعدی که در منابع تاریخ محلی به تناوب از آن یاد شده شهر ابرقو یا ابرکوه است که در منتهی الیه جاده شمالی شیراز به شهر یزد است."(12) منابع تاریخی اطلاع می دهند که امام رضا از اهواز و از طریق فارس و نه شهر شیراز به سمت خراسان رفته اند. " از ورود حضرت علی بن موسی الرضا به شیراز در منابع گزارش موثقی ثبت نشده است و در منابع محلی تاریخ این شهر هیچگاه قدمگاه و یا بنای یادبودی به آن حضرت منسوب نیست. این موضوع احتمال عبور حضرت رضا را از راه باستانی اهواز به پاسارگاد که بعد از ارجان از طریق راههای کوهستانی منطقه کهکیلویه به جلگه مرودشت اصطخر می پیوست قوت می بخشد."(13)

3- از فارس تا یزد:

ابن بلخی منازل شیراز به یزد را 9 منزل و مسافت میان این دو شهر را 54 فرسنگ یاد کرده است. در آن روزگار یزد نه شهر مهمی به قاعده امروز که از توابع شهر اصطخر بوده است. در این منطقه چند قدمگاه و بنای یادبود امام رضا(ع) وجود دارد." با توجه به تاکید منابع به عبور آن حضرت از راه کویر به سوی مرو، بر اعتبار این قدمگاه ها افزوده می شود."(14) ولی چنانکه گفته شد یزد در قرن دوم اسلامی نه یک شهر که یک منطقه بیابانی بوده است لذا " از عبور حضرت رضا از یزد در منابع اولیه به صراحت نامی به میان نیامده است و تنها به ذکر عبور آن حضرت از یک کویر و یا بیابان اشاره کرده اند."(15)

برخی بر این باورند که امام ر ضا در طی مسیر وارد شهر قم شده و در منزل یکی از اهالی این شهر منزل کرده اند که این مکان امروزه به مدرسه رضویه یا ماموریه شهرت یافته است. ولی باید اذعان کرد که مامون گذر امام از شهرهای محل تجمع شیعیان را ممنوع کرده بود. لذا حضور امام در این شهر سند محکم ندارد از سوی دیگر " در مورد توقف حضرت در قم منابع تاریخ محلی نیز آن را تائید نمی کند. تاریخ قم که از قدیمی ترین منابع تاریخ محلی است( 378 ق. حسن قمی) هیچگونه اطلاعی از عبور حضرت رضا از شهر قم نمی دهد. کلینی نیز در اصول کافی می نویسد: مامون آن حضرت را از بصره و شیراز( که شیعیانش کمتر بودند) به مرو حرکت داد..."(16)

4- از یزد تا خراسان

به طور کل تعیین خط مسیر دقیق سفر امام رضا به واسطه گزارش های متعدد و گاه متناقض منابع دشوار است. به همین سیاق تعیین مسیر حرکت امام رضا از یزد تا خراسان نیز با دشواری همراه است. " تنها نقطه روشن که در این مسیر از منابع اولیه به دست می آید اشاره ایی است که شیخ صدوق و سایر منابع معتبر به مسیر راه کویر و ورود آن حضرت به نیشابور کرده اند."(17) با توجه به نقشه در فرانق و رباط پشت بادام نشانه هایی دال بر عبور امام رضا از این مناطق وجود دارد. برخی معتقدند که امام از رباط پشت بادام  به دامغان سپس به نیشابور رفته( مسیر آبی و سپس زرد رنگ) و برخی منابع معتقدند که امام با گذر از جناح شرقی کویرلوت به نیشابور وارد شده اند. " دامغان به لحاظ جغرافیایی در خط سیر حرکت حضرت رضا واقع شده، گذر آن حضرت از این منطقه محتمل به نظر می رسد."(18)

5- امام در خراسان:

خوشبختانه از ورود امام رضا به نیشابور گزارش های متعدد و مستندی وجود دارد به ویژه حدیث سلسله الذهب که امام در این شهر ایراد فرموده اند خود به قوت گزارش های ورود امام به نیشابور افزوده است. " مهمترین و معتبرترین گزارشی که از توقف حضرت رضا در نیشابور ضبط شده است. روایت عبدالسلام بن صالح ابوصلت هروی است که حدیث مشهور و معروف سلسله الذهب را از امام رضا در نیشابور نقل می کند."(19)

چشمه کهلان که امام در آن غسل کرده و در کنار حوض آن به نماز ایستاده اند و همچنین قدمگاه نیشابور در 24 کیلومتری آن شهر یادگاری های مستند و مستدل حضور امام رضا در این شهراست. باید توجه داشت که نیشابور در آن زمان از شهرهای آباد و بزرگ خراسان به شمار آمده و ابر شهر نامیده می شد لذا بعید نمی نماید که مکان فعلی قدمگاه نیشابور که اینک در جاده نیشابور به مشهد واقع شده است ، آن زمان در خود شهر نیشابور و یا در حومه آن بوده باشد. امام رضا پس از نیشابور به طوس، ده سرخ و کوه سنگی سفر کرده اند داستان های مشهور بین مردم این ناحیه خود گویای حضور امام در این منطقه است.

در ده سرخ امام به منظور دستیابی به آب جهت وضو زمین را به دست خویش اندکی حفر کرده، چشمه ای می جوشد که تاکنون موجود است.

در کوه سنگی، امام برکت سنگ های این ناحیه را که از آن دیگ ها و ظروف سنگی می تراشیدند طلب می کنند که تا امروز نیز همچنان این شغل در این ناحیه برجاست.

استقبال گرم مردم نیشابور از امام  سبب می شود که مامون به حبس امام در سرخس دستور دهد. تا شاید از این طریق تماس امام با مردم را غیرممکن سازد. سرخس آخرین شهر پیش از مرو و یا مقصد حرکت است امام رضا (ع) در شهر مرو با وجود سلطه آشکار مامون مورد استقبال مردم واهالی آن شهر قرار می گیرند، و در همین شهر است که به ناچار ولایت عهدی مامون را پذیرفته و به زهرکین خاندان سیاه جامه و سیاه دل بنی عباس به شهادت می رسند.

این سفر را به راستی باید سفر اندوه دانست ، امام رضا (ع) با دسیسه مامون از مدینه النبی فراخوانده می شوند ، و امام با تسلیم شدن به خواست خداو راضی بودن به رضای او ،  لقب رضای آل محمد (ص)  می یابند ؛ اینک مشهدالرضا قبله هر ایرانی مسلمانی است. گرچه سفر امام به مرو سفری آکنده از اندوه بوده است، گرچه امام را از جوار حضرت رسول دور ساخته است ، ولی اینک امام رضا (ع) در حلقه ایی از عاشقانش شب و روز طواف می شود ؛ و اگر نبود مشهدالرضا، ایران از قلبی تپنده و دلی زنده خالی می شد . رنج مردان خدا تنها صورت رنج دارد ولی درباطن خیرکثیری در آن مستتر است که اینک شاهد آن هستیم ، بی هیچ گزافه ایی می توان گفت که ما هرچه داریم از برکت حضور امام رضاست که در مشهد خویش دست پربرکتش را بر سرمان گسترده است .


نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 7:17 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

امام رضاعلیه السلام و تربیت فرزند


1- تدریجى بودن تربیت

الف) انتخاب همسر صالح و شایسته

ب) رعایت آداب ازدواج

ج) مراقبتهاى ایام باردارى

2- اولین گام

3- نامگذارى

4- مراقبت از کودک

5- کودک و سلامتى

6- صحبت‏ با کودک

7- محبت

8- احترام

9- تشویق

10- نظارت والدین

الف) قبل از سفر

ب) بعد از سفر

11- خود اتکایى

12- پرورش بعد عقلانى

تربیت،عبارت است از شکوفا سازى استعدادها و جهت دهى آن به سوى کمال مطلوب. تربیت ضرورى‏ ترین نیاز انسان در زندگى است. انسان بدون تربیت صحیح ره به جایى نمى‏برد، نه از باغ زندگى خویش میوه شیرین ‏مى‏چیند و نه کام انسانهاى دیگر را از ثمرات درخت وجود خود شیرین مى‏کند؛ و بالاتر آن که نه به درک معناى انسانیت نایل مى‏آید و نه به فتح قله‏هاى ‏رفیع انسانیت دست مى‏یازد. بدین جهت تربیت عالیترین هدف پیامبران و اساسى‏ ترین‏ پیام کتب و اولین و ضرورى‏ ترین وظیفه والدین است. ضرورت و اهمیت تربیت، والدین را بر آن مى‏دارد که به این مسوولیت ‏بزرگ ارجى دو چندان نهند؛ براى‏ ایفاى درست آن خود را به صلاح و آگاهى از روش و فنون تربیت مجهز بسازند و با الگو گرفتن از مربیان موفق در انجام دادن این وظیفه مهم بکوشند. بى ‏شک معصومان علیهم السلام موفق‏ ترین مربیان و سیره قولى و عملى آنها مطمئن ‏ترین الگو براى والدین در امر ظریف و پرپیچ و خم تربیت است. این ‏مقاله بر آن است تا نکاتى از سیره تربیتى امام رضا(ع) در تربیت فرزند را یادآورى کند و گامى، هر چند ناچیز، در ترویج معارف اهل ‏بیت ‏بردارد.

سیره تربیتى امام رضا(ع)، با توجه به سفر آن حضرت به خراسان و دورى از کانون ‏خانواده و نیز تک فرزندى چنانکه برخى از بزرگان  قایلند بسیار قابل ‏توجه است؛ چرا که تربیت فرزند یگانه آن هم از راه دور شیوه‏اى خاص مى‏طلبد.

1- تدریجى بودن تربیت

تربیت جریانى مستمر و فعالیتى تدریجى است که نه مرزمى‏شناسد و نه زمان و مکان؛ بلکه به درازاى عمر است و به پهناى ابعاد وجودى عالم اکبر، یعنى انسان. درخت تربیت زود ثمر نمى‏دهد و نباید انتظارداشت ‏یک شبه یا چند ماهه در امر ظریف و پیچیده تربیت معجزه انجام گیرد؛ بلکه ‏باید از سالها قبل از تولد زمینه تربیت صحیح را فراهم کرد و بعد از تولد، به تدریج‏ با صبر و حوصله، به انجام آن پرداخت. در سیره ائمه اطهار علیهم السلام ‏و دیدگاههاى آنان مسایلى چون انتخاب همسر شایسته، لزوم رعایت آداب ازدواج، توجه به مواقع و شرایط انعقاد نطفه، مراقبتهاى ایام باردارى و ... حکایت ازاین نکته مهم دارد.

الف) انتخاب همسر صالح و شایسته

صفوان بن ‏یحیى از امام ‏رضا(ع) نقل کرده است که فرمود: هیچ سودى براى مرد بهتر از همسر صالح، که‏ هنگام دیدن وى شوهر خوشحال شود و در غیاب شوهر نگهدار خود و اموالش باشد، نیست. همچنانکه زن باید صالح و شایسته باشد، مرد نیز باید شایسته باشد. نیکی والدین است که به کمک دخترانشان، شوهران شایسته و صالحى براى آنان‏انتخاب کنند. حسین بن ‏بشار واسطى مى‏گوید: خدمت امام رضا(ع) نامه نوشتم که یکى ‏از بستگانم از دخترم خواستگارى کرده است، ولى مرد بد اخلاقى است. [آیا صلاح ‏هست که دخترم را به ازدواج او در آورم؟] حضرت فرمود: اگر بداخلاق است، دخترت ‏را به ازدواج او در نیاور.

ب) رعایت آداب ازدواج

بعد از انتخاب همسر شایسته، در طلیعه ازدواج  باید مهمترین هدف ازدواج، که همان تربیت فرزندان صالح است، مورد توجه باشد و یاد خداوند متعال میهمان قلبهاى پاک زن و مرد بوده و آنها باید، ضمن رعایت ‏سایر آداب نکاح، از خداوند فرزند سالم و صالح طلب کنند. در کتاب شریف فقه‏الرضا، که به حضرت رضا(ع) منسوب است، در مورد اولین برخورد زن و مرد، خطاب ‏به شوهر، چنین آمده است: هنگامى که زن به خانه تو وارد شد، پیشانى‏اش را بگیر؛ او را به طرف قبله‏ بنشان و بگو: «خداوندا، او را به امانت گرفته‏ام و با میثاق تو بر خود حلال ‏کرده‏ام؛ پروردگارا، از او فرزند با برکت و سالم روزى‏ام کن و شیطان را در نطفه‏ام شریک مساز و سهمى براى او قرار مده.»

ج) مراقبتهاى ایام باردارى

بعد از انعقاد نطفه، مراقبتهاى ایام باردارى بسیار مهم و ضرورى است. توجه به ‏وضعیت روانى همسر، گستراندن بستر آرامش در منزل و خارج آن و نیز تغذیه مناسب ‏و سالم از ضرورتهاى این دوره است. علاوه بر غذاى سالم و مقوى، استفاده از برخى میوه‏ها و خوراکیها مى‏تواند در آینده کودک و شخصیت و صفاتش مؤثر باشد، بدین جهت، معصومان علیهم السلام بهره ‏گیرى از برخى خوردنیها در ایام باردارى‏ توصیه کرده‏اند. محمد بن سنان از امام رضا(ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «همسران باردارتان را کندر دهید؛ اگر حمل آنها پسر باشد، پاکیزه قلب ودانشمند و شجاع خواهد شد و اگر دختر باشد، خوش اخلاق و زیبا مى‏شود.»

ناگفته پیداست که این نوع خوراکیها علت تامه پدید آمدن این صفات نیست و عوامل دیگر هم مؤثر است.

2- اولین گام

بعد از تولد، کودک قدم به جهانى نو مى‏گذارد. در اولین گام‏ باید آواى توحید را در گوش نوزاد زمزمه کرد، فضاى هستى‏اش را از نسیم خوش ‏توحید و بندگى عطرآگین ساخت و با افشاندن بذر توحید سرزمین وجودش را ازلاله‏هاى زیباى ذکر الهى سرشار کرد. امام رضا(ع) فرمود هنگام تولد فرزند درگوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویید.

3- نامگذارى

هر واژه‏اى حکایت از معنایى مى‏کند. زیبایى و زشت بودن واژه‏ها بستگى مستقیم به معناى آنها دارد. گرچه معنا امرى اعتبارى است و در نامگذارى چندان مورد توجه نیست؛ ولى هنگام به کاربردن آنها معانى نا خود آگاه تداعى مى‏شود. نام نیکو مایه سربلندى و افتخار و نام زشت‏ باعث ‏سرشکستگى و احیانا احساس حقارت است. زیرا نام تا پایان عمر با انسان همراه است و فرد همواره با آثار خوب و بدش مواجه است. ائمه طاهرین‏ علیهم السلام هم خود نامهاى نیکو براى فرزندانشان بر مى‏گزیدند و هم دیگران را بدین امر سفارش مى‏کردند. امام هشتم شیعیان نام نیکوى محمد را بر فرزند دلبندش نهاد و از تاثیر این نام نیکو چنین پرده برداشت: «خانه‏اى که در آن ‏نام محمد باشد، روز و شبشان را با خیر و نیکى به پایان مى‏رسانند.»

4- مراقبت از کودک

نوزاد انسان گلى نو رسیده است که به تدریج ‏به رشد و شکوفایى ‏مى‏رسد. به ثمر نشستن گل به مراقبت دائمى باغبان نیاز دارد. والدین، به ویژه ‏مادر، باغبانان دلسوز زندگى‏اند و گلهاى معطر زندگیشان به مراقبت همه جانبه ‏آنان نیاز دارد. مراقبت از سلامت جسمانى، تغذیه مناسب، تامین آرامش و سلامت ‏روانى و تامین نیازهاى عاطفى نوزاد در رشد جسمانى، عاطفى و تکامل معنوى‏اش‏ تاثیر بسزا دارد. به ویژه در نخستین روزهاى زندگى که نوزاد، به خاطر بیگانگى با محیط جدید و ضعف و ناتوانى، به مراقبت و توجه افزونتر نیازمنداست.

حکیمه خواهر امام رضا(ع) گفته است: وقتى زمان وضع حمل خیزران، مادر حضرت جواد(ع)، رسید، حضرت رضا(ع) مرا صدا زد و فرمود: هنگام وضع حمل، پیش او حاضر باش و همراه او و قابله ‏درون اتاق برو. آنگاه حضرت چراغى در اتاق گذاشت و در آن را بست. هنگام وضع‏ حمل خیزران چراغ خاموش شد و او ناراحت گردید. در این وضیعت ‏بودیم که حضرت ‏جواد(ع) به دنیا آمد در حالى که بر روى او چیز نازکى مانند پارچه بود، نورش ‏تمام اتاق را روشن کرد و ما به آن نگاه مى‏کردیم. آنگاه او را در آغوش گرفتم و آن پرده را از او جدا کردم. در این هنگام امام ‏رضا(ع) آمد، در اتاق را باز کرد، جواد(ع) را گرفت، در گهواره گذاشت و به‏ من فرمود: «یا حکیمه الزمى مهده‏»؛ حکیمه مراقب گهواره‏اش باش ...

5- کودک و سلامتى

از ویژگیهاى دین اسلام تاکید بر پرورش همه ابعاد زندگى ‏انسان است. هر چند در تربیت اسلامى پرورش ابعاد معنوى هدف اصلى و نهایى‏است؛ اما دستیابى به آن هدف بزرگ در پرتو داشتن جسمى سالم و روانى با نشاط ‏امکان ‏پذیر است. در سیره تربیتى امام رضا(ع)، علاوه بر تاکید بر سایر ابعاد، به رعایت ‏بهداشت، تغذیه سالم و نیز عوامل غیر مادى مؤثر در سلامتى مانند صدقه ‏و عقیقه توجه خاص شده است. آن حضرت، در بخشى از مطالبى که براى مامون نوشت، چنین نگاشت: عقیقه کردن براى پسر و دختر، نامگذارى، تراشیدن موهاى سر نوزاد در روز هفتم و معادل وزن موها طلا یا نقره صدقه دادن لازم است.

در سخن دیگرى به نقل از پیامبر اکرم(ص) فرمود: فرزندانتان را در روز هفتم‏ ختنه کنید؛ زیرا ختنه باعث پاکى بیشتر و رشد سریعتر آنان مى‏شود.

علاوه بر اینها، تغذیه سالم و مقوى فرزند مورد توجه حضرت بود. یحیى صنعانى ‏مى‏گوید: در منا  بر حضرت رضا(ع) وارد شدم، در حالى که جواد(ع) در دامان ‏حضرت نشسته بود و حضرت به او موز مى‏داد.

6- صحبت‏ با کودک

قدرت درک کودک اندک است و توان فهم معانى کلمات را ندارد. در عین حال سخن گفتن با او نشانه توجه والدین به اوست. کودک این توجه را نوعى اظهار محبت و ابراز عاطفه مى‏داند و با تمام ضعف و نقصان، گاه با لبخند و زمانى با حرکات دست و پا به آن پاسخ مى‏دهد. علاوه بر این، مشاهده چگونه سخن‏ گفتن والدین، به ویژه حرکات لب، زمینه مساعدى براى آموزش سخن گفتن کودک پدید مى‏آورد.

کلیم بن عمران مى‏گوید: به امام رضا(ع) گفتم: از خدا بخواه به تو فرزندى دهد. حضرت فرمود: من صاحب یک فرزند مى‏شوم و او وارثم خواهد شد.

هنگامى که امام جواد(ع) به دنیا آمد، حضرت رضا(ع) به اصحابش فرمود: فرزندى به دنیا آمد که شبیه موسى بن عمران شکافنده دریاست و مانند عیسى‏ بن مریم مادرش پاک و مطهر است. راوى در ادامه مى‏گوید: و کان طول لیلته‏ یناغیه فى مهده؛ حضرت در تمام طول شب با او صحبت مى‏کرد.

7- محبت

محبت داروى شفابخش دردها، تسکین دهنده قلبهاست و بهترین راه حل ‏مشکلات و نا سازگاریهاى تربیتى است. محبت‏ بجا، در هر مکان و زمان و در هر مقطع و سن، وسیله‏اى کارآمد و مؤثر است. همگان، در هر سن و موقعیت، به عاطفه و محبت نیازمندند؛ اما کودکان، نوجوانان و جوانان بیش از دیگران تشنه جام زلال محبتند. رفتار نابجا وناقصشان را محبت اصلاح مى‏کند و ناسازگارى و پرخاشگرى نا بجایشان را داروى محبت ‏از میان مى‏برد. آرى، با محبت مى‏توان بسیارى از گره‏ها را گشود و راههاى‏ ناهموار را هموار کرد. امام رضا(ع) از این شیوه مؤثر تربیتى به شکلهاى ‏گوناگون بهره مى‏گرفت. گاهى اوج محبت ‏خود را در قالب جمله زیباى «بابى ‏انت و امى‏» (پدر و مادرم به فدایت) نشان مى‏داد و زمانى او را در آغوش ‏مى‏گرفت، به سینه خود مى‏فشرد و مى‏بوسید. ابا صلت مى‏گوید: هنگامى که جواد(ع) بربستر شهادت پدر وارد شد، حضرت رضا(ع) از بستر برخاست، به سوى او رفت، دست‏ برگردنش انداخت، او را به سینه فشرد، میان دو چشمش را بوسید و با او سخن گفت... محبت کلید حل بسیارى از مشکلات تربیتى است. گاهى والدین در مقابل اصرار زیاد کودکان بر خواستهاى غیر معقول یا غیر ممکن، رفتارى تند و نامناسب‏ ابراز مى‏کنند؛ ولى حتى در چنین موقعیتى رفتار محبت آمیز مناسبتر و مؤثرتراست. امیة بن على نقل مى‏کند: در سالى که امام رضا(ع) حج‏ به جاى آورد و سپس‏ به خراسان رفت، من در مکه همراه امام(ع) بودم و امام جواد(ع) نیز همراهش‏ بود. امام(ع) با خانه کعبه وداع کرد. وقتى طوافش تمام شد، به طرف مقام[ابراهیم] رفت و در آنجا نماز گزارد. جواد(ع) که خردسال بود، بر دوش موفق(غلام حضرت) طواف داده مى‏شد. جواد(ع) به طرف حجر [اسماعیل] رفت، در آنجا نشست‏ و این امر مدتى طول کشید. موفق به او گفت: جانم به فدایت‏ باد، برخیز. او فرمود: برنمى‏خیزم تا وقتى که خدا بخواهد و در چهره‏اش غم نمایان شد. موفق خدمت امام رضا(ع) آمد و گفت: جانم به فدایت ‏باد، جواد(ع) در حجر نشسته، برنمى‏خیزد. امام رضا(ع) به طرف‏ جواد(ع) آمد و فرمود: برخیز، اى حبیب من. جواد(ع) فرمود: چگونه برخیزم، درحالى که شما با کعبه چنان وداع مى‏کنید که گویا هرگز به سویش بازنمى‏گردید! [براى بار سوم] امام رضا(ع) فرمود: برخیز، اى حبیب من. جواد(ع) برخاست.

از این حدیث‏ شریف در مى‏یابیم که امام رضا(ع) در مقابل اصرار جواد(ع)هرگز به او تندى نکرد؛ بلکه با جملات محبت ‏آمیزى چون «قم یا حبیبى‏» و صبر و حوصله فرزند خرد سالش را قانع کرد.

8- احترام

بى ‏شک هر انسانى در هر مقطع سنى، با توجه به برداشتى که از ارزش و منزلت‏ خویش دارد، براى خود احترام و شخصیت قایل است. هر انسانى خود را دوست دارد و دوست دارد که مورد احترام دیگران واقع شود. کودک و نوجوان نیزهر چند به رشد اجتماعى و عقلانى کافى نرسیده است؛ اما براى خود احترام قایل‏ است. بدین جهت رفتار احترام‏ آمیز والدین و مربیان نقش مؤثرى در تربیت و رشد او دارد. امام رضا(ع) براى جواد(ع) احترام بسیار قایل بودند و از این شیوه‏ مؤثر در تربیت فرزند بسیار بهره مى‏برد. محمد بن ابى‏عباد، که به تصویب فضل بن ‏سهل امور نگارش حضرت رضا(ع) را به عهده گرفته بود، مى‏گوید: حضرت رضا(ع) همواره از فرزند بزرگوارش محمد با کنیه [که نزد عرب علامت ‏بزرگداشت و احترام‏ است] نام مى‏برد و مى‏فرمود: ابوجعفر به من چنین نوشت و من به ابوجعفر چنین ‏نوشتم. با آن که امام جواد(ع) در مدینه به سر مى‏برد و کودکى بیش نبود، حضرت ‏رضا(ع) وى را بسیار احترام مى‏کرد و نامه‏هایى که از حضرت جواد به وى مى‏رسید، با کمال بلاغت و نیکویى پاسخ مى‏داد ...

9- تشویق

تشویق در تربیت کودک و نوجوان بسیار مؤثر است. تشویق بجا و مناسب ‏در فرزندان ایجاد انگیزه و شوق مى‏کند و آنان را براى انجام کارهاى بزرگترآماده مى‏سازد. در واقع تشویق نردبان پیشرفت و موفقیت آنهاست. بدین جهت این ‏شیوه نیز مورد توجه حضرت رضا(ع) بود. زکریا بن آدم مى‏گوید: خدمت امام رضا(ع) بودم که حضرت جواد(ع) را نزد ما آوردند. او که حدود چهار ساله بود، دستها را بر زمین نهاد و سرش را به طرف آسمان بلند کرد و به فکر فرو رفت. امام ‏رضا(ع) به او فرمود: جانم به فدایت‏ باد، در چه موضوعى چنین اندیشه مى‏کنى؟ فرمود: در آنچه نسبت ‏به ‏مادرم فاطمه(س) انجام داده‏اند. و بسیار غمگین بود. امام رضا(ع) [در مقابل کار نیکویش] او را به خود نزدیک ساخت، بین دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم به‏ فدایت ‏باد، تو براى امامت ‏شایستگى دارى.»

10- نظارت والدین

زندگى صحنه درس‏ و تجربه است. آنان که بیشتر عمر خود را در کسب تجارب صرف کرده‏اند، در رویارویى با دشواریها ازتوان فزونتر برخوردارند. کودکان و نوجوانان بهره کمترى از تجربه دارند وبدین سبب به نظارت و کمک والدین نیازمندترند. نظارت مستمر و حساب شده بر وضعیت اخلاقى، تحصیلى و رفتارى فرزند یک ضرورت انکارناپذیر در امر تربیت است؛ البته این نظارت باید منطقى و حتى‏الامکان غیر مستقیم و بجا باشد. نکته مهم‏ این است که نظارت به مواقع حضور والدین، به ویژه پدر، در کانون خانواده‏ اختصاص ندارد؛ بلکه حتى وقتى پدر براى مدتى از کانون خانواده فاصله مى‏گیرد وحضور فیزیکى ندارد، باید همچنان از وضعیت فرزندانش آگاه باشد و بر کار آنها نظارت کند. سفارشهاى پیش از مسافرت و مکاتبه با فرزند در طول سفر، امرى ‏ضرورى و کارساز است. حضرت رضا(ع) که به سبب ستم فرمانروایان ناگزیر مدتى دوراز وطن و خانواده به سر برد، به شکلهاى گوناگون همچون نامه و پیامهاى ‏شفاهى از دور بر وضعیت فرزندش جواد(ع) نظارت مى‏کرد و راهنماییهاى لازم را به ‏وى ارائه مى‏دادد. چنانکه پیش از رفتن به خراسان درباره فرزندش آنچه ‏شایسته مى‏نمود، سفارش کرد. اشاره به دو نمونه از رفتار آن حضرت در این‏ زمینه بسیار سودمند مى‏نماید:

الف) قبل از سفر

ابى محمد وشاء از امام رضا(ع) نقل کرد که حضرت فرمود: هنگامى که خواستم از مدینه به سوى خراسان حرکت‏ کنم، اهل و عیال خود را جمع کردم و از آنها خواستم که با صداى بلند بر من‏ بگریند. سپس دوازده هزار دینار بین آنها تقسیم کردم و گفتم: من هرگز به سوى‏ شما بر نمى‏گردم. سپس دست جواد(ع) را گرفتم، وارد مسجد پیامبر(ص) شدم، دست او را بر قبر گذاشتم و از رسول خدا(ص) نگهدارى‏اش را طلب کردم. جواد(ع) [راز کارم را] دریافت و گفت: پدر، به سوى دشمن مى‏روى؟ حضرت همه‏ وکلاء و خدام خود را سفارش‏ کرد که به سخنان جواد(ع) گوش فرا دهند، از اواطاعت ‏کنند، با او مخالفت نورزند و بعد از وفات من به وى بگروند.  و آنها را آگاه کردم که او امام بعد از من و جانشین من است ...

ب) بعد از سفر

ابن ابى‏ نصر مى‏گوید امام رضا(ع) در نامه‏اى به حضرت جواد(ع) چنین نوشته بود: اى ابا جعفر، به من اطلاع دادند که خدام، هنگام خروج شما ازخانه، شما را از در کوچک بیرون مى‏برند و این به خاطر بخل آنهاست تا از شما به کسى خیرى نرسد؛ [فرزندم] به حقى که بر گردن تو دارم، از تو مى‏خواهم که‏ ورود و خروجت فقط از در بزرگ باشد. هنگامى که خواستى از خانه خارج شوى، همراه خود طلا و نقره داشته باش و هر که از تو چیزى خواسته، عطا کن. اگرعموهایت از تو طلب کمک کردند، کمتر از پنجاه دینار عطا نکن و بیشتر از آن به ‏اختیار توست. اگر از عمه‏هایت کسى از تو کمک خواست، کمتر از بیست و پنج دینارمده و بیشتر از آن به اختیار توست. [فرزندم،] این سفارش من به خاطر رشد و رفعت مقام توست، پس به دیگران انفاق کن و از خداى صاحب عرش، ترس فقر وتنگدستى نداشته باش.

11- خود اتکایى

توجه به استقلال و خوداتکایى از نکات ‏مهم تربیتى است. همگام با رشد جسمانى و افزایش سن، توقعات و انتظارات ‏مردم از کودک افزایش مى‏یابد و او باید خود را براى ایفاى نقش در جامعه آماده ‏سازد. از طرفى وابستگى فرزند به والدین، به ویژه پدر، نه مطلوب است و نه‏همواره ممکن. زیرا امکان پیش آمدن موقعیت ویژه و محروم شدن فرزند از کمک ‏والدین انکارناپذیر است. بنابراین، والدین باید ضمن نظارت صحیح و حساب شده ‏به تدریج زمینه استقلال و خوداتکایى را در فرزندانشان به وجود آورند و با واگذارى مسوولیت‏ به آنان قدرت اداره زندگى را در آنها تقویت کنند. از نکات ‏بسیار زیباى سیره تربیتى امام رضا(ع) توجه به این امر مهم است. آن حضرت به‏ خوبى براى فرزندش جواد(ع) آینده ‏نگرى فرمود و چون مى‏دانست فرزندش در نوجوانى‏ مسوولیت ‏بزرگ رهبرى جامعه اسلامى را به عهده مى‏گیرد با واگذاردن مسوولیتها به ‏وى قدرت مدیریت و رهبرى را در او تقویت کرد. امام هشتم(ع)، هنگامى که درمدینه بود، اداره امور خویش را عملا به فرزندش وا نهاد و حضرت جواد(ع)، با اینکه کودک و نوجوان بود، به خوبى از عهده این امر برآمد. حنان بن سدیرمى‏گوید: ... پیوسته حضرت جواد(ع) با این که کودک و نوجوان بود، اداره امورحضرت رضا(ع) را در مدینه به عهده داشت و به خادمان حضرت امر و نهى مى‏کرد وهیچ یک از خدمتگزاران با وى مخالفت نمى‏کرد. این سخن بدان معناست که حضرت‏ جواد(ع) به خوبى مدیریت مى‏کرد و آنها با او مخالفت نمى‏کردند.

12- پرورش بعد عقلانى

تربیت‏ باید همه جانبه باشد. پرورش بعد عقلانى و شکوفا ساختن استعداد منطق و استدلال در فرزند یکى از مهمترین ابعاد تربیت است.

منطقى بار آوردن فرزند سبب مى‏شود درست‏ بیندیشد، منطقى تصمیم بگیرد، منطقى ‏رفتار کند و در صورت لزوم، بى‏هیچ هراسى از دیدگاهها و رفتارهاى خود دفاع ‏کند. سیره تربیتى حضرت رضا(ع) از این منظر نیز الگویى کامل براى همه رهروان ‏آن حضرت است. بنان بن نافع نقل مى‏کند که روزى مامون از جایى که حضرت ‏جواد(ع) با کودکان بازى مى‏کرد، مى‏گذشت. کودکان از ترس میدان بازى را ترک ‏کردند و تنها جواد(ع) آنجا ایستاد. مامون از او پرسید: چرا همراه بچه‏ها فرار نکردى؟ فرمود: گناهى مرتکب نشدم تا از ترس بگریزم و جاده هم تنگ نیست‏ تا آن را برایت ‏باز کنم، از هر جا مى‏خواهى عبور کن. مامون [از این پاسخ‏ تعجب کرد و] پرسید: تو کیستى؟ حضرت در جواب فرمود: من محمد بن على بن موسى ‏بن جعفر بن‏ محمد بن‏على بن ‏الحسین بن‏على بن ‏ابى ‏طالب علیهم السلام هستم .


نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 7:16 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

سخنان تابناک امام رضا علیه السلام<\/h1>

آیا بدون شناخت امام رضا علیه السلام و بهره گیری از نور و دانش و معارف او می توان ادعای پیروی از حضرتش را داشت؟ و چگونه کسی که از سنن معصومان علیه السلام تبعیت نکرده و از نورهدایت آنان بهره مند نشده  در روز قیامت امید شفاعت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت او را دارد؟!

بر ماست که در گفتارها و وصایای آنان که به مثابه گنجینه های تمام ناشدنی و نعمتهای بی نظیرند، بخوبی کاوش کنیم.

امام هشتم میراثی عظیم از معارف و علوم، بویژه در حکمت الهی و بیان فلسفه و علل احکام و رد بر مذاهب باطله، از خویش بر جای نهاده است.

در این مطلب قصد داریم تعدادی از سخنان این امام بزرگوار را بیان نماییم تا از آنها بهره مند شویم.

علی بن شعیب گوید:

" بر ابوالحسن الرضا علیه السلام وارد شدم. از من پرسید: ای علی! زندگی کدام یک از مردم بهتر است؟ عرض کردم: سرورم! شما از من بدان آگاه ترید. فرمود: ای علی! هر کس که زندگی دیگری در زندگی او نکو شود. ای علی! زندگی کدام یک از مردم بدتر و ناگوارتر است؟ عرض کردم: شما داناترید؟

فرمود: کسی که دیگری در زندگی او زندگی نکند. ای علی! با نعمتها،  همسایه خوبی باشید که آنها رام نشده هستند و اگر از قومی گرفته شدند به آنها باز نخواهند گشت.

ای علی! بدترین مردمان کسی است که میهمانش را باز دارد و به تنهایی بخورد و بنده اش را بزند. به خداوند خوش گمان باش. هر کس که گمان خود را به خداوند نکو کند، خداوند نیز او را ناامید نخواهد کرد. و هر که به روزی کم راضی شد، به عمل کم از او راضی خواهد شد و هر که به اندک از حلال خرسند شود، هزینه اش سبک گردد و خانواده اش از نعمت برخوردار خواهد شد و خداوند او را به درد و درمان دنیا بینا سازد و او را به سلامت از دنیا به دارالسلام بیرون برد. بخیل را آرامش، حسود را لذت، ملول را وفا و دروغگو را مروت نیست."(1)

و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

" وحشتناک ترین (صحنه ها) برای انسان سه جاست: روزی که زاده می شود و دنیا را می بیند، و روزی که می میرد و آخرت و اهل آن را مشاهده می کند، و روزی که برانگیخته می شود و احکامی را می بیند که در سرای دنیا ندیده است. خداوند در این سه جا بر یحیی و عیسی علیه السلام درود فرستاده است. درباره یحیی فرمود:

وَ سَلامٌ عَلیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ یَمُوتُ وَ یَومَ یُبعَثُ حَیّاً.(2)<\/h2>" و درود بر او روزی که زاده شد و روزی که می میرد که زنده برانگیخته می شود."

و درباره عیسی فرمود:

وَالسَّلامُ عَلَیَّ یَومَ وُلِدتُّ وَ یَومَ أَمُوتُ وَ یَومَ أُبعَثُ حَیّاً(3)<\/h2>" و درود بر من روزی که زاده شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده برانگیخته می شوم."

خرد انسان مسلمان تمام نگردد مگر آنکه در او ده ویژگی باشد: از او امید خیر باشد، از بدی او در امان باشند، خیراندک از سوی دیگران را بسیار شمارد، خیر بسیار خود را کم انگارد، هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود، در طول عمر خود از دانش جویی خسته نشود، فقر در راه خدا برایش محبوب تر از توانگری باشد، خواری در راه خداوند برایش محبوب تر از سرفرازی در راه دشمن خدا باشد، گمنامی برایش شیرین تر از شهرت و بلندآوازگی باشد. سپس فرمود: دهم، و دهمی چیست؟ گفته شد: چیست؟ فرمود: کسی را نبیند جز آنکه می گوید او بهتر و پرهیزکارتر از من است.

همانا مردم دو دسته اند: یکی بهتر و باتقواتر از او و دیگر بدتر و پست تر از او. پس چون با بدتر و پست تر از خود دیدار کند، گوید: شاید خوبی این مرد پنهان باشد این برای او بهتر باشد و خوبی من نمایان است و این برای من بدتر است و چون به کسی که بهتر و با تقواتر از اوست برخورد کند برای او فروتنی کند تا بدو ملحق شود پس چون چنین کند، بزرگی اش فزونی گیرد و خوبی اش بهتر شود و یادش نکو گردد و بر اهل زمانه سروری یابد. (4)

پی نوشت ها:<\/h2>1- فی رحاب ائمة اهل البیت- سیره حضرت امام رضا علیه السلام، ص 148.

2- سوره مریم، آیه 15.

3- سوره مریم، آیه 32.

4- فی رحاب ائمة اهل البیت- سیرة حضرت امام رضا علیه السلام، ص 147.


نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 7:15 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:








تصاویر مذهبی;

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
کد جستجوگر گوگل

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس