مربوط به قرآن - *به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*

باران حکمت

محمد رضا رنجبر 

اشاره:

آنچه می آید، مجموعه گفتارهای تمثیلی استاد محمد رضا رنجبر است که برای نخستین بار از شیکه سوم و سپس از دیگر شبکه های سیما پخش گردیده و اقبال رسانه ملی و عموم مخاطبان را برانگیخته است.

استاد در سلسله نگاره های " باران حکمت" به سراغ قرآن رفته می کوشد تا با همان زبان نغز و لطیف، گوشه ای از معارف بلند این کتاب آسمانی را در قالب یک یا چند تمثیل به تصویر کشد.

برای آگاهی از آنچه تا کنون گذشته است، پیش درآمد این نوشتار را حتما بخوانید.

 

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند 

به دختر بچه‌ات می‌گویی: دوستت دارم.

می‌گوید: اگر راست می‌گویی یک بستنی برایم بخر!

و این نشان می‌دهد که بچه‌ها هم به خوبی می‌دانند که دوستی و عشق، علامت و نشان دارد و نشانه آن عمل و اقدام است.

پس ما نیز اگر خدا را دوست داریم باید دست به کار شده و دستورات او را به کار بسته و به خواسته‌های او تن در دهیم.

و البته دستورات و خواسته‌های خداوند هم به تمامی و یک جا در کتاب آسمانی او «قرآن کریم» آمده است.

پس قرآن بخوانیم.

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند (حافظ)

فاقروا ما تیسر من القرآن

تا آنجا که می توانید قرآن بخوانید

و البته به دنیال خواندن باید بکوشیم تا آن را فهمیده و در پی آن دستوراتش را به کار بندیم.

 

جان چو دیگر شد جهان دیگر شود

یک سبد سیب سرخ را اگر بر سر نهاده و در کوچه و بازار راه بیفتی نه تنها نیرو و انرژی به تو نمی بخشد بلکه رمق و توان تو را هم خواهد گرفت، اما اگر از میان آن همه سیب تنها یکی را قاچ زده و در دهان نهاده و مصرف کنی تو را نیرو و نشاط می بخشد.

قرآن همان سبد سیب سرخ ات که با تمام تاسف برخی از ما شبهای قدر بر سر گرفته و احترام می کنیم بی انکه حتی ایه ای در جان و و جودمان جاری شود و یا در زندگی خود به کار بندیم.

جان من! قرآن باید توی سر قرار گیرد نه روی سر و باید در دل و جان ما جای گیرد و نه فقط بر زبان.

باران حکمت

چون به جان در رفت جان دیگر شود

جان چو دیگر شد جهان دیگر شود(اقبال لاهوری)

اما به اسف ما چون کودکی که غذا را به دهان گذاشته و به جای آنکه فرو برد به بیرون می ریزد، بسیاری از ما نیز آیات قرآنی را تنها در زبان و دهان داریم و آن را خوب و با تجوید و ترتیل می خوانیم اما بجای آن که در دل و جان جای دهیم فرسنگها از حقیقت آن دوریم و فاصله می گیریم.


تالیف: محمد رضا رنجبر


نوشته شده در یکشنبه 88/8/3ساعت 10:16 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

قرآن درمانی

قرآن و گل

قرآن، نسخه ای است که حقیقت آن اقیانوسی بیکران و رسیدن به اعماق آن جز برای راسخون در علم و ائمه هدی (ع) میسر نیست. تاثیر شگرف این نعمت الهی در درمان دردها تا جایی است که برخی از کشورها برای درمان بیماریهای روانی به آن روی آورده اند. مقاله حاضر کنکاشی است پیرامون تاثیر قرآن در درمان انواع بیماریها که با هم آن را از نظر می گذرانیم. 

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد   

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

از ابتدای آفرینش، بشر در پی سایبانی برای رسیدن به آرامش می گردد. برای آدمی، کنجی که در آن آرامش سیطره یافته باشد از سیطره بر عالم ناآرام خوشایندتر است. او همواره به دارویی برای شفای دردها و آلام روحی خویش محتاج است. این میل در زمانهای مختلف به طرق گوناگون مورد توجه قرار گرفته است، بگونه ای که خاستگاه بسیاری از جریاناتی که روان آدمی را مورد هدف قرار داده اند، وجود همین کشش باطنی در وی بوده است. جریاناتی که گاه راه به ملکوت وجودی انسان دارند و عزت و آرامش حقیقی را برایش به ارمغان می آورند و گاه او را به حضیض حیرانی و ذلت می کشانند و بن بستهایی بی بازگشت را ثمره تلاشهای نامیمونش می نمایند.

قرآن درمانی در درمان افرادی که ناتوانی های مختلفی از جمله عقب ماندگی ذهنی، تاخیریافتگی رشدی، معلولیت جسمی، بیماری روانی، ناآرامی های روحی و... دارند به طور معجزه آسایی موثر است

بی تردید در میان خیل کثیر جریانات معنوی ای که ادعای انحصار ویژه شاهراه سعادت و آرامش را برای خود دارند آنهایی موثق ترند که از عقبه و پیشینه روشنتر و مطمئن تری برخوردار بوده و پدیدآورندگانش، خود در منتهای آرامش و عزت باشند؛ بگونه ای که هیچ عامل داخلی و خارجی ای نتواند موجب به وجود آمدن ذره ای ناآرامی، دشواری و ذلت در وجود آنها شود. که این امر یعنی رسیدن به اوج آرامش، عزت و سعادت درجهان پیچیده و پر اسراری که آگاهی از لایه های پیدا و پنهانش جز برای وجودی که احاطه کامل بر تمامی ابعاد آن داشته باشد میسر نیست. همان وجودی که تغییر در ذات و صفاتش محال بوده و از تمامی ابعاد مادی و معنوی دیروز، امروز و فردای موجودات آگاهی داشته و بر آنها مسلط و محیط است.

آری، از آنجا که هر سازنده ای خود بیش از هر فرد دیگری به مختصات، ویژگی ها و نیازهای آنچه ساخته است آگاه است لذا یقیناً برنامه، نسخه و دستورالعمل هایی را هم که به آفریده خویش تجویز و پیشنهاد می کند از تمامی نسخه های دیگر مفیدتر و موثرتر است. یگانه آفریدگار عالم و آدم، از آنجا که از آفرینش خود هدفی والارا دنبال می کند لذا به جهت هرچه بهتر و کاملتر رسیدن به آن هدف عالی، مجموعه برنامه هایی را از طریق برگزیدگان و پیامبران خویش بر آفریده هایش عرضه کرده و نسخه نهایی و کمال یافته آنرا به عنوان آخرین کتاب انسان ساز و الهی به همراه آخرین رسول خویش حضرت محمد مصطفی (ص) به تمامی بشریت ارزانی داشته است تا با تاسی و پیروی از آن به نهایت کمال یافتگی، عزت و آرامش دست یابند.

قرآن، دوای دردها

قرآن، نسخه ای که حقیقت آن، اقیانوسی است بیکران که رسیدن به اعماقش جز برای ائمه هدی علیهم السلام میسر نیست و غیر از معصومین کسی را توان دست یابی به کنه و ذات این کتاب آسمانی و آیاتش نمی باشد.

آنچنان شفا و آرامشی در نهاد این تحفه آسمانی نهفته است که آفریننده اش خود درباره آن چنین می گوید:

«و ما آنچه از قرآن فرستادیم، شفاء و رحمت برای اهل ایمان است» (الاسراء 82)

 قرآن برای مراتب تکامل بشر روشهای خاصی دارد. آنان که بر سر سفره علم و هدایت ائمه معصومین علیهم السلام، این حاملان قرآن قرار می گیرند می توانند این روشهای خاص قرآن را در زندگی خود پیاده کنند و روح و روان و جسم و جان خود را با قرآن سیراب نمایند.

امیرالمومنین (ع) می فرمایند: «درمان تمام دردها در قرآن وجود دارد، قسم به آن کسی که پیامبر را برانگیخت و خاندانش را گرامی داشت درمان سوختن، غرق شدن، دزد، گریختن حیوانی از صاحبش، یا گمشده ای ، یابنده فراری، همه و همه درمانش در قرآن است، از آن بپرسید تا از قرآن جواب دهم.»

همچنین پیامبر (ص) فرمودند: هر کس درمانش را از قرآن کریم نگیرد خداوند او را شفا نمی دهد. و فرمودند که هر کس با اعتقاد کامل، سوره حمد را بر مرده بخواند هر آینده زنده خواهد شد.

امام باقر علیه السلام نیز می فرمایند: فی القرآن شفاء من کل داء (درمان هر دردی در قرآن کریم وجود دارد.)

تاثیر معجزه آسای صوت قرآن

 اگر چه از نزول این کتاب هدایت و انسان ساز و داروی آرامبخش آسمانی، بیش از هزار و چهارصد سال می گذرد اما آدمی همچنان به ابعاد گسترده و اعجاز تاثیرگذاری آن در مسائل مختلف پی نبرده و هر از گاهی به کشفیاتی در یکی از عرصه های علمی و... به وسیله قرآن دست می یابد. شاید بتوان گفت پی بردن به خاصیت آرامبخشی و درمان گری در زمینه های گوناگون، یکی از مهمترین کشف های کسانی است که شاید حتی به این کتاب آسمانی باور دینی نداشته باشند.

تاثیر شگرف این نعمت الهی در درمان دردها تا جایی است که برخی از کشورها و مجامع دنیا برای درمان بیماری های روحی و جسمی بیماران به دعا و قرآن روی آورده اند. بگونه ای که هم اینک به لحاظ علمی نیز ثابت شده است که شنیدن صوت قرآن کریم، می تواند تنش های روانی را در انسان کاهش دهد.

بر اساس تحقیقات صورت گرفته در آمریکا ثابت شده است، گوش کردن به صوت ترتیل قرآن کریم، تغییرات فیزیولوژیکی در سیستم عصبی انسان ایجاد می کند و تنش های شدید روحی را کاهش می دهد.

تاثیر آرام بخش شنیدن قرآن کریم در افراد عصبی و پرتنش به حدی است که 97 درصد این مشکلات کاهش می -یابد. جالب تر آنکه این نتایج مثبت در حالی به دست آمده است که بسیاری از این افراد حتی با زبان عربی آشنا نبوده و متوجه مفهوم آیات نمی شدند.

در همین راستا، پایگاه اینترنتی «میدل ایست آن لاین» هم گزارش داد، کسانی که تسلط به زبان عربی ندارند نیز با شنیدن آیات قرآن به آرامش می رسند و این به علت تاثیر فیزیولوژیکی آن بر سیستم عصبی آنهاست.

همچنین در یک تحقیق صورت گرفته درباره اثر صوتها بر روی موجودات، معلوم شده است که اصوات، تاثیر مستقیمی بر سلولها و بافتها دارند،بنحوی که در میزان زیبایی شکل آنها نقش آفرینی می نمایند. بطور مثال نتایج حاصل از قرارگرفتن مولکولهای آب در برابر آهنگهای پاپ و کلاسیک و همچنین صوت قرآن، نشان داد که آن دسته از مولکولهایی که در برابر صوت قرآن قرار داشتند از شکل و چینش زیباتری برخوردار شده اند. حال این سوال مطرح می شود: در حالی که حدود هفتاد درصد حجم بدن آدمی از آب تشکیل شده است، تاثیر صوت قرآن بر میزان زیبایی و نحوه شکل گیری آن تا چه اندازه خواهد بود؟

مفهوم قرآن درمانی

قرآن درمانی عبارتست از کاربرد قرآن در تامین، حفظ و بهبود سلامت جسمانی و روانی؛ در واقع قرآن درمانی کاربرد منظم قرآن است به طوری که «قرآن درمانگر» مستقیما در یک محیط درمانی با استفاده از قرآن- صوت، مفاهیم و...، آن- تغییرات، مدنظر را در عواطف و رفتار و... «درمانجو» ایجاد می کند.

بطور خلاصه در قرآن درمانی با استفاده از قرآن به افرادی که دارای مشکلات گوناگون هستند به منظور دستیابی به بهداشت روانی و جسمی، کمک می شود.

قرآن درمانی در درمان افرادی که ناتوانی های مختلفی از جمله عقب ماندگی ذهنی، تاخیریافتگی رشدی، معلولیت جسمی، بیماری روانی، ناآرامی های روحی و... دارند به طور معجزه آسایی موثر است.

«قرآن درمانگر»، اهداف و مقاصد را براساس نیازهای خاص «درمانجو» دنبال می کند. شیوه های مختلفی برای پیشبرد این اهداف وجود دارد. برای مثال، خواندن قرآن با شیوه قرائت مجلسی می تواند به افراد مبتلابه بیماری آلزایمر کمک کند تا حافظه درازمدتشان را به کار اندازند؛ همچنین همخوانی قرآن با همسالان یا درمانگر می تواند مهارتهای میان فردی را افزایش دهد و کارکردهای اجتماعی را بهبود بخشد. از همه مهمتر اینکه افراد احساساتشان را در روشی مطمئن و آرامش بخش بوسیله قرائت، گوش کردن، درک مفاهیم و... قرآن بیان می کند و از تاثیرات شگرف آن بهره مند می شوند. 

بطور خلاصه در قرآن درمانی با استفاده از قرآن به افرادی که دارای مشکلات گوناگون هستند به منظور دستیابی به بهداشت روانی و جسمی، کمک می شود.

البته قرآن درمانی فقط در خدمت افرادی که دارای انواع مختلف ناتوانی ها هستند به کار برده نمی شود، بلکه درشرایط مختلف پزشکی نیز سودمند است؛ از جمله کاهش فشار روانی یا درد، زایمان، توانبخشی بیماران سکته ای و مبتلایان به بیماری پایانه (بیماری هایی که علاج ناپذیرند و مرگبار هستند مانند ایدز و...) البته مسئله عمده ای که در اینجا برای درمانگر مطرح است کاهش درد و تحمل آن در شیوه درمان و یا کمک به بیمار برای دستیابی به کارکردهای بهینه است.

قرآن درمانی در حال رشد فزاینده ای در کشورهای مختلف جهان و بویژه درسالهای اخیر است و همواره بر این امر تاکید گردیده است که اساساً قرآن در درمان اشخاص مبتلابه وضعیت های مختلف پزشکی کارایی بسیاری دارد.   

( "چیستی قرآن درمانی" را در شماره آتی بخوانید)

منبع: کیهان<\/h2>

نوشته شده در شنبه 88/7/11ساعت 6:17 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

لطایف قرآنی

لطایف قرآنی

مزاح شیخ و ناصر الدین شاه

جناب آقای شیخ هادی نجم آبادی از جمل? روحانیان محترم تهران بود و به اندازه ای عزت نفس داشت که بیشتر اوقات علناً در حضور شاگردانش می گفت: «من حتی به سلطان هم اعتنایی ندارم». این سخن کم کم به گوش ناصر الدین شاه رسید. روزی شاه تصمیم گرفت، نزد شیخ برود تا هم به شیخ محبت نماید و هم در این باره شوخی با مزه ای با او کند.

 وقتی سلطان از در وارد شد، شیخ در حال نشسته، سری به علامت احترام پایین آورد، ولی از جایش حرکت نکرد. ناصر الدین شاه که قصد تفریح و نیز طبع شعری داشت، گفت:

ایـها الشیـخ سخندان حکـیـم

گفته بودی من ندارم از تو بیم                    

می توانم گردنـت کردن دو نیم

شیخ دستهایش را به نشان? تسلیم بلند کرد و گفت: «اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم».

شاه از این حاضر جوابی و قافیه «شیطان رجیم» بسیار خندید و به شیخ صل? کافی و وافی داد.

میهمان خجلت زده

مردی به دیدار کسی رفت. تمام روز را در خان? او ماند تا جایی که صاحبخانه را از حضور خود ناراحت کرد. چون شب شد و هوا رو به تاریکی نهاد، صاحبخانه چراغی نیاورد.

 میهمان پرسید: چراغ کجاست تا روشن کنیم؟

صاحبخانه گفت:خداوند می فرماید: ?…واذا أظلم علیهم قاموا?؛ چون شب جامه تیرگی را بر آنها پوشانید، از جا حرکت کردند. (سور? بقره،آی?20)

 پس از این سخن میهمان خجالت زده از خانه بیرون رفت.

نماز اعرابی

از عربی پرسیدند: در نماز چه میخوانی؟

گفت:هجونامه ابولهب(سور? تبّت) و نسبنام? خدا (سور? توحید)(1)

سوره سجده دار  

علامه حلی در کودکی نزددایی خود به درس و بحث مشغول بود اما گاهی به سرشت کودکانه ئ خود از درس خواندن خسته می شد

و از نزد دایی خود فرار می کرد . دایی هم دنبال او می دوید ، و چون سریع تر از علامه می دوید ،به او می رسید ،اما همین که

می خواست او را بگیرد علامه حلی یکی از آیه های سجده دار قرآن را می خواند و دایی مجبور می شد به سجده برود . به این

ترتیب علامه حلی فرار می کرد.

دیوانه نما

دیوانه نمای عاقلی را نزد معاویه بردند.معاویه گفت:آیا از قرآن چیزی می دانی؟گفت:می‌دانم و بسیار نیکو هم می‌دانم.معاویه گفت:بخوان.چنین خواند:

«بسم اللّه الرّحمن الرحیم.اذا جاء نصرالله والفتح و رأیت النّاس یخرجون من دین اللّه افواجاً!!»

معاویه به قصد مچ گیری فریاد زد:صبر کن صبر کن، غلط خواندی،یخرجون غلط است و یدخلون صحیح است.یعنی مردم را می‌بینی گروه گروه در دین خدا داخل می‌شوند.آن مرد بلافاصله جواب داد:این که می‌گویی مربوط به زمان پیغمبر(ص) بود نه زمان تو.تا تو حاکم مسلمانان باشی مردم گروه گروه از دین خارج می‌شوند.

خویشاوندی خجالت آور:

روزی «عقیل» برادر امام علی(ع) در دمشق نزد معاویه نشسته بود.اتفاقاً آن روز عده‌ای از بزرگان شام و حجاز و عراق در آن مجلس حاضر بودند.معاویه به خاطر اینکه عقیل را دست بیاندازد و شرمنده کند گفت:ای حاضران!! ای اهل شام و حجاز و عراق!! آیا آیه «تبّت یدا ابی لهبٍ و تب؛بریده باد هر دو دست ابولهب» را شنیده‌اید؟گفتند:بلی.معاویه گفت:این ابولهب عموی عقیل است.عقیل هم بدون معطلی در جواب گفت:ای حاضران!! ای اهل شام و حجاز و عراق!! آیا این آیه «و أمراته حمالة الحطب فی جیدها حبل من مسد؛و همسرش در حالی که هیزم کش دوزخ است و در گردنش طنابی از لیف خرماست» را شنیده‌اید؟گفتند:بلی،عقیل گفت:این حمالة الحطب عمّه معاویه است.حاضران از این جواب عقیل خندیدند و معاویه ساکت شد.(2)

______________

1. مجله بشارت، شماره71

2. همان، شماره 56


نوشته شده در یکشنبه 88/7/5ساعت 1:49 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

کلید اسم اعظم خدا در قرآن
کلید

مرحوم شیخ على اکبر عماد مى نویسد:

اسم اعظم خداوند تبارک و تعالى، آنهائى است که در اولش، لفظ جلاله (الله ) و در آخرش لفظ (هو) باشد و همچنین، بدون نقطه باشد و در قرآن شریف، در پنج مورد چنین آمده است .

پس بنابراین، اسم اعظم (الله لااله الاّ هو) مى باشد. از شیخ مغربى نقل شده که هر کس این پنج آیه را، وردِ خود کند و هر روز یازده مرتبه، به هر نیت و در هر مشکلى - که برایش پیش آید- بخواند، بزودى نیت او برآورده خواهد شد. انشاءالله.

آن پنج مورد در قرآن چنین است :

1 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ لاتَاءْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لانوْمٌ لَهُ ما فى السَّمواتِ وَ ما فى الاَْرْضِ مَنْ ذَاالَّذى یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لایُحیطُونَ بِشَئىٍ مِنْ عِلْمِهِ اِلاّ بِماشاءَ وَسِعَ کُرْسیُّهُ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ وَ لایَؤُدُهُ حِفْظِهُما وَ هُوَ الْعَلِىُّ الْعَظیمِ. (بقره / 255)

2 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اَنْزَلَ التَّوریةَ وَالاِْنْجیلَ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنّاسِ وَ اَنْزَلَ الْفُرْقانَ. (آل عمران، 2، 3، 4)

3 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلى یَوْمِ الْقیامَةِ لارَیْبَ فیهِ وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدیثاً. (نساء / 87)

4 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ لَهُ الاَْسْماءُ الْحُسنى .(طه / 8)

5 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. (تغابن / 13)

شیخ مفید فرموده است : اسم اعظم در سوره فاتحه است و بر اساس ‍ فرمایشِ امام صادق علیه السّلام اگر این سوره را 70 بار، بر مرده بخوانند و روح بر بدن میت برگردد، شگفت آور نیست .*

__________________

- تفسیر صافى، ج 1 / 88

منبع: جلوه هائى از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نکته ها، عبدالکریم پاک نیا


نوشته شده در شنبه 88/5/24ساعت 8:59 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

سیمای نماز در قرآن

صلوه (نماز)به معنای دعا، رحمت، سلام و درود است. معنای معروف آن، عبادت ویژه ای است که هر مسلمان روزانه حداقل 5 بار و 17 رکعت به جا می آورد. در قرآن بیش از 90 مرتبه از نماز سخن به میان آمده است. نماز رکن اصلی دین است و باید اصلی ترین جایگاه را در زندگی مردم داشته باشد. اگر قبول درگاه خداوند شود، عبادت های دیگر نیز قبول می شود و اگر قبول نشود، عبادت های دیگر نیز قبول نخواهد شد. اول چیزی که در قیامت مورد سنجش و حساب رسی قرار می گیرد، نماز است.

زندگی نکبت بار و سخت در اثر اعراض از یاد خدا و نماز(طه:124)

ماهیت و اهمیت نماز

نماز

- نماز مهم ترین یاد خدا (طه:14)

- نماز میزان سنجش اعمال (بقره : 45)

- نماز تشکر از ولی نعمت (بقره:21)

- نماز نشانه ی ایمان به معاد (انعم: 92)

- باید از نماز یاری خواست (بقره : 153)

- چرا کافران از نماز شما ناراحت هستند؟ (مائده:58)

- نماز شرط برادری و اخوت (توبه : 11)

- نماز، جنگ با شیطان (آل عمران: 38و39)

- عبادتی که تعطیل بردار نیست (مریم:31)

- وظیفه ی همگانی (احزاب: 33)

- نماز در بزرگ ترین سوره هم وجود دارد (بقره:3)

- در کوچک ترین سوره هم وجود دارد (کوثر:2)

- اهمیت نماز جمعه (جمعه:9).

نماز در تمام ادیان

- دعای حضرت ابراهیم (ع) در مورد نماز (ابراهیم:37 و 40)

- اسماعیل (ع) خانواده اش را به نماز امر می کرد (مریم:55)

- پیمان بنی اسرائیل و سفارش به نماز (بقره:83)

- نماز در شریعت موسی (ع) (طه:24، لیل:78)

- نماز در دین شعیب (ع) (هود:87)

- سفارش نماز از سوی لقمان به فرزندش (لقمان:17)

- عیسی (ع)به نماز سفارش کرده است (مریم:35)

- دستور به نماز در اسلام(حج:78، مزمل:20)

- تأکید بر نماز در قرآن (روم:31).

نمازگزاران

- نماز از صفات پرهیزکاران (بقره:3)

- اقامه ی نماز از نشانه های محسنین(نیکوکاران)(لقمان:4)

- از صفات مخبتین(متواضعان)(حج:35)

- از صفات اهل ایمان(شوری:38)

- از صفات اولیای خدا(نور:37)

- محافظت از نماز از صفات مومنین (معارج:34)

- مؤمنین راستین در هیچ موقعیتی نماز را ترک نمی کنند(حج:41)

- از نشانه های دین استوار(بینه:5)

- پای داری در نماز از صفات نمازگزاران (معارج:23).

برای نماز و در راه نماز

- سوز و تلاش برای نماز (آل عمران:35)

- تحمل آوارگی و هجرت به خاطر نماز(ابراهیم:37)

- خون دادن برای حفظ نماز(حج:40)

- اقامه ی نماز، اولین وظیفه ی امت حزب الله(حجر:41)

- اولین واجب بعد از ایمان به توحید و معاد(بقره:2)

- یکی از دلایل تحریم شراب و قمار به خاطر جدا شدن از نماز است (مائده:91)

- بانی و معمار و مهندس مسجد باید اهل نماز باشد(توبه:18)

- مهندسی خانه و نماز(خانه ها را رو به قبله بسازید)(یونس:87)

- نماز جماعت (بقره:43)

درجات اهل نماز

- بعضی نماز را با خشوع می خوانند (مومنون:2)

- بعضی مراقبت شدید نسبت به نماز دارند (انعم:92، معارج:34)

- بعضی کار را به خاطر نماز رها می کنند(نور:37)

- بعضی با نشاط حرکت می کنند(جمعه:9)

- بعضی بهترین لباس را می پوشند(اعراف:31)

- بعضی عشق ثابتی نسبت به نماز دارند (معارج:23)

- بعضی شب را با نماز به صبح می رسانند (فرقان:64)

- بعضی سجده ای همراه با اشک دارند (مریم:58)

نماز همراه با تمام عبادت ها

- نماز همراه با عمل صالح و نتیجه ی آن (بقره:277)

- همراهی نماز و قرآن (اعراف:170، انعام:92، فاطر29)

- نماز و ولایت (حمد:6)

- نماز و نیاز (هود:114، بقره:238)

- اخلاص در نماز (انعام:162)

- نماز همره با مردم داری(بقره:83)

- نماز همراه با حج (بقره:121)

- نماز همراه با روزه(بقره:45)

- نماز وخشوع(مؤمنون:2)

- همراهی نماز و زکات (توبه:71)

- همراهی نماز و صدقه (توبه:103)

- همراهی نماز و صبر(طه:132)

- نماز همراه با امر به معروف و نهی از منکر(لقمان:17)

نماز سدی محکم در برابر سیل و توفان گناه است (عنکبوت:45)

- نماز همراه با عدالت اجتماعی (اعراف:29)

- نماز همراه با مشورت(شوری:38)

اهمیت دادن به وقت نماز

- وقت شناسی در نماز(روم:17و18)

- مراقب وقت نماز بودن(مؤمنون:9)

- توجه به وقت نماز(اسراء:78)

آثار ترک نماز و بی توجهی به آن

- زندگی نکبت بار و سخت در اثر اعراض از یاد خدا و نماز(طه:124)

- بریدن از نماز، زمینه ی گرایش به همه ی مفاسد(مریم:59)

- نتیجه ی تارک عبادت به خدا، جهنم است (غافر:60)

- نتیجه ی غفلت از یاد خدا، همراهی با شیطان است (زخرف:36)

- جایی که نماز ارزش ندارد(انفال:35)

- تارک نماز نباید محبوب باشد (ابراهیم:37)

- عذاب دردناک ترک کنندگان نماز، گرفتاری در دوزخ (مدثر:40تا43)

- انتقاد شدید خداوند به خاطر ترک نماز یا بی توجهی به آن (قیامت:31)

- نتیجه ی سبک شمردن نماز، وای بر آن ها (ماعون:4و5)

- نماز و تنبیه (توبه:83)

- بی حالی در نماز (نشانه ی منافق بودن است) (نساء:142)

- مسخره کننده های نماز (مائده:58)

- آن ها که مانع نماز دیگران می شوند (علق:9و10)

- آن هایی که بی نشاط نماز می خوانند (نساء:142)

- کسی که نماز را به بازی می گیرد؛ تمام دین را به بازی گرفته و حق دوستی با آنان را ندارید (مائده:57و58)

نماز در خانواده

- بیش ترین مسئولیت پدر و مادر، آموزش نماز است (طه:132)

- دعا نسبت به اقامه ی نماز ذریه و نسل (دعای ابراهیم (ع)) (ابراهیم:40)

- اسماعیل (ع)خانواده اش را به نماز امر می کرد (مریم:55)

- لقمان فرزندش را به نماز سفارش می کند (لقمان:17)

آثار دنیوی و اخروی و روحی و معنوی نماز

- یاد خدا دل را آرام می کند (رعد:28)

- نماز سدی محکم در برابر سیل و توفان گناه است (عنکبوت:45)

- نماز غفلت را از بین می برد (طه:14)

- نماز وسیله ی محو گناهان است (هود:114)

- نمازهای مرتب، انسان را در برابر حوادث تلخ و شیرین حفظ می کنند (معارج:20تا 23)

- نماز سبب نزول رحمت الهی است (نور:56)

- نماز جلوی عقاید غلط را می گیرد (هود:87)

- خداوند ستایشگر کسی است که نماز را بر هر کاری مقدم می دارد (نور:37)

- نمازتجارتی پر منفعت و معامله ای پر سود است (فاطر:29، بقره:152)

- نمازگزاران پندپذیر هستند (فاطر:18)

- نماز وسیله ی رستگاری است (مؤمنون:1و2، اعلی:14و15)

- نماز اصلاح فرد و جامعه است (اعراف:170)

- نماز موجب برادری و اخوت و محبت می شود(توبه:11)

- عاقبت نیکو برای نمازگزاران است (رعد:22) .

منبع: مجله ی آموزش قرآن، جعفر شیخ الاسلامی


نوشته شده در چهارشنبه 88/5/14ساعت 10:23 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

مساحت بهشت با خط کش قرآن

برای انسان‎های شایسته، بهشت، زیباترین وعده الهی است. قرآن شریف در عرصه‎های گونه گون، پیرامون بهشت و نعمت‎های آن سخن گفته و به زیباترین وجه آن را به تصویر کشیده است. از حوریان[1] بهشتی تا به بهشت لقاء و بهشت رضوان[2] سخن گفته است که یکی نعمت مادی است و دیگری نعمت معنوی.

بهشت

در این میان، قرآن شریف از گستره و قلمرو بهشت نیز سخن به میان آورده است و به نام «عرض بهشت» آن را یادآور شد. از این روی سایت افشا به اصطلاح دست به افشاگری پیرامون تناقضات قرآنی زده و «عرض بهشت» که در تعبیری به گستره «آسمان‎ها و زمین» و در تعبیر دیگر به گستره «آسمان و زمین» آمده، تناقض دیده است و جمع آن را نامعقول و ناممکن دانسته است. در صورتی که طرح تناقض خود نامعقول و ناصواب است و پاسخ آن بر همگان روشن است.

شبهه:

چه طور می‎شود گستره و «عرض بهشت» هم به وسعت و پهنای «زمین و آسمان‎ها» باشد و هم به وسعت و پهنای «زمین و آسمان»؟ و این بیان همانند آن است که گفته شود: یک قطعه زمین مساحتش صد متر مربع است و همان قطعه زمین پانصد متر مربع است و این یعنی تناقض آشکار قرآنی!. چون یک قطعه زمین نمی‎تواند دارای دو مساحت متفاوت باشد.

جواب:

برای ورود در قرآن شریف و برداشت‎های علمی‎و روشمند از آن، نیاز به فراگیری یک سری علوم پیرامونی و مقدماتی است که فراگیری آن برای ورود در قرآن شریف ضروری است. یکی از علوم پیرامونی در این راستا، فراگیری ادبیات عرب است که با زبان قرآن یکی است.

با این بیان، از دو منظر به شبهه جواب داده می‎شود: 1. جواب ادبی. 2. جواب تفسیری و عرفانی.

1. جواب ادبی:

در سوره آل عمران در مورد گستره و وسعت بهشت آمده است: «و جنّه عَرضُهَا السّموات و الارض»[3] یعنی «بهشتی که پهنای آن (به قدر) آسمان‎ها و زمین است.» در این آیه «سماوات» با «الف و تا» جمع بسته شد و بر همگان روشن است. و در سوره حدید، همین معنا با ادبیات دیگر و با قاعده دیگر بیان شد. در سوره حدید پیرامون گستره بهشت آمده: «و جَنّهٍ عرضها کعرضِ السماء و الارض»[4] یعنی «و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است.»

کلمه «سماء» در این آیه به صورت مفرد و با «الف و لام» جنس آمده و «الف و لام» جنس نیز دلالت بر عموم می‎کند.[5] بنابراین «السّماء» نیز به معنای «آسمان‎ها» می‎باشد. و معنای هر دو آیه یکی می‎باشد و هیچ تناقض، حتّی تفاوتی بین دو آیه از نظر بار معنایی وجود ندارد.

این جواب محکم ترین جوابی است که در کتاب‎های ادبی و تفسیری بیان گشته است و با آشنایی اندک به ادبیات عرب، می‎توان بر این معنا دست یافت و ظرافت آن را کشف کرد.[6]

2. جواب تفسیری و عرفانی:

آن چه از مبانی و منابع دینی به دست می‎آید این است که به تعداد انسان‎ها مراتب و درجات وجود دارد. هم پیامبران و امامان نسبت به هم دارای مراتب و درجات می‎باشند و هم سایر انسان‎ها نسبت به هم. هم بهشت دارای مراتب و درجات می‎باشد و هم بهشتیان دارای مراتب و درجات می‎باشند. هم دوزخ دارای مراتب و درکات می‎باشد و هم دوزخیان دارای مراتب و درکات می‎باشند ...»

با این بیان دو آیه مورد بحث در صدد بیان درجات و مراتب بهشت و بهشتیان هستند. چون در ذیل سوره آل‎عمران آمده: «اُعِدّتْ لِلْمتقین» یعنی بهشت با گستره و وسعت «آسمان‎ها و زمین» برای «پرهیزگاران آماده شده است.» و در ذیل سوره حدید آمده: « اُعِدّتْ لِلّذین آمَنوا بالله و رسوله.» یعنی بهشت با گستره و وسعت «آسمان و زمین» برای کسانی آماده شده است که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند.»

بنابراین، با تفسیر عرفانی، جواب شبهه این می‎شود که:

گستره بهشت «متقین» و «مؤمنین» بر اساس مراتب و درجات آن‎ها فرق می‎کند. بهشت با پهنای «آسمان‎ها و زمین» برای متقین آماده شده و بهشت با پهنای آسمان و زمین برای مؤمنین[7] چون از توصیف «جنّت» به صفت «اُعِدّتْ لِلْمتقین» که وصف توضیحی باشد چنین به دست می‎آید که بهشت، جایگاهی برای تقواپیشگان است و اگر دیگران وارد بهشت شوند به تبع خواهد بود نه با اصالت.[8]

این جواب از ناحیه کسانی بیان شد که جواب ادبی را قانع کننده ندانستند و «السماء» را به معنای مفرد گرفته و از این روی برای تبیین دو آیه مورد بحث، مراتب و درجات، «متّقین» و «مؤمنین» را متفاوت دانسته و گستره و وسعت بهشت «متّقین» و «مؤمنین» را نیز متفاوت دانسته و با این بیان به تناقض موهومی ‎مورد شبهه جواب گفته است.

آنچه در پایان قابل بیان است این است که: جواب ادبی بسیار محکم، روشن و روان است و بهترین جواب برای شبهه مورد نظر می‎باشد. هر چند جواب دوم نیز قابل دفاع است. به هر صورت، هر دو جواب به راحتی و به آسانی به شبهه مورد نظر جواب می‎دهد و جای هیچ شبهه و یا تناقضی باقی نمی‎ماند.

_____________________

[1] . سوره واقعه: 56 / 22.

[2] . سوره توبه: 9 / 72.

[3] . سوره آل عمران: 3 / 133.

[4] . سوره حدید: 57 / 21.

[5] . تفسیر المیزان، ج 19، ص 342.

[6] . ر.ک: تفسیر نمونه، ج 3، ص 92.

[7] . تفسیر المیزان، ج 19، ص 342.

[8] . تفسیر راهنما، ج 3، ص 69.

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/5/14ساعت 10:22 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

شأن و مقامِ قرآن در روایات

قرآن را بر دیگر سخنان رفعتی است که در وصف نمی‎گنجد و آنها را قیاس با قرآن نتوان نمود همچنان که نه مخلوق را با خلق می‎توان سنجید و نه افعال آنان را با فعل خدا می‎توان مقایسه کرد:

قران

«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلی سائِر الکَلام کَفَضْل اللهِ عَلی خَلْقِهِ».[1]

«اِنَّ کَلامَ الباری سُبحانَهُ لایَشْبَهُ کَلامَ الخَلْقِ کَما لایَشْبَهُ أفعالُهُ أفعالَهُم»[2]

مگر نه اینکه قرآن تجلّیِ خاصِ خداوند سبحان می‎باشد بی‎آنکه به چشم بصر بتوان مشاهده کرد، و به چشم بصیرت به کُنهِ ذاتش پی برد:

«فَتَجَلّی لَهُم سُبْحانَهُ فی کِتابِهِ مِنْ غَیْرِ اِنْ یَکُونُوا رَأوْهُ بِما أراهُم مِنْ قُدْرَتِهِ».[3]

تجلّی اعظمی که ملموس‎ترین و مشهودترین شهود و حضور را جلوه‎گر است:

«اللّهُمَّ اِنّی أسئلُکَ بِالتَّجلّیِ الأعْظَمِ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ مِنْ الْشَهْرِ المُعَظَّمِ».[4]

از این رو، آنکه شوق دیدار معشوق بسر می‎پروراند و در هوایِ وصالش، شب را به صبح می‎رساند و از درد هجران و لذتِ حضور به سجده در آمده، مُهر از رازِ دل برگرفته، عقده‎ها را گشوده، در خلوتِ انسِ محبوب به نجوا در آمده است و گریان و نالان درمانِ درد می‎جوید و سکونت در جوارش را مسئلت می‎نماید.[5]

امام علی(ع):

فریادگری در روز قیامت ندا می‎کند: «بهوش باشید هر کِشتکاری در کِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر کشتکاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)

و آنکه در بازار پرغوغای زندگی، بهشت برین را بر متاع فانی ترجیح داده، چشمِ امید به نعمت ابدی دوخته است.

و آنکه از خوفِ غضبِ الهی، از لذتِ حرام، دست شسته، به انتظار عفو و مغفرت الهی نشسته است،[6] همه و همه باید بسوی قرآن شتاب گیرند تا بقدرِ توان از سفرة گسترده الهی بهره‎مند گشته، مطلوبِ خویش را بدست آورند:

«اَلا مَنِ اشْتاقَ اِلی اللهِ فَلیَسْتَمِعْ کَلامَ اللهِ».[7] (ص)

(آگاه باشید هر که شوقِ دیدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد).

«اذا أحَبَّ أحَدُکُم اَنْ یُحدِّثَ رَبَّه فَلْیَقرءِ القُرآنَ».[8] (ص)

(هرگاه یکی از شما عشق و علاقه داشت که با پروردگارش سخن تازه کند پس قرآن بخواند).

«القرآنُ مَأدُبَةُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ».[9]

(قرآن سفره گسترده الهی است پس به تعلیم از سفره گسترده‎اش بقدر توان برگیرید).

به پیام ملکوتی قرآن ناطق، علی ـ علیه السّلام ـ ، گوش فرا دهیم که چه زیبا از عظمت قرآن و ضرورت انس و تدبر در آن، سخن می‎گوید:

«وَ أعلَمُوا أنَّ هذا الْقُرآنَ هُو النّاصِحُ لا یَغشُّ وَ الْهادِی الْذّی لا یُضِّلُ وَ الْمُحدِّثُ الْذی لا یَکْذِبُ وَ ما جالَسَ هذا الْقُرآنَ أحَدَ الّا قامَ عَنْهُ بِزیادَةٍ اَو نُقصانٍ؛ زیادَةٍ فی هُدیً اَوْ نُقْصانٍ فی عَمیً».

(آگاه باشید که این قرآن یگانه خیرخواهی است که تقلب و خیانت نمی‎کند و هدایتگری است که گمراه نمی‎نماید و سخنگویی است که دروغ نمی‎گوید، هیچ کس هم نشین با این قرآن نگشت مگر اینکه از کنار قرآن با افزایشی و یا کاهشی برخاست، افزایشی در هدایت و یا کاهشی از کوری و ضلالت).

«وَ اعْلَمُوا أنَّه عَلی أحَدٍ بَعْدَ الْقُرآنِ مِنْ فاقَةٍ، وَ لا لأحَدٍ قَبْلَ الْقُرآنِ مِنْ غِنیً، فَاستَشْفُوا مِنْ أدْوائِکُمْ، وَ استَعینُوا بِهِ عَلی لأوائِکُم فَإِنَّ فیه شِفاءً مِنْ أکْبَرِ الداءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ الْنِفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الْضَلال.

فَاسألُوا اللهَ بِه وَ تَوجَّهُوا إِلیه بِحُبِّهِ، وَ لا تَسْألُوا بِهِ، إنَّهُ ما تَوجَّهَ الْعِبادُ إِلیَ اللهِ بِمِثْلِهِ».

(و آگاه باشید که برکسی از پسِ قرآن فقری نخواهد بود و نه برای کسی قبل از قرآن غنایی حاصل است پس به جهت دردهایتان، از قرآن بهبودی طلب نمایید و بواسطة قرآن بر سختیها یاری جویید، چرا که در آن شفایی است از بزرگترین دردها، و آن کفر است و نفاق و تباهی است و ضلالت، پس بواسطة قرآن ازخدا درخواست کنید و با عشق به قرآن بسویش روی آورید و با آن از خلقش چیزی نخواهید چرا که بندگان (تاکنون) با چیزی همانند قرآن بسوی خدا روی نیاورده‎اند).

وَاعْلَمُوا أنَّه شافِعٌ مُشَفَّعٌ، و قائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرآنُ یَومَ القیامَةِ شُفِّعُ فیه، وَ مَنْ محَلَ بِهِ الْقُرآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ صُدِّقَ عَلَیه، فإنَّه یُنادی مُنادٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ: «ألا کُلُّ حارِثٍ مُبْتَلیً فی حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِه غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرآنِ».

(و آگاه باشید که او شفاعتگری است مورد قبول و گوینده‎ای است مورد تصدیق، و بی‎شک هر که را قرآن در روز قیامت شفاعت کند بی‎درنگ پذیرفته خواهد شد و از هر که قرآن شکایتی نماید بلافاصله تأیید خواهد گشت چرا که فریادگری در روز قیامت ندا می‎کند: «بهوش باشید هر کِشتکاری در کِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر کشتکاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)»).

«فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أتْباعِهِ وَ استَدِلُّوهُ عَلی رَبِّکُم وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلی أنْفُسِکُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْه آرائکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فیهِ أهْواءَکُم».[10]

(پس از کشتکاران و پیروان قرآن باشید و از آن بسوی پروردگارتان رهنمایی طلب کنید و از آن بر جانتان خیرخواهی جویید و در برابر نظراتتان را متّهم نمایید و در حوزة قرآن امیالتان را خیانتکار تلقی کنید).

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خطبه‎ای جامع، حقیقت دنیا و جایگاه قرآن و شأن و مقامش را بیان می‎کند:

«أیُّها الناسُ إنَّکُم فی دارِ هُدْنَةٍ وَ أنْتُم عَلی ظَهْر سَفرٍ وَ الْسَّیْرُ بِکُم سَریعٌ وَ قَدْ رَأیْتُم اللَّیْلَ وَ الْنَهارَ و الْشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یُبْلیانِ‌ کُلَّ جَدیدٍ و یُقَّرِبانِ کُلَّ بَعیدٍ و یَأتیانِ بِکُلِّ مَوْعُودٍ فَأعِدُّوا الجَهازَ لِبُعْدِ الْمَجاز.

قالَ: فَقامَ مِقْدادُ بْنُ الْأسْوَدَ فَقالَ یا رَسُولَ اللهِ، وَ ما دارُ الْهُدْنَة؟

فَقالَ: دارُ بَلاغٍ وَ انقِطاعٍ، فَإِذَا التَبَسَتَ عَلَیْکُمْ الْفِتَنُ کَقِطَعِ الْلَّیَلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآنِ فَإنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّع‏ٌ و ما حِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ مَنْ جَعَلَهُ أمامَهُ قادهُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ إِلَی الْنارِ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ، وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظاهِرُهُ حُکْمٌ وَ باطِنِهُ عِلْمٌ، ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنهُ عمیقٌ، لَه تخُومٌ وَ عَلی تُخُومِهِ تُخُومٌ، لا تُحْصی عَجائِبُهُ وَ لا تُبْلی غَرائِبُهُ، فیهِ مَصابیحُ الْهُدی وَ مَنارُ الْحِکْمَةِ وَ دَلیلٌ علی الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الْصِّفَةَ فَلْیُجْلِ جالٍ بَصَرَهُ وَ لْیُبْلِغِ الْصِّفَةَ نَظَرهُ، یَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ یَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإنَّ الْتّفکُرَ حَیاةُ قَلْبِ الْبَصیرِ، کَما یَمْشِی الْمُسْتَنیرُ فی الْظُلُماتِ بِالْنُورِ، فَعَلَیْکُم بِحُسْنِ الْتَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ الْتَّرَبُّصِ».[11]

(ای مردم شما در خانة صلح و آرامش بسر می‎برید در حالیکه بر پشت مرکب سفر قرار گرفته‎اید و حرکت دادن شما با سرعت انجام می‎پذیرد و بی‎شک شب و روز و خورشید و ماه را دیده‎اید که هر تازه‎ای را کهنه و هر دوری را نزدیک و هر موعودی را محقق می‎گردانند؛ پس وسایل سفر را جهتِ دوری مسیر گذر مهیّا سازید.

پس مقداد بن أسود برخاست و گفت: ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ خانه صلح و آرامش (دارهدنة) چیست؟

فرمودند: خانة کسب توشه برای رسیدن به مقصد و منقطع شدن از دنیاست.

پس هرگاه فتنه‎ها همچون پاره‎های شبِ ظلمت افزا شما را فراگرفت و به شبهه انداخت پس بر شما باد مصاحبت با قرآن، چرا که آن شفاعتگری مورد پذیرش و شکایت کننده‎ای مورد تصدیق می‎باشد؛ و هر که او را در پیش رویش قرار دهد، او را به سوی بهشت خواهد کشانید و هر که او را در پشت خود قرار دهد او را به سوی آتش به پیش خواهد راند.

و قرآن یگانه راهنماست که بر بهترین راه راهنمایی می‎کند و او کتابی است که در آن تفصیل و توضیح و برگرداندن به حاصل کلام موجود است.

 آگاه باشید که برکسی از پسِ قرآن فقری نخواهد بود و نه برای کسی قبل از قرآن غنایی حاصل است پس به جهت دردهایتان، از قرآن بهبودی طلب نمایید و بواسطة قرآن بر سختیها یاری جویید،

و او یگانه سخن قاطع و جدی است که با شوخی همراه نیست.

و او را ظهر و بطنی است، پس ظاهرش حکم و باطنش علم می‎باشد، ظاهرش بسیار جذّاب و دلربا و باطنش ناپیداست، او را نهایتها و ریشه‎هایی است و برنهایتهایش، نهایتهایی است که شگفتیهای آن به شمارش در نمی‎آید و عجایب نامأنوسش کهنه نمی‎گردد، در آن چراغ‎های هدایت و منار حکمت قرار دارد، و (قرآن) راهنمایی بر شناخت حقیقت است برای آنکه صفت قرآن را بشناسد پس باید هر محققی دیده‎اش را به گردش در آورد و نگاه دقیقش را به نهایت صفت قرآن رساند که در نتیجه از هلاکت نجات و از گرفتاری‎ رهایی می‎یابد، چرا که تفکر در قرآن موجب حیاتِ دلِ فرد بیناست همان گونه که شخص در تاریکی‎ها با استمدادِ از نور گام بر می‎دارد. پس بر شما باد التزام به زیبا رها شدن و کمیِ انتظار کشیدن و معطل شدن).

قرآن را حقیقتی است ماوراء الفاظ آن که در قیامت، در زیباترین صورت، جلوه‎گر می‎شود و از نظر زیبایی و عظمت بر همة مسلمین و شهدا و أنبیا و فرشتگان مقرّب، پیشی جسته در صفّ مقدّمِ مقامِ قرب الهی قرار می‎گیرد و به شفاعت از اهل قرآن می‎پردازد[12] و هر مؤمنی را به اندازه انس و عملِ به قرآن به درجه‎ای از درجات بهشت هدایت می‎کند.[13]

______________________

[1] . بحار، ج 92، ص 19.

[2] . بحار الانوار، ط بیروت، ج 89، ص 107 و ج 90، ص 90.

[3] . نهج البلاغه، خ 147.

[4] . مفاتیح، دعای شب مبعث.

[5] . ر.ک: بخش الگوها، فصل 4.

[6] . إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ رَغْبَةً فتِلکَ عِبادَةُ التُّجارِ، و إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ رَهْبَةً فتِلکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ و إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ شُکراً فتِلکَ عِبادَةُ الأحرارِ (نهج، ک 237)، در روایتی بجای «شُکراً»، «حُبّاً» آمده است (میزان الحکمة، ج 6، ص 17).

[7] . کنز العمال، خ 2472.

[8] . کنز العمال، خ 2258.

[9] . (بحار، ج 92، ص 19- بدون مِن ـ) (کنز العمال، خ 2356، ان هذا القرآن...)

[10] . نهج البلاغه، خ 176.

[11] . اصول کافی، ج 2، ص 599، ح 2.

[12] . اصول کافی، ج 2، کتاب فضل قرآن، ح 1، 11، 12، 14؛ باب فضل حامل قرآن، ح 3 و 4.

[13] . اصول کافی، ج 2، کتاب فضل قرآن، ح 1، 11، 12، 14؛ باب فضل حامل قرآن، ح 3 و 4.

 


نوشته شده در سه شنبه 88/5/13ساعت 4:54 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |

 

همان گونه که ارتکاب انواع گناهان و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران باعث بروز گرفتاری‏های مختلف خصوصاً فقر و فلاکت برای انسان‏ها است، پرهیز از گناهان و رعایت حقوق دیگران عامل اصلی توسعه رزق و روزی و جاری شدن سرچشمه‏های خیر و برکت برای انسان است.

قرآن کریم در آیه 96 سوره اعراف در این خصوص می‏فرماید: «ولو ان اهل القری امنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من‏السماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون».

«برکات» جمع «برکت» است، این کلمه در اصل به معنی ثبات و استقرار چیزی است و به هر نعمت و موهبتی که پایدار بماند اطلاق می‏گردد، در برابر موجودات بی‏برکت که زود فانی و نابود و بی‏اثر می‏شوند.

یکی از اصحاب به حضرت گفت: چگونه برای دردها و خواسته‏های رنگارنگ یک نسخه می‏نگارد؟ حضرت پاسخ داد: من از قرآن آموخته‏ام که درمان این هر سه درد یک چیز است

ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهی می‏شود، بلکه باعث می‏گردد که آن چه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود، فی‏المثل امروز ملاحظه می‏کنیم قسمت بسیار مهمی از نیروهای انسانی و منابع اقتصادی در مسیر «مسابقه تسلیحاتی» و ساختن سلاح‏های نابود کننده صرف می‏گردد، این‏ها مواهبی هستند فاقد هر گونه برکت، به زودی از میان می‏روند و نه تنها نتیجه‏ای نخواهند داشت، ویرانی هم به بار می‏آورند، ولی اگر جوامع انسانی ایمان و تقوا داشته باشند این مواهب الهی به شکل دیگری در میان آن‏ها درمی‏آید و طبعاً آثار آن باقی و برقرار خواهد ماند و مصداق کلمه برکات خواهند بود.(1)

تقوی

همچنین در آیات 10 و 11 و 12 سوره نوح از قول آن پیامبر الهی می‏فرماید:

«فقلت استغفروا ربکم انه کان غفاراً: به آن‏ها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است».

«یرسل السماء علیکم مدراراً: تا باران‏های پربرکت آسمان را پی درپی بر شما فرستد».

«و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهاراً: و شما را بااموال و فرزندان فراوان امداد کند و باغ‏های سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد».

می‏گوید: «آسمان را بر شما می‏فرستد» یعنی آن قدر باران می‏بارد که گویی آسمان دارد نازل می‏شود، اما چون باران رحمت است نه ویرانی می‏آورد و نه آسیبی می‏رساند، بلکه در همه جا مایه خرمی و سرسبزی و طراوت است. خلاصه هم باران رحمت معنوی و هم باران پربرکت مادی او شما را فرا می‏گیرد.

به این ترتیب یک نعمت بزرگ معنوی و پنج نعمت بزرگ مادی را به آن‏ها وعده داده؛ نعمت بزرگ معنوی، بخشودگی گناهان و پاک‏شدن از آلودگی کفر و عصیان است، اما نعمت‏های مادی، ریزش باران‏های مفید و به موقع و پربرکت، فزونی اموال، فزونی فرزندان «سرمایه‏های انسانی»، باغ‏های پربرکت و نهرهای آب جاری.

آری ایمان و تقوا طبق گواهی قرآن مجید هم موجب آبادی دنیا و هم آخرت است.

در بعضی از روایات آمده است که وقتی این قوم لجوج از قبول دعوت نوح سر باز زدند، خشکسالی و قحطی آن‏ها را فرا گرفت و بسیاری از اموال و فرزندانشان هلاک شدند، زنان عقیم گشتند و کمتر بچه می‏آوردند، نوح به آن‏ها گفت: اگر ایمان بیاورید، همه این مصائب و بلاها از شما دفع خواهد شد، ولی آن‏ها اعتنایی به او نکردند و همچنان سرسختی نشان دادند تا عذاب نهایی فرا رسید و همه را درو کرد.(2)

جالب این که: کسی نزد امام حسن (ع) آمد و از قحطی و خشکسالی شکوه کرد. او، آن مرد را به آمرزش خواهی و توبه فراخواند.

مرد دیگری آمد و از فقر و بینوایی نالید، او را نیز به توبه و آمرزش خواهی و دعا سفارش کرد.

مرد سومی از راه رسید و از نازایی همسر و نداشتن فرزند شکوه کرد و دعا خواست تا خدا به او پسری روزی سازد، که به او نیز همین نسخه را داد. یکی از اصحاب به حضرت گفت: چگونه برای دردها و خواسته‏های رنگارنگ یک نسخه می‏نگارد؟ حضرت پاسخ داد: من از قرآن آموخته‏ام که درمان هر سه درد و راه نجات از هر سه مشکلی که عنوان گردید، توبه راستین و آمرزش خواهی واقعی و بازگشت خالصانه به سوی خدا و مقررات اوست، و آن گاه به تلاوت آیات مورد بحث پرداخت.

و نیز آورده‏اند که: مردی به حضور امام جواد (ع) شرفیاب گردید و گفت: سرورم! من ثروت بسیاری دارم، اما از نعمت فرزند محروم هستم، چه کنم؟

«فقال جعلت فداک انی کثیر المال ولیس یولد لی ولد فهل من حیلة؟».

آن حضرت فرمود: چاره کار این است که به مدت یک سال، هر شب از خدای خویش آمرزش بخواهی و خالصانه دعا کنی؛ و اگر شبی فراموش کردی در روز آن، قضای آن را به جا آور که به خواسته‏ات خواهی رسید، چرا که خدا در قرآن می‏فرماید: استغفروا ربکم... (3) و (4)

ایمان و تقوا طبق گواهی قرآن مجید هم موجب آبادی دنیا و هم آخرت است.

آن‏ها که عادت دارند از این مسایل آسان بگذرند، فوراً یک نوع ارتباط و پیوند معنوی ناشناخته در میان این امور قائل می‏شوند از هر گونه تحلیل بیشتر خود را راحت می‏کنند.

ولی اگر بیشتر دقت کنیم، در میان این امور پیوندهای نزدیکی می‏یابیم، که توجه به آن‏ها مسایل مادی و معنوی را در متن جامعه همچون تار و پود پارچه به هم می‏آمیزد و یا همانند ریشه و ساقه، درخت را با گل و میوه آن ربط می‏دهد.

کدام جامعه است که روح تعاون و همکاری را از دست دهد و جنگ و نزاع و خونریزی را جانشین آن سازد و زمین‏های خرم و سرسبز و وضع اقتصادی مرفهی داشته باشد.

کدام جامعه است که مردمش آلوده انواع هوس‏ها باشند و در عین حال نیرومند و پابرجا در مقابل دشمنان ایستادگی کنند.

با صراحت باید گفت: هیچ مساله اخلاقی نیست مگر این که اثر مفید و سازنده‏ای در زندگی مادی مردم دارد و هیچ اعتقاد و ایمان صحیحی پیدا نمی‏شود مگر این که در ساختن جامعه‏ای آباد و آزاد و مستقل و نیرومند سهم به سزایی دارد.

آن‏ها که مسایل اخلاقی و ایمان مذهبی و توحید را از مسایل مادی جدا می‏کنند، نه مسایل معنوی را درست شناخته‏اند و نه مسایل مادی را.

اگر دین به صورت یک سلسله تشریفات و آداب ظاهری خالی از محتوا در میان مردم باشد، بدیهی است تاثیری در نظام مادی اجتماع نخواهد داشت، اما آن‏گاه که اعتقادات معنوی و روحانی آن چنان در اعماق روح انسان نفوذ کند که آثارش در دست و پا و چشم و گوش و زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد، آثار سازنده این اعتقادات در جامعه بر هیچ کس مخفی نخواهد ماند. (5)


نوشته شده در سه شنبه 88/5/13ساعت 10:50 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

همیشه ترین کتاب

قرآن

خدای سبحان قرآن را به عنوان نور، معرّفی کرده است: « قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ»[1] و در جای دیگر می‌فرماید: کفّار و منافقین در تلاشند که نور خدا را با فوت دهانشان خاموش کنند ولی خدا نمی‌گذارد: « یُرِیدُونَ أَنْ لیُطْفئِوُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ الله مُتّمُ نُورِهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[2] از بین بردن قرآن کریم و خاموش کردن این نور الهی به یکی از دو صورت محقق می‌شود: یا قرآن را از اساس نابود کنند و یا آن را به صورت کتابی تحریف شده در بین مردم باقی گذارند که نتواند هدف و رسالت اصلی خود را برساند، بلکه مرد را به ضلالت و گمراهی بکشاند.

برخی به رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیشنهاد دادند قرآن را عوض کند: « ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ»[3] یعنی یا این کتاب را عوض کن و یا خطوط اساسی این قرآن را تغییر بده که آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « ما یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى إِلَیَّ»[4] عوض کردن یا تغییر دادن قرآن به دست من نیست و من هر چه درباره‌ی دین می‌گویم یا هرچه می‌کنم بر اساس وحی الهی است. گروه مزبور که پیشنهاد تغییر یا تبدیل را دادند، قصد داشتند نور خدا را به وسیله‌ی خود پیامبر خاموش کنند و افرادی هم سعی داشتند تا با تبلیغات مسموم یا مبارزه با آن در حدّ ادعای مثل آوری برای قرآن و یا تحریف و دست بردن در قرآن و کم و زیاد کردن آن، در نور الهی ضعفی ایجاد کنند و خدای متعال به عنوان قانونی کلّی و همیشگی می‌فرماید: « وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[5] خداوند بر خلاف میل کافران نور خود را تتمیم و تأیید می‌کند.

در سوره‌ی توبه نیز آیه‌ای به همین مضمون آمده: « یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[6] تفاوت این آیه با آیه‌ی سوره‌ی «صف» آن است که در اینجا می‌فرماید ما نمی‌گذاریم آنها خاموش کنند ولی در سوره‌ی صف می‌فرماید اینها دارند مقدّمات خاموش کردن نور الهی را فراهم می‌کنند و ما اجازه‌ی آماده کردن مقدّمات را هم به آنها نمی‌دهیم و نور خود را برای همیشه حفظ می‌کنیم. متعلّق اراده در « یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» خود خاموش کردن است یعنی اراده‌ی خاموش کردن نمودند ولی در « یُرِیدُونَ لیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» متعلق اراده، سبب و مقدّمه‌ی خاموش کردن است یعنی اراده‌ی کاری را کرده‌اند که به خاموش کردن منتهی می‌گردد. «وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ» یعنی «یحفظ أصله و یتمّمهُ حدوثاً و بقاءً» خداوند هم اصل قرآن را در مرحله‌ی حدوث و هم در مرحله‌ی باقی ماندن از گزند حوادث حفظ می‌کند و از هر نقص و آسیبی نگه می‌دارد؛ زیرا اوست که بر بندگانش قاهر است: « وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ»[7]

کافران خیال کرده‌اند که «نور خدا» مانند نور شمع یا کبریت است که بتوانند آن را با دمیدن خاموش کنند. نور قرآن کریم از باب تشبیه معقول به محسوس مانند نورخورشید است که هیچ گاه با دمیدن خاموش نمی‌شود. البتّه زمانی نور خورشید از بین می‌رود، ولی نور قرآن برای ابد باقی است. آن روزی که خورشید نور خود را از دست می‌دهد « إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»[8] تازه روز نور افشانی قرآن کریم است. آن روز روشن می‌شود که قرآن، سراسر جهان را نورانی کرده و این نور برای همیشه باقی خواهد ماند.

کافران درگذشته می‌خواستند با کشتن پیامبران نور شریعت و دین الهی را خاموش کنند: « وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ»[9] ولی شهادت آنها نور خدا را پر فروغتر کرد. درباره‌ی ائمه ـ علیهم السّلام ـ نیز همین کار را کردند ولی نتیجه برعکس شد. خواستند وجود مبارک سیّد الشهداء ـ سلام الله علیه ـ را بکشند که نور الهی خاموش شود ولی همان شهادت، نور خدا و دین خدا را برای همیشه تثبیت و تضمین کرد و لذا زینب کبری ـ سلام الله علیه ـ در شام به یزید فرمود: «کِد کیْدک و ناصب جهدک واسع سعیک فوالله لا تمحو وحینا ولا تمیت ذکرنا»[10] هر چه در توان داری به کار گیر و هر فکر و حیله‌ای که می‌توانی بکار بند، تو هرگز نمی‌توانی وحی ما را خاموش کنی و ذکر ما را بمیرانی و از یاد تاریخ و جوامع بشری ببری.

____________________

[1] ـ سوره‌ی مائده، آیه‌ی 15؛ (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.

[2] ـ سوره‌ی صف، آیه‌ی 8.

[3] ـ سوره‌ی یونس، آیه‌ی 15.

[4] ـ سوره‌ی یونس، آیه‌ی 15.

[5] ـ سوره‌ی صف، آیه‌ی 8.

[6] ـ سوره‌ی توبه، آیه‌ی 32.

[7] ـ سوره‌ی انعام، آیه‌ی 18؛ اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلّط است.

[8] ـ سوره‌ی تکویر، آیه‌ی 1.

[9] ـ سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 112؛ و پیامبران را به ناحق می‌کشتند.

[10] ـ کلام حضرت زینب ـ سلام الله ـ در شام به یزید (بحار، ج 45، ص 135).

منبع:

قرآن در قرآن، آیت الله جوادی آملی


نوشته شده در پنج شنبه 88/5/8ساعت 11:0 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

15طرح پیشنهادی در اعجاز قرآن

پژوهشکده اعجاز قرآن تا به حال 15 طرح پیشنهادی (پروپوزال) را در زمینه اعجاز قرآن در موضوعاتی چون تنگی نفس در ارتفاع، نسبت عمر دنیا به زمین، سیستم خود دفاعی مورچه، انتقال درد از طریق پوست و درنگ اصحاب کهف در غار ارائه داده است.

جنبه ا ی از اعجاز قرآن:

وقتی عضوی دچار سوختگی می‌شود و با جایی تماس پیدا می‌کند، چه دردی ایجاد می‌شود، اما پایانه دندریتی گیرنده‌های درد در لایه هیپودرم پوست قرار ندارند؛ در نتیجه شخصی که دچار سوختگی عمیق می‌شود دردی حس نمی‌کند؛ لذا برای تکرار این عذاب باید دوباره این پایانه‌ها ساخته شوند.

قرآن

«مینا غروی»، مدیر پژوهشکده اعجاز قرآن، در گفت‌وگو با سرویس اندیشه خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، در تبیین فعالیت‌های در دست اقدام این پژوهشکده اظهار کرد: در حال حاضر این پژوهشکده در حال بررسی مسائلی است که به عنوان اعجاز قرآن ادعا شده است.

وی در تبیین بیشتر این مسئله عنوان کرد: از جمله موضوعاتی که در دست انجام است، بحث انتقال درد از طریق پوست است. در قرآن کریم می‌خوانیم: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا؛ به زودى کسانى را که به آیات ما کفر ورزیده‏اند در آتشى [سوزان] درآوریم که هرچه پوستشان بریان گردد پوست‌هاى دیگرى بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حکیم است.»

وی در توضیح بیشتر این بخش به آیات قبل هم توجهی داد و اظهار کرد: در آیات قبل، خداوند می‌فرماید که ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آن‌ها فرمانروایی بزرگی بخشیدیم، سپس برخی ایمان آوردند و برخی کافر شدند. در ادامه خداوند نتیجه عمل و مزد هر گروه را بیان می‌کند. ابتدا در مورد کسانی که کافر شده‌اند می‌فرماید: «...سوف نصلیهم...» وعده مجازات کافران را با کلمه «سوف» مطرح می‌کند که نشان از آینده دور دارد و سپس کیفیت عذاب... . و در آیه بعد وعده پاداش به اهل ایمان با کلمه «س» (...سندخلهم...) که بیانگر آینده نزدیک است که حکایت از گسترش رحمت الهی و سبقت گرفتن رحمت او بر غضبش دارد.

غروی در تبیین بیشتر این مسئله تشریح کرد: در آیه 56 از سوره مبارکه «نساء» در مورد عذاب کافران می‌فرماید که ما آن‌ها را به آتشی سوزان می‌افکنیم، هر بار که پوستشان بریان شود پوستی دیگر بر جایش می‌نهیم تا عذاب را به طور کامل بچشد. چرا خداوند می‌فرماید پوست کافر وقتی که در آتش می‌سوزد و بریان می‌شود دوباره پوست‌های جدیدی بر جایش قرار می‌دهیم؟ چرا قرآن از عوض کردن پوست بعد از سوختن خبر می‌دهد؟ این نکته‌ای قابل تأمل است که در تفاسیر و روایات هم ذکر شده است.

مدیر پژوهشکده اعجاز قرآن به بعد زیست‌شناسی این مسئله هم در مقایسه با موارد قرآنی آن توجه داد و تصریح کرد: امروزه در علوم تجربی ثابت شده است که پوست وسیع‌ترین اندام بدن است و اولین عضوی است که در معرض حوادث خارجی از بدن محافظت می‌کند؛ پوست بدن دارای 3 لایه؛ اپیدرم، درم و هیپودرم است که گیرنده‌های گرما، درد و غیره در آن‌ها قرار دارد. فراوان‌ترین گیرنده‌ها، گیرنده‌های درد هستند.

در تعریف اعجاز علمی قرآن می‌توان گفت که مراد این است که آیه، مطلبی علمی را بیان کند که تا زمان نزول مطرح نشده و کسی از آن آگاه نبوده است.

وی افزود: می‌توان تصور کرد که وقتی عضوی دچار سوختگی می‌شود و با جایی تماس پیدا می‌کند، چه دردی ایجاد می‌شود، اما پایانه دندریتی گیرنده‌های درد در لایه هیپودرم پوست قرار ندارند؛ در نتیجه شخصی که دچار سوختگی عمیق می‌شود دردی حس نمی‌کند؛ لذا برای تکرار این عذاب باید دوباره این پایانه‌ها ساخته شوند. آیا بیان این مطالب در قرآن حکایت از نوعی اعجاز دارد؟ آیا نوعی رازگویی به همراه دارد؟ به طوری که در زمان صدر اسلام کسی از حقیقت آن آگاه نبوده، ولی کم کم با پیشرفت علم، پرده از این راز برداشته شده است. آیا مردم آن عصر از فهم این مطالب عاجز و ناتوان بوده‌اند؟ آیا اطلاعی از این مطالب داشته‌اند؟

غروی گفت: در تعریف اعجاز علمی قرآن می‌توان گفت که مراد این است که آیه، مطلبی علمی را بیان کند که تا زمان نزول مطرح نشده و کسی از آن آگاه نبوده است. این آیه در دو بخش مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ قرآنی و علمی. در بخش قرآنی، نخست باید معنای واژههایی که در فهم بهتر آیه مؤثر است، بررسی شوند از جمله: نصلی، نار، نضجت، جلود، بدلنا. در گام بعدی، با مراجعه به تفاسیر از برداشت‌های مفسران اطلاع حاصل می‌شود. در این بخش، به تمامی آیاتی که به نحوی مرتبط با آیه مورد بحث است توجه خواهد شد. در ضمن بررسی روایات معصومین(ع) در فهم بهتر آیه مؤثر خواهد بود. در بخش علمی هم باید به سؤالات مطرح شده در آن زمینه پاسخ داده شود.

غروی در پایان سخنانش اظهار کرد: البته موضوعات فروانی مطرح است که از جمله آن که در حال بررسی است می‌توان به تنگی نفس در ارتفاع، نسبت عمر دنیا به زمین، سیستم خود دفاعی مورچه، تکامل جنین، درنگ اصحاب کهف در غار، سیاه چاله‌ها و... اشاره کرد.

خبرگزاری ایکنا


نوشته شده در چهارشنبه 88/5/7ساعت 11:14 صبح توسط احمد نظرات ( ) | |

   1   2      >

:قالبساز: :بهاربیست:








تصاویر مذهبی;

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
کد جستجوگر گوگل

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس