فاطمه(س) و نقل حدیث از پیامبر اکرم(ص) - *به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*به نام نامیه نامی که جز او نامی نیست*

فاطمه(س) و نقل حدیث از پیامبر اکرم(ص)
یا فاطمه زهرا

اشاره‏

فاطمه، مخزن اسرار پیامبر صلى الله علیه وآله ‏

اهتمام فاطمه به احادیث نبوى

چرا از فاطمه‏ علیهاالسلام احادیث اندکى برجاى مانده؟

راویان حدیث از فاطمه ‏علیهاالسلام‏

گلایه‏اى از مسند نویسان و احمد بن حنبل‏

مسند است یا کتاب فضایل؟

گسترش فرهنگ کوثر به وسیله معصومین‏علیهم السلام‏


اشاره‏

موقعیت ممتاز و بسیار خوب حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام این فرصت را به او داد تا معارف اسلامى را بدون واسطه از پدر بزرگوارش در سینه خود جاى دهد. آن معارفى که جز او و فرزندانش کسى دیگر به عمق آن نرسیده است. اگر بخواهیم آنچه را که در سینه خود از فرمایشات پیامبر جاى داده بنویسیم، بدون شک هیچ نگارنده ای  یاراى نوشتن آنها را نخواهد داشت. از حضرت زهراعلیهاالسلام على ‏رغم مشکلاتى که در زمان حیاتش داشته، مطالب متنوع  و گوناگونى به روایت از پیامبرصلى الله علیه و آله  رسیده است که از لابه لاى آن احادیث به یادگار مانده مطالبى اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى و تفسیرى ( از قبیل احترام به همسر، رعایت همسایگان و مطالب دیگر پیرامون فضائل على‏علیه السلام و شیعیان و پیروان آن حضرت و برخى پیشگویى‏ها و دعاها و زمان استجابت دعا و غیر آن) رسیده است.

آرى واقعاً جاى تأسف است که از این گوهر ناشناخته، بعد از پیامبراکرم(ص) هیچ استفاده نکردند! و چه مسائل مهم و چه مشکلاتى که فاطمه ‏علیهاالسلام مى‏توانست براى زنان جامعه اسلامى، براى تمام دوران‏ها بیان و حل کند و چه درس‏هاى زیبا و شیرینى را نسبت به راه و روش زندگى براى زنان بگوید. اما صد حیف که همه آنها ناگفته ماند و تمام آن مطالب شیوا و دلنشین در سینه مجروح و پُرغم و غصّه زهراعلیهاالسلام مکتوم ماند و همراه آن بانوى عالمه محدّثه تا ابد دفن گردید!


فاطمه، مخزن اسرار پیامبر صلى الله علیه وآله ‏

حارثة بن قدامة از سلمان، و او از عمّار، و ایشان از فاطمه‏ علیهاالسلام مطلبى را نقل مى‏کند که نشان می دهد  سینه زهراعلیهاالسلام در بردارنده  چه علوم و اسرارى از پدرش رسول الله ‏صلى الله علیه وآله  بود که امیرمؤمنان‏ علیه السلام را به عجب و حیرت درآورده بود. روایت است که روزى عمار به سلمان فارسى گفت: آیا چیز عجیبى را از فاطمه‏ علیهاالسلام  برایت نقل کنم؟

سلمان گوید، گفتم: آرى، نقل کن اى عمار! وى گفت: روزى على‏علیه السلام را دیدم که بر فاطمه ‏علیهاالسلام وارد شد. تا چشم حضرت فاطمه به امام على افتاد، فریاد زد: على جان! نزدیک شو تا درباره آنچه که گذشته و آنچه که در آینده روی خواهد داد تا روز قیامت، برایت بگویم.

عمار گوید: دیدم که امیرمؤمنان‏علیه السلام آرام آرام به عقب برگشت و من هم به برگشت على‏ علیه السلام به عقب برگشتم. آن حضرت خدمت پیامبرصلى الله علیه وآله رسید. پیامبراکرم فرمود: یا ابالحسن! پیش بیا. همین که در محضر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نشست، فرمود: تو مرا خبر مى‏دهى یا من تو را خبر دهم؟

عرض کرد: شنیدن از شما بهتر است، اى رسول خدا!

حضرت فرمود: گویا پیش فاطمه رفتى و به تو چنین و چنان گفت و همان دم برگشتى.

على‏علیه السلام فرمود: آیا نور فاطمه از نور ما است؟

پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: آیا نمى‏دانى؟

پس على‏علیه السلام به سجده افتاده، خدا را شکر نمود.

عمار گوید: پس امیرمؤمنان‏علیه السلام از محضر پیامبرصلوات الله علیه  خارج  شد و نزد فاطمه زهرا رفت و من همراهش وارد شدم.

فاطمه‏ علیهاالسلام فرمود: گویا خدمت پدرم رفتى و آنچه را که به تو گفته بودم، به عرضش رساندى.

فرمود: آرى، فاطمه جان!

فاطمه‏ علیهاالسلام فرمود: بدان اى اباالحسن! خداوند نور مرا خلق کرد، در حالى که او را تسبیح مى‏گفت و این نور را بر درختى از درختان بهشت سپرد و این درخت بر اثر نور من، نورافشانى مى‏کرد تا این که پدرم - «وقت معراج» - وارد بهشت شد؛ خداوند همان وقت بر دل پدرم انداخت که میوه‏اى از آن درخت بچیند و تناول کند. سپس این نور را به مادرم خدیجه سپرد که مرا به دنیا آورد و من از همان نور مى‏باشم.(1)


اهتمام فاطمه به احادیث نبوى

شقیق بن سلمه از ابن مسعود نقل کرد که: مردى به حضور فاطمه ‏علیهاالسلام رسید و گفت: اى دختر رسول خدا! آیا از پیامبرصلى الله علیه وآله چیزى نزد شما مانده است که به من عطا کنید؟

حضرت به خدمتکار خود فرمود: آن جریده - شاخه نخل - را بیاور.

خدمتکار به جست و جو پرداخت ولى آن را پیدا نکرد. فاطمه‏ علیهاالسلام فرمود: واى بر تو، آن جریده نزد من مساوى است با حسن و حسین!

خدمتکار پس از جستجوی بسیار، آن را پیدا کرد و به خدمت فاطمه علیهاالسلام آورد و معلوم شد، موقع جاروب کردن، آن را هم در ظرف خاکروبه انداخته است. در این جریده چنین نوشته بود: حضرت محمد صلى الله علیه وآله فرمود:

« مؤمن نیست کسى که همسایه از آزارش در امان نباشد. هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، همسایه ‏اش را آزار نمى ‏دهد. هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، باید سخن نیکو بگوید در غیر این صورت ساکت باشد. خداى متعال افرادی را  که اهل خیرند  و بردبار و عفیف هستند  دوست مى‏ دارد و شخص بد زبان و سست و لجوج را دشمن مى ‏دارد. حیا از ایمان است و صاحب ایمان در بهشت است و فحش دادن از اعمال زشت است و زشت گفتار هم در آتش است.»(2)


چرا از فاطمه‏ علیهاالسلام احادیث اندکى برجاى مانده؟

ممکن است چند جهت داشته باشد:

1. یکى این که ایشان نمى‏ توانسته است همانند سایر معصومین ‏علیهم السلام آزادانه به نقل حدیث بپردازد؛ از این رو احادیث نقل شده از ایشان کم مى‏ باشد. ولى این احتمال به دو جهت صحیح نیست زیرا اولاً: راویان مرد از ایشان حدیث روایت کرده ‏اند و ثانیاً: مگر راوى فقط به مرد منحصر بوده، مگر زنان حق روایت نداشتند؟

2. علت دیگر همان ظلم آشکارى است که پس از پیامبر صلوات الله علیه  به اهل بیت آن حضرت شد و این، بزرگ‏ ترین مانع از نشر و گسترش احادیث اهل بیت ‏علیهم السلام - به خصوص فاطمه زهراعلیهاالسلام- بود؛ به گونه‏اى که کسانى هم که از ایشان روایت شنیده بودند، به خاطر ترس و وحشتى که حاکم بود، دست از نقل آنها برداشته و در سینه‏ها پنهان کردند. ابوهریره فردی است که در جعل حدیث نقش مهمی در تاریخ  داشته است اما همین فرد مى‏گوید:

تا زمانى که عمر زنده بود، ما جرأت نداشتیم یک حدیث از پیامبراکرم نقل کنیم.(3)

3. ممکن است علت دیگرش، این بوده باشد که چون بسیارى از این احادیث در فضیلت اهل‏ بیت‏علیهم السلام به ویژه على بن ابى‏ طالب‏علیه السلام بوده، آنها را شنیدند اما از روى دشمنى و کینه با اهل ‏بیت و على‏علیهم السلام از ذکر آنها خوددارى کردند.

 


راویان حدیث از فاطمه ‏علیهاالسلام‏

علاوه بر روایت امام على، امام حسن، امام حسین، حضرت زینب و ام ‏کلثوم‏ علیهم السلام از حضرت فاطمه‏ علیهاالسلام، عدّه قابل توجهى از یاران پیامبر صلى الله علیه وآله از حضرتش روایت نقل کرده‏اند؛ از قبیل سلمان فارسى، ابوذرغفارى، جابر بن عبدالله انصارى، ابن مسعود، یحیى بن جعده، حکم بن ابى ‏نعیم، عمرو بن الشرید، حذیفة بن الیمان، ربعى بن حراش، انس بن مالک، ابوسعید خدرى، ابن ابى ‏ملیکه، ابو ایوب انصارى، ابوهریره، بشیر بن زید، سهل بن سعد انصارى، شبیب بن ابى ‏رافع، عباس بن عبدالمطلب، عبدالله بن عباس، عوانة بن الحکم، قاسم بن ابى سعید الخدرى، هشام بن محمد، زینب بنت ابى ‏رافع، عایشه، امّ ‏سلمه، اسماء بنت عمیس، سلمى امّ  رافع و...، که مى‏توان به روایات آنها در کتابهاى دلائل الامامه و بشارة المصطفى، امالى شیخ طوسى، کفایةالاثر، مسند فاطمه و صدها کتاب دیگر دست یافت.

 


گلایه ‏اى از مسند نویسان و احمد بن حنبل‏

با توجه به عدد قابل توجه راویان از حضرت زهراعلیهاالسلام، این گلایه را از همه مسند نویسان، بالاخص احمد بن حنبل ( وی از دانشمندان اهل تسنن می باشد که کتابی در باب احادیث نوشته است) داریم، چرا که آنها اگرچه از طرفى خدمت کرده‏اند، اما از سوى دیگر نسبت به دختر پیامبر خدا بى‏ توجهى نشان داده‏اند!

اما سخنى که با احمد داریم، این است که اگر ما به جلد ششم مسند نگاهى بیفکنیم، خواهیم دید که وى از عایشه در حدود دویست و پنجاه و سه صفحه حدیث نقل کرده ولى از حضرت فاطمه‏ علیهاالسلام حدود یک صفحه و نیم و جمعاً ده حدیث نقل مى‏کند که حدیث اول و دوم و هشتم به یک مضمون بوده، با این تفاوت که، یکى مجمل و دیگرى با تفصیل بیشترى آورده شده است.

حال سؤال ما این است که آیا عایشه تا هنگام رحلت رسول خدا صلى الله علیه وآله بیشترنزد آن حضرت بوده  یا فاطمه؟ مگر حضرت زهراعلیهاالسلام به قول مورّخان سنى مذهب، پنج سال قبل از بعثت پیامبر به دنیا نیامده است؟(4) و مگرنه این که همسرى عایشه با رسول خدا در مدینه صورت گرفته است؟

با این بیان، اگر ده سال حضور در مدینه را از زندگى فاطمه‏ علیهاالسلام کم کنیم - که یقیناً بیشترین احادیث مربوط به همین دوران است - حدّاقل هجده‏(5) سال فاطمه ‏علیهاالسلام در کنار پدر بوده است.

آیا در این هجده سال، فاطمه سالى یک حدیث هم از پدرش، روایت نکرده که حداقل هجده روایت از دوران مکه براى فاطمه ‏علیهاالسلام از پیامبرصلى الله علیه وآله  نقل شود؟

و اگر حضور ده ساله پیامبر را در مدینه حساب کنیم، آیا سن حضور و درک محضر فاطمه ‏علیهاالسلام بیشتر مى‏شود یا عایشه؟

آیا ملاقات پیامبر و سخن گفتن وى با دخترش فاطمه بیشتر بوده یا با زن‏هاى خود؟

آیا ملاقات پیامبر با فاطمه بیشتر بوده یا  با عایشه که از هر نه شب، یک شب نزد او بوده است؟

اگر پیامبرصلى الله علیه و آله  تمام کارهاى خود را تعطیل مى‏کرد و همیشه در مدینه حضور مستمر داشت؛ باز هم عایشه نمى‏توانست این همه حدیث از او نقل کند، در حالى که پیامبراکرم جنگها و غزوات داشته، همچنین سه سفر به خانه خدا داشته و اعتکاف و ده‏ها مشغله دیگر به عهده پیامبر بوده است. پس از کجا چنین فرصتى پیدا شده بود که عایشه نسبت به دیگر زنان و برخى صحابه و حتى حضرت فاطمه‏ علیهاالسلام این همه حدیث از حضرت شنیده باشد؟!

از نویسنده مسند احمد باید پرسید: مگر فاطمه‏ علیهاالسلام به خانه شوهر نرفته، مگر پیامبرصلى الله علیه وآله  با وى در این خصوص گفت و گو نداشته، مگر آن حضرت به خانه دخترش و بالعکس رفت و آمد نداشته‏اند؟ آیا به هنگام ملاقات، کاملاً سکوت مى‏کردند و هیچ سخنى ردّ و بدل نمى‏شد؟ در این نُه سال، فاطمه فقط نُه یا ده روایت از پدرش نقل کرده؟ آیا چنین چیزى معقول است؟ آیا به هنگام میلاد امام حسن و امام حسین و حضرت زینب کبرى، پیامبراکرم جهت تبریک به خانه زهراعلیهاالسلام نرفته و چیزى نفرموده که ایشان آنها را ضبط کند؟ و آیا به هنگام رحلت و در روزهاى بیمارى پیامبراکرم، حضرت زهرا علیهاالسلام به عیادت او نرفته و از حضرتش مطلبى نقل نکرده است؟ آیا اینها باور کردنى است و از یک عالم حدیث شناس پذیرفتنى است؟!


مسند است یا کتاب فضایل؟

اما سیوطى (متوفاى 911 ه .ق.) مسندى براى حضرت فاطمه نوشته است، خواننده در ابتدا فکر مى‏کند که وى دویست و هشتاد و چهار حدیث از احادیثى را که فاطمه ‏علیهاالسلام نقل فرموده، در این کتاب آورده است. اما بعد معلوم مى‏شود که چنین نیست؛ زیرا اوّلاً از نامگذارى کتاب مشخص است که مؤلف بین روایاتى که فاطمه نقل کرده و بین روایاتى که در فضل و مقام فاطمه ‏علیهاالسلام نقل شده، جمع کرده است و لذا نام کتاب خود را «مسند فاطمةالزهرا و ما ورد فى فضلها» نامیده است.

ثانیاً از دویست و هشتاد و چهار حدیثى که محقق کتاب طبق شماره گذارى نقل کرده، فقط سى و چهار حدیث را فاطمه ‏علیهاالسلام نقل کرده است که دو حدیث از آنها مشترک است؛ یکى با على‏علیه السلام و دیگرى با على‏علیه السلام و ابوهریره و با این بیان، به نظر مى‏رسد اگر نام کتاب را «احادیث فى فضل فاطمه» مى‏گذاشت بهتر بود، زیرا چیزى که در آن بسیار کم به چشم مى‏خورد، مسند فاطمه است.

 ثالثاً از سى و چهار حدیث یاد شده، دوتاى آن، سه بار و هفت تاى آن، دوبار تکرار گشته است که با حذف احادیث مکرر، فقط بیست و سه حدیث باقى مى‏ماند. و بقیه احادیث منقوله جز یک حدیث که از جرّاحى محقق کتاب سالم مانده، به نظر آقاى فواز احمد زمرلى، محقق کتاب، یا ضعیف هستند و یا مجهول و یا مرفوع و یا مرسل، و بالاخره براى هر کدام عیبى تراشیده که در نتیجه به نظر ایشان از فاطمه زهرا هیچ حدیث صحیحى از پدرش نرسیده است. آیا بى‏انصافى بیش از این قابل تصوّر است؟


گسترش فرهنگ کوثر به وسیله معصومین‏علیهم السلام‏

گرچه دشمنان اهل‏ بیت دست به تلاش وسیع  و گسترده‏اى زدند تا جلوى گسترش فرهنگ کوثر را بگیرند، به طورى که متأسفانه در برخى زمینه‏ها موفق گردیده اند و این تلاش  در برخى کتابهاى حدیث، اثر خود را گذارده است؛ اما امامان معصوم‏علیهم السلام با جدّیت تمام، تا حدودى توانستند مانع این کار شوند. از این رو مشاهده مى‏کنیم که مطالب فراوانى از زبان حضرت فاطمه به وسیله هر یک از آنها به دست ما رسیده است و آنچه را که دشمن در پى از بین بردن یا تضعیف آنها بود، اهل‏ بیت‏علیهم السلام احیاء کرده‏اند و مطالب گوناگونى از قبیل مناقب، فضایل، روش زندگى، سیره فاطمه ‏علیهاالسلام و رابطه‏اش با رسول خدا صلى الله علیه وآله و ده‏ها موضوع دیگر را به عنوان میراث اصیل فاطمه ‏علیهاالسلام براى آیندگان به یادگار گذاشته‏اند، که در کتاب‏ها و منابع دست اول شیعه، فراوان به چشم مى‏خورد. و فاطمه‏ علیهاالسلام را باید از نگاه امامان معصوم؛ آنان که به راستی در مورد شخصیت ایشان معرفت دارند، دید و از اندیشه‏هاى والای ایشان  بهره برد.

بارالها! توفیق هر چه بیشتر در کسب معرفت بانوی دو جهان را نصیب ما بگردان. و شفاعت ایشان را در روز قیامت شامل حال ما بنما. 


پى‏نوشت‏ها

1. بحارالانوار، ج 43، ص 8، به نقل از عیون المعجزات.

2. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 58/ مسند فاطمةالزهراء، ص 585/ سفینةالبحار، ج 1، ص 229 / دلائل الامامه، ص 1.

3. الغدیر، ج 6، ص 295.

4. ذخائرالعقبى، ص 53.

5. بنا به قول کلبى که فاطمه در سنّ سى و پنج سالگى از دنیا رفته، حدود بیست و پنج سال در مکه در خدمت پدر بوده است. (همان، ص 52.)


نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 5:49 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:








تصاویر مذهبی;

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
کد جستجوگر گوگل

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس