چهره تبهکار و دوروى بنى‏عباس - *به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*

چهره تبهکار و دوروى بنى‏عباس<\/h1>


در میان خلفاى بنى‏عباس، هارون قلمروى پهناور و گسترده داشت. صحراى حجاز، عراق، شام و ایران بخشى از سرزمین‌هاى زیر سلطه‏اش بود.

او پس از مرگ برادرش هادى، در سال 170 هجرى قمرى بر اریکه قدرت تکیه زد، تا سال 193 هجری قمری به گسترش سلطه خویش ادامه داد و در این راه از هیچ ستمى ‏کوتاهى نکرد. او هر سرزمینى را اراده مى‏کرد به چنگ مى‏آورد. مشهور میان ‏مورخان آن است که وى روى به ابرهاى در حال حرکت در آسمان مى‏نمود و مى‏گفت:

"اذهبى الى حیث‏ شئت‏ یاتینى خراجک"؛ اى ابر، هر کجا مى‏خواهى برو و ببار زیرا هر کجا ببارى مالیاتش را براى من خواهند آورد. (1) جمع‏آورى مالیات سرزمین‏هاى ‏دور و نزدیک، دولت رشید را ثروتمند ساخت.

رشید و برامکه براى کامرانى خویش به مرکز حکومتشان بغداد رسیدند و اموال ‏بى‏شمارى را صرف و خرج زیبایى آن شهر کردند تا آنجا که در آن روزگار بغداد را «عروس جهان‏» مى‏نامیدند.

هارون الرشید به وزیر خویش یحیى برمکى ‏در یک مرحله دویست هزار بخشید و نیز مامون در شب زفاف به همسرش «پوران‏» حدود یک هزار قطعه یاقوت هدیه کرد و فرشى که هنگام ورود عروس، زیرپایش ‏انداخت، زربافت و آراسته به درّ و یاقوت بود فرزند دیگر هارون امین در ظروفى ‏آب مى‏نوشید که به جواهر گرانبها تزیین گردیده بود.

خوشگذرانی‌هاى هارون و وابستگانش روز به روز وابستگى آنان را به حکومت، بیشتر مى‏کرد. زندگى او و حاشیه‏نشینان دربارش سراسر اسراف و تبذیر شده بود. بهاى ‏انگشترى که هارون در دست داشت‏ یکصد هزار دینار (2) برآورد شد و مجسمه پرنده‏اى ‏که بر روى تاجش قرار داشت و از یاقوت قرمز مى‏نمود چنان بود که نتوانستند بر آن قیمتى نهند و بعضى بهایش را نزدیک به یکصد هزار دینار تخمین مى‏زدند. (3)

مولف «المحاسن و المساوى‏» مى‏نویسد: هارون الرشید به وزیر خویش یحیى برمکى ‏در یک مرحله دویست هزار بخشید و نیز مامون در شب زفاف به همسرش «پوران‏» حدود یک هزار قطعه یاقوت هدیه کرد و فرشى که هنگام ورود عروس، زیرپایش ‏انداخت، زربافت و آراسته به درّ و یاقوت بود فرزند دیگر هارون امین در ظروفى ‏آب مى‏نوشید که به جواهر گرانبها تزیین گردیده بود.

اغانى نیز مى‏نویسد: خرج کردن مالیات فراوان ناحیه موصل بر کنیزها و رقاصه‏ها از سوى هارون زبانزد عام و خاص گردید و شاعر پر توان آن روز یعنى ابوالعتاهیه ‏را دیوانه کرد، او با تعجب مى‏گفت: سبحان الله ایدفع هذا المال الجلیل الى‏امراءة!!؛ آیا این مال بسیار به یک زن داده مى‏شود!! دارالضیافة هارون پر از کنیزان زیبا روى بود که براى جذب هر یک دهها هزار درهم و دینار خرج شده بود آنان به لباس‏هاى زرین و فاخر و گوناگون نیاز داشتند تا بتوانند در شب‏نشینى‏ها و جشن‏هاى ملوکانه خودنمایى کنند و بزم دربار را شکوه بخشند. (4) جرجى زیدان ‏درباره خوشگذرانی‌هاى هارون چنین مى‏نویسد:

«او دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص و پایکوبى و خنیاگرى بودند. نقل مى‏کنند: در یکى از جشن‏هاى شبانه، هارون را خوش آمد و سرحال گشت. در آن وقت ‏سه میلیون درهم بر حضار نثار کرد و بار دیگر که ‏آوازه‏خوانى وى را به طرب آورد، دستور داد وى را فرمانرواى مصر سازند. هارون ‏کنیزى را به یکصد هزار دینار خرید و براى خرید کنیزک دیگرى سى و شش هزار دینار صرف کرد که او را فقط یک شب نگهدارى کند و روز بعد او را به یکى از درباریان خویش بخشید.» (5)

جرجى زیدان ‏درباره خوشگذرانی‌هاى هارون چنین مى‏نویسد: «او دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص و پایکوبى بودند. نقل مى‏کنند: در یکى از جشن‏هاى شبانه، هارون را خوش آمد و سرحال گشت. در آن وقت ‏سه میلیون درهم بر حضار نثار کرد و بار دیگر که ‏آوازه‏خوانى وى را به طرب آورد، دستور داد وى را فرمانرواى مصر سازند. هارون ‏کنیزى را به یکصد هزار دینار خرید و براى خرید کنیزک دیگرى سى و شش هزار دینار صرف کرد که او را فقط یک شب نگهدارى کند و روز بعد او را به یکى از درباریان خویش بخشید.»

ستمگرى که خود وارث جنایت‏هاى بى‏شمار بود

هادى‏ برادر هارون در سال‌هاى آخر حکومت کلیدى به همسرش "ریطه" داد و گفت: این کلید خزانه خاص من است‏ به رسم امانت‏ به تو مى‏دهم. حق باز کردن آن را ندارى مگر بعد از مرگ من، و با نظارت خلیفه بعدى. ریطه گمان کرد خلیفه خزانه جواهرات ‏گرانبها را به وى واگذار کرده از این رو در انتظار روز موعود به سر برد تا خزانه را باز کند سرانجام آن روز فرارسید. ریطه در خزانه خاص را باز کرد،با اجساد بیش از یکصد تن از علویان پاکدل و آزاده روبرو شد. در کنار هر یک ‏از شهدا پارچه کوچکى بود که نام و نشان آنان را همراه داشت(6) گویا لقب و نسب کامل آنان را نوشته بودند تا خاندانشان را براى همیشه بشناسند و به دیگر حاکمان بنى‏عباس بشناسانند.

عصر خفقان و اختناق

در روزگار بنى‏عباس به ویژه ‏هارون عرصه چنان بر اهل‏بیت علیهم السلام تنگ بود که کسى توان فعالیت فرهنگى‏ نداشت. راویان حدیث جرات نداشتند آشکارا از امام کاظم علیه‌السلام نام ببرند و مطالب گرانبهاى تفسیرى، فقهى، عرفانى و علمى را نقل کنند. گویا همین ‏مقدار ارتباط نیز جرمى سنگین به شمار مى‏آمد. آنان براى حفظ امام معصوم و آثار گرانبهایش مطالب مستند آن حضرت را به صورت کنایه و اشاره مى‏نوشتند و براى یکدیگر مى‏خواندند. آنها با عبارت‌هاى زیر از امام یاد مى‏کردند:

سمعت ابا ابراهیم، سمعت ابا الحسن، روى عن العبد الصالح، قال العالم اوالسید: حدثنى الرجل و یا کتبت الیه ... .

اگر یاران آن حضرت و دانشمندان اهل حدیث ‏سابقه ذهنى نداشتند، مراد از کنیه و لقب‏هاى فوق را در نمى‏یافتند.

در روزگار بنى‏عباس به ویژه ‏هارون عرصه چنان بر اهل‏بیت علیهم السلام تنگ بود که کسى توان فعالیت فرهنگى‏ نداشت. راویان حدیث جرات نداشتند آشکارا از امام کاظم علیه‌السلام نام ببرند و مطالب گرانبهاى تفسیرى، فقهى، عرفانى و علمى را نقل کنند. گویا همین ‏مقدار ارتباط نیز جرمى سنگین به شمار مى‏آمد. آنان براى حفظ امام معصوم و آثار گرانبهایش مطالب مستند آن حضرت را به صورت کنایه و اشاره مى‏نوشتند و براى یکدیگر مى‏خواندند.

فشار اقتصادى، سیاسى هارون بر امام

نظام استبدادى بنى‏عباس از موسى بن‏جعفر علیهماالسلام و پیروانش وحشت داشت و کینه و حسد خویش را از راه‌هاى ‏مختلف نشان مى‏داد. براى مثال آنان را در فشار اقتصادى قرار مى‏داد تا بنیه ‏مالى براى سازمان‏دهى و مبارزه نداشته باشند.

هارون روش موسىبن‏ هادى را ادامه داد و فدک را غصب کرد و نگذاشت منافع آن به‏ موسى‌بن جعفر علیه‌السلام و اهل‌بیت ‏برسد.

او با گماردن ماموران ویژه ارتباط مالى امام و شیعیان را قطع کرد تا جایى که‏ آن بزرگوار بارها از سختى معیشت ‏خویش مى‏نالید و از دیر ازدواج کردن فرزندانش‏ به خاطر وضع بد معیشتى شکوه کرد.

افزون بر این هارون هر چند گاه براى حضرت مزاحمت فراهم مى‏کرد. او را از مدینه به بغداد و یا بصره احضار مى‏نمود و به بهانه این که مردم را به سوى خود مى‏خواند و کارش به اختلاف و خونریزى مى‏انجامد، به زندانش مى‏افکند. هارون در سال‏170 ه. ق در برابر قبر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله براى فریب افکار عمومى چنین گفت:

«انى اعتذر الیک یا رسول الله من شى‏ء ارید ان افعله، ارید ان احبس ‏موسى بن جعفر علیه السلام فلقد بلغنى انه یدعوا الناس لنفسه یرید بذلک تشتیت امتک‏ و سفک دمائها ...»؛ اى پیامبر خدا به خاطر کارى که تصمیم گرفته‏ام انجام دهم ‏از تو پوزش مى‏طلبم؛ مى‏خواهم موسىبن جعفر را زندانى کنم زیرا او مردم را به‏ خویش دعوت مى‏کند و با این کار در پى اختلاف میان امت تو و ریختن خون ‏آنهاست... .(7)

برخورد امام کاظم علیه السلام با نظام هارونى

امام هفتم شیعیان براى ‏حفاظت از مکتب والاى تشیع در برابر تهاجم عباسیان شیوه‏هاى گوناگون به کار گرفت که مى‏توان به مهم‏ترین آنها اشاره کرد:

الف: گماردن افراد نفوذى معتقد و آگاه و پر توان در نظام حاکم استبدادى

مردان ‏باتقوایى چون علىبن یقطین بسیارى از مشکلات مومنان را حل مى‏کرد. امام‏ کاظم علیه السلام در یک پیام کاملا محرمانه به او فرمود: هر گاه یکى از شیعیان ما به ‏تو مراجعه کرد و مشکلى داشت، نیاز او را برطرف کن و از احترام و عزت ‏برخوردارش ساز. سپس فرمود اگر چنین کنى من تضمین مى‏کنم: که هرگز با شمشیر کشته نشوى، گرفتار فقر و تهیدستى نگردى و به دست دشمن گرفتار زندان نشوى. (8)

علىبن یقطین بالاترین پشتوانه شیعیان مبارزى بود که در دام ماموران دربار به نوعى گرفتار مى‏شدند.

ب: تعلیم فرهنگ رازدارى (تقیه)

معمربن خلاد که از یاران موسى بن جعفر علیه السلام بود، از آن حضرت پرسید:

چگونه باید در برابر حاکمان ستمگر ایستاد و از اسلام پاسدارى کرد؟ امام در پاسخ، از قول جدش امام باقر علیه السلام نقل کرد، که مى‏فرمود: «التقیه من دینى و دین ‏آبائى ولا ایمان لمن لا تقیه له‏» رازدارى و با پوشش عمل کردن از برنامه‏هاى ‏دینى من و پدران من است آن که عمل به تقیه نمى‏کند ایمان ندارد.(9) شیوه وضو یا چگونگى نماز که آن امام همام به علىبن یقطین آموخت، چیزى جز تقیه نبود.

ج: حفظ نیروهاى مؤمن و کارآمد

امام کاظم علیه السلام سعى مى‏کرد نیروهایى قدرتمند و مقاوم و آشنا به مصالح اسلام را تربیت کند و در مقاطع مختلف از آنان بهره‏ گیرد و همچنین توجه داشت که در حد امکان آنان شناسایى نشوند، بلکه با پوشش‌هاى مختلف چنان عمل کنند که هیچ گونه حساسیتى در حاکمان غاصب عباسى به ‏وجود نیاید. علىبن‏یقطین با تمام اخلاص در خدمت موسى بن جعفر علیهماالسلام بود در حالى‏که پست وزارت داشت و خمس اموال خویش را به حضرت مى‏داد و به وسائط گوناگون به ‏یاران آن بزرگوار مساعدت مى‏نمود، او زمانى اراده کرد هدایاى ارزشمندى را که‏ به وى مى‏دادند، به آن امام همام دهد؛ ولى امام کاظم علیه السلام مى‏خواست این نیروى ‏ارزشمند و مخلص حفظ شود از این رو پارچه گرانبهایى را که هارون به او هدیه ‏داده بود او هم براى آن حضرت فرستاد، امام آن را برگرداند و فرمود از امروز سعى کن وضوى خویش را بر روش هارون و اهل سنت انجام دهى. از سوى دیگر ماموران هارون مراقب تماس‏ها و چگونگى وضعیت علىبن یقطین بودند. آنان ‏گزارش‌هایى را علیه وى داده بودند که با موسى بن جعفر علیه السلام در تماس است و لباس ‏و هدیه مخصوص شما را به ایشان داده و حتى وضو و نمازش را بر روش مذهب‏ اهل‏بیت علیهم‌السلام انجام مى‏دهد. هارون در پى این گزارش‌ها او را احضار کرد و با ناراحتى تمام گفت: اگر چنین ادعایى درست ‏باشد، خون تو را خواهم ریخت... از او پرسید: آن لباسى را که هدیه دادم چه کردى؟ على پاسخ داد: در داخل ‏بقچه‏اى گذارده و جهت تبرک آن را حفظ کرده‏ام. هارون یک نفر از کارگزارانش را در پى هدیه فرستاد و با آدرسى که علىبن‌ یقطین داده بود، هدیه را همچنان مُهر شده آوردند. و در مرحله دیگر جاسوسان هارون گزارش دادند که او نماز را همانند شیعه مى‏خواند. هارون مراقبانى بر على گماشت و سرانجام دریافت که او همچون ‏اهل سنت نماز مى‏گزارد. هارون خشم خود را فرو برد و رو به على کرد و گفت:

هرگز سخن هیچ سعایت‏ کننده‏اى(بدگویی) را علیه تو نخواهم پذیرفت.(10) موسى بن جعفر علیه السلام با این هوشیارى و دستورالعمل این یار با وفاى خویش را براى خدمت افزون‌تر به‏ شیعیان حفظ کرد و اطمینان هارون بیشتر جلب شد و على توانست تا ماموریت‏هاى ‏محوله را بهتر از سابق انجام دهد.

هارون با گماردن ماموران ویژه ارتباط مالى امام و شیعیان را قطع کرد تا جایى که‏ آن بزرگوار بارها از سختى معیشت ‏خویش مى‏نالید و از دیر ازدواج کردن فرزندانش‏ به خاطر وضع بد معیشتى شکوه کرد.افزون بر این هارون هر چند گاه براى حضرت مزاحمت فراهم مى‏کرد. او را از مدینه به بغداد و یا بصره احضار مى‏نمود و به بهانه این که مردم را به سوى خود مى‏خواند و کارش به اختلاف و خونریزى مى‏انجامد، به زندانش مى‏افکند.

د: مبارزه منفى و نظام استبدادى

موسى بن‏جعفر علیه السلام صفوان‌بن مهران جمال را احضار کرد؛ او شترانش را در موسم حج در اختیار هیئت‏ خاصى از دربار هارون مى‏گذاشت تا به حج روند و مراسم بجاى آورند و احیانا به عنوان ناظران بر مراسم حج از سوى حکومت وظایف و اعمالى را انجام ‏دهند.

هنگامى که صفوان خدمت امام کاظم علیه السلام رسید، فرمود: صفوان یک عمل تو همه‏ کارهاى زیبایت را زیر سؤال برده است؟ با تعجب پرسید: فدایت‏ شوم مگر چه‏ کرده‏ام؟ امام فرمود: کرایه دادن شترها جهت مراسم حج‏ به هارون کار مناسبى ‏نیست. عرض کرد: من به خاطر سفر حج کرایه مى‏دهم و خود هم همراهشان نیستم، بلکه عده‏اى از غلامان را مى‏فرستم.

امام فرمود: صفوان دوست ندارى ستمگران باقى بمانند تا اجاره شترهایت را بعد از حج پرداخت کنند؟

عرض کرد: البته دوست دارم.

حضرت فرمود: «فمن احب بقاءهم فهو منهم و من کان منهم فقد ورد النار»؛ هر کس بقاى هارون و هیات حاکمه‏اش را دوست ‏بدارد از آنان است و هر کس از ایشان‏ باشد به جهنم فرو مى‏افتد.

چون صفوان سخنان را از امام شنید همه شترهاى اجاره‏اى خویش را فروخت، هارون ‏متوجه شده او را احضار کرد و او را به خاطر این عمل مورد سرزنش قرار داد.

صفوان گفت: من پیر شدم و توان ندارم. غلامان هم کارها را به طور شایسته و درست انجام نمى‏دهند. هارون با عصبانیت رو به صفوان کرد و سرى تکان داد و گفت: خاموش! من مى‏دانم چه کسى به شما فرمان مى‏دهد. کار موسى بن‏جعفر است.

صفوان: من با موسى بن‏جعفر علیهماالسلام ارتباط ندارم او در کارهاى من دخالتى ‏نمى‏کند. هارون در پایان گفت: اگر سابقه همکارى تو نبود، نابودت مى‏کردم. (11) البته چیزى نگذشت که هارون تصمیم به کشتن صفوان گرفت و باز موسى بن جعفر علیهماالسلام زیاد بن ابى‏سلمه را احضار کرد و از او خواست تا همکارى خویش را با دستگاه حکومتى هارون قطع کند. زیاد هم فرمان حضرت کاظم علیه السلام را اطاعت نموده ‏و استعفاء کرد.(12) مبارزه منفى امام هفتم با حکومت هارون چنان بود که ‏شایعه فتواى حضرت مبنى بر حرمت ولایت و حاکمیت هارون در جامعه وجود داشت و کمترین مسامحه‏اى از حضرت در برخورد با حکومت ‏بنى‏عباس دیده نمى‏شد.

ج: تربیت اندیشمندان فکرى و سیاسى

امام کاظم علیه السلام با این که از سوى حکومت هارون‏ تحت فشار بود و بخش عمده‏اى از عمرش را در زندان گذراند، اندیشمندانى تربیت ‏کرد که در برابر گروه‌هاى انحرافى مى‏ایستادند و در عرصه علمى و اجتماعى از وثاقت و اطمینان بالایى برخوردار بودند. بعضى از آنها همانند یونس بن‏عبدالرحمان، صفوان بن یحیى، محمد بن ابى‏عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن‏محبوب سراد و احمد بن محمد بن ابى‏نصر بزنطى، از اصحاب اجماع شمرده‏ شده‏اند. (13) عظمت این بزرگان چنان بود که راویان و محدثان هرگاه حدیث و روایت‏ خود را منتهى به یکى از افراد فوق مى‏دیدند آرامش خاطر پیدا مى‏کردند.

امام کاظم علیه السلام با این که از سوى حکومت هارون‏ تحت فشار بود و بخش عمده‏اى از عمرش را در زندان گذراند، اندیشمندانى تربیت ‏کرد که در برابر گروه‌هاى انحرافى مى‏ایستادند و در عرصه علمى و اجتماعى از وثاقت و اطمینان بالایى برخوردار بودند. بعضى از آنها همانند یونس بن‏عبدالرحمان، صفوان بن یحیى، محمد بن ابى‏عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن‏محبوب سراد و احمد بن محمد بن ابى‏نصر بزنطى، از اصحاب اجماع شمرده‏ شده‏اند. عظمت این بزرگان چنان بود که راویان و محدثان هرگاه حدیث و روایت‏ خود را منتهى به یکى از افراد فوق مى‏دیدند آرامش خاطر پیدا مى‏کردند.

آنان تالیفات فراوان داشتند و برخى از آنها سال‌هاى بسیار زندانى‏هاى سختى را تحمل کردند همانند:

1- یونس بن عبدالرحمان: او از استعداد بسیار والایى برخوردار بود. در مقابله ‏با افراد و گروه‌هاى مخالف نزدیک به هزار جزوه و مقاله نوشت تا جایى که گفته ‏شد: دانش ائمه ‏علیهم السلام به چهار نفر منتهى مى‏گردد: سلمان فارسى، جابر، سید و یونس بن عبدالرحمان.

در باره یونس نوشته‏اند: پنجاه و چهار حج و پنجاه و چهار عمره بجاى آورد و خود مى‏گفت در محضر معصوم بیست ‏سال گوش دادم و بعد از آن بیست ‏سال پرسیدم و بیست‏ سال هم به پرسش دیگران پاسخ دادم. او غیر از وقت نماز و مختصرى صله رحم ‏بیشتر اوقات، اشتغال به تالیف و تصنیف داشت. (14)

2- محمد بن ابى‏عمیر: وى ‏تالیفات زیادى داشت، و از زهد و تقواى فراوان برخوردار بود، وى را به‏زندان‌هاى طولانى محکوم کردند و در زندان سندى بن شاهک، جاى دادند، این‏ بزرگوار از ترس این که مبادا کتاب‌ها و تالیفاتش را نابود کنند، مبلغ یکصد و بیست هزار درهم به سندى پرداخت و بعد از مدتى از زندان خارج شد، او پس از رهایى به سراغ کتاب‌ها و تالیفات دفن شده در گوشه منزلش رفت، ولى همه آنها را پوسیده و نابود شده یافت. شاید همین سبب گردید که آنچه بعدها نقل کند به ‏صورت مرسله باشد؛ لکن اطمینان و وثاقت ‏بالاى وى باعث گردیده که روایات ‏مرسله‏اش (15) همانند روایات مستند دیگران معتبر به شمار آید.

محمدبن ابى‏عمیر در زمان موسى بن جعفر علیهماالسلام در مدتى از زمان در همان ‏زندانى بوده که امام زمانش نیز در آن بند بوده است.

پى‏نوشت‏ها:

1- صبح الاعشى، ج‏3، ص‏270.

2- سکه‏هاى طلا را دینار و سکه‏هاى نقره را درهم مى‏نامیدند.

3- ابن اثیر، ج ‏6، ص ‏44.

4- حیاة الامام موسى بن جعفر، ج‏2، ص‏46.

5- جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج ‏5، صص‏173- 162.

6- سیره الائمه الاثنى عشر، ج ‏2، ص‏ 324.

7- همان، ص 335.

8- محقق اربلى، کشف الغمه، ج‏3، ص‏22/ بحارالانوار، ج‏75، ص‏350، ح‏57/ قال‏ابوالحسن(ع) لعلى بن یقطین: اضمن لى خصله اضمن لک ثلاثا ... فقال ... الثلاث ‏اللواتى اضمنهن لک ان لایصبک حر الحدید ابدا بقتل ولا فاقه ولا سجن حبس ... فقال تضمن الا یاتیک ولى ابدا الا اکرمته.

9- وسائل الشیعه، ج ‏16، ص ‏204، ح ‏21359/ اصول کافى، ج‏2، ص‏ 219، ح‏2.

10- سیره الائمه الاثنى عشر، ج ‏2، صص ‏323- 322.

11- بحارالانوار، ج ‏75، ص‏376، ح‏34.

12- حیاة امام موسى بن جعفر، ج‏2، ص‏459/ بحارالانوار، ج‏48، ص‏172، ح‏13/ فروع‏کافى، ج‏5، ص‏109، ح‏1.

13- سیرة الائمه الاثنى عشر، ج‏2، ص‏313.

14- رجال کشى، ص ‏ 485.

15- مرسله: روایتى است که ناقل آن بعضى از راویان سلسله سندش را که روایت ‏به واسطه آنها به معصوم منتهى مى‏شود فراموش کند و با حذف آنها روایت را به ‏معصوم نسبت دهد.


نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 7:13 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:








تصاویر مذهبی;

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
کد جستجوگر گوگل

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس